شناسهٔ خبر: 27579012 - سرویس فرهنگی
نسخه قابل چاپ منبع: شفا آنلاین | لینک خبر

دردمندانِ دردشناس

امروز برخی پزشکان، ستم به خود می‌دانند اگر کمتر از بنز شاسی‎بلند سوار شوند؛ البته هستند «نیکوکار پزشکان بسیاری» که یا بنگاه نیکوکاری راه انداخته‌اند یا در آسایشگاه‌های تهران، هم گمنام و هم به رایگان به خدمت سرگر‌م‌اند

صاحب‌خبر -
شفا آنلاین>اجتماعی>سلامت>  «روز پزشک رخصتی ست تا سیاست ‎گذاران، زمینه پیشرفت دانش پزشکی ایرانی سنتی و مدرن را بیش از پیش فراهم آورند و با بازخوانی پزشکی سنتی، پزشکان < physicians>را نیز با آن آشنا و جامعه را از آن بهره‎مند سازند.»

به گزارش شفا آنلاین:همچنان پزشک بزرگوار است و پزشکی کاری‌ست مردمی؛ با این که اینک بخشی از پیکره پزشکی کشور به پول آلوده شده است! چرا کاری که فلسفه وجودیش رهایی بیمار از درد است، خودش درگیر شده است؟ اکنون با به زبان‎ آوردن نام پزشک، نه بخشندگیِ ابوعلی، بلکه گرانی در ذهن مردم پدیدار می‌شود؛ بیمارستان ‌هایی هم که در سایه‌سار برخی پزشکان برپاشنه می‌چرخد، تا از یک دست پول نگیرند، با دست دیگر برگه پذیرش بیمار را امضا نمی‌کنند.

اما در گذشته، ابوعلی(فرزند سینا) از فرمانروایان بیمار، زر وسیم می‌گرفت و به بیماران کوچه و بازار می‌ب خشید و آنان را به رایگان درمان می‎کرد؛ یا در روزگاران ما محمدرضا حکیم‌ زاده(بنیان‌ گذار آسایشگاه کهریزک)، هم بیماران بی‎پناه گوشه پیاده‌ روهای شهر را به بیمارستانش می‌برد و درمان می‌کرد و هم برای توان‎یابان آسایشگاه می‌ساخت؛(به راستی آیا قدیم‌ها زندگی عطر و بوی دیگری نداشت؟)

امروز برخی پزشکان، ستم به خود می‌دانند اگر کمتر از بنز شاسی‎بلند سوار شوند؛ البته هستند «نیکوکار پزشکان بسیاری» که یا بنگاه نیکوکاری راه انداخته‌اند یا در آسایشگاه‌های تهران، هم گمنام و هم به رایگان به خدمت سرگر‌م‌اند.

حمید خوشرو سراوانی ـ پزشک: «نباید رفتار چند پزشک را به پای همه پزشکان نوشت؛ کار پزشکی، یکی از سخت‌ترین کارها است و بهترین دوران زندگی یک پزشک به کار توان ‌فرسا، شیفت‌کاری، کشیک ‌های درازدامن، ‏‎شب ‌بیداری در کنار بیماران، نگرانی از تشخیص نادرست و آسیب‌ نرساندن بیشتر به بیمار می‌گذرد و به پزشک می‌فهماند که در گزینش خود، یک حسن را دیده و هزار درد را ندیده است!»

«هنگامی که یک پزشک، همزمان باید به ده‌ها بیمار رسیدگی کند، ممکن است ناخشنودی ‌هایی نیز پیش آید. یک پزشک هنگامی به بازدهی سرآمد در کار خود دست می‌یازد که در می‌یابد سنی را پشت‎سر گذاشته است.»

