سينماي اشراقي در جدال با سينماي مأنوس با برهنگي
بررسي مقوله پوشش در سينماي ايران
صاحبخبر - مجيد لکي سهلواني - کارشناس ارشد پژوهش هنر فحشا و قانون کشف حجاب - يکي از نشانههاي گفتمان اکثريتي دوران پهلوي - منجر به انقلاب 1357 گرديد. با پيروزي انقلاب گفتمان جديدي در اين عرصه شکل گرفت و جاي گفتمان اکثريتي و اقليتي پيش از انقلاب عوض شد. در حقيقت بايد بگوييم که آغاز اين گفتمان جديد نه خود انقلاب، بلکه تصويب قانون حجاب در تير ماه 1360شمسي است. سال 1357 در تاريخ سينماي ايران سال داغ و سوزاني بود. 2 فروردين سينما «استيل» تهران سوخت، 14مرداد سينما «آتلانتيک» طعمه حريق شد. 19مرداد سينما «پارامونت» شيراز، 20 مرداد سينما «کريستال» اروميه و در نهايت 28 مرداد سينما «رکس» آبادان با آتش آشنا شدند. مي توان ليستي از نام سينماهاي سوخته و نابود شده به شرح زير تهيه کرد: کاپري/ دياموند/ پارامونت/ سينه موند/ راديو سيتي/ ادئون/ امپاير/ کريستال/ لشهوند/ ميامي/ سانيا/ الوند/ تيسفون/ اطلس/ رويا/ ب.ب/ تاج/ شهناز/ ري/ داريوش/ پلازا/ ژاله/ آزيتا/ شرق/ ايفل/ کارون/ مرمر/ ديانا/ آسيا/ شهر قشنگ/ ريولي/ پاسيفيک/ مولن روژ. اگرچه هيچ وقت دليل اين حريقها مشخص نشد اما آنچه آشکار است از سويي رژيم شاه ميخواست با آتش زدن سينما، انقلاب اسلامي را مخالف سينما و انقلابيون را مشتي آشوبگر نشان دهد؛ از ديگر سو، امام خميني (ره) قبل از آمدن به ايران، در پاريس در يک سخنراني اعلام ميکنند: «اسلام فرم سينماها را تغيير ميدهد.» و در 12 بهمن 1357 در سخنراني تاريخي خود ميفرمايند: «ما با سينما مخالف نيستيم، با فحشا مخالفيم.» و در حقيقت ايشان آتش زدن سينماها را نوعي اشک تمساح رژيم براي مظلوم نمايي ميدانستند. فحشا و قانون کشف حجاب - يکي از نشانههاي گفتمان اکثريتي دوران پهلوي- منجر به انقلاب 1357 گرديد. با پيروزي انقلاب گفتمان جديدي در اين عرصه شکل گرفت و جاي گفتمان اکثريتي و اقليتي پيش از انقلاب بالطبع عوض شد. به بيان درستتر بايد بگوييم که آغاز اين گفتمان جديد نه خود انقلاب، بلکه تصويب قانون حجاب در تيرماه 1360شمسي است. حال ببينيم چه ميشود که پس از انقلاب به قانون حجاب ميرسيم و تأثيرش در سينماي ايران چگونه قابل بررسي است؟ يک سال پس از انقلاب اسلامي يعني در سال 1358 حدود 23 فيلم مستند و 9 فيلم بلند توليد ميشود. در ارديبهشت اين سال «محمدعلي نجفي» مدير کل اداره نظارت و نمايش مي شود و بر اساس حمايت از سينماي ملي از ورود بي رويه فيلمهاي خارجي جلوگيري ميکند، ماليات فيلمهاي خارجي افزايش مييابد و در نهايت سينما به عنوان يک صنعت معرفي ميشود تا از حمايتهاي صنعت ملي برخوردار گردد. در همين سال بسياري از فيلمهاي خارجي که در دوران شاه مجوز نمايش نداشتند، موفق به نمايش در سينماهاي ايران ميشوند، از جمله فيلم «زد» ساخته «کنستانتين گوستاگاوراس» (1969م). اين امر يعني جهتگيري نظام در عرصه فرهنگي در قبال سياستهاي امپرياليستي تغيير 180 درجهاي نسبت به قبل کرده است. در خرداد ماه 1358، ادارههاي سينمايي مختلف