شناسهٔ خبر: 26852236 - سرویس بین‌الملل
نسخه قابل چاپ منبع: برهان | لینک خبر

تبیین بیانات رهبر معظم انقلاب اسلامی در دیدار مسئولان وزارت امور خارجه (1)

بازاندیشی در وضعیت دیپلماسی کشور

صاحب‌خبر -
گروه بین­الملل اندیشکده برهان/ حمیدرضا شاه­نظری؛ حضرت آیت‌الله خامنه‌ای رهبر معظم انقلاب اسلامی در دیدار سفیران، کارداران و مسئولان وزارت امور خارجه، تأمین و حفظ منافع ملی به معنای حقیقی را هدف اصلی سیاست خارجی خواندند و با بیان بایدها و نبایدهای دیپلماسی در نظام اسلامی، افزودند: می‌توان با روحیه‌ی صحیح انقلابی و دیپلماسی هوشمندانه و هدفمند، روابط خارجی را گسترش داد و عناصر قدرت نظام را به پشتوانه‌ای برای دستاوردهای سیاسی و دیپلماسی تبدیل کرد.
سیاست خارجی کشورها عرصه­ای است که ظرفیت­های یک کشور را در سطح بین المللی به نمایش می­گذارد و می­تواند بسیاری از اهداف و نیات کشورها را در ابعاد منطقه­ای و بین­المللی آن برآورده سازد. با توجه به اینکه جهان متشکل از کشورهای متعدد با ایدئولوژی­ها و منافع متعدد و بعضاً متعارض است، هر کشور قدرتمند درصدد است تا با استفاده از سیاست خارجی و استراتژی­های متعدد در این عرصه به افزایش قدرت و نفوذ خود در جهان بپردازد. جامعه بین الملل عرصه کنش­ها و واکنش­های مختلفی است که کشورها برای رسیدن به اهداف خود و یا به دست آوردن بیشترین منافع در آن به تلاش می­پردازند.
 
انقلاب اسلامی ایران که بر پایه اندیشه «اسلام ناب» به پیروزی رسید، داعیه پیشبرد اهداف انقلابی و بسط قدرت مستضعفان عالم را دارد و از این رو، سیاست خارجی خود را بر پایه اصول الهی و قرآنی قرار داده است. این اصول در قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران مورد تأکید قرار گرفته وبه طور مشخص، مهم‌ترین اصل آن، «قاعده نفی سبیل» است. بر همین مبنا هیچ قدرتی در توافقات و مذاکرات و روابط دیپلماتیک نباید بر جمهوری اسلامی ایران حاکمیت و استیلا پیدا کند.
 
دو رویکرد سیاست خارجی؛ انقلابی و وابسته گرا
اساساً دو دیدگاه کلان در مورد سیاست خارجی پس از انقلاب اسلامی در کشور وجود داشته و دارد؛ یک نگاه که معتقد به حل مشکلات کشور بر اساس توان و ظرفیت داخلی است و سیاست خارجی را در خدمت افزایش این توان می­داند و معتقد است که با تکیه بر قدرت ملی می­توان در عرصه جهانی، آرمان­های انقلاب را به پیش برد. نگاه دومی هم وجود دارد که راه حل مشکلات کشور و توسعه داخلی را در خارج از کشور می­بیند و معتقد است که با تعامل با قدرت­های بزرگ و با استفاده از ظرفیت­های آنان می­توان مشکلات داخلی را حل کرده و به توسعه رسید. این دو دیدگاه البته هر کدام در مقاطعی قدرت بیشتری در حاکمیت داشته و توانسته رویکرد سیاست خارجی را به سمت خود سنگین­تر کند. البته جمهوری اسلامی همواره در کلیت خود تلاش نموده تا بر اصول سیاست خارجی انقلابی خود پایبند باشد. سیاست خارجی­ای که قاعده نفی سبیل، حفظ استقلال، حمایت از مستضعفان عالم، بسط قدرت ملی و مبارزه با استکبار جهانی(نظام سلطه) از مهمترین اصول و شاخصه­های آن به شمار می­آید. در سایه همین سیاست خارجی بود که انقلاب اسلامی توانست به موفقیت­های زیادی دست پیدا کند که متوقف نمودن توسعه طلبی غرب در منطقه که با محوریت رژیم صهیونیستی در حال انجام بود و شکل دادن و قدرت یابی محور مقاومت در برابر آن، مهم­ترین این موفقیت­ها تاکنون بوده است. البته در این باره می­توان به دستاوردهای مهم دیگری همچون دست­یابی به فنآوری هسته­ای اشاره کرد که در سایه سیاست خارجی انقلابی حاصل شد.
 
