شناسهٔ خبر: 26838152 - سرویس فرهنگی
نسخه قابل چاپ منبع: روزنامه سایه | لینک خبر

جذاب‌ترین شخصیت‌های منفی در تاریخ سینما کدامند؟

شرورهای دوست‌داشتنی

صاحب‌خبر -

شخصیت‌های منفی (villain) همواره یکی‌از بخش‌های جدایی‌ناپذیر سینما هستند که گاهی‌اوقات با‌وجودِاینکه از آنها متنفر هستیم اما عمیقاً حضورشان در فیلم را دوست داریم. گاهی‌اوقات ایفای نقش منفی توسط بازیگر به‌قدری زیبا و حرفه‌ای انجام می‌‌گیرد که شخصیت منفی حتی پرطرفدارتر و پررنگ‌تر از قهرمان فیلم ظاهر می‌شود. در‌این‌مقاله شخصیت‌های منفی محبوب فیلم‌های سینمایی را به‌شما معرفی می‌کنیم.

«دارت ویدر» به‌این‌دلیل در صدر لیست قرار گرفت که نه‌تنها به‌یادماندنی بود؛ بلکه توانست سیاره آلدران را از‌آنِ‌خود کند. شاید این شخصیت در سال‌های جوانی چندان موفق نباشد اما حضور او در فیلم‌های اولیه به موفقیتش لطمه‌ای هم وارد نکرد. یک شخصیت تراژیک و اهریمنی که با وجود اتفاقاتی که برایش رخ می‌دهد، با کمک لوک مارک همیل، به رستگاری می‌رسد. حضور تأثیرگذار دیوید پروز و صدای غرش‌مانند ارل جونز، او را به شخصیتی به‌یادماندنی تبدیل کرد که در هر صحنه الهام‌بخش است. او همچنین شنلی به‌تن کرده که هرکسی نمی‌تواند آن‌را از تنش بیرون کند.
«جوکر» از زمانی‌که یک شخصیت کمدی داستانی بود تا زمانی که توسط سزار رومرو (و کارتون مارک همیل) به دنیای سینما و تلویزیون وارد شد، همواره یک شخصیت جالب و جذاب بوده است. تیم برتون و جک نیکلسون در بازسازی سال ۱۹۸۹، به شخصیت او جنبه‌های تاریک‌تری بخشیدند اما شکی وجود ندارد که کریستوفر نولان و هیث لجر در فیلم «شوالیه تاریکی» بهترین و کامل‌ترین شخصیت «جوکر» را خلق کردند. «جوکرِ» لجر، یک مرد زشت و زیباست که برای رسیدن به خواسته‌اش، هر‌کاری می‌کند و شاید توصیف شخصیت آلفرد مایکل کین درست باشد که گفت: «جوکر، دوست دارد سوختن دنیا را تماشا کند».
حتی در دنیای ستارگان مارول که پر از قهرمان و ضدقهرمان است، یکی‌ازآنها می‌تواند بیش‌از‌ بقیه به‌چشم بیاید. «لوکی» با بازی تام هیدلستون؛ یک کودک اسگاردی‌ست که اودین، سرپرستی او را برعهده می‌گیرد. او در فیلم «ثور» خوش درخشید؛ در «ثور: دنیای تاریک» لحظات به‌یادماندنی به‌نمایش گذاشت اما در «گردآوری انتقام‌جویان» جاس ودون فیلمنامه‌نویس شخصیت تازه‌ای به او بخشید. خالقان سینمایی تام هیدلستون و «لوکی» با قدرت این کاراکتر بسیار آشنا بودند؛ زیرا او یک شخصیت اساطیری‌ست که از دنیای دیگری می‌آید؛ ودون هم عناصر طنز را به او افزود. هویت واقعی «لوکی» بسیار‌جالب و جذاب است و زمانی‌که با داستان زندگی‌اش آشنا می‌شویم، دوست داریم آن‌را بیشتر دنبال کنیم؛ چیزی‌که در «ثور: رگنوراک» بیشتر دیده می‌شود. اگر او در آینده بمیرد، احتمالاً غوغا به‌پا خواهد شد.