ادغام ميگردند. پس از 21 آبان همين سال، انجمن سينماداران اعلام ميکنند که از اين پس فيلم آمريکايي نمايش نخواهند داد. در اين سال تغيير نامهاي سينما، در کنار ديگر تغييرات نيز ديده ميشود. به عنوان مثال «پوليدور» ميشود «قدس»، «امپاير»، «استقلال» نام ميگيرد و «رويال» به «انقلاب» تغيير نام ميدهد. سينماهاي «حافظ/ سهيلا/ هما/ شهرزاد/ آريا/ مترو/ آزيتا/ مرجان/ پارک» به علت نداشتن ايمني و بهداشت مناسب تعطيل ميشوند. در همين سال نمايش فيلمهاي کاراتهاي نيز ممنوع ميگردد. طبق آنچه گفته شد، در گفتمان جديد، نامها بايد تغيير ميکردند و فيلمهايي نيز بايد از عرصه نمايش حذف ميشدند تا آرام آرام نشانههاي رژيم پهلوي کنار گذاشته شود. در سال 1359شمسي حدود 23 فيلم مستند و 12 فيلم بلند ساخته شد. در 24 فروردين اين سال، «علي قدوسي» دادستان کل انقلاب، به بنياد مستضعفان اجازه ميدهد تمامي سينماهاي کشور را در جهت رعايت کامل موازين شرعي به اختيار خود بگيرد. اين حکم، واکنش محمدعلي نجفي را بر ميانگيزد و وي اعلام ميکند که استعفا خواهد داد. در ارديبهشت 1359 در سينما «نادر» بمبي منفجر ميشود که موجب کاهش فروش و قيمت بليت ميگردد. واردات فيلمهاي هنري ممنوع ميشود و حجتالاسلام خلخالي، با صدور حکمي از سوي دايره مبارزه با منکرات موجب توقيف فيلم قيصر (مسعود کيميايي) در سينما «شهر قشنگ» ميشود. بازگشت چهره هايي چون ايرج قادري بر پرده سينما داراي معاني بسياري ميباشد، يکي اينکه بعد از انقلاب سيستم آموزشي نتوانسته کساني را تربيت کند که جاي خالي هنرمندان قبل را که طبق سياستهاي حکومتي نبايد کار کنند، پر کند و ديگر اينکه ميل و رغبتي در مردم و مسئولين به نگرش پيش از انفلاب باقي مانده که در بازگشت چهرههايي چون ايرج قادري رخ مينمايد. فيلمي که در زمان شاه نيز به راحتي اجازه اکران نيافت و در سينماي ايران به ارائه قهرماني سرکش و به معنايي انقلابي پرداخت. البته چندي بعد حجتالاسلام شيرازي سرپرست دايره، اين حکم را تکذيب ميکند. شايد علت اين تکذيب همانا جايگاه اين گونه سينما در کمک به سوژه سازي بر اساس الگوي انقلابي است که اينک با گذشت زماني کمتر از يک دهه، توقيف آن، توقيف عاملان انقلاب است. در شهريور همين سال، دادگاه انقلاب آبادان در پي بررسي پروندههاي متهمين حادثه سينما رکس، متهم رديف اول، «حسين تکبعلي زاده» و 4 تن ديگر را به اعدام محکوم ميکند. همچنين اين دادگاه براي چند تن فراري از جمله سرتيپ زرهي رئيس وقت شهرداري آبادان حکم غيابي اعدام صادر ميکند. با اين اقدام، اشک تمساح ريختنهاي شاه در مورد اتفاق سينما رکس در گفتمان حقوقي و قضائي به چالش کشيده شد. از 4 مهر 1359 به علت شروع جنگ تحميلي طبق مقررات خاموشي، نمايش فيلم در سينماها به 2 سانس (2 و 4 بعدازظهر به علاوه 1 سانس صبح روزهاي تعطيل) کاهش مييابد. اين اولين تأثير جنگ در سينماي ايران نخواهد بود به طوري که در دهههاي آينده ژانر جنگ جزء بدنه اصلي سينماي ايران ميشود و گفتمان حاکم جنگ را به انقلاب و مبارزه با سرمايهداري نه جنگ مسلمان با