شناسهٔ خبر: 27300192 - سرویس سیاسی
نسخه قابل چاپ منبع: فارس | لینک خبر

باب هنلی

تلویزیون و تاثیر آن بر نگرش مادی گرای آمریکاییان

مشکل واقعی ما چندان دونالد ترامپ نیست، بلکه بخشی از شخصیت ملی ماست که در او متبلور شده است، یعنی این باور که از طریق طمع و خودخواهی می توان به رفاه و کامیابی رسید.

صاحب‌خبر -

گروه غرب از نگاه غرب خبرگزاری فارس: در بریتانیا نیز همانند ایالات متحده آمریکا، قانونگذاران محافظه کار در تلاشند تا با افزودن شرایط و الزامات تازه به مقررات برنامه هایی چون کوپن های غذایی و خدمات درمانی دولتی، وسعت تور تامین اجتماعی برای فقرا را به شدت کاهش دهند. از جمله پیشنهادهای آنها می توان به افزودن الزامات کاری و آزمایش مواد مخدر برای برخورداری از این مزایا اشاره کرد. مبنای رای آنها نیز این است که: «بالاخره باید کاری انجام شود...»
مطالب بسیار زیادی در این باره نوشته شده که چگونه رای بریتانیایی ها به برگزیت  و انتخاب دونالد ترامپ، در تشدید احساسات ضد مهاجران درهر دو طرف اقیانوس اطلس بازتاب داشته است. هر دوی این آرا که در ربع اول قرن بیست و یکم انجام شده، نشان می دهد که نوعی هراس از کمیابی، در اعماق گردش خون سیاسی ما دست به کار شده است.
البته در اینجا می توان کنایه ای سوررئالیستی نیز مشاهده کرد، اینکه شاهد هستیم اپل  ارزش خود را به مرز یک تریلیون دلاری رسانده و ثروت شخصی 1 درصدی های راس سیاره ما، همچنان در مسیر افزایشی خود به سمت «نامتناهی و فراتر از آن» پیش می رود.
در نتیجه باید گفت که مشکل در فراوانی نیست. مشکل در تقسیم است.
با این کار بودجه های تامین اجتماعی از دو جهت زیر فشار قرار می گیرند، چون همزمان با کشیدن گلیم استقبال از زیر پای بیگانگان، به فقرای بومی که مدت های طولانی ناز آنها کشیده شده نیز ضربه محکمی وارد می شود. در چنین  دیدگاهی نسبت به دنیا، به فقرا با سوءظن نگریسته می شود، انگار که احتمالا افراد مجرمی باشند.
مثل آن ویدئویی که در یوتیوپ پر بیننده شد و یک وکیل نیویورکی سفیدپوست را نشان می داد که عده ای کارگر لاتین تبار را در رستورانی در منهاتان ملامت و تهدید می کرد که مقامات اداره گمرگ و مهاجرت را سراغشان خواهد فرستاد؛ این فضای بیگانه هراسی درحال ظهور در حال تبدیل شدن به نوعی  روح زمانه است که دلبستگان آن با شور و حرارت خود را کاملا محق نیز می دانند.
این نوع انتقاد ترامپ گونه و خودگول زننده، در این باور ریشه دارد که موضوع تمسخر من در واقع اصلا یک انسان نیست، بلکه شیئی است که ارزش این تحقیر و سرزنش ها را دارند. این از سنخ همان گفتمانی است که ما در بحث و گفتگوهای رادیویی می شنویم وقتی مردم را «جانوران موذی» توصیف می کنند (اصطلاحی که برای اشاره به پستانداران و پرندگان وحشی به کار می رود که برای محصولات کشاورزی زیانبارند و حامل امراض هستند.)
هر کس که کمترین آشنایی با کشاورزی داشته باشد می داند که فقط یک کار با این جانوران موذی انجام می دهند که به آن سمپاشی می گویند.

