شناسهٔ خبر: 28253000 - سرویس سیاسی
نسخه قابل چاپ منبع: ایرنا | لینک خبر

نگاه رسانه های خارجی

بازسازی پس از جنگ در کشورهای عربی

تهران - ایرنا: مارک لینچ و ماها یحیی کارشناسان موسسه کارنگی در تحلیلی درباره بازسازی پس از جنگ در کشورهای عربی، نوشتند: بازسازی پس از جنگ، ذاتا سیاسی است و با هماوردی بر سر قدرت و نفوذ همراه است.

صاحب‌خبر -

بر پایه این گزارش، اکنون توجه بین المللی و کارشناسی بطور فزاینده ای بر چالش های بازسازی، بازگشت پناهندگان و همزیستی شهروندان در کشورهای جنگ زده عربی متمرکز است.
میلیونها نفر دارایی. های خود را از دست داده و این سو و آن سوی آواره شده اند. زیر ساخت ها ویران شده و بسیاری از شهرهای کوچک و بزرگ بطور کامل ویران شده اند. اقتصادهای ملی به اقتصادهای محلی جنگی تبدیل شده اند. نهادهای دولتی از پایه تغییر شکل داده اند. قطبی‌سازی همگانی پیرامون هویت های فرقه ای یا سیاسی به سطح بسیار بالایی رسیده است. با کاهش دسترسی به سلامت و تحصیلات، کل جوامع به شدت ضعیف شده اند. همچنین آسیب های فردی ده ها میلیون انسان رنج کشیده از جنگ و خشونت تبعات روانی و توسعه ای پایداری خواهد داشت.
استفان دی‌میستورا، نماینده ویژه سازمان ملل در سوریه، هزینه بازسازی این کشور را 250 میلیارد دلار تخیمن زده است در حالی که برخی ارزیابی ها به یک تریلیون دلار هم می رسد. در یمن جنگ جاری بیش از یک سوم جمعیت کشور را تا مرز گرسنگی و قحطی کشانده است، در حالی که بانک جهانی فقط هزینه بازسازی فیزیکی را 40 میلیارد دلار برآورد کرده است. تعداد اندکی فعال بین المللی وجود دارند که تمایل و قابلیت فراهم کردن این سطح از کمک های مالی را دارند و آنها نیز از انجام این کار به جای بازسازی، اهداف سیاسی در سر می پرورانند.
این قابل پیش بینی است. بازسازی را هرگز نباید از سیاست جدا دانست و گزینه ها به ندرت فقط با انگیزه های انسان دوستانه یا بر مبنای ضرورت های اقتصادی به این کار روی می آورند. اشکال و کیفیت بازسازی، وضعیت سیاسی جدیدی را شکل می دهد که تبعات بلندمدتی خواهد داشت. فعالان محلی وخارجی به طور مشابه یا به ثروت رسیده یا از آن محروم خواهند شد، قدرت اجتماعی کسب کرده و یا به حاشیه رانده خواهند شد. عفو و گذشت می تواند جنایتکاران جنگی را به جایگاه قدرت آنها بازگرداند و یا نهادهای عدالت انتقالی می توانند آنها را به محرومیت سیاسی محکوم کنند.
'بازسازی' واژه ای سنگین است که می تواند در پوشش طیف گسترده ای از فرضیات پنهان، قرار گرفته باشد. شاید برخی بپندارند که بازسازی به معنای بازگشت به وضعیت پیشین است، چیزی که نه از لحاظ هنجاری مطلوب و نه از لحاظ سیاسی امکان پذیر است. در برخی موارد سیاست هایی که برچسب بازسازی را بر خود دارند عملا ابزاری برای حفظ و دوام ساختارهای سلطه هستند. مثلا کمک های انسان دوستانه عربستان و امارات در یمن را می توان اقدامی برای حفظ حمایت از تلاش های نظامی گسترده تر آنها در این کشور دانست.
برخی نیز بازسازی را شیوه ای برای پرهیز از رویارویی با مسائل دشوار مسئولیت پذیری به ویژه در شرایطی نظیر سوریه می دانند، موردی که طرف کلیدی مناقشه در آن به انتقال اجباری جمعیت و جنایت علیه بشریت متهم شده است. برای برخی دیگر هم بازسازی شاید پیش‌رانی سیاسی برای پایان دادن به هرگونه حمایت مداوم از جنگ و مناقشه باشد. به عنوان مثال، مجادله آمریکا و اروپا پیرامون چگونگی 'پیروزی' در بازسازی سوریه را می توان روشی آبرومند برای کنار کشیدن از بیش از نیم دهه‌ تلاش برای رسیدن به پیروزی از طریق جنگ دانست. بدیهی است که رژیم اسد درخواست ها برای بازسازی را نوعی پیام رسانی برای پایان دادن به جنگ و شروع نوسازی و احیای شهرت بین المللی خود می داند.
