شناسهٔ خبر: 26883628 - سرویس فرهنگی
نسخه قابل چاپ منبع: ایران آنلاین | لینک خبر

گفتوگوی «ایران» با «اولریکا اِسپَره» هنرمند سوئدی درباره جهان امروز و چیدمانهای چند رسانهای او

فرصت حرف زدن را از طبیعت گرفته ایم

اولریکا اِسپَره (Ulrika Sparre) متولد 1974 در استکهلم سوئد است. بیشتر آثار این هنرمند در قالب چیدمان‌های چندرسانه‌ای، مجسمه، عکس، فیلم، پرفورمنس و هنر صدا است.

صاحب‌خبر -

ایران آنلاین /   ادراک متفاوت از طبیعت، جست‌و‌جوی حقیقت و تجربیات روحانی غیرمذهبی در کارهای اِسپَره محوریت اصلی  دارند. او می‌گوید، دغدغه‌اش بررسی ارتباط توسعه کشورها با موضوعاتی همچون فردگرایی و مصرف‌گرایی در جامعه معاصر است و دوست دارد بداند که باورهای غیرمذهبی و علمی در جامعه سکولار غربی معاصر چگونه بیان و ابراز می‌شوند. او الگوها و رفتارهای اجتماعی انسان معاصر را بررسی می‌کند و در کارهایش به نمایش می‌گذارد. شاید به همین سبب باشد که او به سراغ استفاده از زبان و نوشته در آثارش رفته است. او همچنین در پروژه‌های مختلفی به کار درباره انرژی‌های طبیعت پرداخته است. این هنرمند پروژه‌های فراوانی در محیط عمومی و شهری انجام داده و در سال‌های 2008 و 2012 میلادی برنده جایزه‌ «بِکر» و جایزه «کمیته فرهنگی شهر استکهلم» سوئد شده است. اولریکا اسپره هنرمندی بسیار ساده و بی‌آلایش و البته بسیار پرانرژی است که می‌توان ساعت‌ها با او به گفت‌و‌گو نشست، او سفرهای مختلفی به آسیا، امریکا، آفریقا و دیگر کشورهای اروپایی داشته است و به همین سبب تجربه و نگاه خوبی نسبت به فرهنگ‌های مختلف دارد. درگفت‌و‌گوی پیش‌رو سعی شده است تا جوانب مختلف کار این هنرمند مورد توجه قرار گیرد. این گفت و گو طی یک نیمه شب تا بامداد به صورت اینترنتی با این هنرمند انجام گرفته است که تلخیصی از آن را می خوانید.

