شناسهٔ خبر: 26880664 - سرویس سیاسی
نسخه قابل چاپ منبع: روزنامه رسالت | لینک خبر

دكتر اكبر نصراللهي: كوچ از بي بي سي حكايت از يك ماموريت پنهاني دارد

صاحب‌خبر - تقريبا از يک سال و نيم گذشته، حدود ۱۰ نفر از کارمندان شبکه تلويزيوني ‌‌‌‌«بي بي سي» فارسي، از اين شبکه، به شبکه‌هاي فارسي‌زبان ديگر (دويچه‌وله، راديو فردا و ايران اينترنشنال) رفته اند؛ در واقع جابه‌جايي در سه سطح مدير، خبرنگار و مفسر. اين جابه‌جايي از افرادي مثل بزرگمهر اشرف‌الدين (معاون خبر «بي بي سي») و صادق صبا (رئيس ‌‌«بي بي سي» فارسي) شروع شد و به مرور به افرادي مثل هارون نجفي‌زاده (خبرنگار «بي بي سي» در افغانستان)، جمشيد برزگر (مفسر)، رمضان‌پور (مفسر)، مهدي پرپنچي (مجري صفحه دو «بي بي سي») و... رسيده است.گويا از «بي بي سي» به سمت رسانه‌هاي ديگر، پمپاژ نيرو شده است؛ که اگرچه ممکن است در کوتاه‌مدت به ضرر آن باشد، اما در بلندمدت سودش را مي‌برد (تاکتيک هزينه براي سرمايه). به نظر مي‌رسد «بي بي سي» به‌جاي اينکه از يک رسانه، اهداف خود را دنبال کند، از چند رسانه و در قالب‌هاي مختلف، آنها را پي مي‌گيرد؛ در واقع تکثر رسانه‌اي و وحدت اهداف و استراتژي‌ها! در همين زمينه، اکبر نصراللهي، دکتراي مديريت رسانه، استاد دانشگاه و مؤلف کتاب «مديريت پوشش اخبار بحران در رسانه‌هاي حرفه‌اي» با خبرنگار روزنامه رسالت به گفت‌وگو نشست.آنچه در پي مي آيد متن اين گفت‌وگوست. آرايش اخير رسانه‌اي جبهه ضدانقلاب نشانه چيست؟ به چند دليل به نظر مي‌رسد اين جابه‌جايي‌ها طبيعي نيست و اهداف پنهاني را دنبال مي‌کند: اول) کوچ و جابه‌جايي از يک رسانه به رسانه ديگر، بي‌سابقه و غيرطبيعي نيست؛ اما کوچ حدود 10 نفر از «بي بي سي»، در زماني نسبتا کوتاه، بي‌سابقه و غيرطبيعي است و به نظر يک «مأموريت پنهان» مي‌رسد. دوم) «بي بي سي»، برند مطلوب و محبوب بسياري از فعالان رسانه‌اي فارسي‌زبان است که به درست يا غلط، علاقه زيادي به کار با آن دارند؛معمول نيست کسي که با اين برند کار مي‌کند، با توجه به شهرت و اهميت اين برند و مطلوبيت‌هاي نسبي مالي، از اين رسانه جدا شود . سوم) معمولا رسانه غيرحرفه‌اي که ارزش نيروي انساني را نمي‌دانند، به راحتي نيروهايش را از دست مي دهند ، اما «بي بي سي» کاملا حرفه‌اي است و براي جذب افراد، دقت و سرمايه‌گذاري مي‌کند . چهارم) افراد جداشده، همگي به رسانه‌هاي فارسي‌زبان پيوسته‌اند. چرا به رسانه‌هاي انگليسي نرفته‌اند؟ در حالي که بعضي از آنها تسلط کامل به زبان انگليسي دارند. اين نکته را هم در نظر داشته باشيد که ايران اينترنشنال و راديو فردا را عربستان و آمريکا حمايت مي‌کنند. به نظر مي‌رسد آرايش اخير رسانه‌اي، با تحولات جاري و آتي ايران مرتبط است و با توجه به خروج آمريکا از برجام و رجزخواني‌هاي آمريکا و عربستان، خيال برخوردهاي سخت با ايران را در سر دارند. در آرايش رسانه‌اي موجود، «بي بي سي» فارسي يک بازيگر مؤثر و فعال است. پس به لحاظ حرفه‌اي و سياسي، اين جابه‌جايي‌ها بايد ما را حساس کند، که متأسفانه رسانه‌هاي ما را حساس نکرد. تقسيم کار صورت‌گرفته در جبهه رسانه‌اي ضدانقلاب، ناشي از چه اتفاقي است؟ مقامات آمريکايي از مدت‌ها قبل، صراحتا بحث تغيير رژيم و افزايش فشار بر ايران را کلامي و غيرکلامي پيگيري مي‌کنند. بنابراين نياز به ابزارهاي رسانه‌اي جديدي دارند و ظاهرا در حال تکثير رسانه‌هاي قبلي خود هستند. بنده به‌عنوان کسي که تحولات رسانه‌اي را رصد مي‌کنم، اين جابه‌جايي‌ها را ناشي از اختلافات دروني، کسب موقعيت و جايگاه شغلي بهتر و دلايل صنفي و مالي ديگر نمي‌دانم. با توجه به شواهد و قرائني که ذکر شد و نيز بررسي مدل رفتاري «بي بي سي» در گذشته، به اين جمع‌بندي مي‌رسيم که يقينا آرايش جديد، با انتخابات بسيار مهم ۱۴۰۰ و برنامه‌هاي ترامپ و عربستان، مرتبط است. اين مدل رفتاري (يعني راه‌اندازي و توسعه «بي بي سي») با توجه به عوامل و شرايط مختلف زماني و سياسي و نياز مخاطبان، در سابقه رسانه‌هاي حرفه‌اي مثل «بي بي سي» وجود دارد و «بي بي سي» هم در راه‌اندازي سرويس‌هايش به اين شرايط و بزنگاه‌هاي تاريخي و سياسي توجه داشته است. مثلا راديو «بي بي سي» فارسي در 8 دي ماه 1319 يعني حدود 8 ماه بعد از تأسيس راديو در ايران تأسيس شد. به دليل جنگ جهاني دوم، ايران در کانون توجه نازي‌ها و متحدين بود و بحران‌ها و چند دستگي‌هاي داخلي و به‌هم‌ريختگي مناسبات ايران با همسايگان خود نيز از شرايط آن زمان است. در اين زمان راديو آلمان وجود داشته است که در اختيار و کنترل متحدين بود. بريتانيا و متفقين براي اين که بتوانند در آن شرايط حساس، اثرگذار باشند و افکار عمومي را براي حضور و اشغال قواي متفقين آماده کند، راديو فارسي «بي بي سي» را راه‌اندازي کردند. همين مسئله را درباره تلويزيون فارسي «بي بي سي» مي‌بينيم که چند ماه قبل از انتخابات 88 راه‌اندازي مي‌شود که ايران به دليل مسئله هسته‌اي، موقعيت ويژه سياسي داشت و در کانون توجه قدرت‌ها بود. در داخل نيز چند دستگي‌هاي سياسي پر رنگي داشتيم. به‌علاوه کشورهاي همسايه مثل عراق، افغانستان و پاکستان هم ناآرامي‌هايي داشتند. تلويزيون فارسي «بي بي سي» در آن زمان، يکي از اهداف خود را ارائه تصوير واقعي از ايران اعلام کرد؛ اما در عمل ديده‌ايم اهداف آنها ظرفيت‌سازي در ساختار فکري مخاطبان، ايجاد تريبون براي مخالفان نظام، براندازي نرم و موجه‌نمايي چهره غرب بوده است. با نگاه واقع‌بينانه، رسانه‌هاي داخلي چه کم‌کاري‌هايي داشته‌اند که رسانه‌هاي خارجي و ضدانقلاب، محل رجوع بسياري از مردم براي دريافت اخبار روز شده‌اند؟ اگر رسانه‌هاي رسمي و ملي داخلي، نيازهاي مردم را در زمينه خبر، موسيقي، فيلم، سريال و... تأمين کنند، چه دليلي دارد که مردم «بي بي سي» فارسي يا «من و تو» را ببينند؟ منصفانه و واقع‌بينانه، بايد اين خطر را حس و پذيرفته شود. امروز، بخش زيادي از مردم به برنامه‌هاي ماهواره‌اي توجه دارند، چون آنها را سرگرم مي‌کند، وقايع روز را به فاصله زماني بسيار اندک، پوشش مي‌دهد، تحليل محور هستند و مطالبات مردم را مي‌گويند و با زبان و ادبيات خودشان، با آنها صحبت مي‌کنند. متأسفانه به دليل اقدامات غيرحرفه‌اي، ضدملي و غيرمسئولانه رسانه‌هاي رسمي و آستانه تحمل پايين مسئولان، مردم مناطق مختلف کشور، نظرات و مشکلات خود را با رسانه‌هاي خارجي مثل تلويزيون «من و تو» طرح مي‌کنند و هر روز فيلم‌هاي زيادي را از نقاط مختلف کشور به اتاق خبر «من و تو» و برنامه گزارشگر اين شبکه مي‌دهند. اگر رسانه‌هاي داخلي اين اخبار و مطالبات را به‌موقع، منصفانه و صادقانه پوشش دهند و مسئولان را، به تعبير مقام معظم رهبري، به پاسخگويي وادار کنند و در عين حال ريشه مشکلات و راهکارهاي خروج از آنها را طرح و پيگيري کنند، چه دليلي دارد که مردم به رسانه‌هاي خارجي و فضاي مجازي پناه ببرند و آرزوها و مشکلات‌شان را با اين رسانه‌ها در ميان بگذارند؟ رسانه‌هاي ما از چه تغييراتي غافل شده‌اند که بخش نسبتا زيادي از مخاطبان خود را از دست داده‌اند؟ بايد باور کنيم که مردم ديگر در حصار رسانه‌هاي داخلي نيستند و مجبور نيستند مثل 30 سال قبل، فقط شبکه ۱ و ۲ را ببينند يا روزنامه کيهان و جمهوري اسلامي را بخوانند! مردم به رسانه‌اي که زودتر و بهتر به ايشان خبر بدهد و حس کنند بي‌طرفانه اخبار را مي‌رساند، مراجعه مي‌کنند (ممکن است واقعا بي‌طرف نباشد، اما با تاکتيک‌هاي رسانه‌اي به مردم القاي بي‌طرفي کند). آرايش رسانه‌اي تغيير کرده است. غير از رسانه‌هاي داخلي، بازيگران و افراد ديگري هم آمده‌اند. مخاطبان هم تغيير کرده‌اند؛ تحصيلات، سواد رسانه‌اي، ارتباطات و دسترسي‌هايشان افزايش يافته است. تکنولوژي‌ها کار را به‌شدت راحت کرده‌اند و هر بازيگر رسانه‌اي مي‌تواند با مخاطب ارتباط بگيرد. اما رسانه‌هاي ما هنوز نتوانسته‌اند تغيير و تحولات در محيط پيرامون و مخاطب را درک کنند؛ نمي‌خواهند قبول کنند غير از خودشان، رسانه‌هاي ديگري هم هستند. توجه به عامل «زمان» و تغييرات محيطي ضروري است. کندي و تأخير در «شناخت» و «تنظيم و تطبيق» با شرايط جديد «جهانى» و «تکنولوژيکي» و «غفلت از رقيبان و دشمنان»، براي مديران رسانه‌ها بسيار گران تمام خواهد شد و به‌طور تصاعدي، آنها را از قافله تحول و تکامل بشري عقب خواهد انداخت، به‌گونه‌اي که جبران آن شايد غيرممکن باشد. زماني سازمان‌هاي رسانه‌اي و وسايل ارتباط جمعي، در محدوده کشور و منطقه خاصي فعال بودند، اين محدوديت جغرافيايي، وظايف و هنجارهاي خاصي را بر آنان تحميل مي‌کرد؛ اما اينک با جهاني شدن، مرزها يا تقريبا وجود ندارند يا در حال کم‌رنگ شدن هستند. همين تغيير و تحولات، وظايف جديدي را براي مديران و ساير عوامل رسانه‌اي ايجاد مي‌کند که بايد در برنامه‌ريزي‌هاي خود، آنها را لحاظ کنند. شرايط به‌گونه‌اي تغيير کرده است که سازمان‌هاي رسانه‌اي به‌عنوان بخشى از نظام بين‌المللى ناگزير و موظف هستند که رويکردي متناسب با شرايط و چالش‌هاي آن داشته باشند. وضعيت رسانه‌هاي داخلي در حوزه حفظ منافع ملي را چطور ارزيابي مي‌کنيد؟ با توجه به شناختي که از رسانه‌هاي داخلي دارم، در تعهد و نيت‌شان تقريبا شکي نيست. افرادي معتقد و دغدغه‌مند هستند؛ ولي متأسفانه تخصص، انديشه و توان کار رقابتي را ندارند. برخي به اسم حفظ منافع ملي، تيشه به ريشه امنيت ملي مي‌زنند؛ به اسم دغدغه‌مندي براي اسلام و نظام، به انقلاب و کشور ظلم مي‌کنند؛ گفتمان نظام و رهبري را نمي‌شناسند و ترويج نمي‌کنند. بسياري از مسئولان هم رسانه را نمي‌شناسند، اما در کار رسانه دخالت مي‌کنند. تا انتقاد مي‌شود، فکر مي‌کنند انتقاد به کل نظام است و قضيه را امنيتي مي‌کنند. در صورتي که اين انتقادها تضمين امنيت نظام است، چون اگر ما آنها را منعکس نکنيم، اين مطالبات در رسانه‌هاي دشمن، به‌طور نادرست طرح مي‌شود و شبهه‌افزايي مي‌کنند. رسانه‌هاي حزبي هم به خاطر داشته باشند که اولويت اول‌شان، منافع ملي است، نه منافع فردي، جناحي و حزبي.

نظر شما