مسلمان، پيوند ميزند. در آذرماه همين سال، «مهدي مسعود شاهي» جايگزين محمدعلي نجفي ميشود و در اسفندماه سينما «شهرقيام» (قم) با فيلم «سرباز اسلام» (امان منطقي) افتتاح ميگردد و ساخت شهرک غزالي نيز آغاز ميشود. در کنار تمام اين اتفاقها بايد به انتقاد شديد امام خميني (رحمت الله عليه) از دولت در سخنراني 8 تير 1359، اشاره کنيم که «چرا هنوز نشانههاي شاهنشاهي در ادارههاي دولتي وجود دارد و ادارهها بايد طي 10 روز اسلامي شود.» اين فرمايش امام باعث شد که از صبح شنبه 14 تيرماه 1359، از ورود زنان بيحجاب به ادارههاي دولتي جلوگيري شود. در دهه 60 افرادي چون «محسن مخملباف» بهوسيله سينما دست به سوژهسازي بر اساس الگوي ايدئولوژي حکومت اسلامي ميزنند. فيلمهايي مانند «توبه نصوح» در مساجد به نمايش در ميآيد و بدين ترتيب سينما به مسجد راه پيدا ميکند، البته در ادامه، تحول مخملباف انقلابي از «توبه نصوح» به «سکس و فلسفه» منجر ميشود و اين تحول فقط در تکنيکهاي هنري رخ نميدهد بلکه اين برگشت به سوي فرهنگ و سياستهاي غربي در ديگر عرصههاي گفتماني و غير گفتماني مانند سياست و اقتصاد نيز رخ ميدهد که اوج آن در دوران رياست جمهوري محمد خاتمي است. در سال 1360شمسي حدود 11 فيلم مستند و 10 فيلم بلند ساخته شد. در تير ماه همين سال قانون اجباري شدن حجاب در معابر و اماکن عمومي به تصويب رسيد. در همين ماه يعني 20 تير 1360 سينما «ايفل» دچار حريق شد. در 16 مهر از مجموع 690 فيلم آماده نمايش، 243 فيلم مجاز شناخته شد يا طبق آمار ديگري از 340 فيلم، 209 فيلم غيرقابل نمايش معرفي گرديد. اين يعني ناهماهنگي بين هنرمندان و سياستگذاران، بدين معنا که سينماگران هنوز در حال و هواي قبل از انقلاب به سر ميبرند، بنابراين فيلم آنها تأييد نميشود. بدين دليل است که «صادقي اردستاني» در 3 دي اعلام کرد که از 23 فيلم ساخته شده پس از انقلاب، 19 فيلم به دليل انحراف و مسموميتهاي فکري، فرهنگي و ضربه وارد کردن به شئون و معيارهاي جامعه اسلامي مردود شناخته شده است. در اين سال فيلم «پنجمين سوار سرنوشت» ساخته «سعيد مطلبي» به خاطر بازي «ايرج قادري» و برخورد مزورانه با مذهب، توقيف شد. چرا که پيرو فرمايش امام (ره) جزء نشانههاي تکنيکالي گفتماني اکثريتي رژيم پهلوي هستند که البته در دوران وزارت مهاجراني اجازه مييابند تا باز بر پرده سينما ظاهر گردند، اين امر داراي معاني بسياري ميباشد، يکي اينکه بعد از انقلاب سيستم آموزشي نتوانسته کساني را تربيت کند که جاي خالي هنرمندان قبل را پر کند و ديگر اينکه ميل و رغبتي در مردم و مسئولين به نگرش پيش از انفلاب باقي مانده که در بازگشت چهرههايي چون قادري رخ مي نمايد. از ديگر فيلمهاي توقيف شده ميتوان «چريکه تارا» (بهرام بيضايي) را نام برد که در آن «سوسن تسليمي» فاقد حجاب اسلامي است و به همين علت توقيف شد. در مرداد ماه اين سال وزير وقت ارشاد، حجت الاسلام معاديخواه به دنبال اعتراضهاي شديد براي نمايش «برزخيها» استعفا داد. اين فيلم با فروش 80000000 ريال در تهران پر فروشترين فيلم سال شد. کارگردانش