شناسهٔ خبر: 28219893 - سرویس سیاسی
نسخه قابل چاپ منبع: وزارت ورزش و جوانان | لینک خبر

شهادت امام حسين (ع) و پايداري اسلام

هدف خداوند متعال از ارسال رسل و انزال كتب ، رشد معنوي و فكري انسان ها و رساندن آن ها به قله هاي تكامل مي باشد. در اين راستا پيامبران الهي با تلاش و مجاهدت هاي چشمگير خود ، رهبري و هدايت جامعه را بر عهده گرفتند و از طرف مخالفان مورد اذيت و آزار قرار گرفتند .

صاحب‌خبر -

چكيده

در اين تحقيق نگارنده برآنست با نگاهي كوتاه به وقايع پس از رحلت پيامبر اسلام (ص) و وضعيت حاكم بر جامعه اسلامي تا سال 60 هجري قمري را مورد بررسي قرار دهد تا مخاطب خود را به علت اصلي قيام سيد الشهداء و ثمره ي آن رهنمون سازد .
در اين راستا اشاراتي به شيوه هاي غلط حكومتي خلفاي غاصب و حكومت معاويه و يزيد شده است ؛ همچنين سعي شده تا با بررسي زندگي و ويژگي هاي شخصيتي معاويه بن ابوسفيان و يزيد بن معاويه ماهيت پليد آنان را بيش از پيش آشكار نمايد ؛ تا از اين رهگذر با نگاهي نو و از زاويه اي ديگر به انگيزه هاي امام حسين عليه السلام از قيام خود بنگريم .
ضمنا ذكر اشارات كوتاه به شيوه زندگي آن امام همام در اين مختصر از آن جهت است كه علت عدم بيعت امام عليه السلام با يزيد مورد بررسي دقيق تر قرار گيرد ؛ تا علل و جايگاه و اهميت شهادت امام حسين عليه السلام در پايداري اسلام و دستاورد هاي آن قيام خونين در رسوايي هيات حاكمه به اندازه وسع نگارنده ،مورد تبيين قرار بگيرد .
كليد واژه : امام حسين (ع) ؛ شهادت ؛ پايداري اسلام .

مقدمه :

