شناسهٔ خبر: 28128119 - سرویس فرهنگی
نسخه قابل چاپ منبع: مهر | لینک خبر

یادداشت مهمان؛

قهرمان‌پردازی به سبک حمید نعمت‌الله/ پرواز بر فراز آشیانه سوخته

فرید در «شعله‌ور» به لحاظ شخصیت،‌ اوج پختگی کاراکترهای محوری سینمای نعمت‌الله است؛ ضدقهرمانی آپدیت‌شده و برآمده از دنیای امروز که عقب‌ماندگی را سرشکستگی به حساب نمی‌آورد.

صاحب‌خبر -

به گزارش خبرنگار مهر، مائده مرتضوی، نویسنده و مترجم در یادداشتی به بررسی فیلم سینمایی «شعله‌ور» به کارگردانی حمید نعمت‌الله پرداخته است. در متن این یادداشت با عنوان «پرواز بر فراز آشیانه سوخته» می‌خوانیم؛

حمید نعمت‌الله کارگردانی صاحب سبک است. شاید این ترکیب واژگانی به مذاق خیلی‌ها خوش نیاید اما نعمت‌الله سبک و سیاق خودش را در فیلمسازی دارد، سبکی که وامدار کسی هم نیست.  حتا دستیار اول کارگردانی مانند کیمیایی بودن هم نتوانسته بر رویه خاص او در پرداخت شخصیت‌هایش اثر بگذارد و نعمت‌الله بعد از فیلم‌های «بوتیک»، «بی پولی»، «آرایش غلیظ» و «رگ خواب» کم‌کم دارد فرمول فیلمسازی خودش را به تماشاگر تزریق می‌کند و مخاطبش را برای دیدن فیلمی به سبک و سیاق حمید نعمت‌الله به سالن‌ها می‌کشاند.

تو عددی نیستی!

در خلاصه یک خطی فیلم«شعله‌ور» آمده است؛ این فیلم داستان زندگی مردی را روایت می‌کند که احساس می‌کند «عددی نشده» است و این احساس او همه زندگی‌اش را تحت تأثیر قرار می‌دهد.

فریدِ «شعله‌ور» در مقایسه با دیگر ضدقهرمانانی که از این قشر و طبقه به تصویر کشیده شده‌اند کمتر لمپن است. نعمت‌الله با هوشمندی تمام او را از ورطه پرداختی صرفا ملودراماتیک، سطحی‌نگر و ساده‌انگارانه ارتقا می‌دهد و به یک کاراکتر ویژه مبدل می‌کندبه طور قطع یک تماشاگر حرفه‌ای سینما بعد از دیدن شعله‌ور، داستان یک خطی فیلمنامه را به این شکل تعریف نخواهد کرد. این فیلم برهه‌ای از زندگی مردی به نام فرید(امین حیایی) را روایت می‌کند که باید خودش را ثابت کند،‌ به مادرش،‌پسرش و حتا همسر سابقش.  بدبختی‌اش اینجاست که فرصت چندانی هم برای این کار ندارد. فرید برای کار به زابل می‌رود و آنجا در یک جنگ نابرابر با چند تن  برای اثبات برتری خود قرار می‌گیرد؛ زنی به نام وحیده که اولویت‌اش پدرش است و پسرش که شیفته مردی غواص به نام مصطفی است که دست بر قضا همکلاسی سابق فرید هم هست.