بازسازی در مناطقی مانند سوریه پیچیده تر است چون این سوال مطرح می شود که چگونه می توان کمک ها را در اختیار رژیمی قرار داد که بیشترین مسئولیت را در نابودی کشور داشته و مرتکب جنایات جنگی شده است. امروزه فعالان بین المللی با این مساله روبرو هستند که آیا و چگونه باید از بازسازی جوامع سوریه حمایت کنند در حالی که مطمئن هستند این کار نمی تواند به برتری حامیان سیاسی رژیم پایان دهد. با کنار کشیدن از امور بازسازی شاید بتوان از دسترسی رژیم اسد به حمایت بیشتر پیشگیری کرد اما این به قیمت تداوم رنج و محنت مردم سوریه و واگذاری نفوذ و قدرت پس از جنگ به سایر فعالان حاصل می شود.
بازگشت پناهندگان خارجی و آوارگان داخلی به خانه هایشان چالشی مهم برای برنامه های بازسازی پس از جنگ است. هر صلح پایداری مستلزم توجه به نیازهای پناهندگان و آوارگان است. این شامل تضمین های بین‌المللی، امنیت جانی و دسترسی به خدمات اولیه است. بازگشت پناهندگان به مسائل مختلفی بستگی دارد، از جمله شرایط مناطق اصلی وقوع جنگ، ماهیت توافق سیاسی پایان دهنده به جنگ، همچنین تمایل نخبگان حاکم برای این که به افرادی که از لحاظ سیاسی آنها را دشمن می داند اجازه بدهد به کشور یا مناطق موردعلاقه خود بازگردند. بازگشت می تواند به معنای آوارگی ثانوی باشد چرا که پناهندگان نمی توانند به خانه های ویران بازگردند یا مالکیت خود بر املاک ضبط شده را اثبات کنند. همانند عراق، جایی که تلاش های واقعی برای رسیدگی به نیازهای پس از جنگ فروکش کرد، این بدان معناست که سوری ها هم احتمالا نمی‌‌توانند در آینده نزدیک به مناطق اصلی و خانه های خود بازگردند.
مساله دیگری که امروزه در مباحث سیاسی بازسازی مطرح است نبود هرگونه ساختاری برای عدالت انتقالی یا پاسخگویی سیاسی است. تمرکز بر بازسازی فیزیکی در این شرایط بدین معناست که هر ساختار ایجاد عدالت، از جمله عدالت انتقالی یا تقویت حافظه جمعی، در مقابل فرصت های اقتصادی و رقابت های سیاسی که تعیین کننده وقایع پساجنگ هستند اهمیت خود را از دست خواهد داد. اگرچه بسیاری از مردم سوریه خواهان 'بازسازی عادلانه و فراگیر' هستند، واقعیت ها بیانگر هرچیزی جز تحقق این هدف است. کمبود مسئولیت‌پذیری و ساختارهای ایجاد عدالت یکی از اصلی ترین عوامل شروع خیزش های این کشور بود و در شرایط پساجنگ این کمبود بیش از پیش آزاردهنده است. در کوتاه مدت این کمبود می تواند به اقدامات انتقام‌جویانه فردی و در بلند مدت به تضعیف پایداری هرگونه توافق و راه حلی بیانجامد.
در میان کشورهای خاورمیانه عربی هیچ نمونه تاریخی وجود ندارد که نشان دهد عدالت در آینده پدیدار خواهد شد. تعداد اندکی از کشورهای عربی، به جز تونس در حال دموکراتیک شدن هستند و تا حدی مراکش، به عدالت انتقالی روی آورده اند. اقدامات عراق در راستای پاسخگو نگه داشتن مقامات پس از سرنگونی صدام حسین به سرعت به دشمنی و انتقام جویی فرقه ای تبدیل شد. آموزه های کشورهایی مانند لبنان و الجزایر به جای حافظه و عدالت بیانگر ضعف حافظه و معافیت از مجازات هستند. اما اقدامات گسترده ای که طی 7 سال گذشته برای حفظ شواهد جنایات جنگی در سوریه انجام شده نشان می دهد که شاید چنین فراموشکاری و ضعف حافظه ای دیگر امکان پذیر نباشد.

https://carnegie-mec.org/diwan/77228
پژوهش**

نظر شما