هدف خداوند متعال از ارسال رسل و انزال كتب ، رشد معنوي و فكري انسان ها و رساندن آن ها به قله هاي تكامل مي باشد. در اين راستا پيامبران الهي با تلاش و مجاهدت هاي چشمگير خود ، رهبري و هدايت جامعه را بر عهده گرفتند و از طرف مخالفان مورد اذيت و آزار قرار گرفتند . در بين همه پيامبران حضرت محمد (ص) بيش از ديگران متحمل اذيت و آزار شدند تا جايي كه فرمودند : هيچ پيامبري مانند من اذيت نشد.(1)
پس از پيامبر خاتم حضرت محمد (ص) ، خداوند مسئوليت هدايت جامعه را بر عهده جانشينان آن حضرت قرار دادند . كه آياتي از قرآن و رواياتي از حضرت محمد(ص) بيانگر اين واقعيت مي باشد . قرآن مي فرمايد: پيامبر اسلام در غدير ماموريت يافت پيام مهمي را به مردم ابلاغ نمايد(2) و آن پيام چيزي نبود غير از خبر انتصاب حضرت علي (ع) به ولايت و خلافت مسلمين پس از پيامبر اسلام.
در آن روز پيامبر (ص) همه حاجيان كه در حال بازگشت از سفر حج بودند را در جايي به نام غدير خم جمع نمود و پس از سخناني بحث خلافت و جانشيني حضرت علي (ع) و يازده فرزند حضرت علي (ع) را مطرح نمودند و فرمودند: من كنت مولي فهذا علي مولي، اللهم و ال من والا و عاد من عادا و انصر من نصر واخذل من خذله.(3)
پيامبر با توجه به اهميت موضوع ولايت و رهبري ، از حاضرين بيعت گرفتند. تاريخ شهادت مي دهد اولين كساني كه اين منصب را به حضرت علي (ع) تبريك گفتند ابوبكر و عمر بودند، كه پس از رحلت جانسوز پيامبر(ص) باطن خود را آشكار نموده و به مخالفت با فرمان خدا و رسولش پرداختند و خلافت حضرت علي(ع) را غصب كردند و مانع رشد و تكامل امت اسلامي شدند . بلكه بهتر بگوئيم باعث انحطاط و سقوط افكار و عقايد مردم شدند و جامعه اي كه تحت رهبري پيامبر اسلام افكار و عقايد دوران جاهلي را كنار گذشته بود و با فرهنگ ايثار و شجاعت و شهادت و از خود گذشتگي خوي گرفته بودند.
وقتي تحت سرپرستي خلافت غاصبانه قرار مي گيرند و اين غصب خلافت بستري مناسب را فراهم مي كند براي حكومت بني اميه . نتيجه اش اين مي شود كه مردم جامعه تبديل مي شوند به عناصري دنيا طلب ، خودخواه ، ترسو، جاه طلبو و محافظه كار كه حاضر بودند براي حفظ منافع دنيوي و شخصي خود دست به هر كار بزنند . حتي حاضر مي شوند در مقابل فرزند پيامبرشان بايستند و او را به شهادت برسانند و فرزندانش را به اسارت ببرند و اموالش را غارت كنند.
وچه زيبا فرمودند پيامبر اسلام حضرت محمد(ص) : الناس علي دين ملوكهم(4) وقتي زمام امور در دست نا محرمان و نا اهلان قرار گيرد جامعه اسلامي سرنوشتي غير از اين نخواهد داشت. وقتي جامعه از نعمت سرپرستي الهي همچون حضرت علي (ع) محروم بماند چه انتظاري بايد داشت همان علي (ع) كه پيامبر (ص) در توصيف او فرمودند : انت مني بمنزله هارون من موسي الا انه لا بني بعدي.(5)
يكي از نتايج غصب خلافت حاكميت بني اميه بر جامعه اسلامي است همان گروهي كه در مقابل پيامبر ايستادند و از اسلام و مسلمين سيلي محكمي خوردند و در پي فرصت مناسبي بودند تا از اسلام و مسلمين انتقام بگيرند.
با نگاهي كوتاه به تاريخ در مي يابيم كه معاويه ابن ابي سفيان در طول 40 سال تسلط بر شام چگونه خلافت ساده زمان پيامبر اسلام(ص) را تبديل نمود به يك سلطنت و حكومت پادشاهي همچون حكومت پادشاهان روم. مردمي كه پس از رحلت پيامبر اسلام آورده بودند و پيامبر را درك نكرده بودند او را نديده بودند ، ساده زيستي او را لمس نكرده بودند گمان مي كردند پيامبر هم مثل معاويه حكومت مي كرد.
معاويه با همدستي افرادي مثل عمروعاص دست به يك سري تبليغات جهت دار و مسموم زدند و با اموال بيت المال بعضي از راويان حديث را فريب دادند و مرعوب خود نمودند و با ترفندهاي خاصي مردم را اغوا نمودند و آنان را همراه خود نمودند و بدينوسيله مردم را با بغض و كينه حضرت علي (ع) و فرزندان او تربيت كردند و كار را به جايي رساندند كه تمام خطباي جمعه در نمازهاي جمعه در سراسر بلاد اسلامي علنا حضرت علي (ع) را لعن مي كردند و اكنون با روي كار آمدن يزيد ديگر جاي درنگ نيست و بايد تحولي صورت گيرد.