ايرج قادري بود و بازيگرانش «فردين» و «ناصر ملک مطيعي» بودند. (نشانههاي گفتمان اکثريتي دوران پهلوي!) دهه 60 علاوه بر جنگ، در عرصه سکسواليته اتفاق جالبي رخ ميدهد و آن اينکه زن از سينما حذف ميشود، به طوري که در دو جشنواره از جشنوارههاي فيلم فجر، جايزه بازيگر زن را، نمي دانند به چه کسي بدهند، چرا که زن بازيگر بر پرده ديده نميشود. در آذر ماه 1361 محمد خاتمي به عنوان وزير فرهنگ و ارشاد اسلامي منصوب شد. فيلم «گرداب» ساخته «حسين دواني» به خاطر اشاعه فحشا، توهين به مردم مستضعف و ترسيم روابط غير الهي توقيف شد. همچنين فيلم «حاجي واشنگتن» (علي حاتمي) توقيف گرديد. به ترکيب «حاجي» + «واشنگتن» توجه کنيد و به اضافه اين مورد که «عزتاله انتظامي» در نقش «حاجي» به جاي زن، يک عروسک را به آغوش ميکشد. در سال 1362 شمسي حدود 13 فيلم مستند و 18 فيلم بلند ساخته شد. در ارديبهشت ماه، وزير ارشاد (محمد خاتمي) غير مجاز بودن فعاليت ويدئو کلوپها را اعلام ميکند. در 3 اسفند همين سال بنياد سينمايي فارابي توسط هواداران دکتر علي شريعتي به ثبت ميرسد و «سيد محمد بهشتي» به عنوان مديرعامل آن معرفي ميگردد. در اين سال فيلمهاي ايراني 3940868 نفر تماشاگر و فيلمهاي خارجي 12445658 نفر تماشاگر داشتند. تفاوت تعداد تماشاگر نشان از کيفيت پايين فيلمهاي ايراني و رغبت مردم به هنر و فرهنگ فرامرزي است که ميبايست براي آن چارهاي انديشيد و راحتترين راهکار، تکنيکال اکثريتي حذف رقيب بود. در سال 1363شمسي، «سناتور» (مهدي صباغ زاده) با فروش 65392760 ريال، پرفروشترين فيلم سال در تهران ميشود. در همين سال محسن مخملباف فيلم «استعاذه» را با الهام از بحارالانوار علامه مجلسي و استعاذه آيت الله «دستغيب» ميسازد. مخملباف در همين سال با ساخت فيلم «دو چشم بي سو» به مارکسيسم حمله ميکند. در سال 1364شمسي از 540 فيلمنامه و طرح ارائه شده به شوراي بررسي فيلمنامه وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامي، 492 طرح و فيلمنامه رد شد! بيضايي در اين سال «باشو، غريبه کوچک» را با موضوع جنگ ساخت که توقيف شد! و فيلم «عقابها» (ساموئل خاچيکيان) پرفروشترين فيلم سال در تهران شد. «محمدعلي طالبي» و «مرضيه برومند»، «شهر موشها» را ساختند که دشمن در قالب گربه بر پرده به بچهها نشان داده شد. «دونده» (امير نادري) جايزه بزرگ جشنواره «3 قاره نانت» فرانسه را گرفت. در سال 1365شمسي در پي فرمان امام خميني (ره) مبني بر بسيج نيروها و امکانات در خدمت جنگ، گروههاي مختلف سينمايي به فعاليت در اين زمينه ميپردازند. در تيرماه اين سال سينما «فردوسي» مشهد در آتش ميسوزد. علي اصغر شادروان «تير باران» را بر اساس ترور «حسنعلي منصور» در سال 1343 شمسي ميسازد. از 260 فيلمنامه و طرح، 235 مورد مردود اعلام ميشود. باز هم همان نبود هماهنگي در نگاه مسئولين و هنرمندان! مخملباف «بايکوت» را و کيارستمي «خانه دوست کجاست» را ميسازد و جالبتر از همه آواز خواندن دخترک در فيلم «گلنار» (کامبوزيا پرتوي) در کنار شخصيتهاي عروسکي است! «بايکوت» با