به‌عنوان نخستین پرسش می‌خواهم کمی درباره خودتان بپرسم، کجا متولد شدید؟ زندگی و تحصیلات شما در همان‌جا بوده است؟
من در استکهلم سوئد به دنیا آمدم و تا 18 سالگی در آنجا زندگی کردم و پس از آن به مدت چند سال به لندن رفتم. من ابتدا مدرک کارشناسی‌ام را در رشته مجسمه‌سازی از آکادمی ریتولد (Rietveld) در آمستردام هلند و سپس مدرک کارشناسی ارشد را در رشته هنرهای زیبا از دانشگاه (Konstfack) در استکهلم سوئد در سال 2004 گرفتم.
 دقیقاً از چه زمانی کار هنری را شروع کردید؟
من چیزی حدود 25 سال به‌صورت کج دار و مریز در زمینه هنر کار کردم اما از سال 2004 که کارشناسی ارشدم  را گرفتم، در کنار کارهای دیگری که برای کسب درآمد انجام می‌دهم به‌طور جدی به‌عنوان هنرمند هم کار کرده‌ام.
 سنگ‌ها یک ماده مهم در آثار هنری شما هستند، کمی در رابطه با استفاده از سنگ‌ها برای ما بگویید. اهمیت ویژه این ماده برای شما چیست؟
من همیشه به این موضوع که انسان‌ها چگونه خودشان را در متریال سنگ بازتاب می‌دهند علاقه‌مند بوده‌ام. سنگ ماده‌ای است که خاطرات ما را  نگه داشته و به گونه‌ای، به ما احساس جاودانگی می‌دهد. مانند سنگ قبر که آخرین شانس ما برای برجای گذاشتن یک خاطره در دنیا است.
سنگ‌های نقاط مختلف دنیا از خود انرژی‌های متفاوتی ساطع می‌کنند و انسان‌ها آنها را دارای قدرت ذاتی می‌دانند. یک نمونه آن دیابای سیاه در اسکین شمالی است که دارای خاصیت مغناطیسی است که جریان ویژه‌ای را تولید می‌کند که به‌صورت فیزیکی قابل حس است. بیشتر زمان‌ها، سنگ‌ها و کانی‌های مختلف برای اهداف والای انسانی مانند کاربردهای درمانی و مدیتیشن استفاده می‌شوند. با قرار دادن سنگ‌ها در چیدمان‌ها و ترتیب‌های مختلف، روابط سنگ‌ها انرژی غیرمادی را به‌وجود می‌آورد.
 زمانی که در پروژه هنر کوچ‌رو در آفریقای جنوبی با هم کار می‌کردیم، شما صدای سنگ‌های مختلفی را ضبط می‌کردید و حتی سفرهای طولانی را برای یافتن سنگ‌های ویژه در آنجا داشتید، درباره این پروژه به ما بگویید و اینکه چه ایده‌ای در پس این کار است؟
ایده من این است که احساساتی را که در حالت عادی در طبیعت حس نمی‌کنیم، بالا ببریم. شاید ما می‌دانیم که آن صداها آنجا هستند اما نمی‌توانیم به آنها گوش بدهیم. همچنین من دوست دارم به جای عکس یا یک شیء یا هرچیز دیگر، با خودم چیزی را از آنجا ببرم که نمی‌دانیم آنجا بوده است و قابل شناسایی نیست.
  چه تفاوتی بین این صداها وجود دارد؟ تفاوت صدای سنگ‌ها به خاطر سطح متفاوت انرژی آنهاست؟
سنگ‌ها و صخره‌ها به نسبت اینکه چه نوع سنگی هستند و در چه جایی واقع شده‌اند، صداهای مختلف ایجاد می‌کنند. به‌عنوان مثال گرانیت (گوته گرانیت را سنگ برتر می‌داند) بسیار چگال است و صدایی با فرکانس بسیار پایین تولید می‌کند در حالی که سنگ ماسه‌ای صدایی بسیار شفاف‌تر و مانند صدای ترک خوردن دارد. همچنین  من صداهایی هم از زمین ضبط کرده‌ام که یادآور صداهایی است که ناسا از فضا پیدا کرده است.
  این صداها را چگونه ارائه می‌دهید؟
آنها را به‌عنوان فایل صوتی ارائه می‌دهم به شکلی که شما بتوانید به وسیله هدفون یا اسپیکر به آنها گوش بدهید. به‌طور نمونه می‌توانم به چیدمان «گوش» در پارک مجسمه‌های اُلویاس هِلار (Ulvhälls hällar) در سوئد اشاره کنم که صدای سنگ‌ها از یک بوق که در زمین است بیرون می‌آید.
 شما در سال 2010 کتابی با عنوان «پروژه خط‌ های انرژی» منتشر کردید. اگر درست در خاطر داشته باشم این پروژه را همراه با هنرمندی دیگر انجام داده بودید. جریان این کتاب و پروژه چه بود؟