«تا سه می‌شمارم؛ چهاری وجود نداره!» احتمالاً آلن ریکمن درقالبِ «هانس گروبر» در «جان‌سخت»، بهترین ترکیب صدا و چهره را به‌وجود آورده است؛ یک شخصیت منفی با‌فرهنگ و حیله‌گر که با هر‌بار لو‌رفتن نقشه‌اش توسط یک پلیس موذی (جان مک‌کلین با بازی بروس ویلیس)، مسیر جدیدی را آغاز می‌کند. یکی‌از نقاط قوت شخصیت او، دیالوگ‌های شنیدنی‌اش‌ است که توسط نویسندگان فیلم، جب استوارت و استیون ای. دسوزا خلق شد. نحوه بیان او که از مهارت نقش‌آفرینی‌اش سرچشمه می‌گیرد، گیرایی نقشش را افزایش می‌دهد. اگرچه هر شخصیت منفی نقطه ضعفی دارد؛ اما معدود شخصیت‌های منفی دیده می‌شوند که نقطه‌ضعفی نداشته باشند و گروبر؛ یکی‌ازآنهاست.
برایان کاکس و مدس میکلسن در دو فیلم ترسناک رابرت هریس (دنباله‌هایی برای شخصیت هانیبال لکتر) بازی فوق‌العاده‌ای داشتند؛ اما آنتونی هاپکینز «هانیبال» را به یک افسانه تبدیل کرد. اغلب شخصیت‌های منفی با کارهای‌شان تعریف می‌شوند اما سکوت هاپکینز نقطه قوت او بود. او در «سکوت بره‌ها» از ابتدای رویارویی‌اش با جودی فاستر تا انتهای فیلم؛ رفته‌رفته پوسته انداخته و لایه‌های جدیدی از خودش را نشان می‌دهد. اعمال ترسناک «لکتر» به‌جایِ نمایش فیزیکی به‌صورتِ ضمنی معرفی می‌شوند اما زبان او برنده و خشن‌تر از هر شمشیر و شلیک است.
شخصیت‌های نازی تاکنون در فیلم‌های مختلف به‌شکل‌های مختلف نمایش داده شده‌اند: روانی (فهرست شیندلر)، بدشکل (مهاجمان صندوق گمشده(، کارتونی (دیکتاتور بزرگ) یا برتر از همه (کاپیتان آمریکا: نخستین انتقام‌جو) اما «هانس لاندا»؛ کلنل نازی فیلم «پست‌های لعنتی» کاملاً متفاوت است: عمیق، سطح بالا، مسلط به چند زبان و علاقه‌مند به شیرینی! او شخصیتی روانی‌ و درعینِ‌حال جذاب است؛ به‌همین‌دلیل، برای تماشاگر آزاردهنده است. کریستوفر والتز (برنده جایزه اسکار) به‌خوبی توانسته این شخصیت باهوش و جذاب را ایفاء کند و از زبان کوئنتین تارانتینو (کارگردان کار) سخن بگوید.
زمانی که خاویر باردم در سال ۲۰۰۷ جایزه بهترین بازیگر مکمل مرد را دریافت کرد، از برادران کوئن تشکر کرد به‌خاطرِ «انتخاب ترسناک‌ترین مدل موی تاریخ برای او!». البته «جایی برای پیرمردها نیست»؛ آخرین فیلم باردم نیست که در آن نقش منفی را ایفاء کرد؛ به‌هرحال «اسکای فال» و «دزدان دریایی کارائیب ۶» را هم نباید نادیده گرفت اما در هیچ فیلم دیگری نتوانست نقش یک شرور به‌نامِ «آنتون چیگور» را ایفاء کند که با یک تپانچه قربانیانش را به‌راحتی از‌بین برده و به‌ سرعتِ انداختن یک سکه جان‌شان را می‌گیرد. این شخصیت، حقیقتاً یک شخصیت ترسناک و رعب‌آور است.
برخی معتقدند که «لرد ولدمورت» با الهام از شخصیت «والدمور» ادگار آلن پو خلق شد. در‌‌حقیقت، عشق جی. کی. رولینگ به فرانسه باعث خلق «ولدمورت» به‌معنایِ «مبارزه با مرگ» شد. او در سال ۲۰۰۹ گفت: «من به نامی نیاز داشتم که نشانگر مرگ بوده و عجیب باشد!» آن دو کلمه در‌کنارِ‌هم نشان‌دهنده قدرت مطلق خدای مرگ هستند. نام او باید عجیب باشد؛ زیرا یک مرد خونسرد با بینی تو‌رفته است و در‌عینِ‌حال ترکیبی از انسان و مار محسوب می‌شود. همچنین باید قدرتمند باشد؛ زیرا می‌تواند در‌یک‌لحظه بدون داشتن عصا و با قدرت جادوی سیاه پرواز کند. در هر صفحه از کتاب «هری پاتر» نیز می‌توان حضور او را احساس کرد. نام او به هر معنایی که باشد، کسی جرئت به‌زبان‌آوردن آن‌را ندارد.