فروش 91236450 ريال در تهران، پرفروش ترين فيلم سال معرفي ميشود. در سال 1366شمسي داريوش مهرجويي پرفروشترين فيلم سال در تهران «اجاره نشينها» را با فروش 180000000 ريال ميسازد. در همين سال «دستفروش» مخملباف خبرساز ميشود و تعداد سالنها به 264 سالن (از 284 سالن در سال 1362) کاهش مييابد. در سال 1367شمسي از 476 طرح و فيلمنامه، 438 مردود اعلام ميشود. «کاني مانگا» (سيفاله داد) پرفروشترين فيلم سال در تهران با فروش 110295370 ريال ميشود. در اين سال بيضايي «شايد وقتي ديگر» را با بازي سوسن تسليمي با محوريت «زن» ميسازد. زن و جنگ، دو عرصه حساس در تمام تاريخ ايران است. در سال 1368 شمسي از 316 فيلمنامه ارائه شده، 290 مورد مردود شناخته ميشود. توجه شود به گفتمان اکثريتي حاکم! مهرجويي در اين سال «هامون» را ميسازد. «گلنار» (کامبوزيا پرتوي) با ترانههايش پرفروشترين فيلم سال در تهران با فروش 760000000 ريال شناخته شد. 14 تا 25 خرداد 1368 به مناسبت رحلت امام (ره)، سينماها تعطيل ميشود. در سال 1369 شمسي حدود 12 فيلم مستند و 50 فيلم بلند ساخته شد که «نوبت عاشقي» (محسن مخملباف) به يک مثلث عاشقانه پرداخت که خبرساز گرديد. اين فيلم با بازي بازيگران ترک به دليل طرح رابطه مثلث عاشقانه (يک زن و دو مرد) به تبليغ روابط نامشروع متهم شد. روزنامه جمهوري اسلامي در 12 اسفند اين سال از جايگزيني عشق مبتذل به جاي عشق متعالي مورد نظر عرفان ناب اسلامي توسط مخملباف ياد کرد و در 15 اسفند مقالهاي تحت عنوان «مثلث بيعفتي در نوبت عاشقي» به چاپ رساند. «عبدالکريم سروش» در حمايت از اين فيلم نوشت: «... چرا عشق زميني بد است؟ مگر بدون عشق زميني ميتوان به عشق برتر رسيد؟» سکسواليته در عرصههاي متفاوت به عنوان امر سياسي فرهنگي ظهور ميکند و اين سؤال در ذهنها متبادر ميشود: «چرا و چگونه مخملباف که «توبه نصوح» را ساخت اينک اينگونه تغيير جبهه داده است؟» در سال 1370شمسي فيلم «عروس» (بهروز افخمي) با نماهاي درشت از نيکي کريمي، پرفروشترين فيلم سال شناخته شد که تنها در تهران 380000000 ريال، فروش کرد! مردم با صف کشيدن براي اين فيلم شوق و عطش خود را براي تماشاي چهره عروس با آرايشي غليظ بر پرده عريض سينما نشان دادند، انگار که تمام آنچه تماشاگه راز خوانده ميشد، در برابر عرضه «تن» بر عرصه صحنه و سينما به چشم نميآيد يا آنکه اهل تماشا از اهل راز جدا بودند. اين جدايي در دهه 70 هر چه بيشتر رخ نمود! در 7 فروردين اين سال، سيفالله داد در دفاع از سينماي ايران نوشت: «... يکي از اشتباهات در شرف اشتهار و اغلاط در حال رواج، همسان فرض کردن هويت سينماي کنوني ايران با آثار محسن مخملباف و اشتباه ديگر بي هويت دانستن و تهي قلمداد کردن کليه سينماگران کشور و مغالطه سوم، منحط خواندن سينماي ايران است.» جالب است که مخملبافِ سوژه ساز بر اساس الگوي حکومت دهه 60 اين گونه جدا گذاشته ميشود. در همين سال شکواييهاي توسط گروهي از جانبازان اصفهان به آيتالله طاهري (نماينده ولي فقيه و امام جمعه اصفهان) نسبت به ساخته شدن و نمايش فيلم «شبهاي