«نیز ببینیم پزشکانی را که در بنگاه ‌های نیکوکاری یا قلمروهای دوردست، خدمت خودخواسته بی‌مزد انجام می‎دهند؛ همان پزشکانی که از زمان و آسایش و وجود خود -بی‌چشم‌داشت مادی- مایه می‌گذارند و مردم را نه به چشم بیمار، بلکه نزدیک‌ترین کس خود می‌نگرند، مانند دکتر دولتی یا خانم میرنظامی(نیکوکار آسایشگاه کهریزک البرز) که شاید خوش نداشته باشند نامی از ایشان برده شود.»

«همکاری می‌گفت که یک زن و شوهر پزشک نیکوکار ایرانی که در کانادا صدها بیمار و کارتن‎‏‌ خواب را ویزیت می‌کردند و با وجود موقعیت و درآمد خوب در آن‌جا، برای خدمت به مردم به ایران می‌آیند و طرح خودجوش درمانگری در قلمروهای دوردست کشور را آغاز می‎کنند.»

«آنان در روند کار خدمتگذاری خود نه این که خسته نشدند بلکه ‌کوشیده‌اند از یکدیگر پیشی بگیرند و زمان بیشتری مایه بگذارند؛ سپس برای رفتن به یک روستای فقیر، برنامه سفر 3ماهه‏ای را می‌چینند ولی ماندگاری آنان در آن روستا به یک‌سال می‌انجامد. با بازتاب کار آنان، کمک‎هایی از داخل و خارج کشور برای مردم چند روستا گرد آمده و هم این که چندین پزشک برای نیکوکاری در روستاهای فقرزده انگیخته شده‌اند؛ پس پزشک، انسان آزمندی نیست!»

** خستگی از کار زیاد
در قلمرو بیمارستان، چشمداشت یک بیمار از رسیدگی، بی‌سبب نیست؛ او در زمانی به درازای یک زندگی، حق بیمه پرداخت کرده و به همان میزان برای کشور به سختی کار کرده است و اینک که به سبب همان خدمت‌ها، ناتوان شده، چشمداشت‌اش رسیدگی و احترام است.

اما چه پیش‌درآمدی نیاز است که خدمت‎دهنده و خدمت‌گیرنده در قلمرو بیمارستان، ارجمند شمرده ‌شوند؟ اکنون مفهوم خوشنودی بیماران در همه جهان(افزون بر بهبودی) در قلمرو پایش‌های پزشکی اهمیت می‌یابد و بیمار بهبودیافته در خلوت، خود را وام‏‎دار بیمارستان، پزشک و پرستار و همراه خود می‌داند، از این‌رو بیمارستا‌ن‌ها می‌کوشند بیمار با دردها و نیازها و رازهای خود تنها نماند. توقع بیمار بر پایه تعهدهای پزشک شکل می‌گیرد؛ یکی از نشانگان استانداردبودن یک بیمارستان، خوشنودی بیمار از خدمات بخش پرستاری و گونه‌ گونیِ رسیدگی و کیفیت سرویس‎ها و برخوردهاست.

حسین قناعتی(استاد دانشگاه تهران) در واکنش به گپ ‌های داریوش مهرجویی(که باید با پزشکان بی ‌مسئولیت سخت ‌ترین برخورد بشود) گفته بود: «کیارستمی دچار عارضه درمان شده بود و برای ادامه درمان به فرانسه برده شد که در آن‌جا از آمبولی ریه و واردکردن داروی ضدانعقاد به بدنش، دچار ضربه مغزی شد و از خونریزی درگذشت.»

ولی پس از چندی، برآیندهای پژوهش در مرگ کیارستمی و داوری نهایی دادگاه، سخنان جناب پروفسور قناعتی را رد می‎کند: «پزشک معالج به 3 ماه محرومیت از مطب، در محل ارتکاب محکوم می‌شود.»