شجره ملعونه بني اميه در قرآن

و ما جعلنا الرويا التي اريناك الا فتنه للناس و الشجره الملعونه في القران و نخو فهم فها يزيد هم الا طغيانا كبيرا(6)
مفسران عموما در تفسير اين آيه نوشته اند: رسول اكرم (ص) در خواب ديدند ميمونها بر منبر او بالا مي روند . حضرت سخت متاثر شدند ، جبرئيل نازل شد و خواب را تعبير نمود و گفت: بني اميه بر بني هاشم غلبه مي كنند و از منبر پيامبر بالا مي روند ، آن ها شجره ملعونه هستند . روايت شده از اين تاريخ ديگر كسي خنده بر لب پيامبر اسلام نديد.(7)

نسب بني اميه

اميه بنده اي رومي بود، عبد شمس او را خريداري و به رسم عرب در جاهليت او را پسر خود قرار داد و شاهد اين مدعا كلام حضرت علي (ع) است در يكي از نامه هايش به معاويه كه مرقوم فرمودند:
«ليس اميه كهاشم ولا حرب كعبد المطلب و لا ابوسفيان كابي طالب و لا المهاجر كا الطليق و لا الصرير كاللصيق»(8)
به تصريح دانشمندان مانند محمد عبده در شرح نهج البلاغه صرير كسي را گويند كه صحيح النسب باشد ، و لصيق كسي است كه بيگانه باشد و او را به فاميل و قبيله چسبانده باشند.
اميه مرد بد نامي بود كه متعرض زنان مي شد و به فحشا و زنا معروف بود و كسي بود كه به ده سال جلاي وطن و ترك مكه محكوم شد و به شام رفت.

خاندان بني اميه

در ميان تمام كساني كه در مقابل دعوت اسلام به توحيد و خداپرستي عناد ورزيده و لجوجانه مخالفت كرده و مقاومت نشان دادند ، ابوسفيان فساد و عنادش از ديگران بيشتر بود ، براي خاموش كردن انوار آفتاب اسلام تلاش كرد و در جنگ بدر و احد و خندق سردار لشگر كفر بود.
ابوسفيان و خانواده اش آنچه توانستند بيغمبر (ص) را آزار دادند و از شرك و كفر پشتيباني كردند. در جنگ بدر سه تن از فرزندانش معاويه ، حنظله و عمرو شركت داشتند. علي (ع) حنظله را كشت و عمرو را اسير كرد و معاويه گريخت و آنچانان فرار كرد كه وقتي به مكه رسيد پاهايش ورم كرده بود و تا دو ماه خود را معالجه مي كرد.(9)
زمخشر مي گويد : ابوسفيان مردي بود كوتاه قامت و بد شكل و صباح كه مزدور و اجير ابوسفيان بود از طراوت جواني برخوردار بود . هند (زن ابوسفيان) اين جوان را به نظر خريدار نگاه كرد ، عاقبت نتوانست خود داري كند و او را به سوي خويش دعوت كرد و اين روابط نا مشروع در حدي بالا گرفت كه پاره اي از مورخان معتقدند علاوه بر معاويه ، عتبه فرزند ديگر ابوسفيان از صباح بوده است.

هند جگر خوار

مادر معاويه در تاريخ به هند جگر خوار معروف است.(10) دشمني اين زن با پيامبر (ص) به مراتب از دشمني ابوسفيان با پيامبر (ص) شديدتر بوده.

شجره ملعونه از زبان پيامبر (ص)

قال رسول الله (ص) : اذا رايتم معاويه علي منبري فاقتلوه(11)

معاويه در زمان حضرت علي (ع)

معاويه مدت ها قبل از خلافت حضرت علي (ع) مقدمات خلافت را براي خود در شام تهيه ديده بود زيرا او توسط خليفه دوم درشام منصوب گرديده بود و خليفه سوم اختيارات گسترده اي به معاويه داده بود . وقتي امام علي (ع) به خلافت رسيد ، فرمان عزل او را صادر كرد ، نتيجه اين فرمان آن شد كه سپاه عراق و شام در سرزميني به نام « صفين» به نبرد پرداختند و معاويه با نيرنگ خاصي در ميان سربازان امام اختلاف و شورش پديد آورد و سپاهيان امام كه فريب معاويه را خورده بودند امام را مجبور به پذيرش حكميت ابو موسي اشعري و عمرو عاص نمودند كه آنان درباره مصالح اسلام و مسلمين تبادل نظر كنند و اعلام راي نمايند و ابوموسي اشعري فريب عمروعاص را خورد و حكميت به نفع معاويه به پايان رسيد. سپس همانهائي كه حكميت را بر امام تحميل كرده بودند بر ضد امام خروج كردند كه نتيجه آن جنگي شد كه خوارج نهروان بر ضد امام به راه انداختند و امام در اين نبرد پيروز گشت ولي كينه ها در دل ها نهفته ماند اين جنگ در سال 38 هجري واقع شد. و يكي از بازماندگان خوارج به نام عبدالرحمن بن ملجم مرادي در سال 40 هجري امام را به شهادت رسانيد.

