شناسهٔ خبر: 27430585 - سرویس فرهنگی
نسخه قابل چاپ منبع: روزنامه اعتدال | لینک خبر

رمز و راز‌هائی از یک آیه که به قله قرآن شهرت دارد!

صاحب‌خبر - -قسمت دوم- «هوالحىّ»: در فراز هفتادم دعاى جوشن کبیر، حىّ بودن خداوند را اینگونه مطرح مى ‏کند:«یا حیّاً قبل کلّ حىّ، یا حیّاً بعد کلّ حىّ، یا حىّ الذّى لیس کمثله حىٌّ، یا حىّ الذّى لایشارکه حىٌّ، یا حىّ الذّى لایحتاج الى حىّ، یا حىّ الذّى یمیت کلّ حىّ، یا حىّ الذّى یرزق کلّ حىّ، یا حیّا لم یرث الحیوة من حىّ، یا حىّ الذى یحیى الموتى، یا حىّ یا قیّوم» آرى، خداوند زنده است، قبل از هر زنده ‏اى و بعد از هر زنده ‏اى. در زنده بودن، وى را نظیر و شریکى نیست و براى زنده ماندن، نیازمند دیگرى نیست. او زندگان را مى ‏میراند و به همه زنده ها روزى مى ‏بخشد. او زندگى را از زنده ‏اى دیگر به ارث نبرده، بلکه به مردگان نیز زندگى مى ‏بخشد. او زنده و پا برجاست. معناى حیات درباره ذات پروردگار با دیگران فرق مى ‏کند و مانند سایر صفات الهى، از ذات او جدائى ناپذیر است و در آن فنا راه ندارد؛ «و توکّل على الحىّ الّذى لایموت» او در حیات خویش نیازمند تغذیه، تولید مثل، جذب و دفع، که لازمه حیات موجوداتى همچون انسان و حیوان و گیاه است، نیست. «یا حىّ الذى لیس کمثله حىّ» «القیّوم»: «قَیّوم» از ریشه ‏ى «قیام»، به کسى گفته مى‏ شود که روى پاى خود ایستاده و دیگران به او وابسته هستند. کلمه‏ى «قیّوم» سه مرتبه در قرآن آمده است و در هر سه مورد در کنار کلمه «حَىّ» قرار دارد. قیام او از خود اوست، ولى قیام سایر موجودات به وجود اوست. و مراد از قیّومیّت پروردگار، تسلّط و حفاظت و تدبیر کامل او نسبت به مخلوقات است. قیام او دائمى و همه جانبه است، مى ‏آفریند، روزى مى ‏دهد، هدایت مى‏ کند و مى‏ میراند و لحظه ‏اى غافل نیست. هر موجود زنده ‏اى براى ادامه‏ ى حیات، نیازمند منبع فیض است. همچون لامپى که براى ادامه ‏ى روشنى، نیاز به اتصّال برق دارد. تمام موجودات براى زنده شدن باید از «حىّ» تغذیه شوند و براى ادامه‏ ى زندگى باید از «قیّوم» مایه بگیرند. امام على (ع) مى ‏فرماید: «کلّ شى‏ء خاضع له و کلّ شى‏ء قائم به» هر چیزى تسلیم او و هر چیزى وابسته به اوست.نقل کرده‌اند‏‌ که در جنگ بدر رسول خدا صلى الله علیه وآله مکّرر در سجده مى‏ گفتند: «یا حىّ یا قیّوم» «لاتأخذه سنةٌ و لانوم» امام صادق (ع) فرموده‌اند‏‌: «ما من حىّ الاّ و هو ینام خلا اللّه وحده» هیچ زنده ‏اى نیست مگر اینکه مى ‏خوابد، تنها خداوند از خواب بدور است. خداوند حىّ است و نیازمند خواب و چُرت نیست. خواب، زنده‏ ها را از خود منقطع مى‏ کند تا چه رسد به دیگران، ولى خداوند خواب ندارد و همواره بر همه چیز قیّومیّت دارد. «له ما فى السموات و ما فى الارض»: مالک حقیقى همه چیز اوست و مالکیّت انسان در واقع عاریتى بیش نیست. مالکیّت انسان، چند روزه و با شرایط محدودى است که از طرف مالک حقیقى یعنى خداوند تعیین مى ‏شود. حال که همه مملوک او هستند، پس چرا مملوکى مملوک دیگر را بپرستد؟ دیگران نیز بندگانى همچون ما هستند؛ «عباد امثالکم» طبیعت، ملک خداست و قوانین حاکم بر آن محکوم خداوندند. اى کاش انسان ‏ها هم از مِلک او و هم از مُلک او بهتر استفاده مى ‏کردند. اگر همه چیز از خدا و براى خداست، دیگر بخل و حرص چرا؟ آیا خداى خالق، ما را رها کرده است؟ «أیحسب الانسان ان یترک سدى» امام کاظم (ع) از در خانه‏ ى شخصى بنام «بُشر» مى ‏گذشت، متوّجه سر و صدا و آواز لهو و لعبى شدند که از خانه بلند بود. از کنیزى که از آن خانه بیرون آمده بود پرسیدند صاحبخانه کیست؟ آیا بنده است؟! جواب داد: نه آقا، بنده نیست آزاد است. امام فرمود: اگر بنده بود این همه نافرمانى نمى‏‌کرد. کنیز سخن امام را وقتى وارد منزل شد به صاحبخانه باز گفت. او تکانى خورد و توبه کرد. از امام صادق (ع) نقل شده است که فرمود: اوّلین درجه تقوا و بندگى خدا آن است که انسان خودش را مالک نداند. «من ذا الذى یشفع عنده»:مشرکان، خداوند را قبول داشتند؛ «لئن سئلتهم من خلق السموات و الارض لیقولنّ اللّه» ولى بت ‏ها را شفیع مى ‏دانستند: «ویقولون هؤلاء شفعاء» آیة الکرسى، این پناهگاه موهوم را در هم مى‏کوبد و مى‏ گوید: کیست که بدون اجازه ‏ى او بتواند شفاعت کند؟ نه تنها هستى براى اوست، کارآیى هستى نیز با اذن اوست. با خیال و توهم شما، مخلوقى شفیع دیگرى نمى ‏شود. شفاعت در قیامت وجود دارد، ولى با حساب و کتاب و با اذن خداوند. اگر از کسى عملى سر مى ‏زند، با اذن و اراده خداوند بوده و قیّوم بودن او خدشه بردار نیست تا بتوان در گوشه ‏اى دور از خواست او کارى صورت داد. شفاعت آن است که یک موجود قوى به موجود ضعیف یارى برساند. مثلاً در نظام آفرینش، نور، آب، هوا و زمین، دانه ‏ى گیاه را یارى مى‏ کنند تا به مرحله درخت برسد. در نظام کیفر و پاداش نیز، اولیاى خدا گنهکارى را یارى مى ‏رسانند تا نجات یابد. ولى هرگز این امدادها نشانه‏ ى ضعف خداوند و یا تأثیرپذیرى او نیست. زیرا خود اوست که مقام شفاعت و اجازه آن را به اولیاى خود مى‏ دهد. و اوست که نظام آفرینش را به نوعى آفریده که وقتى دانه در مسیر رستن قرار گرفت، با نور و هوا و خاک رشد مى کند. به هر حال عوامل مادّى و کمک ‏هایى که انسان از مخلوقات مى‏ گیرد، در پرتو اذن اوست و در چهار چوب قوانینى است که او حاکم کرده است. به همین دلیل افرادى از شفاعت شدن محرومند؛ «فما تنفعهم شفاعة الشافعین» چنانکه نور، حرارت، آب و خاک، دانه‏اى را رشد مى ‏دهند که قابلیّت رشد داشته باشد. حساب شفاعت از حساب پارتى ‏بازى و توصیه ‏هاى بى‏ دلیل دنیوى در جوامع فاسد، جدا است. شفاعت، براى جلوگیرى از یأس و ناامیدى و ایجاد پیوند مردم با اولیاى خداست. شفاعت، پاداشى است که خداوند به اولیاى خود مى ‏دهد و بهره‏ گیرى از آن در روز قیامت، تجسّمى از بهره‏ گیرى انسان، از نورِ علم و هدایت انبیاء و اولیاء در دنیاست. ادامه دارد...

نظر شما