زاينده رود»، موج جديدي از حملات برضد مخملباف شکل گرفت تا حدي که روزنامه «کيهان» نوشت: «... در اين فيلم به خانوادههاي شهدا، همسران شهدا و جانبازان انقلاب اسلامي توهين شده است.» (کيهان، 1 ارديبهشت 1370) در 18 ارديبهشت همين سال محمد خاتمي (وزير فرهنگ و ارشاد اسلامي) در جمع دانشجويان دانشگاه تهران گفت: «... بدحجابي که اين قدر به عنوان مسئله اصلي به آن حمله ميکنند در حرم امام رضا، در مساجد و در دانشگاه هم هست، چرا فقط به فيلم حمله ميشود؟!» دليل اين است که سينما و به طور کلي هنر مهمترين عرصه الگوسازي است. بدون شک خاتمي به اين موضوع اشراف کامل داشت ليکن بنا بر تسامحي که او بعدها هر چه بيشتر از آن دم ميزند سعي در تلطيف کردن فضا و رجوع به انديشههاي «عدم خشونت» گاندي وار دارد، ليکن ايران با تمام اشتراکاتش با هند، سرزمين 72 ملت نيست. در همين سال مسعود کرامتي، «پاتال و آرزوهاي کوچک» را ساخت، بهروز وثوقي در فيلم «ترور در بورلي هيلز» (اثر جان ميهرز- 1991م) در نقش يک فلسطيني تروريست بازي کرد. آغاز اين فيلم با نمايي از يک مسجد در نماي دور و صداي اذان و الله اکبر و پايان فيلم با مرگ وثوقي توسط «فرانک استالونه»، است! وثوقي با اين گونه اقدامها در گفتمان اقليتي «اپوزيسيون» بعد از انقلاب جاي ميگرفت که رسماً به مقاومت در برابر انديشه هاي امام (ره) قرار داشتند و اين موضوع را تمام سينماگران به خوبي ميدانستند، به طوري که فيلم مستند ديدار خسرو شکيبايي با وثوقي در آمريکا بنا به خواست آن مرحوم تا پس از مرگش جايي پخش نشد! فيلم «دندان مار» (مسعود کيميايي) در مرداد ماه همين سال (1370) به شبکه تلويزيوني «ZDF» فروخته شد. فيلمي در مورد پيامدهاي جنگ ايران و عراق! در سال 1371شمسي حدود 42 فيلم بلند توليد شد. در خرداد ماه اين سال خاتمي از مقام وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامي استعفا داد. کيارستمي «زندگي و ديگر هيچ» را ساخت. مهرجويي «بانو» را ساخت که توقيف شد. در تير ماه 1371 دکتر علي لاريجاني به عنوان وزير جديد فرهنگ و ارشاد اسلامي منصوب شد. فيلم «ديگه چه خبر» (تهمينه ميلاني) با فروش 305000000 ريال، پرفروشترين فيلم سال در تهران شناخته شد. فيلمي که «ماهايا پطروسيان» در آن بينهايت جلوهگري ميکرد. در سال 1372شمسي، مهرجويي فيلم «سارا» را با مضموني فمينيستي بر اساس اقتباس از «خانه عروسک» «هنريک ايبسن» (نمايشنامه نويس نروژي) ساخت. مخملباف «هنرپيشه» را ساخت که با فروش 508817560 ريال پرفروشترين فيلم سال در تهران شناخته شد، فيلمي که زن و باروري زن يکي از مضمونهايش بود. در اين سال بيش از 57 فيلم بلند توليد شد. در سال 1373 شمسي داوود ميرباقري فيلم «آدم برفي» را ساخت که توقيف شد! فيلمي که باز زن، البته در اينجا زن شدن يک مرد (سرشار از نشانههاي سکسواليته) محور اصلي آن است. در اين سال ايرج طهماسب «کلاه قرمزي و پسرخاله» را ساخت که با فروش 1723648620 ريال پرفروشترين فيلم سال شد. محمدرضا هنرمند، «ديدار» را ساخت که توقيف شد، فيلمي از تقابل اديان که