معاويه ناقض دستور خداوند و پيامبر

خداوند در قرآن كريم دوستي ذوي القربي را واجب فرموده و آن را پاداش رسالت قرار داده. امام علي (ع) و امام حسن(ع) دو نفر از ذوي القربي هستند.
معاويه كسي است كه به دستور او ده ها سال بر بالاي منابر حضرت علي (ع) را لعن و نفرين مي كنند. همان كسي كه خداوند دستور محبت و دوستي او را صادر نمود.
معاويه كسي است كه براي كشتن امام حسن(ع) پاداش تعيين مي كند و مزدوران معاويه در حال نماز امام را مورد اصابت تير قرار مي دهند و حضرت كه زره در تن داشت تير به او صدمه اي وارد نميكند و سپس آن حضرت مورد اصابت شمشير قرار مي گيرد.
معاويه كسي است كه دستور قتل امام حسن (ع) را صادر مي كند و همسر امام را فريب داده برايش مبالغ هنگفتي درهم و دينار مي فرستد و او را تشويق به كشتن امام مي كند و سرانجام اين نقشه شيطاني بواسطه مسموم نمودن آن حضرت اجرا مي شود.

معاويه در زمان امام حسن (ع)

پس از شهادت حضرت علي (ع) آغاز امامت امام مجتبي عليه السلام با قيام و اعلان جنگ و تهيه لشگر عليه معاويه شروع مي شود و سپس امام با درك عميق اوضاع و شرايط جامعه اسلامي و رعايت مصالح روز مجبور به پذيرش صلح مي شود.امام پس از دريافت پيشنهاد صلح از طرف معاويه درقسمتي از سخنراني خود خطاب به سپاهيان خود چنين مي فرمايند:
معاويه پيشنهادي به ما كرده است كه دور از انصاف و بر خلاف هدف بلند و عزت ما است. اينك اگر آماده جنگ در راه خدا هستيد بگوئيد تا با او به مبارزه برخيزيم و با شمشير پاسخ او را بدهيم و اگر طالب عافيت و زندگي هستيد اعلام كنيد تا پيشنهاد او را بپذيريم و رضايت شما را تامين كنيم.
سخن امام كه به اينجا رسيد مردم از هر طرف فرياد زدند : «البُقيه ، البُقيه» ما زندگي مي خواهيم ، ما مي خواهيم زنده بمانيم!!
سپاهيان امام حسن (ع) مردمي غير قابل اعتماد بودند و هر روز زير پرچمي گرد مي آمدند و همواره تابع وضع موجود و قدرت روز بودند و به اصطلاح نان را به نرخ روز مي خوردند بر اساس همين روحيه بود كه همزمان با بحران آرايش سپاه و بسيج نيروهاي طرفين ، عده اي از روساي قبايل و لفراد وابسته به خاندان هاي بزرگ كوفه به امام خيانت كرده و به معاويه نامه ها نوشتند و تاييد و حمايت خود را از حكومت معاويه ابراز نمودند و مخفيانه او را براي حركت به سوي عراق تشويق كردند و تضمين نمودند كه به محض نزديك شدن معاويه ، امام را تسليم او نمايند يا ترور كنند.معاويه نيز عين نامه ها را براي امام مجتبي (ع) فرستاد و پيغام داد كه چگونه با اتكا به چنين افرادي حاضر به جنگ با وي شده است.
فرماندهان سپاه امام حسن (ع) نيز افرادي خائن بودند. مثلا عبيداله بن عباس يكي از فرماندهان سپاه امام بود كه با دوازده هزار نفر به قصد جنگ با معاويه كوفه را ترك كردند ولي طولي نكشيد كه به امام گزارش رسيد عبيداله با دريافت يك ميليون درهم از معاويه به همراه هشت هزار از سپاهيان به معاويه پيوسته است.

