شناسهٔ خبر: 27520473 - سرویس فرهنگی
نسخه قابل چاپ منبع: آریا | لینک خبر

آيا خود شيفته‌ها هم مي‌توانند عاشق شوند؟

صاحب‌خبر - برخي از خود شيفته‌ها قسم مي‌خورند که عاشق‌اند هر کسي که يک خود شيفته او را دوست دارد با تعجب از خود مي‌پرسد: «آيا واقعا او عاشق من است؟»، «آيا واقعا من را قبول دارد؟». در چنين رابطه‌اي طرفين مدام بين عشق و درد، ماندن و رفتن و شک و اطمينان دست و پا مي‌زنند، اما انگار هيچکدام را نمي‌توانند انجام دهند. برخي از خود شيفته‌ها قسم مي‌خورند که عاشق‌اند؛ و عده‌اي ديگر هم متقاعد شده‌اند که هرگز نمي‌توانند عاشق شوند. واقعا گيج کننده است زيرا خود شيفته‌ها گاهي احساس مي‌کنند واقعا نگران فرد مورد علاقه‌ي خود هستند و بودن در کنار او براي‌شان لذت بخش است، اما فقط تا زماني که رفتار فرد مقابل جوري باشد که به آنها احساس مهم بودن و برتر بودن بدهد. خود شيفته‌ها ادعا مي‌کنند عاشق خانواده و همسر خود هستند، اما آيا واقعا هستند؟! عاشق يا عاشق نما؟! خود شيفته‌ها ممکن است در اوايل آشنايي، شور و هيجان از خود نشان بدهند، اما اين نوع شور و احساس هميشه تصويري از انتظارات، فانتزي‌ها و خواسته‌هاي خود فرد است، عشقي که از خود نشات مي‌گيرد، نه از طرف مقابل. درچنين روابطي فقط توجه و رضايتي در آنها وجود دارد که غرور و خود خواهي يک خود شيفته را تامين کند. براي بيشتر خود شيفته‌ها، رابطه بر اساس يک داد و ستد است؛ هدف آنها اين است که از يک خوشي مستقل و غير متعهدانه لذت ببرند. آنها فقط با اين شرط وارد بازي مي‌شوند که برنده باشند. خود شيفته‌ها اين انرژي و هوش هيجاني را دارند که هيجانات و احساسات را به نفع خود دريافت کنند و بروز دهند. اين ويژگي به آنها کمک مي‌کند عشق و توجه افراد را با دوز و کلک صاحب شوند. خود شيفته‌ها در مورد اينکه همه دوست‌شان دارد و آنها را تحسين مي‌کنند هميشه لاف مي‌زنند. مهارت‌هاي اجتماعي خود شيفته‌ها در سطح خوبي است و اين امتياز به آنها اين امکان را مي‌دهد که در اولين برخورد تاثير خوبي روي طرف مقابل بگذارند. آنها مي‌توانند دورنماهاي رمانتيک و جالبي به طرف مقابل ارائه بدهند و او را با وعده‌ي عشقي پرشور و قول‌هايي وسوسه کننده بفريبند. خود شيفته‌هاي عاشق پيشه، عاشق‌ نماهايي ماهر و اغفال کننده‌اند که ممکن است وارد ماجراهاي عشقي متعددي شوند اما همچنان تنها باقي مي‌مانند. بعضي از خود شيفته‌ها دروغ مي‌گويند يا عشق گيج کننده‌ي خود را با کلام و رفتارهاي نه چندان طبيعي بروز مي‌دهند. اگر از فرد خود شيفته در خواست شود در رابطه بيشتر صميمي و با گذشت باشد او علاقه‌ي خود را از دست مي‌دهد و بدون واکنش صحنه را ترک نخواهد کرد. خيلي از خود شيفته‌ها به سختي مي‌توانند بيشتر از 6 ماه رابطه‌اي را ادامه بدهند. آنها قدرت را به صميميت ترجيح مي‌دهند و از مورد انتقاد قرار گرفتن بيزارند، چون باعث مي‌شود احساس کنند ضعيف تلقي شده‌اند. خود شيفته‌ها براي اينکه کنترل امور را حفظ کنند، از صميميت اجتناب مي‌کنند و سلطه و برتري جويي نسبت به