این صحبتها که حدود دو سال پیش از زبان امامجمعه شهر مشهد بیان شد، آنچنان به نظر میرسید که نقطه جوش در چشمه آتشفشان مذابی باشد که مخالفتها حولوحوش فعالیتهای فرهنگی- هنری در ایران را بهخصوص در رابطه با هنر موسیقی و آنهم بهطور ویژهتر در استان خراسان رضوی به اوج برساند. البته پیش از این هم امامجمعه مشهد در فروردین سال ٨٧ پیشنهاد داده بود: «شهر مشهد از هرگونه برنامههای فرهنگی- هنری، انواع فیلمهای اکرانشده و کنسرتهای موسیقی مستثنی شود و اجرای برنامهها با نظارت شورای فرهنگ عمومی استان باشد» و بعد از این اظهارات بیپرده در تابستان ۹۵ بالاخره موفق شد به خواستهاش برسد. تنها چند روز از این صحبتها گذشته بود که حسین نوشآبادی، سخنگوی وقت وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی، در نشست خبریاش با خبرنگاران گفت: «نظر وزیر ارشاد درخصوص عدم برگزاری کنسرتها در مشهد به دلیل حرمت بارگاه امام رضا(ع) و حفظ حریم معنوی آن بزرگوار است. این شرایط اختصاص به مشهد دارد و سایر شهرهای همجوار این استان مشمول محدودیت نخواهند بود.»
این عقبنشینی فاحش دولت اعتراضات فراوانی بهدنبال داشت. ظاهرا بحث مقداری هم به مسائل سیاسی- جناحی آغشته بود و مجریان امور که کمتر از یک سال با انتخابات بعدی فاصله داشتند، بدشان نمیآمد از جناح رقیب چهرهای منفی بسازند. البته این چهرهنگاریها ممکن بود در ذهن مردم مصداق خودشان را به کلیت نظام سیاسی کشور تعمیم بدهند اما تز «همه چیز فدای انتخابات» جایی برای فکر کردن به اینجور چیزها باقی نمیگذاشت. حقیقت از این قرار بود که در سال 96 نزدیک به پنجهزار و 500 اجرای صحنهای در ایران برگزار شد اما چند مورد لغو کنسرت در خراسان، باعث شد که چهره داستان بهطور کلی قلب شود و موضوع در افکارعمومی به شکل دیگری جا بیفتد. عجیب نیست اگر لغو کنسرت محمد معتمدی در بیرجند(اردیبهشت 96) یا کنسرتهای سالار عقیلی (آذر 95) و شهرام ناظری (مرداد 96) در مشهد، خیلی بیشتر از چندهزار کنسرتی که در جایجای کشور برگزار میشوند، مورد توجه رسانهها قرار بگیرند؛ سالانه دهها هزار هواپیما پرواز میکنند و به مقصد میرسند، اما یکی دو مورد سقوط آنهاست که توجه رسانهها و مخاطبانشان را جلب میکند، نه فرودهای موفق و بیحاشیه. وقتی کنسرت یک موزیسین سنتی مثل شهرام ناظری لغو شود، پرواضح است که همین یک مورد برگزاری بیدردسر صدها کنسرت پاپ را تحتالشعاع قرار خواهد داد یا هنگامی که اجازه نمیدهند اجرای یک خواننده کلاسیک مثل سالار عقیلی با آن مضامین ملی روی صحنه برود، اینکه این همه اجرای شاد و شلوغ در سرتاسر ایران روی صحنه رفتهاند، از نظرها دور میشود.
جریان خبرساز لغو یکسری کنسرتها همچنان داشت پیش میرفت و ناظران منتظر رخدادهای تند و تیزتری در این خصوص بودند تا اینکه ماه رمضان سال ۹۷ رسید و دیدارهای دانشجویی با رهبر انقلاب که بدون تردید صریحترین مکالمات سیاسی، اجتماعی و فرهنگی ایران در این سالها هستند، بحث را به سمت موضوع لغو کنسرتها در سراسر کشور برد. «فلان مدیر و فلان مدیر و فلان مدیر در مجموعه مدیران – 10 نفر، 15 نفر، 20 نفر مِنبابمثال- یک خطایی کردهاند، یک غلطی کردهاند، یک ممشای نادرستی[داشتهاند]، این را تعمیم میدهند، نهفقط به مجموعه مدیریتی کشور بلکه به مجموعه نظام جمهوری اسلامی! اینها کارهای دشمن است که با برنامهریزی دارد انجام میگیرد.»