فرید در «شعله‌ور» به لحاظ شخصیت،‌ اوج پختگی کاراکترهای محوری سینمای نعمت‌الله است. فرید مانند جهانگیرِ فیلم «بوتیک» نیست که تمام زندگی‌اش بسته به کار و پادویی در یک مغازه باشد و خیلی راحت کلید بوتیک را از خانواده خود پس می‌زند. نعمت‌الله با آوردن این کلید واژه‌ها در یک‌سوم ابتدایی فیلم سعی دارد به مخاطب القا کند،‌فرید شخصیتی فرای کاراکترهای قبلی سینمایی او دارد. او حتا پا را از سینمای خود فراتر می‌گذارد و کنایه‌ای به سینمای کیمیایی می‌زند. در ابتدای فیلم می‌بینیم که فرید برخلاف کاراکتر وامانده فیلم «ضیافت» از شرکت در ضیافتی که همکلاسی‌های سابقش فراهم آورده‌اند سرباز نمی‌زند. او ضدقهرمانی آپدیت‌شده برآمده از دنیای امروز است که عقب‌ماندگی را سرشکستگی به حساب نمی‌آورد و تنها در پی اثبات خویش است.

آنچه فرید را متمایز می‌سازد در وجوه تفاوت او با سایر کاراکترهای مشابه در فیلم‌های سینمای ایران است. فریدِ «شعله‌ور» در مقایسه با دیگر ضدقهرمانانی که از این قشر و طبقه به تصویر کشیده شده‌اند کمتر لمپن است. نعمت الله با هوشمندی تمام او را از ورطه پرداختی صرفا ملودراماتیک، سطحی‌نگر و ساده‌انگارانه ارتقا می‌دهد و به یک کاراکتر ویژه مبدل می‌کند. جنس کاراکتر فیلم به  کاراکترهای قیصرگون بزن‌بهادر و چاقو به دست که برای ناموس و شرف و پول دست به تیزی می‌برند کمتر شبیه است. فرید نمونه‌ای درخشان از ضدقهرمانی مطرود و دهه نودی است. فرید را می‌توان از این لحاظ با قهرمانان فیلم «لاتاری» آخرین ساخته محمدحسین مهدویان قیاس کرد. امیرعلی و موسای «لاتاری» به مانند فرید دارای تفکر خاصی نیستند و صرفا برآمده از ایدئولوژی تحمیلی فیلمساز اند. اما فریدِ «شعله‌ور» نه تنها به بخش عظیمی از توقعات تماشاگر درباره اعمال خود پاسخ می‌دهد بلکه در انتهای فیلم آن‌ها را سرگشته و مبهوت رها می‌کند و پایانی متناسب با شعور تماشاگر ارائه می‌دهد.

 در «شعله‌ور» کاراکترهای زن هم پخته‌تر شده‌اند. شخصیت زن فیلم(وحیده) نیازی به «آرایش غلیظ» برای دلبری ندارد و با عقلش تصمیم می‌گیرد که برود یا بماند. به مانند مینای «رگ‌خواب» بی پناه و نیازمند یک مرد نیست و خواسته‌هایش چیزی فراتر از یک عشق اساطیری و بدفرجام است. وحیده  یکی از منطقی‌ترین کاراکترهای زن سینمای نعمت‌الله را به تصویر می‌کشد.

همچنین بار معنایی شخصیت‌ها با نام‌شان هارمونی پررنگی می‌یابد،‌ وحیده برای زنی تنها اسمی مناسب است و نوید برای پسری که با هر بار آمدن و ناپدیدشدنش خبری به فرید می‌رسد و در نهایت خود فرید که بار تنهایی تحمیل شده‌ای را به دوش می‌کشد.

قهرمان نه پهلوان!

قهرمان از نظر فرید کسی است که برنده بازی است،‌ حال به هر قیمتی. به قیمت سوزاندن رقیب با آب‌جوش، به قیمت جنگ روانی به راه انداختن و به قیمت خیلی چیزهای دیگر که در فرهنگ لغت و رفتاری فرید کاملا تعریف شده‌اند. اینجا قرار است تماشاگر با آنتاگونیست همذات‌پنداری کند و این ضدقهرمان است که در یک مسابقه قهرمانی که برنده‌اش از پیش مشخص است، بی‌محابا می‌دود.