ديگران را به هر چيز ديگري ترجيح مي‌دهند. بازي دادن طرف مقابل براي خود شيفته‌ها هميشه بهترين حالت در رابطه است که هم مي‌توانند نيازهاي خود را برآورده کنند و غرورشان را تغذيه کنند و هم راه را براي آشنا شدن و لاس زدن‌ با پارتنرهاي گوناگون باز بگذارند. کسي که با يک خود شيفته طرف است ممکن است ناگهان يک شکست عشقي واقعا تراژيک را تجربه کند چون به طور غير منتظرانه‌اي مي‌بيند در عرض يک دقيقه عشق طرف مقابلش به ضد عشق تبديل شده، بنابراين احساس مورد خيانت واقع شدن، مورد سوء استفاده قرار گرفتن و رودست خوردن به او دست مي‌دهد. بعضي از خود شيفته‌ها در روابط خود تا حدودي واقع‌گراتر هستند و روي هدف‌هاي خود تمرکز مي‌کنند. آنها احساسات مثبتي به طرف مقابل خود دارند اما اگر ازدواج کنند، انگيزه‌ي کمي براي حفظ عشق و هيجان داشته و براي اجتناب از صميميت و نزديکي در لاک دفاعي فرو مي‌روند. اين خود شيفته‌ها، سرد، بهانه جو و عصباني مي‌‌‌‌شوند مخصوصا زماني که با چالشي روبرو شوند يا شرايط باب ميل‌شان نباشد. آنها فقط زماني نيازهاي همسرشان را تامين مي‌کنند که اسباب زحمت‌شان نباشد و غرورشان آسيب نبيند. تعريف عشق چيست؟ عشق واقعي، نمايش مصنوعي ندارد و منفعل نيست؛ عشق به کسي يعني اينکه او را بشناسيد و خود واقعي‌اش را دوست داشته باشيد. عشق، يگانگي دو نفر است که در عين حال مي‌طلبد طرف مقابل را جدا از خودمان ببينيم. عشق مستلزم تلاش براي شناخت بيشتر، مسئوليت پذيري و توافق است. عاشق بايد انگيزه داشته باشد که نيازها، احساسات و خواسته‌هاي فرد مقابل را بشناسد و از او حمايت کند. عاشق از شادي معشوق خود لذت مي‌برد و سعي مي‌کند او را آزار ندهد. ما وقتي که عاشق هستيم، نگران زندگي و رشد معشوق‌مان مي‌شويم و سعي مي‌کنيم نگرش او را درک کنيم هر چند که با نگرش ما تفاوت داشته باشد. عشق و علاقه مبتني بر توجه، حمايت، احترام، همدلي و پذيرش است و ما بايد براي عشق خود، زمان و انرژي صرف کنيم. اما خود شيفته‌ها هيچ انگيزه و تمايلي براي درک واقعي طرف مقابل خود ندارند. خود شيفته‌ها حس همدلي ندارند يعني نمي‌توانند احساسات و نيازهاي ديگران را ببينند و درک کنند. تحقيقات نشان مي‌دهد خود شيفته‌ها داراي ناهنجاري‌هاي ساختاري در قسمتي از مغز هستند که با همدلي‌هاي هيجاني مرتبط است. از اين رو، توانايي آنها براي واکنش احساسي مناسب نشان دادن و ابراز توجه و محبت به ميزان قابل توجهي ضعيف است. خود شيفته‌ها، دشواري‌هاي زيادي در عشق ورزيدن دارند. آنها نه خودشان را شفاف مي‌بينند و نه ديگران را. اين افراد آدمها را مصداقي از خود مي‌بينند، نه به عنوان اشخاصي جدا با نيازها و احساسات و افکار متفاوت. آنها در همدلي با خودشان زياده روي مي‌کنند! و قالب دفاعي‌شان مانع تعاملات‌ مبتني بر درک و همدلي با ديگران مي‌شود. اشتياق خود شيفته‌ها براي کنترل ميزان صميميت و آسيب پذيري، بازتابي از جنبه‌هاي منفي و ناخوشايند خودشان است که دوستش ندارند و معمولا آنها را انکار مي‌کنند. خود شيفته‌هاي کمال گرا بي‌رحمانه