این صحبتها به قدری صریح بودند که هیچ بخشی از آنها تفسیربردار نبود و جایی برای کیمیاگرانی که احتمالا هرکدام میخواستند مراد خودشان را از آن استنباط کنند، باقی نمیگذاشت. همین 50 کلمه، تکلیف همه را به وضوح روشن کرد. حالا بعد از گذشت 40 روز از بیانات رهبر انقلاب، در خبرها خواندهایم که اجرای صحنهای موسیقی ایرانی در روزهای 28، 29 و 30 تیرماه جاری توسط استاد حسامالدین سراج در آمفیتئاتر موسسه همدم(فتحالمبین) به اجرا درآمد. امروز دیگر سد اجرای کنسرت در مشهد با «حسامالدین سراج» شکسته شد. حسامالدین سراج در نشست خبریای که در محل سینما هویزه مشهد برگزار شد، گفت: «خدا را شاکرم که این سد مقاومت در مقابل برگزاری کنسرت شکسته شد و امیدواریم که این برنامهها در آینده به نحو صحیحی ادامه داشته باشد یعنی آنچه که ریشه در فرهنگ ملی ما دارد و آنچه که ریشه در ادبیات، شعر و موسیقی سرزمین ما دارد، اشاعه پیدا کند و امر معنوی موسیقی فراموش نشود.»
با روشن شدن تکلیف لغو کنسرتها در ایران، حوزه فرهنگ و هنر که وسط دعواهای جناحی، ناخواسته قربانی شده بود، این فرصت را داشت که از زیر دستوپا در بیاید و تلاش کند تا لااقل در یکی از مواضع و درخصوص یکی از موضوعات، دیگر ابزار گروکشی قرار نگیرد. اما سوال اصلی اینجاست که اساسا از ابتدا چرا باید چنین فرآیندی شکل میگرفت؟ چرا موضعگیریها باید به جایی بکشد که بالاترین سطح مدیریتی کشور در جزئیترین موضوعات ورود کند تا جلوی خطاهایی که به سمت تعمیم یافتن میروند و در حال تبدیل شدن به روش، در ساختار کشور هستند را بگیرد. اگر نگاهی به سابقه تاریخی مواجهه برخی از مدیران کجسلیقه میانی کشور با پدیدههای فرهنگی بیندازیم، مشخص خواهد شد چنین چیزی همین امروز و دیروز نیست که اتفاق افتاده. در سالهای میانی دهه 60 سریال «پاییز صحرا» به دلیل پوشش و گریم بعضی از بازیگرانش مورد اعتراض یکسری از طیفها قرار گرفت و پخش آن از تلویزیون ملغی شد. این قضیه باعث ورود شخص امام خمینی(ره) به موضوع و با فرمان مستقیمی روی آنتن رفتن این مجموعه شد. خیلیها در همان دهه 60 این را هم به یاد دارند که با تندروی عدهای بخصوص، در کلاسهای درس دانشگاه، بین خانمها و آقایان دیوار کشیده شده بود. امام به محض باخبر شدن از این موضوع، دستور دادند که دیوارها همان شب تخریب شوند و حتی تا فرا رسیدن صبح مهلت ندادند. این جور داستانها بعد از رحلت امام هم بارها اتفاق افتاد. مثلا ماجرای فیلم «بدوک» ساخته مجید مجیدی را میشود به یاد آورد که به سیاهنمایی متهم شده بود و میرفت تا این هنرمند را در اولین کاری که کارگردانی کرده بود، متوقف کند و جلوی فعالیتش را تا ابد بگیرد. مشکل این فیلم با دستور مستقیم رهبر انقلاب حل شد؛ یا میشود به این نکته توجه کرد که سالهای سال بعد از جنجالهای برپا شده حولوحوش فیلم «مارمولک»، مشخص شد که فیلم کمال تبریزی مورد تایید رهبری بوده و علنی شدن این موضوع باعث شد یک جایزه دیرهنگام به این اثر در جشنواره «روحانی در سینما» داده شود.
در علوم ارتباطات، اصطلاحی هست که میگوید: «خبرخوب، یک خبر بد است.» این به معنای آن است که در رسانهها عموما این اخبار و اتفاقات ناگوار هستند که جلب توجه میکنند. حالا توجه کنیم به اینکه آیا خبر برگزاری کنسرتهای حسامالدین سراج در مشهد بیشتر جلب توجه کرد یا لغو کنسرت شهرام ناظری؟ اجرای صحنهای موسیقی ایرانی در روزهای 28، 29 و 30 تیرماه جاری توسط استاد حسامالدین سراج در آمفیتئاتر موسسه همدم(فتحالمبین) به اجرا درآمد.
* نویسنده : میلاد جلیلزاده روزنامهنگار
نظر شما