شناسهٔ خبر: 27399766 - سرویس سیاسی
نسخه قابل چاپ منبع: طرفداری | لینک خبر

مقاله: چرا منچستر یونایتد نیازی حیاتی به یک مدیر ورزشی دارد؟

shrek msd

صاحب‌خبر -

نگرانی ها پس از بسته شدن پنجره نقل و انتقالات افزایش یافت و ناسازگاری استراتژی ها در اولدترافورد را بیش از پیش نمایان نمود و این مساله تنها یک راه حل دارد.

یونایتد فنز – مشکلات و ناهماهنگی های به وجود آمده در برنامه های این تابستان بدون شک نتیجه بحرانیست که در سال ۲۰۱۴ پس از حضور دیوید مویس شکل گرفت و اخراج وی را در پی داشت. در حال حاضر نیز مورینیو و ادوودوارد به عنوان مربی و مدیر اجرایی باشگاه مسئولیت شرایط فعلی را بر عهده دارند، وضعیتی که به دلیل عدم تطابق برنامه های کوتاه مدت و بلند مدت موجب گشته است تا هویت اصیل باشگاه را در سال های اخیر خدشه دار کند.

به طور مثال اختلاف نظر وودوارد و مورینیو بر سر جذب مدافعی همچون آلدرویرلد ۲۹ ساله با قیمتی در حدود ۵۰ میلیون پوند، چرا که با وجود دیدگاه مورینیو در مورد نیاز اضطراری باشگاه به یک مدافع سطح بالا، مساله سن او مانع از اختصاص بودجه از جانب وودوارد گردید.

این روند بر اساس سیاستی شکل گرفت که دیوید گیل، مدیر اجرایی سابق نیز بر آن پای بند بود. وی در دوره ده ساله خدمت خود هیچ گاه برای حضور بازیکنی بالای ۲۷ سال هزینه سنگین بر دوش باشگاه قرار نداد. این بدین معناست که ساختار مدیریتی یونایتد خصوصا در بازار نقل و انتقالات، پس از بازنشستگی فرگوسن کبیر به طور عمده تغییری نیافته است. البته موردی همچون سانچز را می توان تا حدودی مستثنی دانست.

از آن جا که در شش سال گذشته سه مربی با افکاری متفاوت در باشگاه حضور یافته اند می توان نتیجه گرفت که سیاست های مدیریتی قدیم ارزش و اعتبار خود را از دست داده اند. مویس با قراردادی هفت ساله در عرض کمتر از یک سال اولدترافورد را ترک نمود و با وجود عدم هم خوانی توانایی های بازیکنان نسل فن خال با تاکتیک های مورینیو، وی در دو سال حضور خود صرفا درگیر حل این معضلات بوده است.

همچنین از سال ۲۰۱۳ به بعد بسیار مشکل بوده است که بتوان رویکردهای مختلف باشگاه را در استخدام نیرو در زمینه های مختلف همسو گرداند. به نظر می رسد وقت آن رسیده است تا در اداره امور از مکانیزم های مدرن فوتبال بهره برد، عواملی که در موفقیت منچستر سیتی و تا حدودی لیورپول نقش بسیار مهمی را ایفا نموده است، یعنی استفاده از نیرویی تحت عنوان مدیر ورزشی تا بتوان در روند شکل گیری اهداف باشگاه هماهنگی و ثبات ایجاد نمود.

این همان رویکردیست که گری نویل در صحبت های هفته گذشته خود در برنامه Second Captain به آن اشاره کرد. وی در این رابطه چنین اظهار داشت:

” غالبا قواعد برآن است که دستورات و تصمیمات سرمربی بر تمامی احکام باشگاه ارجحیت داشته باشد، این یک استراتژی کوتاه مدت می باشد. در مجموعه ای همچون منچستر یونایتد شرایط متفاوت است، باشگاه سبک و سیاق خود را دارد و باشگاه است که به بازیکنان ارزش می دهد. هر چند این مربیست که تصمیم می گیرد چه بازیکنی جذب شود اما این تصمیم باید بر اساس سیاست های بلند مدت باشگاه باشد.

تغییری ایجاد نکنید. تصمیمات کوتاه مدت نگیرید. مربی ای برگزینید که ارزش های باشگاه را ارج نهد و بازیکنی به خدمت بگیرید که با ارزش های باشگاه مطابقت داشته باشد. “

از قرار معلوم زمان آن فرا رسیده است که ساختار مدیریتی فرگوسن دستخوش تغییراتی اساسی گردد که در آن وظایف مدیر ورزشی تعریف می شود. روندی که در آرسنال نیز پس از خروج آرسن ونگر در حال شکل گیریست. در فوتبال حرفه ای نوین عواملی وجود دارد که باعث می شود باشگاه ها به راحتی از مسیر خود منحرف گردند. بر این اساس گراهام هانتر (نویسنده و مفسر فوتبال اروپا) تعریفی جامع از این تحولات ارائه داده است:

” مدیر ورزشی شخصیست که به تمامی دیدگاه ها در سطوح مختلف یک باشگاه هماهنگی و هم سویی می بخشد: نیاز های هیات رئیسه، نیاز های باشگاه، نیاز های مربی، نیاز های اقتصادی و نیاز های آینده را به طور همزمان در نظر می گیرد و بر اساس آن برنامه های شش هفته، شش ماه و شش سال پیش روی را تنظیم می کند.