توطئه هاي خائنانه معاويه

معاويه تنها به خريدن «عبيداله» اكتفا نكرد، بلكه به منظور ايجاد شكاف و اختلاف و شايعه سازي در ميان ارتش امام مجتبي (ع) به وسيله جاسوسان و مزدوران خود ، در ميان لشگر امام شايع مي كرد كه «قيس بن سعد» فرمانده مقدمه سپاه امام مجتبي (ع) با معاويه سازش كرده و در ميان سپاه قيس نيز شايع مي ساخت كه امام با معاويه صلح كرده است !
كار به جايي رسيد كه معويه چند نفر از افراد خوش ظاهر را كه مورد اعتماد مردم بودند به حضور امام فرستاد . اين عده در اردوگاه «مدائن» با حضرت مجتبي (ع) ملاقات كردند و پس از خروج از چادر امام (ع) در ميان مردم جار زدند : خداوند به وسيله فرزند پيامبر (ص) فتنه را خواباند و آتش جنگ را خاموش ساخت . حسن بن علي (ع) با معاويه صلح كرد و خون مردم را حفظ نمود!
مردم كه به سخنان آنان اعتماد داشتند ، در صدد تحقيق بر نيامدند و سخنان آن ها را باور كرددند و بر ضد امام شورش كردند و به خيمه امام حمله ور شدند و آنچه در خيمه بود به يغما بردند و در صدد قتل امام برآمدند و آنگاه از چهار طرف متفرق شدند.

معاويه پيمان شكن

پس از امضاء صلح نامه توسط معاويه طولي نكشيد كه معاويه چهره واقعي خود را نشان داده و صلح نامه را پاره كرد و علنا اعلام كرد كه صلح نامه زير پاي من است يكي از مواد صلح نامه لغو صب حضرت علي (ع) بود از ديگر مواد صلح نامه اين بود كه معاويه حق ندارد براي خود جانشين تعيين كند . يكي ديگر از مواد صلح نامه اذيت و آزار نرساندن به شيعيان حضرت علي (ع) بود.

قتل عام شيعيان به دستور معاويه

«ابن ابي الحديد» دانشمند مشهور جهان تسنن مي نويسد :
شيعيان در هر جا بودند به قتل مي رسيدند. بني اميه دست ها و پاهاي اشخاص را به احتمال اينكه از شيعيان هستند بريدند. هركس معروف به دوستداري و دلبستگي به خاندان پيامبر(ص) بود زنداني شد، يا مالش به غارت ميرفت و يا خانه اش ويران گرديد. شدت فشار نسبت به شيعيان به حدي رسيد كه اتهام به دوستي علي (ع) از اتهام كفر و بيديني بدتر شمرده مي شد!! و عواقب سختري به دنبال داشت!
«زياد بن سميه» حاكم كوفه به دستور معاويه شيعيان را مورد تعقيب قرار داد و در هر گوشه و كناري كه مخفي شده بودند ، پيدا كرده و كشت ، دست ها و پاهاي آن ها را قطع كرد ، نابينا ساخت ، بر شاخه درختانخرما به دار آويخت و از عراق پراكنده نمود به طوري كه احدي از شخصيت هاي معروف شيعه در عراق باقي نماند.
معاويه طي بخشنامه اي به عمال و فرمانداران خود در سراسر كشور نوشت كه شهادت هيچ يك از شيعيان و خاندان علي(ع) را نپذيرند!! و اگر دو نفر شهادت دادند كه شخصي از دوستداران علي(ع) و خاندان اوست ، اسمش را از دفتر بيت المال حذف كنيد و حقوق و مقرري او را قطع نمائيد!!
«سُمرُه بن جندب» در مدت شش ماه در بصره در غياب زياد بن سميه مسئول امور شهر بود و در اين مدت كوتاه هشت هزار نفر را به جرم اتهام دوستي با خاندان حضرت علي (ع) به قتل رسانيد.
«ابو سوار عدوي» مي گويد:
سمره در بامداد يك روز چهلو هفت نفر از بستگان مرا كشت كه همه حافظ قرآن بودند.