نظام سلطه هم البته بی کار ننشسته و تاکنون از ابزارها و روش­های گوناگون برای به شکست کشاندن انقلاب اسلامی و سد کردن مسیر موفقیت­هایش بهره برده است. همچنین نظام سلطه همواره با ابزارهای مختلف، تلاش کرده که از انقلابیت سیاست خارجی ایران کاسته و با تقویت جریان وابسته­گرا، رویکرد انقلابی را به حاشیه براند.
 
یکی از مهم­ترین و کارآمدترین این ابزارها که توسط غربی­ها و به خصوص آمریکایی­ها تاکنون پیگیری شده، استفاده از ابزار تحریم­های بین المللی بوده است. این ابزار که در طول زمان، تکامل یافته طی سال­های اخیر بی­سابقه­ترین هجمه­ها و فشارها را بر اقتصاد ایران وارد کرده است. طی سال های 1391 تا 1392 همین تحریم­های شدید و بی­سابقه بین­المللی در کنار عملیات روانی و رسانه­ای حساب شده غرب و عوامل داخلی­اش، سبب به قدرت رسیدن جریانی در کشور گردید که مدعی تعامل­گرایی سازنده با غرب برای حل همه مشکلات کشور بود.
این جریان مدعی بود که با در پیش گرفتن سیاست خارجی تعامل­گرا و استفاده­ی به جا و صحیح از دیپلماسی و ظرفیت­های چانه­زنی، سبب ایجاد یک مفاهمه جهانی خواهد شد و با ایجاد تفاهم و تغییر در روابط با کشورها به خصوص با قدرت­های بزرگی چون آمریکا، باعث ایجاد تغییرات در دیدگاه دیگر کشورها به ایران شده و به بازتعریف نقش و جایگاه ایران در منطقه و جهان و حل مشکلات کشور خواهد رسید. در واقع سیاست خارجی تعامل­گرا داعیه این را داشت که همه مشکلات کشور، علت خارجی داشته و مرتبط با تحریم­ها است که این تحریم­ها نیز به خاطر «خاص گرایی» ایران در سیاست جهانی و تصویری است که از ایران به عنوان یک کشور سرکش از قوانین بین المللی ایجاد شده و سبب ایران هراسی گشته است. جریان غرب باور وعده داده بود که «تعامل سازنده با جهان» که در واقع امر، چیزی جز «تعامل سازنده با غرب به رهبری آمریکا» نبود، کلید اساسی حل مشکلات سیاسی و اقتصادی کشور است. این جریان مدعی بود که این تعامل سازنده از مسیر دوری از تنش و تنش­زدایی، عقلانیت و تدبیر در عرصه­ی سیاست خارجی، اعتمادسازی، بهبود چهره، تصویر و پرستیژ ایران در عرصه­ی جهانی و با یک دیپلماسی فعال و پویا و مذاکره­ی دوجانبه با آمریکا به عنوان کدخدای جهان میسر است.
 
سیاست خارجی مبتنی بر نگاه تعامل­گرایی علی رغم شعار ابتناء بر عقلانیتی که سر می­دهد، از عقلانیت درست و منطبق با واقع، بی­بهره بوده و دچار ساده­اندیشی شدیدی است. این ساده­اندیشی که ناشی از نگاه خوش­بینانه به غرب است، خود، معلول عدم شناخت درست دشمن و اثرپذیری از فریبندگی و جذابیت­های تمدن غرب است.
 
