شناسهٔ خبر: 28200721 - سرویس فرهنگی
نسخه قابل چاپ منبع: تسنیم | لینک خبر

نوسروده قاسم‌زاده درباره امام حسین(ع):‌«نماد حبّ خدا و بهانه هستی است»

R1410/P1439/S4,37/CT1

یکی از شاعران کشورمان قطعه شعری را درباره امام حسین (ع) سروده است.

صاحب‌خبر -

به گزارش خبرنگار فرهنگی باشگاه خبرنگاران پویا، به روزهای پایانی دهه اول ماه محرم و شب عاشورای حسینی نزدیک می‌شویم. این روزها و شب‌ها سراسر کشور غرق در ماتم و عزای سید و سالار شهیدان امام حسین (ع) است و بسیاری از محبان اقدام به برگزاری مراسم و محافل ذکر اهل بیت (ع) کرده‌اند و حال و هوایی عجیب کشور را فرا گرفته است. امام حسینی که پیامبر اکرم (ص) درباره ایشان فرمود: اگر قرار باشد بخشندگی در قالب انسانی مجسم شود، آن شخص حسین(ع) است. (مناقب ابن شاذان، ص 136). در همین راستا، «محمدعلی قاسم‌زاده» از شاعران جوان کشورمان قطعه شعری را درباره امام حسین (ع) سروده است.

دوباره ماه محرم و کاروانی که...

دوباره قافله سالار و همرانی که...

ز فرش عالم هستی به عرش رهسپرند

به اوج کوی سعادت به آن نشانی که...

درون مجلس روضه میان هیأت‌ها

وفای عهد نموده به آستانی که...

نماد حبّ خدا و بهانه هستی است

و زنده تر شده هر سال مردگانی که...

اگر نبود محرم ز مرده پایین تر

ولی ز نور حسینند سرورانی که...

ملائکند به خاک قدومشان مسجود

چرا که وقف عزایند در مکانی که...

تکیه نه،که لنگر ارض و سماست محفل او

محل رتق و فتق امور جهانی که...

اگر حسین نباشد چه پوچ و بی معنی است

و با حسین شده یک کهکشانی که...

ستاره‌های منیرش و ماه پیوسته

به گرد حضرت عباس و یاورانی که...

بجز حسین در عالم به هیچ نسپردند

تمام هستی خود را و آن سرانی که...

به روی نیزه بلند و در آسمان در اوج

بنا نهاده یکی عالم نهانی که...

به اذن شاه شهیدان ورود سهل و یسر

ولایقند در آن جمله شاهدانی که...

شهید جبهه حق بوده اند طول زمان

و مست جام ولا گشته اند آنی که...

به زیر پرچم اسلام خون طلب کردند

ائمه و همه پیمبرانی که...

ز عهد روز ازل تا تحقق والعصر

منادیان ظهورند ناجیانی که...

هبوط حضرت آدم، سقیفه، عاشورا

برایشان شده مضمون امتحانی که...

بشر اگر که نگیرد ز فتنه هایش درس

رود به مسلخ خونین امام و جانی که...

برای آمدنش العجل، عجل خوانیم

خدا کند نشود یک زمان،زمانی که...

به کربلا شه لب تشنه نصرتی می خواست

و شیعیان همه گشتند کوفیانی که...

به مشت گندم ری نه، ز ترس ابن زیاد

به جنگ خون خدا رفته آنچنانی که...

ز آب هم مضایقه کردند ناکسان در جنگ

نه بر نظامه سواران به طفلکانی که...

ز فرط و سوز عطش بی قرار می‌گفتند

مگر به نامه نخواندید میهمانی که...

بسویتان بشتابد امیر خواهد شد

غریب و یکه و تنها به لب فغانی که...

ز بین آن همه عالی یکی علی دارد

و شیرخواره به دستش خورد تکانی که...

نه قلب و دست پدر بلکه عرش می‌لرزد

به قطره قطره خون کبوترانی که...

تمام پهنه یک دشت گشته زان سیراب

و جاودانه بهشتی است بیابانی که...

به نام کرب و بلا شهره گشته در آفاق

پناه و ملجا و راه عاشقانی که...

جهان و هر چه در آن است پیش چشمشان تاریک

و این مکان مقدس چو یک نشانی که...

پیمبران اولوالعزم عزم آن دارند

که در بغل بفشارند زائرانی که...

ز فیض یک شب جمعه چه توشه ها دارند

ز اشک حضرت مادر در آن میانی که...

تنی به معرکه آید نه با سر و عریان

و اهل عرش بگرید به مادرانی که...

بریده اند دل از قامت عزیزان و

نهاده در طبق آب آن گلانی که...

به عشق روی حسن یا حسین پروردند

و ظهر روز عطش گشته کاروانی که...

به رای قافله سالار رایهم رایی

انتهای پیام/

نظر شما