درباره فیلمنامه «روز واقعه» نوشته بهرام بیضایی
دویدن پی آواز حقیقت
صاحبخبر - شهرام جعفرینژاد منتقد سینما فیلمنامه روز واقعه (نوشتهشده در سال 1361)، صریحترین ارجاع بهرام بیضایی به تاریخ اسلام است. در روز دهم محرم سال 61 هجری قمری، عروسی شبلی، جوان یتیم نصرانی که اینک اسلام آورده، با راحله، دختر یزید از بزرگان عرب برپاست که در میانه عروسی، خبر خیانت کوفیان و استمداد حسینبنعلی(ع) را میآورند. شبلی، عروسی را وامینهد و به سوی امام رهسپار میشود... تا سرانجام، خسته و درمانده، هنگامی به صحرای کربلا میرسد که محشری برپاست و از هوش میرود؛ و چون چشم میگشاید و غائله را تمامشده میبیند، به شهر خویش بازمیگردد و میگوید که حقیقت را پارهپاره بر خاک، در زنجیر و بر سر نیزه دیده است. بیضایی در این فیلمنامه بسیار دقیق و تحسینشده، حساب مسلمانان واقعی صدر اسلام را از بیشمار اعراب بدوی و بیشرم جدا میکند و نشان میدهد که خاندان نبوت نیز در زمانه خود، غریبههایی بین جامعهای سراپا جهل بودند. به قول شبلی: «مسیح را مسیحیان نکشتند. چگونه است که مسلمانان، امام خود را میکشند؟» فکر اسلامآوردن جوانی نصرانی و ازدواج با دختری مسلمان، نشانی دیگر بر اعتقادات انسانی اثر است که فارغ از هر مسلک، متکی به نفس حقیقت است. شبلی، معتقد پاکنهادی که در جمع مسلمانان، تنها کسی است که ندای طلبکننده امام را میشنود و برای یافتن حقیقت رهسپار میشود؛ سفری که هر منزلش، نشانهای در مسیر عدالتطلبی است. در منزل نخست، سیاهچادران بدوی را میبینیم که نه کلامی میگویند و نه میپرسند و تنها راه کوفه را به اشاره دست نشان میدهند؛ گویی در آغاز عصر جاهلیت (و معصومیت) هستند. منزل دوم، اقامتگاه شتربان است که حسینِ بن علی بر او گذشته و یک قدم به حقیقت، نزدیکتر است و پاسخ تردیدی از تردیدهای شبلی را میتواند بدهد؛ اینکه امام در پی مقام نبوده و وعدهای به شتربان نداده است. منزل سوم، یافتهشدن شبلی توسط راحله و برادرانش است؛ جایی که مقام و منزلت پوچ قبیلهای محکوم میشود و برادران به جای هر پرسشی از شبلی، پیوسته تکرار میکنند که با گریز شبلی، شرافت مؤمنان، بر باد رفته و تمام مسلمانان بدنام شدهاند. دیدگاه بنیادین اثر در مفهوم یکخدایی و پیوستگی بین ادیان، در اینجا در این جمله شبلی بهزیبایی جلوهگر است: «سوگند به خدایی که در طور ظاهر شد و سپس بر صلیب رفت و از آنجا به مکه درآمد که من راحله را از جان، دوستتر دارم.» این صحنه در ادامه، به اصلِ مهمِ تجهیز در مسیر حقیقتجویی میرسد؛ چنان که راحله از هر برادر، چیزی میستاند و به شبلی میدهد (که بعداً هرکدام به کاری میآیند). منزل چهارم، جایگاه محکومکردن بتهای زنده است؛ جایی که بتهای مرده بر زمین فرو افتادهاند و مردی نیمهدیوانه، شبلی را هشدار میدهد که راه کوفه از بیراهه است. منزل پنجم، عرصه جنگ با حرامیان برای کمک به ستمدیدگان است و منزل ششم، جایگاه روبهروشدن با نفاق: اتحاد دو قبیله بنیخائف و بنیجبیره برای جنگ با حسینِ بن علی که اما چون اندکی از حقیقت میشنوند، اتحادشان بیدرنگ به ستیز بدل میشود. منزل هفتم، طوفان شن و گذر پشیمانان است که از خیانت مسلمانان به پیشوای خود میگویند (بتدریج، تشنگی به شبلی فشار میآورد) و منزل هشتم، مکان خیمههای اعراب بادیهنشین است؛ مکان سوگواری نه از برای مرده، که برای دفع بلا و مکانی که پیش از این، حسینِ بن علی نیز بوده و شهربانو در آن از اسارت خود نالیده است. منزل نهم، آشنایی با نینوای پرفریاد است؛ جایی که روزگاری تمدنی کهن بوده و خونهای بسیار بر آن ریخته شده، و نیز منزل رویارویی با شهربانوی بیپناه که به سوی ایران میگریزد و سپاهی از پی او میتازد... و بالاخره منزل دهم و واپسین منزل، کربلا به ظهر عاشوراست که غوغایی بهیادماندنی است از سپاهیان گریزان، خیمههای آتشزده، کودکان وحشتزده، کبوتران خونین، دستِ زنی با آستین سبز که به شبلی آب میدهد، اذان ظهر، سوگواری زنان، گهوارهای در آتش، حجلهای سوزان، سَری بر نیزه پیش آفتاب همچون صلیبی بر آسمان و... سفر شبلی اینگونه سفری است؛ سفری که هر منزلش، مرحلهای در نزدیکشدن به حقیقت است، چنان که اصلاً نیازی به شرکت او در واقعه کربلا نیست و از همین روست که حسینِ بن علی او را بدون شمشیر به حقطلبی فراخوانده است. شبلی، خود، عرصهای همچون کربلا را از سر میگذراند و به حقیقت حسینِ بن علی و پیروانش از همه آگاهتر میشود. این نصرانی تازهمسلمانشده (با شناخت و اعتقاد، نه پیروی کورکورانه از سنت پدران)، ترکیبی یگانه از راستی، مهرخواهی و حقیقتجویی در بین مسلمانان است. پس آیا در این جامعه ناراست، جنگطلب، مرگپرست، ریاکار و خائن (حتی به آرمانهای خود)، شایستهترین فرد برای رسیدن به حقیقت و مؤمنترینِ کسان به گوهر مشترک همه ادیان نیست؟ روز واقعه، منازعهای میان پیوند و جدایی، میان تردید و ایمان و میان حقیقت و دروغ است؛ داستانی درباره تمام اسلامآورندگان ریاکار و تمام خائنان به مفهوم آزادی، عدالت و حقیقت در تمام اعصار... و از همین روست که بهرغم ارجاع مستقیم به واقعه عاشورا، اثری فراملی، فرادینی و بیزمانومکان مینماید.∎
نظر شما