معاويه جاعل حديث

از ديگر اقدامات معاويه در انحراف اسلام ، مسئله جعل حديث است. او محدثان دنيا طلب را گرد خود جمع مي كند و آن ها را با درهم و دينار مي خرد و دستور به جعل احاديث در مدح خودش و در ذم حضرت علي(ع) و اولادش تشويق و ترغيب مي كند.
يكي از نمونه هاي آن «ثمره بن جندب» است كه معاويه چهارصد هزار درهم از بيت المال به او داد تا در ميان مردم شام سخنراني كند و ضمن آن بگويد آيات:
وَمِنَ النَّاسِ مَن يُعْجِبُكَ قَوْلُهُ فِي الْحَيَاهِ الدُّنْيَا وَيُشْهِدُ اللّهَ عَلَي مَا فِي قَلْبِهِ وَهُوَ أَلَدُّ الْخِصَامِ** وَإِذَا تَوَلَّي سَعَي فِي الأَرْضِ لِيُفْسِدَ فِيِهَا وَيُهْلِكَ الْحَرْثَ وَالنَّسْلَ وَاللّهُ لاَ يُحِبُّ الفَسَادَ (12) درباره حضرت علي (ع) نازل شده !
و آيه: وَ مِنَ النَّاسِ مَن يَشْرِي نَفْسَهُ ابْتِغَاء مَرْضَاتِ اللّهِ وَاللّهُ رَؤُوفٌ بِالْعِبَادِ (13) درباره ابن ملجم نازل شده !
معاويه كسي است كه دستور عمومي صادر مي كند تا شيعيان حضرت علي (ع) را به قتل برسانند و هزاران نفر در راستاي اين دستور در بلاد اسلامي به شهادت مي رسند.معاويه كسي است كه دستور قتل بهترين ياران حضرت علي (ع) يعني حجربن عدي و مالك اشتر نخعي و محمد بن ابي بكر را صادر مي كند.
اينها گوشه اي از تخلفات معاويه است كه توضيحات بيشتر در اين خصوص در جلد دهم الغدير موجود است.

يزيد كافر و جنايتكار

پدرش معاويه ، مادرش ميسون و معلم سر خانه اش سرجون بود. او كينه و دشمني با بني هاشم و خاندان پيامبر و بسياري از مسائل مشابه را از پدرش معاويه و روحيه لاقيدي افراطي و آزادي بي حد و حصر و پندارهاي خرافي جاهلي را از مادرش و ميگساري و دشمني با اسلام و مسلمانان را از معلم مسيحي و رومي خود سرجون فرا گرفت.
«او تنها سه سال حكومت كرد»(14)
در سال اول امام حسين(ع) و يارانش را به شهادت رسانيد و خاندان او را اسير كرد.
در سال دوم مدينه پيامبر (ص) را بر لشگريان خود مباح نمود كه در اين راستا بيش از هزار دختر باكره ازاله حيثيت شدند و چهار هزار نفر از اهل مدينه كشته شدند كه در ميان آن ها هفتصد مهاجر و انصار از اصحاب پيامبر (ص) بودند.
در سال سوم به خانه كعبه قبله مسلمين منجنيق بست و آنجا را سنگباران نمود.(15) . درباره جنايات يزيد از لحاظ فساد عقيده اش و بدطينتي و ستمگري و خونريزيهاي وي و تحقير و ناچيز شمردن دين خدا همه متفقند ، به تمامي كتب تاريخ و سيره مراجعه كنيد هيچ كس نامي از او نبرده مگر آن كه از او به بدي ياد كرده است.

