شناسهٔ خبر: 27445917 - سرویس فرهنگی
نسخه قابل چاپ منبع: روزنامه رسالت | لینک خبر

آيت‌الله شيخ موحد تشريح کرد؛

تبيين مصاديق رياکاري و تقلب

صاحب‌خبر - مدير حوزه‌هاي علميه خواهران فارس با اشاره به آيات ۲۰۶ و ۲۰۷ سوره بقره به بيان مصاديقي از رياکاري و تقلب از نگاه قرآن پرداخت و تأکيد کرد که انسان‌ها در حالت عصبانيت و نياز، کمتر رياکاري مي‌کنند. * مخلوقات خوب، رأفت خدا در جامعه بشري هستند: به گزارش ايکنا، آيت‌الله علي شيخ موحد، در نشست اخير تفسير قرآن کريم خود با اشاره به آيات ۲۰۶ و ۲۰۷ سوره بقره گفت: خداوند در اين آيات مي‌فرمايد «و چون به او گفته شود از خدا بترس و از تبهکاري دوري گزين، عزت و شکوه خيالي که با گناه و نفاق به آن دست يافته است، او را فرا مي گيرد [و پند نمي گيرد]. دوزخ او را بس است، و راستي که آن بد جايگاهي است، و از ميان مردم کسي نيز هست که خود را به خدا مي فروشد تا در همه کارها خشنودي او را طلب کند. وجود چنين کسي، لطفي از سوي خدا بر آدميان است، و خدا به بندگانش رئوف است.» وي با بيان اينکه خداوند در اين آيات دو مورد از مصاديق رياکاري و تقلب را بيان مي‌کند، گفت: «وَإِذَا قِيلَ لَهُ اتَّقِ اللهَ أَخَذَتْهُ الْعِزَّةُ بِالْإِثْمِ فَحَسْبُهُ جَهَنَّمُ وَلَبِئْسَ الْمِهَادُ - و چون به او گفته شود از خدا پروا کن، نخوت وي را به گناه کشاند، پس جهنم براي او بس است و چه بد بستري است.» (آيه ۲۰۶ سوره بقره) اين آيه قسمتي از حکايت بسيار طولاني است. * انسان در عصبانيت و نياز، کمتر رياکاري مي‌ کند: آيت‌ الله شيخ موحد گفت: در دو مرحله، ريا کمتر است يا به ‌صورت عادي نمي‌تواند ريا کند؛ يکي مرحله عصبانيت و ديگري مرحله نياز. انسان وقتي عصباني مي‌شود نمي‌تواند خلاف حقيقت وجودي خودش عمل کند و حقيقت وجودي‌ اش ظاهر مي‌شود، لذا کساني که تظاهر به ادب مي‌کنند در موقع عصبانيت آن حقيقت وجودي يعني بي ادبي ‌شان ظاهر مي‌شود و انواع حرف‌هاي رکيک را مي‌زنند و اين‌طور نيست که بتوانند در حالت عصبانيت تعقل را رعايت کنند و برمي‌گردد به حقيقت وجودي آن‌ها که چه هستند. مدير حوزه‌هاي علميه خواهران فارس ادامه داد: وقتي انسان عصباني مي‌شود از نظر فيزيک بدن مقداري تعقلش از کار مي‌افتد و يک فعل و انفعالاتي در خون اتفاق مي‌افتد که تعقل انسان از کار مي‌افتد، وقتي تعقل از کار بيفتد، انسان برمي‌گردد به فرهنگ ثابت در وجودش. آن فرهنگ به تعبيري بروز مي‌کند. در موقع نياز هم همين‌طور است و همان حقيقتي است که در موقع غضب در انسان ظاهر مي‌شود و قدرت بر رياکاري در اين دو حالت وجود ندارد چون تعقل انسان کار نمي‌کند.