زمانی که دان اوبانون و رونالد شوست در اواسط دهه ۷۰ میلادی «بیگانه» را خلق می‌کردند، اصلاً تصور نمی‌کردند که یکی‌از ماندنی‌ترین هیولاهای سینما را خلق کنند. این شخصیت توسط ریدلی اسکات به‌تصویر کشیده شد، توسط جیمز کامرون رشد کرد و بیش‌از چند‌دهه توسط فیلم‌سازان و بازی‌ها تکرار و تکرار شد. شاید بهترین توصیف از او این جمله از یان هولم باشد: «یک ارگانیسم کامل!» ساختار کامل او با شرارت وجودش تکمیل شده است. یک بازمانده که ذره‌ای آگاهی، ندامت یا اخلاقیات در او دیده نمی‌شود.
اگرچه در «ارباب حلقه‌ها» می‌توان گفت که «سائورون» یکی‌از شخصیت‌های منفی مجموعه آثار تالکین است و «گالوم» یکی‌از شخصیت‌های دوست داشتنی‌تر (مخصوصاً با بازی اندی سرکیس)؛ اما در‌رابطه‌با «گالوم» چیزی وجود دارد که ماهیت او را درعینِ‌حال ترسناک می‌کند. «سائورون» اهریمنی بود که داستان از‌طریقِ او آغاز شد اما «گالوم» به‌وسیله قدرت حلقه به یک موجود خطرناک و قدرتمند تبدیل شد که شاید رفته‌رفته به‌جایِ ترحم، از او بترسید. از زمانی‌که دست او به حلقه خورد، ذهنش آشفته شد و تنها به قتل فکر می‌‌کند. البته همچنان می‌توانید او را دوست داشته باشید اما هرگز به او اعتماد نکنید.
سردترین، بی‌روح‌ترین و غیرقابلِ‌تحمل‌ترین پرستار ممکن؛ «پرستار میلدرد رچد» است. او موجودی بیش‌از سرپرستار یک بیمارستان روانی‌ست. او در فیلم برنده اسکار لوئیز فلچر یعنی «دیوانه از قفس پرید»، یک شخصیت سرد و خشن را بازی می‌کند که سعی کرده با تسلط خود بر امور؛ بیماران روانی خود را کنترل کند. بنابراین، تعجبی ندارد که رایان مورفی (تهیه‌کننده) معتقد است که «پرستار رچد» از شخصیت «مک مورفی» با بازی جک نیکلسون، جذاب‌تر است و بیشتر به‌چشم می‌آید.
مردی که در صحنه دوش حمام با داشتن یک چاقو، پشت یک زن ایستاده؛ زیباترین صحنه سینما را به‌وجود آورده است (این صحنه آن‌قدر معروف است که به صحنه دوش حمام شهرت دارد) و چیزی بیش‌از یک شخصیت منفی‌ست. از «نورمن بیتس» در «روانی» صحبت می‌کنیم. او در‌نوعِ‌خود یک اثر سینمایی‌ست: یک هیولای سینمایی که صد‌در‌صد انسان است. این شخصیت نه ظاهر عجیبی دارد و نه هیچ چیز دیگری؛ بلکه یک مرد جوان است که می‌تواند کنارتان بایستد و هرگز به ماهیت او پی نبرید و حتی باور نکنید که بتواند یک پشه را بکشد. وقتی‌که تصویر این قاتل سینمایی را روی پرده سینما می‌بینیم، تصور می‌کنیم برای تماشاگران سال‌های ۱۹۶۹ دیدن پسری به‌نامِ «نورمن بیتس» که توسط مادرش تسخیر شده؛ تا‌چه‌اندازه ترسناک است (یا آلفرد هیچکاک چگونه توانست چنین شخصیتی را خلق کند). در‌هر‌صورت، باید قبول کنیم که او معنای ترسناک‌بودن را تغییر داد.