يزيد شراب خوار

تاريخ شهادت مي دهد كه يزيد در مجلسي كه سر مبارك سيدالشهدا(ع) را ورد كردند و مقابل يزيد قرار دادند او در مجلس شراب نشسته بود و در حضور همگان شراب نوشيد و اضافه آن را بر سر مبارك ريخت (كامل بهائي- جلد 1- صفحه 188)

يزيد چهره منفور جامعه اسلامي

يزيد كه در دامن چنين خانواده اي پرورش يافته بود و با فرهنگ چنين حزبي بزرگ شده بود، به آيين اسلام كه مي خواست بنام آن بر مردم حكومت كند كمترين اعتقادي نداشت.
يزيد جواني ناپخته ، شهوت پرست ، خودسر و فاقد دور انديشي و احتياط بود. او فردي بيخرد ، بي باك، خوشگذران، عياش و كوتاه فكر بود. او صراحتا موضوع رسالت و نزول وحي بر پيامبر (ص) را انكار مي كرد و همچون جد خود ابوسفيان همه را پنداري بيش نمي دانست ، چنانكه پس از پيروزي ظاهري بر حسين بن علي(ع) ضمن اشعاري مي گفت:
«هاشم با ملك و حكومت بازي كرده است ، نه خبري از عالم غيب آمده و نه وحيي نازل شده است!!»(16)

گرايش يزيد به مسيحيت تحريف شده

يزيد اصولا بر اساس تعليمات مسيحيت پرورش يافته بود و يا حداقل به مسيحيت تمايل داشت. شايد عجيب به نظر آيد اگر تربيت يزيد را تربيت مسيحي بدانيم به طوري كه از تربيت اسلامي و آشنايي با فرهنگ و تعليمات اسلامي دور بوده باشد و شايد خواننده تا حد انكار از اين معنا تعجب كند. ولي اگر بدانيم كه يزيد از طرف مادر از قبيله «بني كلب»بود كه پيش از اسلام دين مسيحي داشتند ، تعنخواهيم كرد، زيرا از بديهيات علم الاجتماع اين است كه ريشه كن ساختن عقايد يك ملت كه اساس خويها و خصلت ها و ارزشهاي اجتماعي و سرچشمه افكار و عادات و فرهنگ عمومي آنهاست ، نيازمند گذشت زماني طولاني است.
تاريخ به ما مي گويد: يزيد تا زمان جواني در اين قبيله پرورش يافته بود و اين به آن معنا است كه وي دوران تربيت پذيري و شكل گيري شخصيت خود را كه مورد توجه مربيان است ، در چنين محيطي گذرانده بود و به اين ترتيب ، علاوه بر تاثير پذيري از مسيحيت ، خشونت باديه و سختي طبيعت صحرا نيز با سرشت او در هم آميخته بود.
به گواهي تاريخ ، خود يزيد گرايش خود را نسبت به مسيحيت كتمان نمي كرد، بلكه علنا مي گفت:
فان حرمت علي دين احمد
فخدها علي دين المسيح بن مريم!
اگر شراب در دين احمد حرام است
تو آن را بر دين مسيح بگير و بياشام!
حكومت ننگين يزيد كمتر از چهارسال دوام يافتولي او در اين مدت كم جنايات بزرگي مرتكب شد در سال اول فاجعه عاشورا را ببار آورد و در سال دوم دستور حمله به بيت الله الحرام و سنگباران كردن خانه كعبه را صادر نمود و در سال سوم دستور حمله به مدينه النبي و قتل عام مردم را صادر نمود.
اينك كه چهره پليد حكومت اموي خصوصا شخص يزيد و كفر و دشمني او با اسلام روشن گرديد بخوبي به علت قيام امام حسين(ع) بر ضد حكومت او پي مي بريم و بروشني در ميابيم كه حكومت يزيد نه تنها از اين نظر كه آغاز گر بدعت رژيم سلطنتي موروثي در اسلام بود ، بلكه از نظر بي لياقتي شخص وي نيز از نظر امام حسين(ع) نا مشروع بود. بنابراين با توجه به اينكه با مرگ معاويه موانع زمان او برطرف شده بود- معاويه برعكس يزيد ظواهر حفظ مي كردو براي كارهاي نامشروع خود دلائل ظاهري و عوام پسند درست مي كرد- وقت آن رسيده بود كه امام حسين(ع) اعلان مخالفت كند و اگر امام با يزيد بيعت مي كرد ، اين بيعت بزرگترين حجت مشروعيت حكومت يزيد به شمار مي آمد.
سومين امام معصوم ، در سوم شعبان سال چهارم هجري در شهر مدينه ديده به جهان گشود . او دومين ثمره پيوند فرخنده حضرت علي (ع) و حضرت فاطمه (س) بود. حسين بن علي (ع) در دوران عمر خود به شجاعت و آزادگي و ايستادگي در برابر ظلم و ستم شهرت داشت.