اين امر عادي و ساده‌اي نيست که کسي بتواند در حالت نياز و عصبانيت تعقلش را حفظ کند. وي در ادامه سخنان خود به بيان روايتي در باره شأن نزول آيه مذکور پرداخت و افزود: ضحاک گويد: کفار قريش حيله‌اي به‌کار بردند و کسي را به مدينه نزد رسول خدا صلي الله عليه و آله فرستادند که ما مسلمان شده‌ايم. کساني را براي تعليم آيين اسلام نزد ما بفرست. پيامبر صلي الله عليه و آله عده اي را مانند حبيب بن عدي الانصاري و مرثد بن ابي مرثد الغنوي و عبدالله بن طارق و خالد بن بکير و زيد بن الدثنه به سرکردگي و امارت عاصم بن ثابت نزد آن‌ها فرستاد. اينان حرکت کردند. آيت‌الله شيخ موحد اضافه کرد: هفتاد نفر از کفار قريش از مکه به قصد ايشان بيرون آمدند. وقتي به مسلمانان که قصد تعليم آنان را داشتند، رسيدند. خدعه کردند و با اينان به جنگ و قتال پرداختند. در اين ميان مرثد و خالد و عبدالله کشته شدند. عاصم که به حسب اتفاق هفت عدد تير با خود داشت آن‌ها را هدف قرار داد و با هر يک از آن تيرها بزرگان کفار را که خدعه کرده بودند کشت و خود نيز در آن ميان به شهادت رسيد و حبيب بن عدي به اسارت به مکه برده شد. وي افزود: طائفه بنوالحارث بن عامر بن نوفل او را خريدند و چون حارث در غزوه احد به دست حبيب کشته شده بود، طايفه او براي انتقام، او را از مکه به قصد دار زدن بيرون بردند. در اين ميان مردي از مشرکين نيزه ‌اي بر سينه حبيب زد. حبيب به او گفت: اتق الله، يعني از خدا بترس. مشرک مزبور که اعتقادي به خدا نداشت در خشم شد و نيزه را به سينه او فرو برد و اين آيه در شأن اين شهيد نازل شد. مدير حوزه‌هاي علميه خواهران فارس گفت: آن‌ها گفتند ما مبلّغ مي‌خواهيم، در حالي که دروغ مي‌گفتند چون تا آن فرد در حالت اعدام گفت «...أَينَما تُوَلُّوا فَثَمَّ وَجْهُ اللهِ ...؛... پس به هر سو رو کنيد آنجا روي [به] خداست...» (آيه ۱۱۵ سوره بقره) با نيزه به صورت او زده بودند تا صورتش را از قبله دور کنند، و زماني که او از بالاي دار به مشرکين گفت از خدا بترسيد، کافري که پايين بود در حالت عصبانيت و گناه رگ غيرتش به جوش آمد و نيزه را در بدن او فرو کرد. يعني همان «أَخَذَتْهُ الْعِزَّةُ بِالْإِثْمِ - نخوت وي را به گناه کشاند.» وي با بيان اينکه قرآن مي‌گويد اين طور افراد «فَحَسْبُهُ جَهَنَّمُ وَلَبِئْسَ الْمِهَادُ - پس جهنم براي او بس است و چه بد بستري است»،‌ گفت: «حَسْبُهُ» به معناي اين نيست که جهنم براي او کافي است، بلکه علاجي غير از جهنم ندارند، مگر جهنم تربيت شان کند و جهنم هم بد جايگاهي است. * طبق آيات قرآن، رگ غيرت چيز بدي نيست: آيت‌الله شيخ موحد با تصريح اينکه از مفهوم «إثمِ» در آيه شريفه درمي‌يابيم که رگ غيرت چيز بدي نيست، گفت: اصل اينکه انسان صاحب غيرت باشد، بد نيست. انسان غيرت به ناموس، حفظ خاک کشور، حفظ مال خود و امثال اين‌ها دارد و اين بد نيست. خود عزت چيز بدي نيست و قرآن آن را تقبيح نمي‌کند و اصولاً عزت در فارسي يعني رگ غيرت به جوش آمدن. «بِالْإِثْمِ» يعني کسي که در گناه رگ غيرتش به جوش آيد؛ جاهايي که مشروع نيست رگ غيرتش به جوش بيايد. قرآن به اين افراد مي گويد «فَحَسْبُهُ جَهَنَّمُ» کلمه حسبه، ترجمه به کافي است نمي‌شود، بلکه علاجي غير جهنم ندارند که بد محل نزولي است. * آيا حقيقت قابل پوشش است؟ وي با طرح اين سوال که آيا حقيقت قابل پوشش است يا خير؟ گفت:‌ بشر مي‌تواند حقيقت را بپوشاند ولي دو جا نمي‌تواند؛ يکي در عصبانيت و يکي در نياز. در اين لحظات است که حقيقت فرد مشخص مي‌شود که چه اندازه توحيد دارد. کسي که اهل توحيد نيست، تشکر از غير خدا مي‌کند، ولي کسي که اهل توحيد است تشکر از غير خدا نمي‌کند. مدير حوزه‌هاي علميه خواهران فارس يادآور شد: در روايات هم داريم که ائمه عليهم السلام به مردم چيزي مي‌بخشيدند و آن‌ها مي‌گفتند الحمد لله (فقط از خدا تشکر مي کردند). لذا ايشان هم بيشتر مي‌بخشيدند. * حقيقت براي بشر قابل پوشش است: وي با بيان اينکه حقيقت براي بشر قابل پوشش است و اين از عجايب وجودي اوست، گفت: به عنوان مثال ترس از معاد که از معصوم عليه السلام نقل شده؛ «عجب دارم از آن که يقين دارد به مرگ چگونه شاد مي‌شود و عجب دارم از آن که يقين دارد به دوزخ چگونه مي خندد و عجب دارم از آن که آزموده دنيا را و گردش آن را چگونه آرام مي گيرد به آن و عجب دارم از آن که يقين دارد به حساب چگونه گناه مي کند؟» لذا در حالت عادي کسي نمي‌تواند حقيقت را بپوشاند. البته با حالت ريايي مي شود حقيقت را پوشاند. لذا آيه ۲۰۶ سوره بقره حالت مهمي از بشر را نقل مي‌کند. آيت ‌الله شيخ موحد در بخش ديگري از سخنان خود با تصريح اينکه يکي از عجايب قرآن اين است که هرجا آيه‌اي درباره بهشت نقل شده، بلافاصله آيه‌اي هم درباره جهنم هم بيان شده است، گفت: هر جا درباره انسا‌نهاي بد صحبت شده، درمورد انسان‌هاي خوب هم صحبت شده است و در آيه مذکور هم بلافاصله آيه بعد درباره بهشت صحبت شده است تا انسان‌ها خيال نکنند افراد خوب در جامعه نيست و زمين خالي از حجت است. * قرآن هميشه خوب‌ ها و بدها را در کنار هم نقل مي ‌کند: وي با يادآوري اين نکته که هميشه مخلوق خدا دو نوع است؛ خوب و بد، گفت: اين يکي از اسرار قرآن است که هر زمان بدها را گفته، خوب‌ها را هم نقل کرده است. چون اگر کسي اهل فکر باشد بفهمد اين گونه نيست که همه يک گونه مخلوق باشند. کساني هستند که براي اينکه خدا را راضي کنند، جانشان را هم مي‌دهند. پس اصل خلقت چيز پاکي است، اين بشر است که آن را ناپاک مي‌کند. مدير حوزه‌هاي علميه خواهران فارس همچنين با بيان اينکه بعضي آيات را تنها در برخي تفاسير مي‌توان پيدا کرد، گفت: بهترين جايي که تفسير اين آيه را مي‌توان پيدا کرد، تفسير برهان است که يک تفسير روايي است. در اين تفسير پنج سند محکم را نقل کرده که اين آيه راجع به اميرالمؤمنين عليه السلام است که راجع به شب ليله المبيت است. وقتي که در شب هجرت پيامبر صلي الله عليه و