ایران آنلاین /بی شک در کارنامه بسیار پر بار بازیگری عزتالله انتظامی آثاری درخشان و کم نظیر دیده میشود که نام بردن از همه آنها از حوصله این مقال خارج است. اما باید یادآور شوم که عمده محبوبیت او از همکاری مستمر با علی حاتمی بزرگ که همین روزها زادروزش را گرامی داشتیم، ناشی میشود.علی حاتمی را در سینما، سعدی سینما میدانند و این او بود که بازیگر قدر دهه چهل تئاتر ایران را به سحر کلام و تصویر در ذهن علاقهمندانِ نسلهای سینمای ایران جاودانه ساخت. جایگاهی که حتی از همنسلان او نیز بسیار بعید است بتوانند بدان دست یابند. من هم مثل همه کسانی که او را در قاب سینمای نجیب ایران جاودانه میدانند؛ به نقش بسیار مهم مهرجویی بزرگ در شکفتن و ساختن آقای بازیگر آگاهم اما ناگفته پیداست که این علی حاتمی بود که از یک بازیگر تئاتری هنری مورد قبول خواص بازیگری برای همه عمر ساخت و چنان شد که پس از ناتوانی استاد در سالهای آخر عمر چنان ثلمهای در عرصه بازیگری ایجاد شد که سینمای ایران با همه تواناییاش جایگزینی نداشته و سالها نخواهد داشت.
عزتالله انتظامی این بخت یاری را داشت که با همه بزرگان سینمای ایران و همه نسلهای سینمای ایران همکاری داشته باشد و حاصل این همکاری حضوری مستمر در ذهن مخاطب است. انتخاب درست در کنار شانس فراوان وجود فضای مناسب و همکاران ممتاز او را نماد نسل طلایی سینمای ایران کرد.
فیلمهایی که عموماً این بازیگر فقید کار کرده است در دوره آنالوگ و ابتدای دوره دیجیتال سینمای وطنی است، اما به لطف فضای مجازی تیکه فیلمها، پلانهای درخشانی از او دست به دست میچرخد و تأثیر خود را به جا میگذارد. دیالوگهایی که بزرگان ادبیات و سینمای ایران نوشتهاند و او گفته است به ضربالمثلهایی تبدیل شده که در محاورات مردم به وضوح دیده میشود. متناسب با ایام و مسائل سیاسی، اجتماعی که بر کشور میرود، بسیار ازاین مثلهاینو میشنویم. حاجی واشنگتن، هزار دستان، گاو یا همان عزاداران بیل و... دستمایههای بهرهمندی جامعه ازاین خوان گستردهاند. عزتالله انتظامی در اواخر دوران بازیگریاش فیلمی بازی کرد به نام «مینای شهر خاموش» به کارگردانی امیر شهاب رضویان.
این فیلم که اواخر دولت دهم ساخته شد درمیان النگ دولنگ فرهنگی سیاسی دولت غافل «نهم و دهم» مغفول ماند و دیده نشد. او در این فیلم که بنمایه جامعه شناختی بزرگی را باخود یدک میکشد، در کنار سه نسل از بازیگران به ایفای نقشی ماندگار میپردازد. القصه در این فیلم او بیآنکه بخواهد به جستوجوی عشقی خاموش و از دست رفته میرود، بیآنکه این درد را جار بزند. نسل میانه فیلم نیز در جستوجوی عشقی گمشده در میان خرابههای بم است اما او برای رسیدن به رؤیای همیشگی خویش عمر سترونش را به رخ نمیکشد.
بار و بنه برمیدارد و به دل خاک کویر میزند تا نخلها به مدد عشق قدیمی او به خاک و آب بم دوباره سبز شوند. او میداند عشقش کیست و چرا نیست اما نمیداند که اهل زمین چرا نمیدانند و نمیتوانند از زمین آب بجوشانند. عشق سوزان او در عمق قنات میجوشد و زمین نیز چنان میکند...
حکایت انتظامی بزرگ با ما چنین است که در این فیلم به اختصار و اشاره گفتم. ما او را ستایش میکنیم اما جای پای او نمیگذاریم چون راهی که او و دیگر بزرگان رفتند کاری سخت و سترگ است و نسل ما عمیقاً به فضای مجازی ایمان دارد بیآنکه بداند ریشه هر مجازی در حقیقت واقعیت است. عزتالله انتظامی را با دو حرکت اجتماعی نیز به خاطر میآورم. رفتاری که همیشه با صداقت همراه بود. بهره بردن از محبوبیتش در کاستن از آلام اجتماعی. وقتی در کمپینهای متعدد برای نجات اعدامیانی که به هر دلیلی پای چوبه دار بودند و اوتلاش میکرد رضایت خانواده مقتولان را جلب کند تا مهر و بخشش در کشور جاری و ساری شود. و دوم بهرهبرداری سیاسی از محبوبیتش برای ثبتنام یکی از نامزدهای رد صلاحیت شده در سال 92، که چونان آهوی رمیدهای در چشم دوربین نگاه کرد و بعدها گفت که به چه لطایفالحیلی او را به صحنه نمایش سیاست پوپولیستی دولت دهم آوردهاند...انتظامی هم مثل همه ما یک انسان معمولی بود اما فرقش با بسیاری از ما صداقتش بود که ویژگی او بود. کاری که آقای بازیگر کرد، کاری است چون کندن قنات در دل کویرکه سخت و جانکاه است و کار ما نگهداری ازاین قنات. اما ما از قنات فقط سهم آب میخواهیم و قنات در حال خشکیدن است... کسی باید که دوباره بار و بنه بردارد و به دل زمین بزند وعاشقی کند. ضجه زند که زمین بجوشد دوباره! آقای بازیگر هنرمند و انسانی کامروا بود. وقایع بسیار دید و اندیشه بسیار شناخت. آموخت و یاد داد و بسیار سختی کشید اما درپایان عمر جز کامروایی ازاو که جزو قلههای فرهنگی دوره معاصر ایران پر تلاطم است چیزی به یاد نمیآوریم. کامروایی همان عاقبت بخیری است که او چنین سرنوشتی یافت.آقای بازیگر، آقای خوب، که نامش به آقایی و نکویی برده خواهد شد. خدایش بیامرزد.
باقی بقایتان
نظر شما