شناسهٔ خبر: 28149860 - سرویس سیاسی
نسخه قابل چاپ منبع: روزنامه ایران | لینک خبر

وفاداری والاتر

با شایستگی جنگیدن

صاحب‌خبر - جیمزکومی مترجمان: مسعود میرزایی و بهجت عباسی درباره جزئیات برنامه طوفان ستاره‌ای و بویژه بخش‌های مشکل‌دار آن گفت‌وگو کردیم و من با این جمله حرف‌هایم را پایان دادم که «ما نمی‌توانیم قانونی بودن این برنامه را تأیید کنیم.» رئیس جمهوری پاسخ داد: «اما این من هستم که می‌گویم چه چیزی برای قوه مجریه قانونی هست یا نیست.» «بله قربان، اما چیزی که فقط من می‌توانم بگویم، چیزی است که وزارت دادگستری می‌تواند به‌عنوان قانونی بودن یا نبودن موضوعی، اعلام کند و در اینجا ما نمی‌توانیم این تأییدیه را بدهیم. ما نهایت تلاش‌ خود را کردیم اما همان‌گونه که مارتین لوتر می‌گوید: جایی که من الان ایستاده‌ام، قادر نیستم کار دیگری انجام بدهم.» «فقط آرزو می‌کردم که ای‌ کاش تو این مخالفت را در این لحظات آخر به سمت ما پرتاب نمی‌کردی.» شوکه شده بودم، پاسخ دادم: «آقای رئیس جمهوری اگر چنین چیزی به شما گفته باشند، باید عرض کنم که کارمندان شما بدجوری گمراه‌تان کرده‌اند. ما هفته‌ها است که این موضوع را به آنها اعلام کرده‌ایم.» بوش مکثی کرد، گویی افشاگری مرا هضم می‌کرد و بعد گفت: «فقط تا ششم ماه مه به من وقت بده تا جنبه‌های قانونی برنامه طوفان ستاره‌ای را درست کنم. این برنامه واقعاً مهم است و اگر من نتوانم اشکالاتش را برطرف کنم، تعطیلش خواهم کرد.» «آقای رئیس جمهوری ما نمی‌توانیم این کار را انجام دهیم، ما چند هفته است که این موضوع را تکرار می‌کنیم.» نفسی کشیدم و سپس از حد و حدود خودم به‌عنوان حقوقدان و وکیل، پا را فراتر گذاشتم تا مشاوره‌ای در زمینه سیاستگذاری به بوش بدهم: «آقای رئیس جمهوری احساس می‌کنم که باید نکته دیگری را هم عرض بکنم؛ وقتی که مردم امریکا مطلع شوند که ما چه کارهایی انجام داده‌ایم، عصبانی خواهند شد.» رئیس جمهوری که به نظر می‌رسید برای اولین بار در طول گفت‌وگو خشمگین و رنجیده خاطر شده، با لحنی صریح گفت: «اجازه بده من خودم در مورد این گونه امور نگران باشم.» «بله قربان، فقط فکر کردم که این حرف‌ها لازم است زده شود.» بوش مکث کرد و من متوجه شدم که گفت‌وگوی ما به پایانش نزدیک شده است؛ همان‌گونه که چهارشنبه شب به رئیس کارکنان کاخ سفید گفته بودم، باور ندارم که تهدید به استعفا می‌تواند باعث برنده شدن در بحث و مجادله شود. به همن دلیل معتقدم که باید با استدلال و شایستگی جنگید و بعد برای ماندن یا رفتن تصمیم گرفت. همیشه این حس را داشته‌ام که وقتی در یک مسابقه ورزشی نمی‌توانی راه خود را برای حرکتِ رو به جلو باز کنی، اگر توپ را‌ برداری و به خانه بروی، در واقع به نوعی تقلّب کرده‌ای.

نظر شما