شناسهٔ خبر: 27444183 - سرویس سیاسی
نسخه قابل چاپ منبع: روزنامه جام‌جم | لینک خبر

جزئیات عملیات رهایی سعید براتی در گفت‌وگوی اختصاصی جام‌جم با فرمانده مرزبانی و سرباز ربوده شده

15ماه آفتاب را ندیدم

سرباز مرزبان که توسط گروهک‌های تروریستی در مرز میرجاوه به اسارت گرفته شده بود، پس از 476 روز و در آستانه سالروز بازگشت اسرای جنگ تحمیلی به کشور، آزاد و به کشور بازگشت. سعید براتی در این مدت در منطقه‌ای بیابانی و در کپر نگهداری می‌شد که عملیات پلیس مرزبانی منجر به رهایی او شد.

صاحب‌خبر -

به گزارش جامجم ماجرا از ششم اردیبهشت سال گذشته و هنگام تعویض پست در منطقه مرزی چاهند و میرجاوه سیستان و بلوچستان شروع شد.

12سرباز و کادری پلیس مرزبانی غافل از کمین تروریستهاغافلگیر شدند.

تروریستها با تیراندازی به سوی نیروهای مرزبانی شش سرباز و سه نیروی کادری را شهید کردند. دو سرباز را مجروح کردند و سرباز سعید براتی را همراه خود بردند.

تروریستها به نیروهای مرزبانی تیرخلاص شلیک کرده بودند و دو سرباز نجات یافت زیر پیکر شهدا قرار گرفته و از مرگ نجات یافتند.

پس از ربایش سعید براتی، تلاشها برای خبرگرفتن از سرنوشت او آغاز شد. سعید براتی 24 ساله، لیسانس حسابداری و اهل آشخانه بود. سعید از چهار سال قبل به عنوان نیروی خدماتی در یک شرکت در تهران مشغول کار شده و خانوادهاش را به تهران منتقل کرده بود. با پایان دوره آموزشی به هنگ مرزی منتقل شده بود. مادر سعید ششم فروردین وقتی از پسرش شنید که شهید میشود، نمیدانست این شوخی کابوس 15ماهه او خواهد شد. مادر این سرباز میگوید: تعطیلات عید، سعید تازه از دوران آموزشی برگشته بود و ششمفروردین باید خود را به هنگ مرزی میرجاوه معرفی میکرد. همه ما در خانه مادربزرگ سعید در آشخانه بودیم و او دائم و بهشوخی میگفت من شهید میشوم. به من میگفت اگر شهید شدم از من تعریف نکنی و هی نگویی پسر من چنین بود و چنان.

15 ماه برای پدر و مادر سعید صد سال گذشت. گاهی به آنها امید میدادند که پسرشان زنده است و گاهی خبر میرسید که او شهید شده است. گاهی پیامهایی برای پدر سعید ارسال میشد و برای آزادی پسرش درخواست پول میکردند.

پدر سعید درباره این تماسها میگوید: ۱۹ شهریور سال 96، زمانی که پشت فرمان ماشین در راه خانه بودم، پیامکی دریافت کردم که درباره پسرم بود. بعد هم فرد ناشناسی با همان شماره که برای سیستان و بلوچستان بود تماس گرفت و گفت که پسرم زنده است و تلفن را قطع کرد. کنار جاده توقف کردم و با آن شماره تماس گرفتم. آن مرد میگفت که برادرش یکی از افرادی بوده که مدتی قبل توسط اشرار و تروریستها ربوده شده بود و او را در پاکستان و همان جایی نگهداری میکردند که سعید زندانی بود. میگفت که برادرش قبل از اینکه آزاد شود، سعید را دیده و او شماره مرا به وی داده و خواسته که با ما تماس بگیرد و بگوید که هر کاری از دستمان برمیآید برای آزادیاش انجام دهیم.

وی افزود: اول گفت که باید ۷۰۰ میلیون تومان جور کنم و به فردی در زاهدان برسانم تا پسرم را آزاد کنند، اما بعد گفت که باید چهار میلیارد تومان فراهم کنم. میگفت که پسرم جراحتش خوب شده و برای برگشتن به خانه بیتابی میکند.

در حالی که خبرهای متفاوتی از سرنوشت سرباز جوان منتشر میشد، خرداد امسال فیلمی از او منتشر شد که در آن سعید براتی با لباس سفید مقابل دوربین خود را معرفی میکرد. انتشار این فیلم تائیدی بر زنده بودن او بود.

پس از 476 روز اسارت، صبح دیروز به زاهدان منتقل شد. سعید که باور نمیکرد، زنده به ایران بازگردد دیروز با انتقال زادگاهش در آغوش پدر و مادر آرام گرفت.

پدر سعید بعد از آزادی پسرش گفت: «خدا را شکر میکنم که سعید به کشور بازگشت. انگار خدا سعید را دوباره به ما داده است. در این مدت خیلی سختی کشیدیم و از مسئولان بخصوص رئیسپلیس مرزبانی برای آزادی پسرم تشکر میکنم.»

به او گفته بودند که خبر جدیدی از سعید در راه است و آنها چشمانتظار آزادی پسرشان بودند تا اینکه صبح چهارشنبه صدای سعید را از پشت تلفن شنیدند. سعید از آزادیاش خبر داد و گفت، تا دو ساعت دیگر نزد آنها میآید. پدر سعید ادامه داد: دو روز بود که به ما مژده داده بودند که خبر جدیدی از سعید در راه است و ما چشم انتظار بودیم تا اینکه این لحظات انتظار ساعت 7 و 30 دقیقه صبح امروز به پایان رسید. امروز صبح با پسرم صحبت کردیم؛ از خدا میخواستیم که او را برایمان برگرداند؛ پسری که خوبیهایش زبانزد همه بود.

