شناسهٔ خبر: 26860168 - سرویس فرهنگی
نسخه قابل چاپ منبع: روزنامه فرهیختگان-قدیمی | لینک خبر

علیرضا ساعتی مترجم کتاب «هانری کربن: ردپای گم‌شده تفکر ایرانشهری» در گفت‌وگو با ایبنا:

کربن یک فیلسوف است

صاحب‌خبر - کربن جزء معدود کسانی است که فلسفه اسلامی را از ساختار مفهومی صرف آن خارج ساخت، توجه به ایران را در مرکز اهمیت قرار داد و با پایبندی به متون اصیل فلسفه اسلامی با روشی منسجم به فعالیت در زمینه فلسفه ایرانی ـ اسلامی پرداخت. دنبال کردن راهی که کربن رفته، مشخصه فکری ـ روشی کربن و ماحصلی که ما از نوشته‌های کربن بالاخص در کتابی همچون تاریخ فلسفه اسلامی او – که اساتید بسیاری بی‌آنکه حرف آن را به میان آورند تحت تاثیر آن هستند – داریم، از اصلی‌ترین نکاتی است که بنیاد ضرورت توجه به کربن را فراهم می‌آورد. کربن کسی است که چند دهه پیش، اینکه فلسفه اسلامی از متن خود جدا شده را رصد کرده و درصدد احیای دوباره است. حیات فلسفی کربن کربن یک غربی است که سوی ایران می‌آید و ایران را «وطن معنوی» خود می‌داند. توجه به ایران به این شکل در سال‌هایی که کربن دغدغه ایران را داشته نزد قشر روشنفکر ایران هرگز دیده نمی‌شود! نوشته‌های کربن در ابعاد کاملا وسیع اما موشکافانه‌ای نشان می‌دهد او در جزئی‌ترین سنن عقلانی ایرانی وارد شده و با تفسیری خاص از عهده آنها بر آمده است: توجه به اسماعیلیه، نظریه عالم خیال، اهمیت سنن رمزی، نظریه تأویل، نظریه احیا، عدم مفهومی صرف بودن فلسفه در قالب مقدمه‌چینی و نتیجه‌گیری که بعضا در زمان متأخر، مثلا ملاصدرا را در معاد و حرکت جوهری صرفا براساس مقدمه‌چینی و نتیجه‌گیری می‌فهمند که باید گفت رهیافت کربن به فلسفه اسلامی درست در مقابل این نگاه است. حیات فلسفی کربن از یک‌سو به محتوای غربی فکر او در آغاز بازمی‌گردد که این بخش به زمانی برمی‌گردد که کربن در غرب است، الهیات ادیان می‌خواند و فلسفه، به مرز آلمان می‌رود تا با هایدگر ملاقات کند و کلا اینکه به خوبی با سنن غربی آشناست. بخش دیگر اما به آشنایی او با سهروردی، ملاصدرا و سایر حکمای الهی ایران باز می‌گردد که به قول خودش از این پس دیگر او را حاجتی بر آن سوی مرز رفتن در غرب نیست! مولفه‌های حیات فلسفی کربن دیگر در این زمین است که رقم می‌خورد و او به جد درگیر سنن باطنی فکر ایرانی می‌شود. فکری که نهایت آن به اهمیت امام و تشیع در کامل‌ترین معنای آن ختم می‌شود. کربن یک فیلسوف است تا آنجا که به مکتوبات هم مربوط می‌شود، نیم بیشتری از حیات فلسفی کربن به تصحیح و ترجمه و نگارش آثار و آثاری درباره حکمای ایران مربوط می‌شود که نتیجه آن باز اسلام ایرانی است: اسلامی که با رویکرد مزدائیان تبدیل به تفسیری خاص ـ متفاوت از اسلام نزد اعراب و دیگر مسلمانان شد و در ساحت فکر شیعی زنده ماند. عناصر این جریان در حقیقت حیات فلسفی کربن را تشکیل می‌دهند: ابن‌سینا و اسماعیلیه، ابن‌عربی و ملاصدرا، شیعه و شیخیه. کربن در حقیقت خود را مورخ الهیات و ادیان می‌داند، اما درگیری این عناصر حاضر در زندگی او نشان می‌دهد ما نه با یک مورخ و نه حتی با یک روشنفکر روبه‌روییم. وقتی کربن خود را در دامن ایران و چشمه خروشان آن می‌اندازد مادامی که تا پایان عمر درون آن است ـ بی‌آنکه بخواهم قضاوتی جنجالی بکنم، معتقدم که این دوام از کربن تصویر یک فیلسوف را ارائه می‌دهد. منشا علاقه هانری کربن به سهروردی پیگیری ریشه‌های علاقه کربن به سهروردی و سهروردی‌پژوهی کربن از اهمیت بسزایی برخوردار است و از مجاری گوناگون می‌توان به آن پاسخ داد. بهترین مجرا برای پاسخ به این پرسش خود کربن است. او در مقدمه‌ای که بر المشاعر ملاصدرا به فرانسه نوشته و توسط جناب دکتر مجتهدی به فارسی ترجمه شده است می‌گوید در سپتامبر 1945 که برای اولین‌بار به ایران آمد، چند سالی بوده که در ترکیه مشغول تهیه قسمتی از نوشته‌های سهروردی بوده است. سهروردی کسی است که به قول کربن دست او را گرفته و به ایران آورده است. از آنجا که سهروردی و ایران برای کربن نسبتی همسو، اما دوطرفه دارند، دنبال کردن اینکه علاقه هانری کربن به سهروردی به کجا باز می‌گردد می‌تواند به هر دو سوی نسبت فوق باز گردد. کربن همیشه در مسیحیت به دنبال نوری بوده که بتواند مرکز ثقل اندیشه او قرار گیرد. تحصل‌گرایی غربی، اصالت تاریخ و گوشتمندی خدا در مسیح و شکل‌گیری تاریخ غربی بر این مبنا به نظر می‌رسد‌ اندیشه کربن در آن شاخه را با موانعی مواجه می‌کرده است. ایران برای شرق‌شناسی چون کربن باید همیشه در مرکز فکر او بوده باشد و اگر دقتی در تاریخ ایران بیندازیم سهروردی تنها کسی است که نزد او ایران قبل از اسلام و بعد از اسلام یکجا به یکدیگر گره می‌خورند و این به‌هم رسیدن دمیدن حیات دوباره به ایران و فکر ایرانی است. این مورد و شاخصه می‌تواند یکی از اصلی‌ترین صاعقه‌های کربن برای رفتن به سراغ سهروردی باشد.

نظر شما