نماهای بلند و دارای عمق میدان و حرکت‌های دوربین بر مناظر بکر زابل به زیبایی‌شناسی بصری «شعله‌ور» کمک شایانی می‌کند. حرکت‌های دوربین اغلب بار دراماتیک دارند و بر تنهایی و یاس فرید به ویژه در نماهای لانگ‌شات صحه می‌گذارنددر یک سوم ابتدایی فیلم تماشاگر با خانواده،‌شغل و دلمشغولی‌های فرید آشنا می‌شود و از این به بعد  است که تمام کنش‌های او در نظر تماشاگر معقول جلوه می‌کند. در اینجا از مادر کلیشه‌ای دلسوز، همسر سابق کماکان وفادار و رفیق فابریک روزهای سخت هیچ خبری نیست. فرید یکه و تنهاست و هواپیمای آرزوهایش یارای بلند شدن از باند را هم ندارد و اگر هم بپرد درنهایت سر خود را به صخره ناکامی می‌کوبد.

همه مردان نعمت‌الله

از یک جایی به بعد در کارنامه فیلمساز می‌بینیم که نعمت الله دیگر تنها نیست و شاهد چند آپشن گیشه‌پسند در فیلم‌های او هستیم، ‌سوپراستارهای تضمین کننده گیشه و صدایی که بدجور به فیلم‌های این کارگردان می‌نشیند، همایون شجریان با چاشنی سهراب پورناظری.

«شعله‌ور» دارای تمام آپشن‌هایی است که مخاطب را به سالن می‌کشاند، چهره محبوب تلویزیونی سریال‌های دهه هفتاد،  صدای دلنشین همایون و در نهایت اقبالی که «رگ خواب» در گیشه داشت هم به این آپشن‌ها اضافه می‌شود.

 بومی‌سازی به سبک نشنال جئوگرافیک

نماهای بلند و دارای عمق میدان و حرکت‌های دوربین بر مناظر بکر زابل به زیبایی‌شناسی بصری «شعله‌ور» کمک شایانی می‌کند. حرکت‌های دوربین اغلب بار دراماتیک دارند و بر تنهایی و یاس فرید به ویژه در نماهای لانگ‌شات صحه می‌گذارند. اما مساله اینجاست آنجا که نوبت به مناظر طبیعی و جاذبه‌های توریستی می‌رسد نعمت‌الله کنترل دوربین را از دست می‌دهد و صحنه‌هایی از طبیعت و حیات وحش می‌بینیم که همخوانی با صحنه‌های قبل و بعد ندارد و انگار که به ناگاه کانال را عوض کرده‌ای و مسحور تماشای تصاویر نشنال جئوگرافیک شده‌ای!

در کل بسیاری از این صحنه‌ها از خط بیرون می‌زند و میان تماشاگر و هسته اصلی فیلم فاصله می‌اندازد و در خوش‌بینانه‌ترین حالت می‌توان گفت که شاید کارگردان خواسته به تماشاگر تنفس بدهد یا به سبک راز بقا، بومی‌سازی کند.

سوپراستار یا نابازیگر،‌ مساله این است!

استفاده از یک نابازیگر در مقابل یک بازیگر حرفه‌ای در شرایطی بهترین نتیجه را می‌دهد که بازیگر حرفه‌ای هم تمام سعی‌اش را در جهت وارونه انجام دهد،‌یعنی سعی در بازی نکردن. مانند آنچه در فیلم «در غربت»  سهراب شهیدثالث رخ می‌دهد و پرویز صیاد در کنار دیگر نابازیگران فیلم به نوعی دیگر جلوی دوربین ظاهر می‌شود و به قول خودش تمام سعی‌اش را می‌کند که بازی نکند.

در  اینجا نعمت الله آوانگارد عمل می‌کند و آن هم استفاده از بهمن پرورش، غواص کرمانشاهی در نقش خودش است. بازی‌های پرورش به ویژه در سکانس‌های طولانی فیلم را به شبه مستند یا مستند داستانی بدل می‌کند و برای لحظاتی تماشاگر وارد فضایی دوگانه می‌شود. این مساله آنجایی بغرنج‌تر می‌شود که در دیالوگ‌ها نیز به قسمتی از بیوگرافی این غواص یا همان قهرمان لحظه‌های سخت پرداخته می‌شود و تماشاگر در خلال دیالوگ‌ها و واگویه‌های فرید به سابقه مصطفی پی می‌برد و در حالتی قرار می‌گیرد که انگار صفحه ویکی‌پدیای بهمن پرورش را برای او قرائت می‌کنند.