جنگ فيصله بخش اين تقابل است نه گفت و گو. 134 نويسنده، شاعر و مترجم در همين سال (1373) طي نامهاي خواستار پايان بخشيدن به محدوديت ها شدند و ابراهيم حاتمي کيا طي گفت و گويي گفت: «... من در خلوت خودم گاهي شک ميکنم که مبادا کار ما در سينماي جنگ تبديل به تبليغ و تشويق جنگ شود.» در سال 1374شمسي فيلم «ميخواهم زنده بمانم» (ايرج قادري) پرفروشترين فيلم سال در تهران شناخته شد (فروش 785806800 ريال). در خرداد ماه اين سال 214 نفر از سينماگران طي نامهاي خطاب به وزير فرهنگ و ارشاد اسلامي خواستار تجديد نظر در زمينه لغو يا کاهش نظارت دولتي و روشهاي پيچيده جاري شدند. در سال 1375شمسي، فيلم «خواهران غريب» (کيومرث پوراحمد) با فروش 1410490800 ريال پرفروشترين فيلم سال شناخته شد. کيميايي «سلطان» را ساخت که در اين فيلم «هديه تهراني» سوار موتورسيکلت، تهران را گشت. يادآور آن مسئله معروف در مجلس شوراي اسلامي که زنان حق موتور سواري پيدا کنند. در همين سال در دفترچه سياستها و روشهاي وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامي درباره معيارها و ضوابط فيلمسازي، به موسيقي و خانواده جزو ممنوعيتها اشاره شد. در سال 1376شمسي، وزير فرهنگ و ارشاد اسلامي سالهاي قبل، رئيسجمهور ايران شد و تساهل و تسامحي براي رسيدن به گفت و گو شکل گرفت، بدين ترتيب که فيلم توقيفي سالهاي قبل، «آدم برفي» پرفروشترين فيلم سال با فروش 1260000000 ريال شد. فيلمي که در آن اکبر عبدي، نقش يک زن را بازي ميکرد که يادآور بازي «علي تابش» (کمدين سينماي ايران قبل از انقلاب) در فيلم «مادمازل خاله» (امين اميني- 1336) بود که لباس زنانه پوشيد و در قالب يک زن به عشوهگري و ناز کردن پرداخت. نمايش اين فيلم حوادث بسياري را در پي داشت و موجب اعتراض عده زيادي شد، به طوري که سينما «قدس» اصفهان که محل نمايش اين فيلم بود، مورد هجوم مخالفين قرار گرفت و نيروي انتظامي مداخله نمود. در همين سال فيلمهاي توقيف شده ديگري چون «ديدار» (محمدرضا هنرمند) و «نون و گلدون» (محسن مخملباف) - کسي که در نهايت ايران را ترک کرد و به گروه اپوزيسيون خارج نشين پيوست - نيز اجازه نمايش يافتند. در سال 1377شمسي نيز فيلم «حاجي واشنگتن» (علي حاتمي) پس از 14 سال توقيف اجازه نمايش گرفت. انگار که ديگر وقت آن بود که حاجيها واشنگتني شوند و زمزمههاي گفت و گو با آمريکا را ميرفتند که بشوند. فيلم «مرد عوضي» (محمدرضا هنرمند) پرفروشترين فيلم سال در تهران با فروش 4075000000 ريال شد. بهروز افخمي «شوکران» را ساخت که موجب تظاهرات پرستاران روبهروي ساختمان وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامي شد. فيلم «قرمز» (فريدون جيراني) با مضموني فمينيستي با فروش 3574244500 ريال پرفروشترين فيلم سال شد. فيلم «سکوت» (محسن مخملباف) با وجود رقص دختري نوجوان با موهاي بافته شده بلند همراه با موسيقي، به صورت کامل نمايش داده شد. از تاريخ 24 فروردين 1378 تا 29 فروردين 1378، «حميد نفيسي» در نشست سالانه انجمن مطالعات سينمايي آمريکاي شمالي با عنوان «جنس، جنسيت و نگاه در لفافه در سينماي ايران» سخنراني کرد. در اين سال مهاجراني توسط مجلس استيضاح شد، يکي از زمينههاي انتقاد به وي و استيضاح وي، استفاده مناسب نکردن و ناديده انگاشتن ارزشها و شخصيت والاي زنان از ديدگاه مکتب مترقي اسلام در سينما و مخدوش کردن حدود و ضوابط شرعي در سطح وسيع، ذکر شده بود. در روز استيضاح (11 ارديبهشت 1378) سيد محمد حسيني به عنوان نماينده موافق استيضاح اساساً در مورد سينماي ايران حرف زد و با تکيه بر آمار مختلف در مورد فيلمها، سينماي ايران را به استفاده ابزاري از زن، نمايش چهره آنها با آرايش غليظ، رواج سينماي فمينيستي و گفت و گوهاي مستهجن متهم کرد. روندي که با فيلم عروس شروع شد. در همين سال (1378)، دخترک نوجوان «دختران خورشيد» (مريم شهريار) در هيبت يک پسر در کارگاه قالي بافي ظاهر شد و در «قطعه ناتمام» (مازيار ميري)، آواز «سيما بينا» در انتهاي فيلم باعث عدم نمايش شد. تکنيکهاي اکثريتي قبل از انقلاب دوباره جان گرفتند. کيميايي در اين سال «اعتراض» را ساخت. همسرش «فائقه آتشين» معروف به «گوگوش» از ايران خارج شد و براي ايرانيان خارج نشين کنسرت اجرا کرد. تهمينه ميلاني «دو زن» را ساخت. اوج نگرش فمينيستي در سينماي پس از انقلاب! البته سکسواليته و فمينيسم را نبايد يکي پنداشت. در سال 1379شمسي رخشان بني اعتماد «زير پوست شهر» را ساخت. نامي که يادآور فيلمي به همين نام از «فريدون گله» (1353) بود. رضا کريمي «هزاران زن مثل من» را ساخت. تهمينه ميلاني «نيمه پنهان» را ساخت که به خاطر اين فيلم توسط دادگاه انقلاب بازداشت شد. سامان مقدم، «پارتي» را ساخت. پارتي و فرهنگش دوباره بر پرده سينما رسميت و مشروعيت يافت. فيلمنامههايي از فيلمهاي قبل از انقلاب، از جمله «دختر لر» (عبدالحسين سپنتا) و «بوالهوس» (ابراهيم مرادي) چاپ شد؛ چرا که امکان نمايششان به واقع ناممکن بود، پس بدين طريق اداي ديني ميشد به دوران آغازين گفتمان سکسواليته در سينماي ايران. در اين سال «شوکران» (بهروز افخمي) با فروش 3828853500 ريال پرفروشترين فيلم سال شناخته شد و مردم پول دادند تا رابطه مردي متأهل را با يک پرستار بر پرده تماشا کنند! از ياد نبريم کارکرد سوژهسازي سينما و هنر را، اين بار سينما چهره اسلام را عوض ميکرد، در حالي که اسلامي که امام (ره) از آن سخن ميگفتند، اين اسلام نبود، اسلامي بود که بالعکس قرار بود فرم سينما را عوض کند. با مرور آنچه در سينماي پس از انقلاب رخ داد، مي توان گفتماني را نشانه يابي کرد که در مقابل گفتمان کشف حجاب قرار ميگيرد و برعکس آن عرضه تن در عرصه عمومي را بر نميتابد. به طور کلي پس از تصويب قانون حجاب، آنچه هنر مقدس خوانده شد به قول «مصطفي اسدي» در پايان نامه کارشناسي ارشدش، شکل تکنيکي هنر در اين گفتمان به شمار ميرود و بر بازگشت به ارزشها، انتقاد از مسائل حاشيهاي هنر و بيشتر نابسامانيهاي جنسي حاکم بر آن تأکيد داشت. حال چه آن را سينماي اشرافي بخوانيم چه سينماي اسلامي، مهم موضعگيري آن در قبال سکسواليته است. * منبع: انديشکده برهان∎
نظر شما