از روال فعلی گفتمان سیاسی چنین برمی آید که فرامین کتاب مقدس مبنی بر توجه به فقرا و بیگانگان مهاجر نیز جایگاهی چون جایگاه غار نگاره های پیشاتاریخی پیدا کرده اند و دیگر به همان چشم به آنها نگاه می شود.
در شیوه زندگی ثروتمندان و افراد مشهور که تلویزیون های ریالیتی مبلغ آن هستند، این فرمان متی که «عیسی به او گفت اگر می خواهی به کمال برسی، برو، هر چه را که داری بفروش و به فقرا بده تا گنجی در آسمان به تو داده شود و دنبالم بیا.» هیچ جایگاهی ندارد.
ما اکنون چندین دهه است که اطلاع داریم هم در آمریکا و هم بریتانیا شرکت در مراسم مذهبی در کلیسا روندی نزولی داشته و دارد. و در عوض چه چیزی رشد افزایش داشته؟ بر اساس ارزشیابی ها از تعداد بینندگان تلویزیون های ریالیتی، به نظر می رسد که تنها چیزی که واقعا آن را می پرستیم، خود ثروت است.
اگر  شهوت ما نسبت به ثروت و کالاهای تجملاتی مد روز را که رسانه های شرکتی به خوردمان می دهند به آن اضافه کنید، نتیجه ای که حاصل می شود یک دونالد ترامپ نشسته در کاخ سفید است، سوار بر گوساله طلایی (گوساله طلایی بتی بود که قوم بنی اسرائیل  طی مدتی که منتظر بازگشت موسی ازکوه طور بودند برای وقت کشی درست کردند).
طبق یافته های مطالعه ای که به تازگی توسط مدرسه اقتصادی لندن منتشر شده، بین تماشای منظم تلویزیون و در صدر آنها برنامه هایی چون «نوآموز» و «همراه با کارداشیان» و طرفداری از کاهش بی رحمانه مزایای تامین اجتماعی، ارتباطی روانی - اجتماعی وجود دارد.
آنگونه که در گزارش این مدرسه آمده، دکتر رودولفو لیوا به همراه دپارتمان رسانه ها و ارتباطات مدرسه اقتصادی لندن «پاسخ های 487 بزرگسال انگلیسی 18 تا 49 ساله را به یک آزمایش تصادفی اینترنتی که تحت پوشش یک آزمون حافظه و توجه انجام می شد» مورد مطالعه قرار دادند. «گروه اصلی در معرض 4 آگهی محصولات لوکس، 4 عکس بزرگ از سلبریتی های معروفی که اجناس گران قیمت را به رخ می کشیدند و 4 تیتر روزنامه در مورد داستان هایی از فقر تا ثروت» قرار دادند.
نشریه مدرسه اقتصادی لندن ادامه می دهد: «گروه کنترل در معرض محرک های طبیعی چون آگهی هایی درباره مترو لندن، تصاویری از مناظر طبیعی و عناوین خبری درباره دایناسورها قرار گرفتند. در کل هر گروه در معرض تماشای 12 تصویر جداگانه که هر یک به مدت 5 ثانیه به نمایش در می آمد قرار گرفتند.»
نتایج نشان دادند که حتی فقط یک «دقیقه متناوب توجه به پیام های رسانه ای شایع و نوعا مادی گرایانه، موجب افزایش قابل توجهی در میزان احساسات ضد مزایای رفاهی برای فقرا داشتند» و نتایج نشان دادند «کسانی که مرتبا برنامه هایی چون «نوآموز» و «ایکس فاکتور» را تماشا می کردند، بیشتر محتمل بود «نگرش های مادیگرایانه و ضد مزایای رفاهی قدرتمندتری را نسبت به مشتریان غیردائمی این برنامه ها» ازخود نشان دهند.»
دکتر لیوا مشارکت سیاسی، روانشناسی رسانه ها، علوم عصب شناختی و همچنین شیوه های کمی و تجربی را در رسانه ها و تحقیقات ارتباطات مورد مطالعه قرار می دهد.
دکتر لیوا می نویسد: «برنامه های نوآموز، همراه با کارداشیان و ایکس فاکتور مملو از پیام های رسانه ای مادی گرایانه هستند که برای غرق کردن مخاطب در جهان پر زرق و برق ثروت و سلبریتی ها طراحی شده اند و از این رو دارای پتانسیل قدرتمندی هستند تا به عنوان ماشین های کاشت بذر ارزش ها و نگرش های مادی گرایانه عمل کنند.
انسان ها ذاتا مادی گرایند اما موجودی به شدت اجتماعی و دارای ارتباطات نیز هستند. نحوه جلوه گر شدن این ارزش ها بستگی به فرهنگ ما دارد. اگر تاکید بیشتری بر مادی گرایی به عنوان راهی برای شاد و سعادتمند زیستن صورت گیرد، باعث می شود که ما بیشتر به خودخواهی و ضد اجتماعی شدن متمایل شویم و از این رو نسبت به کسانی که ثروت و مکنت کمتری دارند کمتر همدردی از خود نشان دهیم.»
دکتر لیوا ادامه می دهد: «این مطالعه می تواند به توضیح این مسئله کمک کند که چرا حمایت جامعه انگلیس از رفاه اجتماعی برای کمک به محرومان و بیکاران، در طول دوره ای که نابرابری های اجتماعی، هزینه های زندگی و نرخ های هشدار دهنده اشتغال و بیکاری به سرعت رشد داشته اند، کاهش یافته است.»
در نگاه به سال 2018 و فراتراز آن، متوجه می شویم که مشکل واقعی ما چندان دونالد ترامپ نیست، بلکه بخشی از شخصیت ملی ماست که در او متبلور شده است، یعنی این باور که از طریق طمع و خودخواهی می توان به رفاه و کامیابی رسید.
نویسنده: باب هنلی (Bob Hennelly) روزنامه نگار 
منبع: yon.ir/tjWSv

انتهای پیام. 

نظر شما