ديگران را تحقير مي‌کنند و تلاش مي‌کنند حريف خود را تخريب کنند تا ظاهر گول زننده‌شان از کمال گرايي حفظ شود. تمام اين چالش‌ها باعث مي‌شود توانايي و ظرفيت يک خود شيفته براي پذيرفتن واقعي ديگران مختل شود که شامل عشق ديگران به آنها نيز خواهد شد، يعني نمي‌توانند باور کنند کسي عاشق آنها باشد. در واقع هوش هيجاني يک خود شيفته به او کمک مي‌کند ديگران را فريب بدهد و استثمار کند تا به خواسته‌اش برسد، اما ناتواني او در همدلي و دلسوزي مانع مي‌شود آزاري که به ديگري مي‌رساند را درک کند. خود شيفته‌ها حس همدلي ندارند يعني نمي‌توانند احساسات و نيازهاي ديگران را ببينند آيا مي‌توانيم عشق را اندازه بگيريم؟ سنجش عشق کار سختي است اما تحقيقات حاکي از آن هستند که افراد عشق را از طريق 1) کلماتي که به عشق اعتراف مي‌کنند، 2) اوقات با کيفيتي را با فرد مقابل سپري کردن، 3) هديه دادن، 4) کمک و ياري رساندن و 5) نوازش، احساس مي‌کنند. مطالعه‌‌اي نشان داد افراد عشق را از اين راهها نيز احساس مي‌کنند: 1) علاقه‌اي که طرف مقابل به کارهاي‌شان نشان مي‌دهد، 2) حمايت عاطفي و اخلاقي از آنها مي‌کند، 3) حرف‌هاي دلش را پيش آنها بازگو مي‌کند، 4) براي‌شان ابراز احساسات مي‌کند (مثلا من وقتي کنار تو هستم شادترم! و 5) عيب‌ها و کاستي‌هاي‌شان را تحمل مي‌کند تا رابطه‌شان حفظ شود. و اما نتيجه افرادي که خود شيفته‌ها را دوست دارند تشنه‌ي جنبه‌هاي گفته شده‌ي عشق هستند. گاهي خود شيفته‌ها سرد و بيگانه مي‌شوند، تحقير مي‌کنند و حالت تهاجمي مي‌گيرند؛ گاهي هم از خود توجه و محبت نشان مي‌دهند و انگار عشق مي‌‌ورزند. اينطور نيست که يک خود شيفته ذاتا احساس نداشته باشد يا قادر به درک ديگران نباشد، بلکه مشکل او ريشه در ضربه‌اي در دوران کودکي‌اش و کمبودهاي فيزيولوژيکي دارد که بر برآوردهاي هيجاني، درک متقابل و ابراز همدلي او تاثير گذاشته است. ابراز عشق او مي‌تواند اينگونه باشد: «من عاشق تو هستم اما...»! مثلا آنقدر سرم شلوغ است که نمي‌توانم براي ملاقاتت به بيمارستان بيايم؛ اين جمله ممکن است بي‌منظور به نظر برسد اما منعکس کننده‌ي عشق او به کسي که در بيمارستان انتظار ملاقاتش را مي‌کشد نيست. اين آدم خود شيفته فقط زماني ابراز عشق مي‌کند که انگيزه داشته باشد. عشق او مشروط است و بستگي به تاثيري دارد که خودش دريافت مي‌کند. وقتي فشار خواسته‌ها بر دوش يک خود شيفته بيشتر مي‌شود او خود خواه‌تر شده و عدم توانايي او براي ابراز عشق، آشکارتر خواهد شد. کلام آخر اينکه: اگر اين سوال براي‌تان مطرح است که آيا يک خود شيفته مي‌تواند عاشق شما شود يا نه، بايد بگوييم سوال‌تان اساسا ايراد دارد! هر چند مهم است که ذهن يک خود شيفته را درک کنيد اما سوال‌هايي که تکليف شما را روشن مي‌کند اينها هستند: آيا در کنار او احساس ارزش داشتن مي‌کنيد؟ آيا نگران شما مي‌شود؟ آيا نيازهاي‌تان را پاسخ مي‌دهد؟ اگر جواب‌ها منفي هستند پس اعتماد بنفس‌تان را در کنار چنين آدمي تخريب نکنيد و تصميم بهتري بگيريد! منبع: برترين ها

نظر شما