«مأمور اسمیت» سه‌گانه «ماتریکس» با دهان کج‌و‌کوله و پیشانی چین‌افتاده‌اش؛ یک شخصیت سرد و سخت‌کوش است. البته او تنها یک برنامه هوش مصنوعی در یک واقعیت مجازی‌ست که برای مدهوش‌کردن انسان طراحی شده است. او در‌حقیقت نباید نفرت ما را برانگیزد اما همان‌طور‌که از سخنرانی‌اش به «مورفئوس» (لارنس فیشبرن) پیداست: «من از اینجا متنفرم!» برنامه‌ریزی‌اش به‌هم‌خورده است. به‌همین‌دلیل، اسمیت به یک شخصیت منفی تبدیل می‌شود. البته نه شخصیتی که از یک رژیم سرکوبگر نشئت گرفته؛ بلکه شخصیتی که از شغلش متنفر است.
خاطره باقری/ پروشات

«دارت ویدر» به‌این‌دلیل در صدر لیست قرار گرفت که نه‌تنها به‌یادماندنی بود؛ بلکه توانست سیاره آلدران را از‌آنِ‌خود کند. شاید این شخصیت در سال‌های جوانی چندان موفق نباشد اما حضور او در فیلم‌های اولیه به موفقیتش لطمه‌ای هم وارد نکرد. یک شخصیت تراژیک و اهریمنی که با وجود اتفاقاتی که برایش رخ می‌دهد، با کمک لوک مارک همیل، به رستگاری می‌رسد. حضور تأثیرگذار دیوید پروز و صدای غرش‌مانند ارل جونز، او را به شخصیتی به‌یادماندنی تبدیل کرد که در هر صحنه الهام‌بخش است. او همچنین شنلی به‌تن کرده که هرکسی نمی‌تواند آن‌را از تنش بیرون کند.
«جوکر» از زمانی‌که یک شخصیت کمدی داستانی بود تا زمانی که توسط سزار رومرو (و کارتون مارک همیل) به دنیای سینما و تلویزیون وارد شد، همواره یک شخصیت جالب و جذاب بوده است. تیم برتون و جک نیکلسون در بازسازی سال ۱۹۸۹، به شخصیت او جنبه‌های تاریک‌تری بخشیدند اما شکی وجود ندارد که کریستوفر نولان و هیث لجر در فیلم «شوالیه تاریکی» بهترین و کامل‌ترین شخصیت «جوکر» را خلق کردند. «جوکرِ» لجر، یک مرد زشت و زیباست که برای رسیدن به خواسته‌اش، هر‌کاری می‌کند و شاید توصیف شخصیت آلفرد مایکل کین درست باشد که گفت: «جوکر، دوست دارد سوختن دنیا را تماشا کند».
حتی در دنیای ستارگان مارول که پر از قهرمان و ضدقهرمان است، یکی‌ازآنها می‌تواند بیش‌از‌ بقیه به‌چشم بیاید. «لوکی» با بازی تام هیدلستون؛ یک کودک اسگاردی‌ست که اودین، سرپرستی او را برعهده می‌گیرد. او در فیلم «ثور» خوش درخشید؛ در «ثور: دنیای تاریک» لحظات به‌یادماندنی به‌نمایش گذاشت اما در «گردآوری انتقام‌جویان» جاس ودون فیلمنامه‌نویس شخصیت تازه‌ای به او بخشید. خالقان سینمایی تام هیدلستون و «لوکی» با قدرت این کاراکتر بسیار آشنا بودند؛ زیرا او یک شخصیت اساطیری‌ست که از دنیای دیگری می‌آید؛ ودون هم عناصر طنز را به او افزود. هویت واقعی «لوکی» بسیار‌جالب و جذاب است و زمانی‌که با داستان زندگی‌اش آشنا می‌شویم، دوست داریم آن‌را بیشتر دنبال کنیم؛ چیزی‌که در «ثور: رگنوراک» بیشتر دیده می‌شود. اگر او در آینده بمیرد، احتمالاً غوغا به‌پا خواهد شد.
«تا سه می‌شمارم؛ چهاری وجود نداره!» احتمالاً آلن ریکمن درقالبِ «هانس گروبر» در «جان‌سخت»، بهترین ترکیب صدا و چهره را به‌وجود آورده است؛ یک شخصیت منفی با‌فرهنگ و حیله‌گر که با هر‌بار لو‌رفتن نقشه‌اش توسط یک پلیس موذی (جان مک‌کلین با بازی بروس ویلیس)، مسیر جدیدی را آغاز می‌کند. یکی‌از نقاط قوت شخصیت او، دیالوگ‌های شنیدنی‌اش‌ است که توسط نویسندگان فیلم، جب استوارت و استیون ای. دسوزا خلق شد. نحوه بیان او که از مهارت نقش‌آفرینی‌اش سرچشمه می‌گیرد، گیرایی نقشش را افزایش می‌دهد. اگرچه هر شخصیت منفی نقطه ضعفی دارد؛ اما معدود شخصیت‌های منفی دیده می‌شوند که نقطه‌ضعفی نداشته باشند و گروبر؛ یکی‌ازآنهاست.