دکتر حمید خوشرو سراوانی: «لغزش‎های پزشکی در همه جهان ضمن رسیدگی قانونی، از سوی جامعه درک می‌شود. در بیمارستان، سازوکارهای گوناگونی می‌تواند از لغزش‌های ناخواسته پزشکان بکاهد؛ از جمله امکان رایزنی در گاه و بیگاه برای پزشک با دیگر پزشکان کارآزموده، تیم پرستاری قوی، ذهن کمتر مشغول و کمتر درگیر روزانگی پزشک و نیز هُتلینگ.» ‏

‏«حضور همراه بیمار، اندکی از بار آوارشده بر دوش بیمارستان، پزشک و پرستار می‌کاهد؛ بی‌گمان بیمار با همراه خود راحت‌تر است و شتاب بهبودیش بالا می‎رود؛ تهران برخلاف شهرستان ما بیمارستان‌های مجهز زیاد دارد ولی باز جوابگوی همه بیماران نیست و نیاز به همراه بیمار احساس می‌شود.»

«ولی در بیمارستان‌ ها امکان ایجاد فضایی برای همراهان بیمار وجود ندارد و فضای بیشتر بیمارستان‌ ها مناسب راه‎اندازی همراه‌سرا نیست و یگانه راهکار هُتلینگ است و بر پایه استانداردهای جهانی می‌شود همراه بیمار را در بیرون از بیمارستان ولی در نزدیکی آن جای داد؛ جایی که همراه به اندازه بسنده دور و به آسانی در دسترس باشد.»

«مورد دیگر این که در برنامه 5 ساله آمده که پزشکان باید در یکی از بخش‌ های دولتی یا خصوصی فعالیت کنند؛ اما توانایی پزشکان در 8 ساعت کار در بیمارستان تخلیه می‏شود و آنان توانایی کاری بیش از این در بخش دوم شغل خود را ندارند. بنابراین برای کاهش لغزش ‌های ناخواسته و کوتاهی ‎های پزشکی در راستای پایبندی‌های کاری باید برنامه‌ریزی داشت. سازمان نظام ‌پزشکی هم با لغزش ‌های پزشکی که 99 درصد ناخواسته است و گاه طبیعی، به گونه‌ای بنیادی برخورد می‌کند.»

** درآمدها/مالیات‌ها ‏
گرایش زیاد به رشته‌ هایی مانند جراحی در جامعه بی‌سبب نیست چون جوانان با الگوهایی که گرفته‎اند، در آن‏‎‏ رشته‌ها گنج می‏‎بینند، گنجی که از جیب مردم فراهم می‎آید.

درآمد بالای برخی پزشکان در جامعه شهرت دارد و مردم آنان را در شمار دارامندان جامعه می‌بینند؛ همین نگرش سبب گسل میان آنان و دهک میانه و نیز دهک فرودست جامعه شده است.

دیدگاه رضا میر گلستانی-کارشناس بیمه: «سازمان نظام ‌پزشکی و شورای عالی بیمه هر آنچه در راستای کارمزد ویزیت پزشکان به تصویب می ‎رساند، از سوی همگان، به زیان بیماران برداشت می‎شود.»

«بر پایه بررسی‏‎‏‌ های به انجام ‎رسیده در راستای برابری‎دادن درآمد برخی پزشکان با درآمد دیگر کارهای همانند، نه این‏‎که این گروه از پزشکان در این زمینه واپس نمانده‎اند بلکه از درآمد فزون ‌تر برخوردارند و در بخش خصوصی درمان، درآمدها تا چندین برابر است؛ برای نمونه یک پزشک متخصص مغز و اعصاب در ماه چندصد میلیون درآمد دارد.»

«برخی از پزشکان که البته کم‌اند با درآمد میلیاردی از مالیات می‌گریزند که نه در بخش درآمد و نه در بخش فرار مالیاتی، با هیچ یک از استانداردهای اجتماعی/اخلاقی جهان نمی‌خواند؛ افزون بر این، کیفیت خدمات جهانی هم بالاتر از این‌جاست؛ کنترلی که در اروپا هست، در ایران نیست.برای نمونه حق کارکردن در آن‌جا تنها در یکی از دو بخش دولتی یا خصوصی ممکن است نه هر دو بخش و با هم. از آن جایی که قانون، سازوکارهای درستی ندارد سبب شده که چند پزشک تا چند صد میلیارد تومان فرار مالیاتی داشته باشند.»