آله، امام علي عليه السلام به ‌جاي ايشان خوابيدند. دشمنان ديدند که پيامبر صلي الله عليه و آله بر دوش شخصي از خانه بيرون مي‌رود و راست هم جواب داد که پيامبر با اوست، اما دشمنان باور نکردند تا زماني که وارد منزل شدند و خودشان ديدند که امام علي عليه السلام به ‌جاي پيامبر صلي الله عليه و آله خوابيده اند. پيامبر صلي الله عليه و آله به حضرت گفته بودند که امانت‌هايي نزد ايشان است و حساب و کتاب‌هايي با مردم دارند را بمانند و انجام دهند. حضرت هم با اينکه مي دانستند جانشان در خطر است، اما ايستادند، و همين را قرآن مي‌گويد: « وَمِنَ النَّاسِ مَنْ يشْرِي نَفْسَهُ ابْتِغَاءَ مَرْضَاتِ اللهِ... - و از ميان مردم کسي است که جان خود را براي طلب خشنودي خدا مي‏ فروشد...» (آيه ۲۰۷ سوره بقره) امام علي (ع) در ليلة المبيت نمي‌ دانست که کشته نمي‌ شود: وي بيان کرد: بعضي مي‌ گويند امام علي عليه السلام مي‌دانست که کشته نمي‌شود، لذا جاي پيامبر صلي الله عليه و آله خوابيد. اما اين حرف غلطي است زيرا اول اينکه ائمه عليهم السلام غيب نمي‌ دانند. پيامبر صلي الله عليه و آله هم نمي‌دانست. از امام باقر عليه السلام سوال شد که شما غيب مي‌دانيد؟ ايشان فرمودند چيزهايي را که خدا اراده کرده است ما بفهميم، به ما مي‌گويد. اين نص قرآن است، در آيه ۵۹ سوره انعام مي‌فرمايد «وَعِنْدَهُ مَفَاتِحُ الْغَيبِ لَا يعْلَمُهَا إِلَّا هُوَ... - و کليدهاي غيب تنها نزد اوست، جز او [کسي] آن را نمي‏ داند.» بنابراين درست نيست که اميرالمومنين عليه السلام مي‌دانست کشته نمي‌شود، لذا قرآن مي‌گويد در حالي که نمي‌دانست، خودش را فروخت و در معرض شراء قرار داد، براي اينکه به رضايت خدا برسد. پس اميرالمومنين عليه السلام قطعاً نمي‌دانست کشته نمي‌شود. دُرّالمنثور هم اين آيه را به امام علي عليه السلام نسبت مي‌دهد. وي در ادامه با بيان اينکه «لا ضرر و لا ضرار» يک قاعده فقهي است که فقها اين قاعده را از اين جريان تاريخي استخراج کردند، گفت: عده‌اي هستند که به‌ خاطر رضايت خدا جانشان را مي‌دهند. اين رأفت خداست که چنين مخلوقاتي دارد و هديه امام علي عليه السلام نيز به جامعه رأفت خداست. * مخلوقات خوب، رأفت خدا در جامعه بشري هستند: آيت ‌الله شيخ موحد، مخلوقات خوب خدا (افراد خوب مثل ائمه اطهار عليهم السلام) را رأفت خدا در جامعه بشريت توصيف کرد و گفت: اين اشتباه است که معني آيه را اين‌طور بيان کنيم که خدا جان کسي را که جان خود را در راه خدا بدهد، حفظ مي‌کند. نه! اين طور نيست. وجود اين افراد براي مردم، رافت الهي است. مدير حوزه‌هاي علميه خواهران فارس در پايان با بيان اينکه رأفت از محبت بالاتر است،‌ گفت: رأفت يعني نيت اصلاح جامعه، مثلاً حالات پدر به فرزند يا مادر به فرزند که حالت اصلاحي دارد، رأفت است. مهرباني خداوند هم اصلاحي است.

نظر شما