به گزارش خبرنگار مهر، مراسم نخل گردانی روز یازدهم ماه محرم اوج عزاداری مردم شهیدپرور و متدین شاهرود را به همراه آورد آنهم در میانه خیابان قدوسی که مملو از جمعیت بود مردان و زنانی که از ساعتی قبل خود را در دامان خیابان سپرده بودند تا برای اوج عزاداری مولایشان خود را به کوچه قدیمی نخل شاهرود برسانند آنجا که خشت خشتش از گذشته خبر میدهد، حافظه تاریخی یک شهر ... یک جامعه ... یک مردم.
خیابانهای منتهی به چهارراه مدرسه قلعه را از ساعتی قبل مسدود کردهاند دستههای عزاداری با نوحهخوانی و سینهزنی به سمت وعدهگاه میآیند دود اسپند در خیابان جاری است مردم با چای و شیر و آش از عزاداران پذیرایی میکنند، خانمی سینی شلهزردی را در بین عزاداران تقسیم میکند... شهر برای رویدادی مهم آماده میشود.
صحنه آماده میشود
هنوز یکساعتی به نخل گردانی مانده که خیابانها مملو از جمعیت است، طنابی دو سوی پیادهروی منتهی به خیابان صدوقی کشیده، آنسوتر موکبی به راه است تا به مردم خسته از پیادهروی آب و چای بدهد عطر خوش چای و دود اسپند فضای غریبی درست کرده است آنسوتر کانتینری مورب قرارگرفته و صحنه برای تعزیه روز یازدهم محرم آماده است متصدی جایگاه میگوید کلاته خیجیهای مقیم شاهرود تعزیه امروز را بخوانند سیستم صوت آزمایش میشود ... یک، دو سه ...
آنسوتر پیرزنی کنار درب خانهاش ایستاده دخترها و عروسها و نوهها کمکش میکنند سالها است اسپند دود میکند و چای میدهد سینیاش کوچکتر شده اما هنوز در پی سالها این رسم دیرین را دارد رسمی مهربان با طعم چای دم کشیده؛ بالاتر نمایی از کوچه مسجد نخل دیده میشود همهچیز مهیا است مردم به دیدار نخل میروند عدهای با آن عکس میگیرند عدهای کنارش دعا میخوانند برخی پارچهای به آن گره میزنند عدهای به آن دستی میکشند کودکی از روی نخل افتاده و گریه میکند مادرش لباسهایش را میتکاند. لابهلای چوبهای نخل عدهای آمادهسازیهای آخر را میکنند.
نخل نگین انگشتری عزاداری
سازهای چوبی و بزرگ که قدش از ساختمانی یک طبقه هم فراتر میرود ۹ تیر اصلی در پایه دارد هر تیر برای یک هیئت عزاداری در بالایش شش تیر مورب دیگر قرار دارد و هرچه بالا میروی تیرها کمتر میشوند تا یک تیر اصلی که در اوج قرار دارد دریچهای روبروی نخل تعبیهشده تا فردی بر بالای آن بنشیند و به جلوداران فرمان دهد، سلاموصلوات و دود اسپند ای نخل خبر از فرارسیدن روز یاد زهم محرم میدهد.
بالاتر در میدان روبروی استادیوم تختی جایگاه اصلی چیده شده و دوربینها آماده فیلمبرداری و عکاسی هستند سیستم صوت آنجا هم آزمایش میشود صوتی کشیده میشود از پائیندست خیابان ندای نخستین دسته عزاداری میرسد هیئتها از گوشه شهر راه افتادهاند، مسجد مربا، مهدیه، باغ زندان، هیئت بید آباد، هیئت ابوالفضل(ع) ایستگاه و دیگر هیئتها درراه هستند نوای نوحهخوانی در پهنه خیابان پیچیده میشود مزه گس غم زیر زبان همه جاری است. اشک آه ...
مراسم شکل میگیرد
کمکم مراسم شکل میگیرد دو هیئت جلوتر از همه رسیدهاند بقیه درراهاند میدان مرکزی آخرین هیئت را نمایان میسازد خیابان آنقدر شیب دارد که بتوان انتهایش را هم بهراحتی مشاهده کرد دسته مهدیه هم آمده است، زنجیرزنان جوان بانوای نی و ضرب طبلی که با هر کوبش بر قلبت تکانی فرود میآورد، نوحه آنقدر سوزناک از دشت کربلا بدون حسین(ع) میخواند که قلبت با سر به سینه میکوبد با هر تپش ... از تشنگی میگوید از زخم از غریبی و اسارت ...
هیئتها به خیابان که میآیند صدای نوحهها در هم میپیچد، از هر بلندگو یکصدا بیرون میآید، اینها باید در پای نخل همراه و همپا شوند دیگر هیئتها ملاک نیستند اینجا وحدت و یکپارچگی عزاداری و سیاهپوشی ملاک است همین ...