در کل میان بازیگران انتخابی تعادل خاصی برقرار نیست و فیلم میان انبوهی از سیاهی لشگر که بومیان خطه زابل را تشکیل می‌دهند، بازیگر قدیمی سینمای قبل از انقلاب،  نابازیگران و چهره‌های جدید در کنار چهره‌ای مانند امین حیایی تاب می‌خورد و هرگز به نقطه تعادل نمی‌رسد. با این وجود نمی‌توان از بازی درخشان امین حیایی که به تنهایی بار دراماتیک دو سوم فیلم را به دوش می‌کشد به آسانی گذشت و این همان وجه تشابه با «رگ‌خواب» است که از سوپراستاری مانند لیلا حاتمی بهره می‌برد. حیایی در این فیلم فاصله بازیگر با ذات کاراکتر را به حداقل رسانده و حتا برای یک تماشاگر حرفه‌ای سینما هم سخت است که بفهمد این نقش‌آفرینی تا چه حد مدیون شخصیت‌پردازی در فیلم‌نامه است و تا چه حد خلاقیت و استعداد ذاتی بازیگر در آن راه داشته است.

سمفونی مردگان

اینجا قهرمان کسی است که مرده‌ها را نجات می‌دهد. همه چیز با آمدن مصطفای غواص به ناگاه تغییر می‌یابد و فرید در دوئلی که برای اثبات خودش با همکلاسی قدیمی به راه انداخته دچار چالش‌هایی جدی می‌شود. رودرروی او قهرمانی است که کارش بیرون کشیدن اجساد مردگان از داخل آب است. در واگویه‌های فرید با خودش به کرات شاهد تمسخر غواص هستیم و در نهایت همین‌جاست که کلیدی‌ترین مفهوم زیرمتنی فیلم رقم می‌خورد؛ اینجا کسی به فکر زنده‌ها نیست، زنده ارزشی ندارد و در نهایت این  زندگی است که در آب می‌سوزد و در آتش غرق می‌شود.

ارتفاع پست

اولین صحنه تکان‌دهنده فیلم بلند نشدن هواپیمای دست‌ساز فرید از روی باند مسابقه است. اوج سرخوردگی، کنش‌های متقابل و عمق شخصیت پرخاش‌جوی فرید را در پلان‌های مربوط به باند پرواز می‌بینیم و در نهایت تصادفی که او و پسرش را به قعر دره می‌برد آن‌هم در اتومبیلی که هدایت‌اش به عهده پدر یعنی فرید است. این صحنه یک صحنه موازی دیگر هم در انتهای فیلم دارد که فرو رفتن نوید در آب با لباس غواصی است و اینجا هم فرید بی تقصیر نیست.

به هیچ عنوان نمی‌شود بار مذهبی «شعله‌ور» را نادیده گرفت. از این جهت نعمت‌الله در تازه‌ترین اثر خود رویکردی تازه دارد. رگه‌هایی نه چندان کمرنگ از مذهب در شعله‌ور وجود دارد که با مفاهیم تعریف شده فیلم هارمونی پیدا می‌کنددر میانه فیلم نوید مشغول کندن چسب زخمی از صورت خود است و تماشاگر در نهایت تعجب می‌بیند که زخم به جای مانده از تصادف التیام یافته اما نمی‌داند که زخم‌های جدیدتر و کاری‌تری در راهند.

پرواز عقاب در آسمان بالای سر فرید هم یادآور اهداف،‌انگیزه‌ها،‌ و آرزوهای دور و درازی است که دست فرید هرگز به آن‌ها نمی‌رسد و به طور کلی موتیفی از اینگونه مفاهیم به صورت پرواز، پرنده، باند فرودگاه و هواپیما از ابتدای فیلم شخصیت فرید را برای ما می‌سازند.