همچنین، اگر در حال تصحیح یا تغییر موردی در سیستم باشید، مدیر ورزشی می تواند این ضمانت را ایجاد کند که این روند مطابق با فلسفه باشگاه پیش می رود، چه از جانب مراتب بالا دست و چه از جانب مسئولینی که می بایست پاسخگو باشند. “

وجود چنین مسئولیتی می تواند کلیدی برای حل مشکلات و درگیری های مدیری مانند وودوارد با مربیانی همچون فن خال و مورینیو باشد، تا برنامه ها طبق اصول پیش رود. فلسفه وجودی یونایتد یکبار برای همیشه شکل گرفت و از زمان خروج فرگوسن کبیر دست خوش فراموشی شده است و به هیچ وجه نمی توان امیدوار بود که با روند فعلی این چارچوب دوباره مهیا گردد. بر این اساس گری نویل در مورد استراتژی ۱۰۰ ساله یونایتد این طور بیان می کند:

” سه نکته بسیار ساده وجود دارد، مربی انگلیسی به کار بگیرید، در ترکیب از وینگر های توانمند استفاده کنید و بازیکنان داخلی را در باشگاه پرورش دهید. “

در واقع این وضعیت دیگر رخ نخواهد داد حداقل تا زمانی که مورینیو حضور داشته باشد چنین مساله ای تقریبا محال خواهد بود. این مربی پرتغالی با مدیران ورزشی یا مسئولینی از این قبیل همواره با مشکل مواجه بوده است. در رئال مادرید نتیجه تقابل او با خورخه والدانو (مدیر ورزشی) منجر به اخراج او از برنابئو گردید. در چلسی نیز پس از کشمکش های فراوان با مایکل امنالو (مدیر فنی) تصمیم به ترک استمفورد بریج گرفت که به گفته خود ” بر اساس منافع باشگاه ” اتخاذ گردید.

مشخصا او نه با سیستم سنتی فرگوسن مانند و نه با سیستمی تحت سیاست گذاری مدیر ورزشی، تطبیق پذیر نیست، چرا که تقریبا در هیچ باشگاه مطرحی بیش از سه سال دوام نیاورده است. او در تمام طول تابستان مشغول رفع اختلاف نظرات با وودوارد بود و نهایتا بدون هیچ نتیجه مطلوبی نقل و انتقالات را پشت سر گذاشت.

اگر یک مدیر ورزشی در اولدترافورد تصمیم به انجام معاملاتی پرهزینه بگیرد، همانند آن چه در منچستر سیتی و لیورپول رخ داده است، می بایست این اطمینان را به باشگاه القا کند که چنین تصمیماتی جهت پیشبرد اهداف الزامی می باشد، امری که وودوارد در مدت خدمت خود در منچستر تا حدودی در آن ناموفق نشان داده است.

در عمل چنین بود که یونایتد عاملی شد جهت بازار گرمی مهره هایی از قبیل سرخیو راموس و کریستیانو رونالدو تا بتوانند جایگاه خود را در رئال استحکام بخشند و قرارداد هایی طولانی مدت ببندند. این مساله درست پس از بازنشستگی فرگوسن کبیر به دلیل ناهماهنگی و عدم رعایت اصول صحیح در بازار نقل و انتقالات همواره در مورد یونایتد وجود داشته است.

وودوارد کارنامه ای انکار ناپذیر در باشگاه رقم زده است. بهترین اسپانسر ها را در اختیار گرفته و حامیان مالی قدرتمندی نیز همواره پشتیبان تحرکات اقتصادی بوده اند. در واقع وی در قسمت اقتصادی مسئولیت خود عملکرد بی نظیری داشته است، اما شاید زمان آن باشد که برای هماهنگی بین او و مسئولین فنی باشگاه در زمینه نقل و انتقالات و مسائل اقتصادی، عامل سومی ایفای نقش نماید.

فعالیت های باشگاه جوان پرور لیورپول در نقل و انتقالات همواره تحت نظارت مایکل ادواردز بوده است و مدیر اجرایی، پیتر مور قسمت اقتصادی داستان را بر عهده دارد. یورگن کلوپ نیز از یک طرف رابطه ای بسیار خوبی با ادواردز برقرار نموده و از طرف دیگر در امر طراحی تاکتیک پس از کسب تجارب موفق درکنار مایکل زورک در دورتموند، توانسته است طی تعاملی مفید عناصری همچون ویرجیل فن دایک و نبی کیتا را به آنفیلد بکشاند.

به نظر می رسد دنبال کردن چنین سیستمی در یونایتد و به کارگیری یک مدیر ورزشی بهترین تصمیمیست که پس از انتصاب سر الکس فرگوسن کبیر در سال ۱۹۸۶، می توان اتخاد نمود. چرا که در مکان ها و زمان های دیگر جوابگو بوده است.

مانند حضور رامون رودریگز در سویا معروف به مونچی، که ریاست باشگاه، خوزه کاسترو از او به عنوان ” مسی سویا ” یاد می کند، چرا که ثمره تلاش های وی راه یابی این تیم به لا لیگا بوده و اذعان دارد بهترین خرید دوران ۱۷ ساله خدمتش می باشد.

همچنین خوان لاپورتا، رئیس اسبق بارسلونا گفته است که بگریستین ” بهترین انتخاب ” دوران وی بوده است.

باید اعتراف کرد که زمان آن فرا رسیده تا یونایتد نیز با نگاهی به تجربیات کسب شده از مجموع ده پنجره نقل وانتقالات از زمان مویس تاکنون، تغییراتی در ساختار مدیریتی خود ایجاد نماید. چرا که در شرایط کنونی می تواند حتی از به خدمت گیری بهترین بازیکنان موجود در دنیای فوتبال حیاتی تر باشد.

منبع: MEN

نظر شما