پدر و مادر سعید به آشخانه رفتهاند تا شهر را برای استقبال از پسرشان آماده کنند.

رهایی بعد از 476روز اسارت

سرانجام به کشور بازگشت، 15 ماه شرایط سخت را تحمل کرد تا به این روز برسد. هیچ وقت امیدش را از دست نداد و سعی کرد شرایط سخت او را از پا نیندازد.

چطور ربوده شدی؟

تروریستها به ما حمله کردند. من سه گلوله خوردم. یکی کتف، یکی پا و یکی هم نزدیک گردنم. آنها وقتی فهمیدند من زندهام مرا با خود بردند.

کجا بردند؟

نمیدانم. با آن حال مجروح مرا پیاده به منطقهای بیابانی و داخل یک کپر بردند.

میدانستی همرزمانت شهید شدهاند؟

حدود پنج، شش کیلومتر مرا پیاده بردند و بعد گفتند همه را شهید کردند.

بهخاطر جراحاتت تو را به بیمارستان نبردند؟

نه، فقط در بیابان و کپر بودم.

15 ماه چطور گذشت؟

داخل کپر بودم و اجازه نداشتم بیرون بیایم. در این مدت آفتاب را ندیدم.

چه زمانی آزاد شدی؟

سهشنبه شب در کپر بودم که من را آزاد کرده و به ایران منتقل کردند.

فکر میکردی آزاد شوی؟

امیدم به خدا بود و میدانستم برای آزادیام تلاش میکنند.

اولین کاری که بعد از بازگشت به ایران انجام دادی چه بود؟

وارد ایران که شدم ، سجده شکر کردم و خاک وطن را بوسیدم. بعد هم با خانواده ام تلفنی صحبت کردم. مادرم خیلی بی تابی می کرد که به او گفتم تا چند ساعت دیگر نزد آنها برمیگردم.

عملیات پیچیده برای رهایی سعید

فرمانده مرزبانی کشور پس از این حادثه تروریستی، تلاش برای اطلاع از سرنوشت سعید براتی و آزادی او را آغاز کرد. وی میگوید: «سعید مثل پسر خودم بود و از وقتی او را ربودند تمام فکر و ذهنم سلامتی او و بازگرداندنش به ایران بود. به خانوادهاش قول دادم هر کاری لازم باشد انجام میدهیم تا سعید به خانه برگردد.»

پس از 476 روز به وعدهاش عمل کرد و سعید را سالم تحویل خانوادهاش داد. سردار قاسم رضایی که در جریان صفر تا صد این ماجرا است، دیروز در گفتوگویی با جامجم به تشریح عملیات رهایی سرباز جوان پرداخت.

تروریستها چطور توانستند ماموران مرزبانی را غافلگیر کنند؟

ما هشت هزار و 755 کیلومتر مرز داریم که در مرز شرقی گاهی با تحرک اشرار و قاچاقچیان روبهرو هستیم که در چهار ماه نخست امسال با تلاش همرزمانم در مرزبانی، 28 تن موادمخدر کشف شد. اردیبهشت سال گذشته، تروریستها با استفاده از پوشش گیاهی منطقه و مخفی شدن در آنجا به سمت مرزبانان شلیک کردند و پس از شهادت همرزمان ما در پلیس مرزبانی، سعید براتی را با خود بردند. در این حمله تروریستی، سرباز جوان هدف سه گلوله قرار گرفته بود.

چه زمانی متوجه زنده بودن این مرزبان شدید؟

پس از این حادثه اخبار متناقض و گاهی هم خبر شهادتش منتشر میشد. ما با کنترلهای خود و رصدهایی که داشتیم، مطمئن شدیم این سرباز زنده است و تلاش برای بازگرداندن او به کشور را آغاز کردیم. آزاد شدن این سرباز، خط پایانی بر این شایعات بود.

پس از ربودن این سرباز تماسهایی با پدرش گرفته شد و برای رهایی سرباز درخواست پول شد. این تماسها از سوی تروریستها بود؟

بله آنها تماس میگرفتند و درخواست پول میکردند اما پدر سعید در جواب این درخواستها میگفت؛ فرزندم فدای این انقلاب و مرز و بوم و همین جواب باعث شد آنها بفهمند نمیتوانند پولی برای آزادیاش بگیرند.

عملیات رهایی این مرزبان، مسلحانه بود؟

ما از چند روز قبل عملیات خود را آغاز کردیم و سهشنبه شب موفق به آزادی او وبازگرداندنش به کشور شدیم. بخشی از عملیات هم مسلحانه بود. این عملیات اطلاعاتی و پیچیده بود و توانستیم آن را موفق اجرا کنیم.

امروز استقبالی در شأن این سرباز انجام دادیم و هیاتی بلند مرتبه از مرزبانی به استقبال او رفته و مرزبان رها شده را با هواپیمای اختصاصی به تهران بازگرداندیم.

وضعیت جسمانی و روحی او چطور است؟

وضعیت روحی او مثالزدنی است و در این مدت با توکل به خدا توانسته بود، شرایط سختی را تحمل کند. او در آن شرایط سخت با خدا معامله کرده بود. از نظر جسمانی هم معاینات کامل انجام شده و هیچ مشکلی ندارد. او همچنان تحت نظر پزشک مرزبانی خواهد بود.

محمد غمخوار

حوادث

نظر شما