نقد رویکرد 5 سال گذشته
باورمندان به تعامل­گرایی که با شعار رفع تحریم­ها و حل همه مشکلات کشور به قدرت رسیدند، طی 5 سال گذشته با آزادی عمل و اختیار کامل، فرصت پیگیری ایده­ها و ادعاهای خود را داشتند. 5 سالی که طی آن کشور معطل مذاکراتی بود که ماحصل آن، چیزی جز متوقف سازی و برچیده سازی بخش قابل توجهی از توانمندی هسته­ای نبود. حال با گذشت این 5 سال نگاهی آسیب­شناسانه به برخی انگاره­های سیاست خارجی خوش بینانه و تعامل­گرایانه با غرب لازم و ضروری است.
 
1) ساده اندیشی و سهل­نگری در برخورد با دشمن
سیاست خارجی مبتنی بر نگاه تعامل­گرایی علی رغم شعار ابتناء بر عقلانیتی که سر می­دهد، از عقلانیت درست و منطبق با واقع، بی­بهره بوده و دچار ساده­اندیشی شدیدی است. این ساده­اندیشی که ناشی از نگاه خوش­بینانه به غرب است، خود، معلول عدم شناخت درست دشمن و اثرپذیری از فریبندگی و جذابیت­های تمدن غرب است. عمده غرب­گرایان ایرانی به دلایل متعدد، دلبستگی و علاقه خاصی به زندگی و اندیشه غربی داشته و دارند و همین موضوع سبب ایجاد یک خوش­بینی غیرعقلانی برای آنان در تعامل با غرب شده است. اما جریان معتقد به تفکر انقلاب اسلامی که از اسلام ناب و اندیشه امام خمینی(ره) نشأت می­گیرد، بر اساس نگاه الهی و با چراغ هدایت الهی، شناخت دقیقی از دشمن داشته و هرگز شیفته و فریفته آن نشده و تحت تأثیر قرار نمی­گیرد. ساده­اندیشی و خوش­بینی به غرب سبب خوش باوری و اعتماد به وعده­های دشمن شده و خسران زیادی به بار خواهد آورد. همچنین خوش باوری به غرب سبب غلوّ در توانمندی دشمن و ندیدن قدرت ملی و داخلی خواهد شد که نمونه آن را در اظهارات چند سال پیش مقام ارشد سیاست خارجی کشور، مبنی بر توانمندی آمریکا در نابودی همه توان دفاعی کشور با یک بمب ملاحظه کرد! از طرفی تجربه «برجام» به عنوان خروجی سال­ها وعده و شعار غرب­باوران در مورد «تعامل­گرایی» و حل مشکلات از طریق آن، به خوبی، عمق و شدت خسارت محضی که مدعیان تعامل­گرایی به بار آوردند نشان می­دهد. تجربه­ای که طی آن، ثمره سال­ها جان فشانی و هزینه کردهای مادی و معنوی یک ملت از بین رفته و عایدی حاصل از آن بنا به اعتراف خود غرب­باوران چیزی فراتر از «تقریباً هیچ» نبوده است!
 
2) گره زدن مشکلات داخلی به سیاست خارجی(معطل نگه داشتن ظرفیت­ها)
جریان تعامل­گرا پیش و پس از به قدرت رسیدن در ایران، همواره حل همه مشکلات کشور در حوزه­های مختلف اقتصادی، اجتماعی و سایر حوزه­ها را به مسأله تعامل و مذاکره و نتایج حاصله از آن گره زد. این سیاست غلط، آثار بسیار نامطلوبی بر جای گذاشت که از جمله مهم­ترین آنها می توان به طرح غلط صورت مسأله اشاره کرد. این که کشور مشکلات متعددی دارد واقعیتی غیرقابل کتمان است ولی این که راه حل این مشکلات از مسیر تعامل با غرب و گشایش­های احتمالی حاصله از آن می­گذرد کاملاً غلط و فریبنده است. حقیقتی که 5 سال گذشته به خوبی آن را نشان داده و سراب بودن حل مشکلات از طریق تعامل را به همه اثبات نمود. این سیاست غلط باعث معطل نگه داشتن ظرفیت های ملی از حیث نیروی انسانی، منابع داخلی، برنامه­ریزی و ... شده و کشور را در مسیر بی برنامه­گی و تصاعدی شدن مشکلات قرار داد.
 