** ما نیز ایرانی هستیم ‏
بیهوده کوشیده‎اند ابوعلی را که به زبان رایج آن‌زمان به تازی می‌نوشت، عرب بخوانند همان‌گونه که خلیج فارس را. ابوعلی، جرجانی، رازی، از شمار فرهیختگان ایرانی هستند که کارشان کسب بی‎پایان دانش بود و دانش جهان را در خدمت مردم کوچه و بازار درآورده بودند.

گستره داناییِ ابوعلی تا آن‌سوی ریاضی، منطق، دانش طبیعی و متافیزیک رفته بود. ابوعلی سینا(سده 4 هـ.ش)در بخارا و در 16 سالگی به دانش پزشکی گرایش می‎یابد و در این زمینه دست به خواندن و کاویدن گسترده می‌زند و هر آنچه را که پزشکان قدیم در کتاب‎های خود آورده بودند با باریک‌بینی می‌خواند و به اندازه‌ای به دانایی می‌رسد که دانشمندان بزرگ جهان پزشکی، نزد او می‌آمدند تا از آموختن گوشه‌های تاریک دانش پزشکی روشن شوند.

هنگامی که نوح (پسر منصور) از فشار بیماری زمین‎گیر شد، خواهان مشهورترین پزشک شدند و همگیِ درباریان نام ابوعلی فرزند ‏‎سینا را به زبان آوردند. نوح از بیماری دستگاه گوارش رنج می‌برد؛ ابوعلی با بررسی آوندها و ظرف ‌ها ‌پی به مسمومیت سرب وی برد.

نوح گفت نجات‏‎ام بده تا هرچه زر وسیم بخواهی بدهم؛ ابوعلی پیشنهاد داد در ازای درمانش بتواند از کتابخانه درباری ویژه شاهزادگان بهره برد که همه کتاب‏‎های نایاب جهان را در خود گرد آورده بود و در شمار پربارترین کتابخانه‎ ها بود. ابوعلی پس از درمان نوح، هر روز به کتابخانه او می‌رفت و پس از 3 سال، دیگر دانش‌ های جهان(همچو نجوم) را نیز فرا گرفت و چندین کتاب در این‎باره نوشت.

سپس به خوارزم رفت و 13سال به نوشتن کتاب و تدریس دانش ‌پژوهان و ویزیت بیماران سرگرم شد. پس از آن به ری نزد مجدالدوله(فرمانروای دیلم) رفت که از بیماری اپی‎لپ‎سی(صرع) رنج می‎برد؛ ابوعلی در زمان کوتاهی درمانش کرد و فرمانروا او را وزیر کرد و پزشک ویژه خود خواند ولی ابوعلی خود را از درمان مردم کوچه و بازار دور نساخت.

هنگامی که فرزند شمس ‎الدوله پس از مرگ پدر به فرمانروایی رسید، ابوعلی از فرمانش سرپیچید و وزارت ‌اش را نپذیرفت و به زندان افتاد اما در زندان هم چندین کتاب نوشت. پس از آزادی از زندان به قزوین رفت و کتاب قانون(دانش پزشکی) را نوشت که در برگیرنده کالبدشناسی، داروشناسی و پزشکی سنتی است و تا 200 سال پیش کتاب درسی دانشگاه‌های اروپا و امریکا بود و همپای انجیل در جهان از سوی مترجمان به دیگر زبان‌ها برگردان شده است(شاید از همان شهرت، ویل‎دورانت در تاریخ تمدن از وی نام برده است.) پس از آن دست به کار نگارش دانشنامه شفا شد و اندیشه فیلسوفان بزرگ یونان باستان، تفسیرگران مدرسه اسکندریه و افلاطون و نوافلاطونیان، روش‌شناسی(منطق)، دانش‌طبیعی، ریاضی و متافیزیک را بررسی کرد و به نقد کشید. جامعه پزشکی ایران، چنین پیشینه‌ای دارد. ‏