برایان کاکس و مدس میکلسن در دو فیلم ترسناک رابرت هریس (دنباله‌هایی برای شخصیت هانیبال لکتر) بازی فوق‌العاده‌ای داشتند؛ اما آنتونی هاپکینز «هانیبال» را به یک افسانه تبدیل کرد. اغلب شخصیت‌های منفی با کارهای‌شان تعریف می‌شوند اما سکوت هاپکینز نقطه قوت او بود. او در «سکوت بره‌ها» از ابتدای رویارویی‌اش با جودی فاستر تا انتهای فیلم؛ رفته‌رفته پوسته انداخته و لایه‌های جدیدی از خودش را نشان می‌دهد. اعمال ترسناک «لکتر» به‌جایِ نمایش فیزیکی به‌صورتِ ضمنی معرفی می‌شوند اما زبان او برنده و خشن‌تر از هر شمشیر و شلیک است.
شخصیت‌های نازی تاکنون در فیلم‌های مختلف به‌شکل‌های مختلف نمایش داده شده‌اند: روانی (فهرست شیندلر)، بدشکل (مهاجمان صندوق گمشده(، کارتونی (دیکتاتور بزرگ) یا برتر از همه (کاپیتان آمریکا: نخستین انتقام‌جو) اما «هانس لاندا»؛ کلنل نازی فیلم «پست‌های لعنتی» کاملاً متفاوت است: عمیق، سطح بالا، مسلط به چند زبان و علاقه‌مند به شیرینی! او شخصیتی روانی‌ و درعینِ‌حال جذاب است؛ به‌همین‌دلیل، برای تماشاگر آزاردهنده است. کریستوفر والتز (برنده جایزه اسکار) به‌خوبی توانسته این شخصیت باهوش و جذاب را ایفاء کند و از زبان کوئنتین تارانتینو (کارگردان کار) سخن بگوید.
زمانی که خاویر باردم در سال ۲۰۰۷ جایزه بهترین بازیگر مکمل مرد را دریافت کرد، از برادران کوئن تشکر کرد به‌خاطرِ «انتخاب ترسناک‌ترین مدل موی تاریخ برای او!». البته «جایی برای پیرمردها نیست»؛ آخرین فیلم باردم نیست که در آن نقش منفی را ایفاء کرد؛ به‌هرحال «اسکای فال» و «دزدان دریایی کارائیب ۶» را هم نباید نادیده گرفت اما در هیچ فیلم دیگری نتوانست نقش یک شرور به‌نامِ «آنتون چیگور» را ایفاء کند که با یک تپانچه قربانیانش را به‌راحتی از‌بین برده و به‌ سرعتِ انداختن یک سکه جان‌شان را می‌گیرد. این شخصیت، حقیقتاً یک شخصیت ترسناک و رعب‌آور است.
برخی معتقدند که «لرد ولدمورت» با الهام از شخصیت «والدمور» ادگار آلن پو خلق شد. در‌‌حقیقت، عشق جی. کی. رولینگ به فرانسه باعث خلق «ولدمورت» به‌معنایِ «مبارزه با مرگ» شد. او در سال ۲۰۰۹ گفت: «من به نامی نیاز داشتم که نشانگر مرگ بوده و عجیب باشد!» آن دو کلمه در‌کنارِ‌هم نشان‌دهنده قدرت مطلق خدای مرگ هستند. نام او باید عجیب باشد؛ زیرا یک مرد خونسرد با بینی تو‌رفته است و در‌عینِ‌حال ترکیبی از انسان و مار محسوب می‌شود. همچنین باید قدرتمند باشد؛ زیرا می‌تواند در‌یک‌لحظه بدون داشتن عصا و با قدرت جادوی سیاه پرواز کند. در هر صفحه از کتاب «هری پاتر» نیز می‌توان حضور او را احساس کرد. نام او به هر معنایی که باشد، کسی جرئت به‌زبان‌آوردن آن‌را ندارد.