معطل نگه داشتن ظرفیت­های کشور علاوه بر توسعه مشکلات و عدم برنامه ریزی صحیح مسئولین برای حل آن­ها که مشکلات عینی کشور ایران هستند، مشکلات بزرگتری را در حوزه «ذهن»، «روان» و «فرهنگ» جامعه ایجاد نمود که از خود مشکلات در عالم واقع، مهم­تر و در آسیب به کشور و مردم، مخرب­تر بوده است. طرح غلط اینکه راه حل مشکلات در خارج از کشور است به اعتماد به نفس ملی، ضربات جبران­ناپذیری وارد نمود.
 
3) تخریب روانی جامعه، نابودی عزم و خودباوری ملی
معطل نگه داشتن ظرفیت­های کشور علاوه بر توسعه مشکلات و عدم برنامه ریزی صحیح مسئولین برای حل آن­ها که مشکلات عینی کشور ایران هستند، مشکلات بزرگتری را در حوزه «ذهن»، «روان» و «فرهنگ» جامعه ایجاد نمود که از خود مشکلات در عالم واقع، مهم­تر و در آسیب به کشور و مردم، مخرب­تر بوده است. طرح غلط اینکه راه حل مشکلات در خارج از کشور است به اعتماد به نفس ملی، ضربات جبران­ناپذیری وارد نمود. همچنین وعده­های بی­شمار حل یک­باره و معجزه­آسای مشکلات با مذاکره و تعامل، سبب ایجاد امید به یک منبع «کاذب» و «سراب­گونه» گشته و با عدم تحقق آن وعده­ها، مردم را به لحاظ روانی در موضع ناامیدی شدید و از هم گسیخته­گی روحی و عدم امنیت روانی قرار داد. اگر در گذشته مردم به توان داخلی تکیه و اعتماد داشتند و معتقد بودند دشمن کاری از پیش نمی تواند ببرد. امروز با عملکرد جریان تعامل گرا، از یک طرف عامل همه مشکلات را خارجی می دانند و از طرف دیگر می بینند که امیدها برای حل آن از بین رفته است. همچنین معطل ماندن ظرفیت­ها و نیز کرختی و بی برنامه­گی دولت برای حل مشکلات و عملیات روانی منسجم دشمن بر بستر ایجاد شده در رویکرد تعامل و مذاکره، سبب تشدید این ناامیدی و احساس از هم گسیخته­گی روانی شده است که کمترین پیامد آن، باختن روحیه خودباوری ملی و عدم عزم ملی برای حل مشکلات خواهد بود.
 
4) عدم جامع نگری و استفاده از همه ظرفیت­ها
سیاست خارجی تعامل­گرا علی رغم شعار تعامل­گرایی با همه جهان، در واقع تعامل را محدود به چند کشور غربی و به خصوص کشور آمریکا مد نظر دارد. در این نگاه که در چند سال اخیر سکان دستگاه دیپلماسی را در دست داشته، جهان در برخی کشورهای غربی و به خصوص آمریکا خلاصه شده و تعامل با این چند کشور خاص، مطلوب و مفید است و نه گسترش روابط با کشورهای دیگر و برخی قدرت­های نوظهور سیاسی و اقتصادی. در جهان پیچیده امروز که کشورها از همه ظرفیت ها برای قدرت آفرینی و رشد و توسعه خود استفاده می کنند، محدودسازی تعاملات کشور با چند کشور خاص که سابقه تاریکی هم در دشمنی با ملت ایران دارند، سبب محدودسازی و عدم استفاده از بسیاری از ظرفیت­های جهانی و منطقه­ای شده است. در این باره می­توان به عدم توسعه روابط با کشورهای منطقه و نیز کشورهای شرق(چین و هند و ...)، عدم استفاده از ظرفیت پیمان­های منطقه­ای همچون «پیمان شانگهای»، عدم استفاده از ظرفیت «جنبش عدم تعهد» و ... اشاره کرد.
 