سینه زنی در اوج
دستههای عزاداری به پیچش کوچه نخل میرسند آنقدر همهمه است که نمیتوان به کوچه رفت در لحظهای جمعیت پشت دیوار ازنظر خارج میشود فقط صداها میآید، غریبم یا حسین(ع)... مظلومم یا حسین(ع) ... یا الله گویان نوای، حسین وای حسین وای، به گوش میرسد معلوم است نخل بر دوش عزاداران قرارگرفته دو دقیقه بعد نخل در پهنه خیابان روی دست مردم قرار دارد سیل اشک و آه با دیدن نخل از شیار گونه میلغزد و فرود میآید جمعیت بیتوجه به نوحهای که خوانده میشود، حسین وای میگویند...
نخل سربالایی خیابان مزار را میگیرد و بالا میآید هیئتها هم همچنین پرچمها تکان میخورند نخل به جایگاه میرسد پیش از آن نوبت چرخش آن است حرکتی که با جنبش مردان زیر چوبهای نخل شکل میگیرد و اگر مراقب نباشی ممکن است زیردست و پا بمانی، جمعیت عزاداری را به اوج میرسانند، نخل در جایگاه است حالا نوبت نوحهخوانی توسط جایگاه است تا همه سینهگرد شاهرودی را که سنتی دیرین است به راه اندازند.
نخل در میانه جمعیت
هر سینهزن دست چپش به کمر نفر سمت چپ خود را دارد و همینطور تا انتها عزاداران دایرههایی را ایجاد میکنند نوبت به دو نوحه پرخاطره برای شاهرودیها میرسد شه باوفا ابوالفضل(ع) و طوطی شکرخوان، همهمه باعث میشود که حتی صدای توجه خود آنهم نیاید دمی دیگر توجه قطع میشود اما جمعیت آنقدر غرق در سینهزنی هستند که کسی حتی متوجه آنهم نمیشود عزاداران اشک و آه را به مردم هدیه میدهند در رثای حسین(ع) ویارانش بر سر و سینه میزنند.
باز این چه شورش است که در خلق عالم است اینجا معنا میشود اینجا که همه شهر یکدست و سیاهپوش در رثای مولایشان بر سر و سینه میزنند تا از خود بپرسی این چه شور و عشقی است که در دل باقی است باگذشت ۱۴ قرن... هنوز داغ و آتشین روزبهروز برشدت و حدّتش افزوده میشود اینها چه عاشقانی هستند که اینچنین در پهنه خیابان عزادارند.
ذکر شهدا، دعا برای بیماران، پیروزی اسلام، سلامتی حضرت بقیهالله و نصرت برای اسلام دعاهای پایانی مراسم نخل است، حال باید این سازه عظیم چوبی را به سر جایش بازگردانند، صدای سنجها که یکسر مینوازند، نخل را بر دوش مردم قرار میدهد، بار دیگر اشک و آه و همراهی نخل تا جایگاه ... شکر برای اینکه یکبار دیگر خداوند این عنایت را داشت تا در مراسم نخل گردانی امام حسین(ع) حضور یابی ...چون سال دیگر معلوم نیست بتوانی اینجا باشی...
نوبت بازگشت است
هیئتها کمکم دوباره شکل میگیرند و سرازیری خیابان صدوقی را به پائین میآیند، مراسم هنوز تمام نشده و تعزیه روز یازدهم برقرار است اشک زنان و گریههایشان مویهکنان از گوشه و کنار برمیآید مخصوصاً آنان که سهسالهای در آغوش دارند و اسرای دشت کربلا را طناببر دست میبینند، کودک و نوجوان وزنان و پیرمردان ... طفلان بیگناه سرهای بر نیزه مگر این صحنهها میتواند اشک را از نهادت برنیاورند؟ دود اسپند بازهم در خیابان پراکنده میشود صدای رعدی میآید نم بارانی میزند اما مداوم نیست و در لحظه تمام میشود کمکم غروب میآید ...
اذان مغرب حسن ختام عزاداری روز یازدهم است، دستههای عزاداری بازمیگردند، مساجد آماده نماز جماعت هستند عزاداری به مساجد کشیده میشود نسیم خنکی میوزد کمکم هوا سرد میشود تا مساجد مملو از جمعیت شوند دورتر در پهنه خیابان مزار کسی دیگر دیده نمیشود کوچه نخل هنوز چندنفری را با خود میبیند که در کنار نخل ایستادهاند با آن عکس میگیرند بر آن دست میکشند و بر صورت میمالند کسی چفیه ای را به نخل می مالد و بر دوش می اندازد، نوبت فرزند است که بر دوش بگیرد فرزندی که دو ساعتی میشود روی دوش پدر نشسته تا از بالا بهتر ببیند این همه عشق و شور عزاداری حسین(ع) را ...
باید بازگشت و به سمت تکیا و مساجد رفت، عزاداری هنوز ادامه دارد ... حتی فردا هم ادامه دارد با دسته بنی اسد که نمادی از جمع آوری شهدای دشت کربلا است، اینجا آخرین صحنه از عزاداری مردم شاهرود است آخرین سکانس عاشقی ...
نظر شما