مراحل زندگي

او مدت شش سال از دوران كودكي خود را درزمان جد بزرگوارش سپري كرد و پس از رحلت جانگداز پيامبر اسلام ، مدت سي سال در كنار پدرش اميرمومنان (ع) زندگي كرد و در حوادث مهم دوران خلافت ايشان به صورت فعال شركت داشت. پس از شهادت پدرش ( در سال 40 هجري) مدت ده سال در صحنه سياسي و اجتماعي در كنار برادر بزرگ خود امام حسن (ع) قرار داشت و پس از شهادت او (درسال 50 هجري) به مدت ده سال در اوج قدرت معاويه بن ابي سفيان ، بارها با وي پنجه در افكند و پس از مرگ معاويه در برابر حكومت پسرش يزيد قيام كرد و در محرم الحرام سال 61 هجري در سرزمين كربلا به شهات رسيد.
مبارزات حسين بن علي (ع) قبل از امامت
او در اوائل زندگي كه شاهد انحراف دستگاه حكومت اسلامي از مسير اصلي خود بود، از موضعگيري هاي سياسي پدر خود پيروي و حمايت مي كرد ، چنانكه در زمان خلافت عمر بن خطاب ، روزي وارد مسجد شد و ديد عمر بر فراز منبر نشسته است، با ديدن اين صحنه روي پله منبر قرار گرفت و خطاب به عمر گفت: از منبر پدرم پايين بيا و بالاي منبر پدر خودت برو!
عمر كه قافيه را باخته بود گفت: پدرم منبر نداشت ! آنگاه او را در كنار خود نشانيد و پس از آنكه از منبر پايين آمد از او سوال كرد اين سخن را چه كسي به تو ياد داده است؟ او پاسخ داد: هيچ كس.
حسين (ع) در جبهه هاي نبرد با ناكثين و قاسطين و مارقين
حسين بن علي (ع) در دوران خلافت پدرش ، امير مومنان(ع) در صحنه هاي سياسي و نظامي در كنار آن حضرت قرار داشت. او در هر سه جنگي كه در اين دوران براي پدرش پيش آمد شركت فعال داشت؛در جنگ جمل فرماندهي جناح چپ سپاه اميرمومنان (ع) بر عهده ي وي بود و در جنگ صفين چه از راه سخنراني هاي پر شور و تشويق ياران حضرت علي عليه السلام جهت شركت در جنگ و چه از رهگذر پيكار با قاسطين ، نقش فعال داشت در جريان حكميت نيز يكي از شهود اين ماجراي تلخ بود.
حسين بن علي(ع) پس از شهادت حضرت علي(ع) در كنار برادر خودش امام حسن (ع) قرار گرفت و تحت رهبري و امامت او بود. هنگام حركت نيروهاي امام مجتبي (ع) به سمت شام همراه آن حضرت در صحنه نظامي و پيشروي به سوي سپاه شام حضور داشت و هنگامي كه معاويه به امام حسن (ع) پيشنهاد صلح كرد ، امام حسن(ع) او و عبداله بن جعفر را فرا خواند و درباره اين پيشنهاد با آنان به گفتگو پرداخت و بلاخره پس از متاركه جنگ و انعقاد پيمان صلح همراه برادرش به مدينه بازگشت و همانجا اقامت گزيد.

اوضاع سياسي و اجتماعي دوران امامت امام حسين (ع)

در زمان امام حسين (ع) انحراف از اصول و موازين اسلام كه از «سقيفه» شروع شد و در زمان عثمان گسترش يافته ب

نظر شما