«قاعده نفی سبیل» اساس سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران است، ولی مدعیان تعامل­گرایی، با ساده اندیشی و گریز از عقلانیت انقلابی، سبب تضعیف این قاعده مهم شده و کشور را در معرض خطر قرار داده­اند. از مصادیق مهم این خطای بزرگ، پذیرش کنوانسیون­ها و پیمان­های جهت­داری است که قدرت­های غربی برای کنترل بهتر جهان و تحت سلطه داشتن کشورها، آنها را ایجاد کرده اند.
 
5) جری نمودن دشمن و توسعه خواسته­های آن
سیاست خارجی تعامل گرا که بر پایه خوش بینی افراطی به غرب و عدم رعایت ملاحظات عقلانی سبب ضربه خوردن توانمندی هسته­ای ایران شد و در قبال آن، دستاورد چندانی نداشت، باعث جری­تر شدن دشمنان انقلاب و توسعه خواسته­های نامشروع و فزون طلبانه آنان شده است. در این باره سخن گفتن از برجام منطقه­ای و موشکی که به دنبال محدود و محصور کردن ایران و نابودی توان دفاعی آن است، از همین موضوع ناشی می­شود. در واقع غربی­ها و در رأس آنها آمریکایی­ها وقتی خود را در موضوع هسته­ای موفق می­بینند، چرا نباید به فزون طلبی­های خود برای ضعیف نمودن ایران ادامه دهند؟!
 
6) باز شدن راه دشمن برای تسلط بر کشور
تعامل­گرایی با نگاه خوش­بینانه به دشمن و ساده­اندیشی در مسائل کلان و راهبردی آسیب­های بسیاری دارد که یکی از مهم­ترین این آسیب­ها باز شدن راه دشمن برای تسلط بر کشور و زیر سؤال رفتن استقلال کشور خواهد بود. همان­طور که اشاره گردید «قاعده نفی سبیل» اساس سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران است، ولی مدعیان تعامل­گرایی، با ساده اندیشی و گریز از عقلانیت انقلابی، سبب تضعیف این قاعده مهم شده و کشور را در معرض خطر قرار داده­اند. از مصادیق مهم این خطای بزرگ، پذیرش کنوانسیون­ها و پیمان­های جهت­داری است که قدرت­های غربی برای کنترل بهتر جهان و تحت سلطه داشتن کشورها، آنها را ایجاد کرده اند. در این باره می توان به «معاهده اقلیمی پاریس» و یا «FATF» اشاره کرد که پیوستن به آنها هم تعهدات بی­مورد و مضری را به کشور تحمیل می­کند و هم آثار و تبعات مخرب و مضر اقتصادی و امنیتی برای کشور در پی دارد.
 
7) باز شدن مسیر نفوذ دشمنان
تعامل­گرایی البته فی نفسه شاید واژه بدی نباشد و در مورد آن در نگاه دینی و انقلابی، نگرش مشخصی وجود دارد. اما جریانی که مدعی تعامل­گرایی با آمریکا بوده و حل همه مشکلات کشور حتی آبِ خوردن را از این مسیر تجویز می نمود، توجهی به توصیه­های مبتنی بر عقلانیت درست که بر آموزهپ­های دینی و انقلابی ابتناء دارد، نداشته و تعامل­گرایی ادعای­اش چیزی فراتر از عقب­نشینی و کوتاه آمدن در برابر دشمن نبوده و نیست. اتخاذ این رویکرد، سبب ایجاد زمینه­های نفوذ برای دشمن شده و فضا را برای نفوذ آنان در حاکمیت ایران فراهم می­کند. محکومیت یکی از اعضای تیم مذاکره کننده ایرانی به جاسوسی که در متن مذاکراتی که منجر به برجام شد، حضور داشت، به روشنی این حقیقت را نشان می­دهد. این موضوع نشان می دهد که چگونه خوش­باوری و ساده­اندیشی تحت عنوان «تعامل گرایی»، سبب باز شدن منافذ و راه­های نفوذ برای دشمن خواهد شد.

 

*حمیدرضا شاه­نظری/ گروه بین‌الملل اندیشکده برهان/ انتهای متن|

نظر شما