دعوت به تماشای دوزخ

به هیچ عنوان نمی‌شود بار مذهبی «شعله‌ور» را نادیده گرفت. از این جهت نعمت‌الله در تازه‌ترین اثر خود رویکردی تازه دارد. رگه‌هایی نه چندان کمرنگ از مذهب در شعله‌ور وجود دارد که با مفاهیم تعریف شده فیلم هارمونی پیدا می‌کند. حسد یکی از ویژگی‌های بارز شخصیت فرید است. این حسادت اوست که باعث سوزاندن صورت هم‌گروهی غواص قهرمان می‌شود و پایه بیشتر کنش‌های او را در فیلم، حس حسادتش رقم می‌زند. در کنار این ویژگی به کرات صحنه‌هایی از آتش‌سوزی،  حریق و شعله می بینیم که مفهومی به مثابه آتش حسد را در ذهن نمایان می‌کند. در کمپ کارگری هم شاهد چند تصویر فلوشده از نمازگزاردن کارگران کمپ هستیم و در نهایت آیاتی که در مراسم عزاداری جوانان غرق‌شده به گوش می‌رسد همگی در ساخت این فضای مذهبی دخالت دارند.

علاوه بر این‌ها «شعله‌ور» از جهاتی یک فیلم رئالیستی به شمار می‌آید. یک رئالیست کمابیش نامانوس که در کوچه پس کوچه‌های جنوب شهر تهران رخ نمی‌دهد و بیانگر واقعیاتی از خطه‌ای دیگر است. تصویری که نعمت‌الله از جامعه سیستان و بلوچستان ارائه می‌دهد باز با همان تنگ نظری‌های معمول انگ سیاه‌نمایی می‌خورد.

درکنار این‌ها از موسیقی فیلم که بخش مهمی از بار روایی و دراماتیک فیلم را به دوش می‌کشد نیز نباید غافل شد و باید اذعان داشت که موسیقی در هماهنگی کامل دیالکتیکی با تصاویر قرار دارد.

خیابان بوتیک‌های خاموش

شعله‌ور اثری چندلایه است. مفاهیم استعاری فیلم از آن بیرون نمی‌زنند و جز لاینفک آن هستند. آتش، دود، آب جوش، زخم، تصادف،‌خشم و انتقام نمایانگر جامعه‌ای پر از خشم و در حال نابودی است. بخش زیادی از نماهای استفاده شده در «شعله‌ور» مربوط به آب است. اما این حجم آب هم قادر نیست شعله خشم و انتقام درونی فرید را خاموش کند و در نهایت همه چیز در آتش حسد فرید می‌سوزد.

«شعله‌ور» به لحاظ شخصیت‌پردازی یکی از فیلم‌های درخشان نعمت‌الله است. اما  درک این فیلمنامه به سادگی ممکن نیست و سلیقه عام را دربرنمی‌گیرد. مخاطب با شخصیت‌های قبلی نعمت‌الله مانند جهانگیر و ِاتی راحت‌تر ارتباط برقرار می‌کند و دچار سرگشتگی برای هم‌ذات پنداری با ضدقهرمان به جای قهرمان نیز نمی شود. علاوه بر این روابط این کاراکترها با اجتماع خود در فیلم‌های قبلی پرکشش‌تر است و توجه بیش از حد نعمت‌الله به پرداخت شخصیت و فضا در «شعله‌ور» از کشش فیلم برای مخاطب عام به شدت کاسته است. «شعله‌ور» به دلایلی که ذکر آن رفت فیلمی قابل قبول در کارنامه این فیلمساز است اما همچنان «بوتیک» با اختلاف بهترین فیلم نعمت‌الله است، کارگردانی که ثابت کرده رگ خواب گیشه را هم در دست دارد.

نظر شما