شناسهٔ خبر: 28232737 - سرویس سیاسی
نسخه قابل چاپ منبع: روزنامه اعتماد | لینک خبر

برخيز و اول بكش (39) فصل پنجم

گويي آسمان بر سر ما افتاده بود- جنگ اطلاعاتي

صاحب‌خبر -

پيلتس، اولين انتخاب هدف اصلي (اسراييل) براي كشتن هدفمند بود. اطلاعات جمع‌آوري درباره او نشان مي‌داد كه او از زنش طلاق گرفته تا بتواند با منشي خود، هانهلر وندي، ازدواج كند. زنش در برلين زندگي مي‌كرد اما وكيلش را از هامبورگ گرفته بود. بنابراين بمب نامه‌اي كه پيلتس را هدف گرفته بود طوري طراحي شده بود كه انگار از طرف وكيل زنش آمده، با همان لوگو وكيل و آدرسي كه در پشت پاكت آمده بود. در آخرين گزارش عمليات آمده بود، «طراحان پروژه فرض را بر اين گذاشته بودند كه چنين موردي از نامه شخصي توسط وندي باز نمي‌شود و اينكه وندي نامه را به شخص پيلتس مي‌دهد.»

اما طراحان اشتباه كرده بودند. وندي كه نامه را در 27 نوامبر دريافت كرد احتمالا فكر كرده بود كه اين موضوع به همان اندازه پيلتس براي او هم مهم است. وندي پاكت را باز كرد و پاكت در دستانش منفجر شد، تعدادي از انگشتان دستش قطع شد، يك چشمش كور شد و به چشم ديگرش آسيب رسيد و برخي از دندان‌هايش هم از فكش درآمد. مقامات مصري سريعا متوجه موضوع شدند كه چه اتفاقي دارد روي مي‌دهد و ديگر تله‌هاي بسته‌اي را از ماشين ايكس‌ري رد مي‌كردند و سپس آنها را براي خنثي‌سازي به دست متخصصاني كه از اطلاعات شوروي به قاهره آمده بودند، مي‌دادند. انفجارهاي قاهره دانشمندان و خانواده‌هاي‌شان را به‌شدت ترسانده بود اما آنها را وادار به تسليم اين شغل پردرآمد نكرد. در عوض، اطلاعات مصر يك عضو سابق اس‌اس و افسر امنيتي آلماني به نام هرمان آدولف والنتاين را استخدام كرد. او دفاتر شركت و تامين‌كننده‌هاي مختلف پروژه را بازديد و به آنها در خصوص پيشگيري‌هاي امنيتي توصيه‌هايي كرد؛ از جمله اينكه روي درهاي خانه‌هاي‌شان چشمي بگذارند و از امنيت تحويل پست‌شان هم مطمئن شوند. او همچنين شروع به تحقيق گذشته‌هاي برخي كاركنان كرد.

هدف بعدي فهرست هارل كه ‌بايد به او حمله مي‌شد دكتر هانس كلاين واچتر و آزمايشگاهش در شهر لورچ بود كه براي توسعه يك سيستم هدايت موشك‌ها استخدام شده بود. هارل واحد بيردز (Birds) – واحد عملياتي شين بت كه همچنين براي موساد هم كار مي‌كرد- را به سمت اروپا با اين دستور فرستاد كه شروع به نقشه‌ريزي عمليات «هدج هاگ» (جوجه تيغي) عليه كلاين واچتر بكنند. دستورات هارل صريح بودند: «كلاين واچتر ربوده و به اسراييل آورده شود؛ در غير اين صورت او را بكشيد.»

خود هارل هم دفتر مركزي‌اش را در شهر مول هاوس فرانسه برپا كرد تا به دردهايي كه دارد، افزوده شود.

رافي ايتان، فرمانده بيردز به ياد مي‌آورد: «وسط زمستان بود، برف شديد باريده بود، سرماي استخوان‌سوز و دما هم حدود 20 درجه زير صفر بود. آيسر هم خشمگين بود و در خانه‌اي در فرانسه كه دفتر مركزي شده بود نشسته بود، آن طرف راين. او به من چند عكس نشان داد و گفت هدف اين است. برو بكشش.»

عوامل بيردز بعد از چندين عملياتي كه مرتبط با دانشمندان آلماني بود كه در ماه‌هاي گذشته آن را انجام داده بودند و نيز پشتيباني كه آنها از واحد 188 كرده بودند، از پا افتاده بودند. در نهايت ايتان به هارل گفت كه از نقطه‌نظر او شرايط براي كشتن هدفمند آماده نيست. او گفت، «ما بايد كمي صبر كنيم و تله خودمان را بگذاريم نه اينكه فقط برويم به خيابان و مردم را تير بزنيم. من به او گفتم، «به من يك ماه وقت بده. ماموريت را انجام مي‌دهم و هيچ‌كس هم نخواهد فهميد كه من اينجا بودم.» اما هارل گوش نمي‌كرد. در 21 ژانويه او واحد بيردز را از ماموريت كنار گذاشت و ميفراتز، واحدي در موساد كه كشتن هدفمند را انجام مي‌داد و فرماندهي‌اش هم با اسحاق شامير بود، فراخواند تا كار كلاين واچتر را يكسره كنند. هارل آنچه را نمي‌دانست اين بود كه والنتاين فهميده بود كه هدف بعدي موساد كلاين واچتر است. او يكسري توصيه‌هاي امنيتي به كلاين واچتر كرده بود، مطمئن شده بود كه به طور مداوم با اسكورت همراهي مي‌شود و به او هم يك هفت‌تير ارتش مصر داده شده بود.

توضيح: عنوان « تروريست» كه نويسنده در متن به كار برده فقط به صرف رعايت در امانت ترجمه استفاده شده‌است . از نظر مترجم آنها مبارزاني هستند كه براي گرفتن حق خود مي‌جنگند.

نظر شما