پروژه خطوط انرژی در یک همکاری بین من و آقای اِستین‌گریمر اِیفورد (Steingrimur Eyfjord) انجام شد. در سال 2010 پژوهشی روی خط‌های انرژی، تئوری، تاریخ و کاربردهای آن آغاز کردیم که حاصل آن کتابی است که نام بردید. بعضی از مردم عقیده دارند خطوط انرژی و نقاط تقاطع آنها یک انرژی بخصوص روانی، عرفانی یا جغرافیایی آزاد می‌کنند. مدارهای رادیویی زمین در میراث فرهنگی و تاریخ (خط‌های انرژی) بارگذاری و مشخص شده است و در فرم‌های معاصر نیز همان الگوهای قدیمی برای مطالعات و تفسیرهای جدید استفاده می‌شود.
کتاب پروژه خط‌های انرژی آثار هنری، تجربه‌ها، پژوهش‌ها و همه ابزارهایی را جمع‌آوری کرده است که از این موضوع بخصوص ناشی شده‌اند. هنرمندان، نویسنده‌ها و محققانی که در این پروژه همکاری کرده‌اند، تجربیاتی از فرکانس‌های انرژی زمین داشته‌اند. همچنین  این کتاب به مخاطب کمک می‌کند که از راه درک اولیه‌ای از انرژی حرکت کند و ابزارهایی را برای مخاطب فراهم می‌کند که به او کمک می‌کند این دنیای بی‌پایان اطراف ما را بشناسد. پروژه خط‌های انرژی می‌خواهد این جریان بی‌نهایت را به روی شما باز کند.
 شما در کارهایتان در طبیعت، صرفاً از مواد موجود در محیط استفاده می‌کنید یا موادی خارج از طبیعت را نیز در کارهایتان دارید؟
من دوست دارم فرم‌ها و چیزهایی را به محیط طبیعی اضافه کنم، برای مثال هنگامی که در طبیعت کار می‌کنم اشیای جدیدی مانند سنگ را به آن اضافه می‌کنم. من به سنگ‌ها الهاماتی می‌دهم تا به آنها زبان یا معنی متفاوتی ببخشم.
در آخرین پروژه‌ام «گوش به زمین»، یک جست‌و‌جوی انسانی برای حقیقت در طبیعت و شرایط موجودات انسانی مورد بررسی قرار گرفته است که دیدگاه مرا از یک مجمع الجزایر سنگی بازتاب می‌دهد. هدف من از آغاز جست و جوی فیزیکی و ماورایی در طبیعت این است که ببینیم چگونه این روابط ایجاد شده‌اند و تغییر شکل داده‌اند.
 شما در کارهایتان از زبان و نوشتار استفاده‌های زیادی کرده‌اید، چگونه میان زبان و محیط ارتباط برقرار می‌کنید؟ هدف شما برای استفاده از زبان روی سنگ و در دل طبیعت به‌عنوان یک چیدمان هنری چیست؟
در سوئد طبیعت به‌عنوان مکان حقیقت محض شناخته می‌شود. بنابراین قرار دادن علامت‌های نوشتاری در منظره‌های مختلف، بازتاب درک شخصی و ویژه خودم از هستی است.
این جمله «در آینده وقتی همه رازها کشف شده باشد» که روی دیابای سیاه حک شده است در مورد جست و جوی بی‌پایان ما برای فهم طبیعت انسان صحبت می‌کند. هستی و رازهایی که ما احتمالاً هرگز نخواهیم فهمید. اگرچه سنگ ما را نجات خواهد داد و به پرسیدن این سؤال ادامه می‌دهد.
 آیا شما به اینکه چنین هنری می‌تواند یک نقش اجتماعی در جامعه معاصر بازی کند، باور دارید؟
آنهایی که با یک فاصله به این جریان هنری نگاه می‌کنند، شامل این جریان نشده و آن را درک نمی‌کنند، همان‌گونه که برونو لاتور می‌گوید و می‌خواهد این فاصله و درک ما را از اینکه طبیعتی که می‌شناسیم بشکند. طبیعتی که انگار شامل همه چیز هست بجز ما.
برای روبه‌رو شدن با بحران های طبیعی و تهدیدهایی مانند تغییرات اقلیمی، ما باید به بازیگران غیرانسانی، جنگل‌ها، شهرها، سنگ‌ها و... فرصت حرف زدن بدهیم. هنر می‌تواند دیدگاه جدیدی را از اینکه ما چطور دنیا را می‌بینیم و درک می‌کنیم به ما بدهد و اینکه چطور انسان جایگاه خودش را در نسبت با طبیعت و مکان‌هایی که در آن هست تعریف می‌کند. ما با تغییرات جدی در کل سیاره رو به رو هستیم و من باور دارم که هنر می‌تواند به ما کمک کند که این پروسه را درک کنیم.
 در میان آثار خودتان هم می‌توان این نقش و جایگاه اجتماعی هنر را پیدا کرد؟ اگر هست لطفاً نمونه‌ای از آن را برای ما بگویید.
من باور دارم که در خلال کار هنری، می‌توانم کشف کنم که چگونه رابطه ما با آنچه طبیعت می‌نامیم می‌تواند با دادان فرصتی برای سخن گفتن به آن (به طبیعت) تغییر کند. با تغییر دادن دیدگاه‌مان نسبت به طبیعت می‌توانیم به محیط مان و بازیگران غیرانسانی دنیای اطراف‌مان حق و حقوق دوباره‌ای بدهیم. از میان پروژه‌های هنری خودم می‌توانم به آخرین پروژه کاری‌ام «گوش به زمین» و ضبط صدای سنگ‌ها اشاره کنم.