زمانی که دان اوبانون و رونالد شوست در اواسط دهه ۷۰ میلادی «بیگانه» را خلق می‌کردند، اصلاً تصور نمی‌کردند که یکی‌از ماندنی‌ترین هیولاهای سینما را خلق کنند. این شخصیت توسط ریدلی اسکات به‌تصویر کشیده شد، توسط جیمز کامرون رشد کرد و بیش‌از چند‌دهه توسط فیلم‌سازان و بازی‌ها تکرار و تکرار شد. شاید بهترین توصیف از او این جمله از یان هولم باشد: «یک ارگانیسم کامل!» ساختار کامل او با شرارت وجودش تکمیل شده است. یک بازمانده که ذره‌ای آگاهی، ندامت یا اخلاقیات در او دیده نمی‌شود.
اگرچه در «ارباب حلقه‌ها» می‌توان گفت که «سائورون» یکی‌از شخصیت‌های منفی مجموعه آثار تالکین است و «گالوم» یکی‌از شخصیت‌های دوست داشتنی‌تر (مخصوصاً با بازی اندی سرکیس)؛ اما در‌رابطه‌با «گالوم» چیزی وجود دارد که ماهیت او را درعینِ‌حال ترسناک می‌کند. «سائورون» اهریمنی بود که داستان از‌طریقِ او آغاز شد اما «گالوم» به‌وسیله قدرت حلقه به یک موجود خطرناک و قدرتمند تبدیل شد که شاید رفته‌رفته به‌جایِ ترحم، از او بترسید. از زمانی‌که دست او به حلقه خورد، ذهنش آشفته شد و تنها به قتل فکر می‌‌کند. البته همچنان می‌توانید او را دوست داشته باشید اما هرگز به او اعتماد نکنید.
سردترین، بی‌روح‌ترین و غیرقابلِ‌تحمل‌ترین پرستار ممکن؛ «پرستار میلدرد رچد» است. او موجودی بیش‌از سرپرستار یک بیمارستان روانی‌ست. او در فیلم برنده اسکار لوئیز فلچر یعنی «دیوانه از قفس پرید»، یک شخصیت سرد و خشن را بازی می‌کند که سعی کرده با تسلط خود بر امور؛ بیماران روانی خود را کنترل کند. بنابراین، تعجبی ندارد که رایان مورفی (تهیه‌کننده) معتقد است که «پرستار رچد» از شخصیت «مک مورفی» با بازی جک نیکلسون، جذاب‌تر است و بیشتر به‌چشم می‌آید.
مردی که در صحنه دوش حمام با داشتن یک چاقو، پشت یک زن ایستاده؛ زیباترین صحنه سینما را به‌وجود آورده است (این صحنه آن‌قدر معروف است که به صحنه دوش حمام شهرت دارد) و چیزی بیش‌از یک شخصیت منفی‌ست. از «نورمن بیتس» در «روانی» صحبت می‌کنیم. او در‌نوعِ‌خود یک اثر سینمایی‌ست: یک هیولای سینمایی که صد‌در‌صد انسان است. این شخصیت نه ظاهر عجیبی دارد و نه هیچ چیز دیگری؛ بلکه یک مرد جوان است که می‌تواند کنارتان بایستد و هرگز به ماهیت او پی نبرید و حتی باور نکنید که بتواند یک پشه را بکشد. وقتی‌که تصویر این قاتل سینمایی را روی پرده سینما می‌بینیم، تصور می‌کنیم برای تماشاگران سال‌های ۱۹۶۹ دیدن پسری به‌نامِ «نورمن بیتس» که توسط مادرش تسخیر شده؛ تا‌چه‌اندازه ترسناک است (یا آلفرد هیچکاک چگونه توانست چنین شخصیتی را خلق کند). در‌هر‌صورت، باید قبول کنیم که او معنای ترسناک‌بودن را تغییر داد.
«مأمور اسمیت» سه‌گانه «ماتریکس» با دهان کج‌و‌کوله و پیشانی چین‌افتاده‌اش؛ یک شخصیت سرد و سخت‌کوش است. البته او تنها یک برنامه هوش مصنوعی در یک واقعیت مجازی‌ست که برای مدهوش‌کردن انسان طراحی شده است. او در‌حقیقت نباید نفرت ما را برانگیزد اما همان‌طور‌که از سخنرانی‌اش به «مورفئوس» (لارنس فیشبرن) پیداست: «من از اینجا متنفرم!» برنامه‌ریزی‌اش به‌هم‌خورده است. به‌همین‌دلیل، اسمیت به یک شخصیت منفی تبدیل می‌شود. البته نه شخصیتی که از یک رژیم سرکوبگر نشئت گرفته؛ بلکه شخصیتی که از شغلش متنفر است.
خاطره باقری/ پروشات

نظر شما