** درمانگر و پناه ‌دهنده ‏
محمدرضا حکیم‎زاده(1293 لاهیجان-1362 تهران) کسی بود که انگار پزشک شده بود تا نیکوکار شود چون نیکوکاری در سرشت‎اش بود. آسایشگاه معلولان و سالمندان گیلان را در دهه 40 خورشیدی بنیان گذاشت؛ پس از آن از کسانی مانند آرسن‎میناسیان یاری خواست و اینک او را پدر آسایشگاه‌های توانیابان و سالمندان ایران می‎خوانند.‏

او بنیان‌ گذار نخستین آسایشگاه سالمندان ایران در رشت است. حکیم‎زاده همواره در پیِ شناسایی کسانی بود که با همکاری آنان هدف‌های نیکوکارانه را پی‎گیرد. به سراغ آجرفروش، میخ‌فروش، نجار، بنا و سرمایه‌گذار می‎رفت تا آنان را به نیکویی برانگیزد؛ نخستین گام‎اش برپاکردن مدرسه‌ای در لاهیجان گیلان بود. سپس با گردآوری کمک‌های مردمی، یک نوانخانه پایه‏‎ریزی کرد. او لاهیجان را برای بلندپروازی‌های نیکوکاری خود تنگ یافت، پس به رشت کوچید و آسایشگاه سالمندان را پی ریخت و از آن‎جا به تهران آمد و مدیریت بیمارستان «نجات» را به دوش گرفت و با همکاری دیگر پزشکان به گردآوری آمار و نشان‌گذاری بیماری ‌های مسری پرداخت، کاری بزرگ با بازدهی سلامت‌آفرینی برای گروه بزرگی از مردم که در ناآگاهی رنج می‌بردند؛ او با داده‎هایش بر آن شد که برای بیماران بی‌کس، سرپناهی مهیا کند، از این‌رو کارِ ساخت آسایشگاه معلولین و سالمندان کهریزک را با دست تهی آغاز کرد که امروز آسایشگاه نمونه در کشور است.

** روز دردآشنایان
حمید خوشرو سراوانی: «تنها (بیمار) دردآشنا نیست، (پزشکان) نیز بی‏‎آشنا با درد نیستند. فلسفه روز پزشک، پاسداشت خدمت‎های پزشکان بزرگوار به انسان‌ها و جامعه‏‎هاست. در آمریکا روز 30 ماه مارچ، روز ملی پزشکان است که دکتر کرافورد لانگ در تنسی، توانست یک بیمار را با خوشبویه(اتر) بی‎هوش کند.»

‏«در ایران روز نخست شهریور، هم‌زمان است با زادروز بوعلی‎سینا که به پاس پیشتازی جهانی او در دانش پزشکی، نام‌گذاری شده ‌است. در دیگر کشورها، با توجه به رویدادهای بومی برای این مناسبت، روزی و نامداری برگزیده شده است.»‏

‏«داروها بی‏‎ مهربانی پزشک، درمانگر نخواهد بود؛ پزشکی کار مهمی‎ست چون تنها با جسم سر و کار ندارد بلکه روح انسان نیز مورد واکاوی قرار می‌گیرد؛ روز پزشک را که رخصتی ‎ست برای پاسداشت انسان‎های ارزش‌ مند-که بر زخم‌ها مرهم‎گذارند- از کنارش بی ‏‎تفاوت نگذریم؛ این سخن را برای پزشک‏‎بودن خودم نمی‎زنم.» اطلاعات

نظر شما