 شما علاوه بر هنرمند بودن، به‌عنوان کیوریتور نیز فعالیت داشته‌اید. تعریف شما از نقش و جایگاه کیوریتور چیست و چه پروژه‌هایی را قبلاً در این راستا انجام داده‌اید؟
من فکر می‌کنم که یک پروژه کیوریت شده یک گفتمان را در خلال پروژه‌ای که در آن چند هنرمند با هم در ارتباط هستند مطرح می‌کند. در باور شخصی‌ام، خود هنرمندان بهترین کیوریتورها هستند و برای من کار کردن به‌عنوان هنرمند و کیوریتور همه ایده‌هایم را در کنار هم جمع می‌کند.
به‌عنوان مثال من در پروژه «شما روی چه چیزی کار می‌کنید؟» کار کرده‌ام. این کار یک پروژه مشارکتی هنری و میان رشته‌ای با نگاهی گذرا به زمان ما بود که توسط خودم و هانا یون (Hanna Ljungh) دیگر هنرمند سوئدی آغاز شد. پروژه قصد دارد که ما را به تجربه و تمرین‌های فرهنگی معاصر برساند.
در پروژه دیگری با عنوان «چه کار می‌کنید؟» ما می‌خواهیم در مورد فعالیت‌های فرهنگی بحث کنیم و بررسی کنیم که چگونه زمان در زمان ما سنجیده شده و بویژه چگونه دیدگاه تجدید نفوذ صنایع فرهنگی و هنرمندان در این دوره ارزیابی می‌شود. به همراه نظریه‌پردازان، هنرمندان و کیوریتورهای دعوت شده به این برنامه، ما یک تحقیق دقیق معاصر درباره این موضوع انجام خواهیم داد. اینکه هنر معاصر چگونه در یک دیدگاه بی‌نهایت ظاهر می‌شود؟ در وب سایت پروژه 
waywo.se شما می‌توانید ببینید که چگونه با هنرمندان در این پروژه گفت‌و‌گو کرده‌ایم. و همین‌طور می‌توانید مطالب این پروژه را دانلود کنید.
 دوست دارم کمی درباره هنر معاصر در سوئد بدانیم، آیا در آنجا هم درگیری‌های میان هنر سنتی و معاصر هست؟
من باور دارم که برای انواع مختلف هنرمندان و فرم‌های هنری فضا هست. این موضوع آنجا اهمیت پیدا می‌کند که بدانیم در جامعه معاصر ما آنقدر مشکلات زیادی هست که نیاز به کار کردن دارند. البته که ما گرایش‌ها و بیان‌های مختلف هنری در سوئد داریم اما تا جایی که من می‌دانم بین آنها اختلافی وجود ندارد.
 می‌توانم از هنرمندان مورد علاقه شما بپرسم؟
من همیشه طرفدار جدی «جنی هولتزر» بوده‌ام. او یک متفکر بزرگ و هنرمندی بسیار باهوش است. همچنین  ریچارد لانگ به‌عنوان یک هنرمند پیشکسوت در کارهای من بسیار تأثیرگذار و مهم بوده است. بویژه زمانی که مشغول به تحصیل بودم. من در سال‌های اخیر او را در پروژه خط‌های انرژی و همچنین  آخرین نمایشگاهم «صدای سنگ‌ها» دخیل کرده‌ام.در همه جای دنیا تعداد زیادی هنرمندان جالب و شجاع وجود دارند و زمانی که من به آنها نگاه می‌کنم احساس قدردانی می‌کنم.
 از هنر معاصر ایران و هنرمندان ایرانی چه افرادی را می‌شناسید؟
از میان هنرمندان ایرانی، شیرین نشاط را می‌شناسم به‌خاطر اینکه او در سطح بین‌المللی شناخته شده و در استکهلم نیز نمایشگاه داشته است. اما متأسفانه ما معمولاً آثار هنرمندان ایرانی را نمی‌بینیم و برای من جای خوشحالی بود که در آفریقای جنوبی و آلمان با هنرمندان ایرانی آشنا شدم.
 به‌عنوان آخرین پرسش از برنامه‌های جدیدتان برای ما بگویید.
امسال نمایشگاه «صدای سنگ‌ها» به خانه هنر سوئد to Nässjö Konsthall می‌رود. در پایان ماه سپتامبر ویدئوی «گوش به زمین» در اکسپو شیکاگو نمایش داده خواهد شد. همچنین  من یک کار مکان-ویژه در نمایشگاه مجسمه دتور خواهم داشت. همچنین برنامه بعدی من تدوین ویدئو جدیدی خواهد بود که پارسال در دره مرگ گرفتم.

 

گفتوگوی «ایران» با «اولریکا اِسپَره» هنرمند سوئدی درباره جهان امروز و چیدمانهای چند رسانهای او  فرصت حرف زدن را از طبیعت گرفتهایم

نظر شما