شناسهٔ خبر: 26835043 - سرویس فرهنگی
نسخه قابل چاپ منبع: روزنامه اعتدال | لینک خبر

تفسیر سوره بقره

صاحب‌خبر - -قسمت اول- بِسمِ اللَّهِ الرَّحمَنِ الرَّحیم الم (1) به نام خداوند بخشنده بخشایشگر الم این سوره را که بلندترین سوره قرآن است و در حدود دو جزء و نیم از قرآن را تشکیل می دهد، به خاطر این که داستان گاو بنی اسرائیل در آن آمده، بقره می نامند. سوره بقره که از سوره های مدنی است، مانند سیزده سوره دیگر در قرآن با حروف مقطعه آغاز گردیده است. حروف مقطعه، یعنی حروف الفبا، در حالی که با یکدیگر ترکیب نشده اند. در پاسخ این سؤال که منظور از این حروف چیست؟ می توان گفت در این باره هنوز نظر قطعی پیدا نشده است. بعضی بر این عقیده اند که حروف مقطعه، یک سلسله رموزی است میان گوینده و شنونده، یعنی بین خدا و پیامبر (ص)مطالب و معارفی بوده که از سطح فکر عامه مردم فراتر بوده و به صورت رمز، بیان شده است. نظر دیگر این است که این حروف، نام های قرآن و یا نام های سوره هایی است که در صدر آن ها آمده اند؛ یعنی نام سوره حاضر که الم در آغاز آن آمده، سوره الم است. بعضی گفته اند که این ها سوگند است و قرآن، همچنان که به سایر مظاهر خلقت مثل خورشید و ماه، ستارگان روز و شب نفس انسان، سوگند یاد کرده، به حروف الفبا نیز سوگند خورده است. هنگامی که انسان به چیزی سوگند می خورد، گاهی برای تأکید آن را پشتوانه صحت و درستی سخنش قرار می‌دهد، و گاهی نه برای این منظور، بلکه برای افاده این معنا که شنونده بداند، گوینده برای آن چیز احترام قایل است، قسم می خورد. سوگندهایی قرآن از نوع دوم است، اگر قرآن به ماه و خورشید و زیتون و انجیل و روز و شب و... سوگند یاد می کند، می خواهد بشر را متوجه اهمیت این امور کند. یکی از مهمترین اموری که نقش اساسی در تمدن و فرهنگ انسانیت داشته، حروف الفباست. الفبا و اصوات - که به صورت حروف در می‌آیند - نقش مهمی در زندگی اجتماعی انسان دارند. با این که حیوانات نیز صوت و آواز دارند، نمی توانند از آن‌ها حروف بسازند و اگر انسان هم نمی‌توانست اصوات را به صورت حروف در آورد، قدرت تکلم نداشت و نمی توانست مقاصدش را به دیگران برساند، لذا هیچگونه علم و تمدن و صنعتی به وجود نمی‌آمد. حتی نوشتن و خط، در مرحله بعد از تکلم پدید آمده است، یعنی اگر ما می‌توانیم الف، لام و میم و دیگر حروف را جدا جدا بنویسیم در اثر آن است که می توانیم جدا تلفظ کنیم، به هر حال، مطابق این نظر، الف - لام - میم یعنی به الف و لام و میم سوگند. نظریه دیگر می گوید: این حروف اشاره به اعجاز قرآن است، قرآن با ذکر این حرف به عنوان نمونه الفبا، می خواهد مواد اولیه آیات قرآن را عرضه بدارد و بفهماند با این که این ابزار و مواد خام در دسترس همگان است، ولی کسی نمی‌تواند چنین سخن عالی بگوید و این مطلب، بیانگر اعجاز قرآن است که به وسیله شخصی بی سواد و مدرسه نرفته سخنی به وجود آورد که هیچ کس قادر به مبارزه با مثل نباشد. مطلب دیگر درباره حروف مقطعه قرآن این است که بررسی کامپیوتری، نشان داده، در هر یک از این سوره ها این حروف نسبت به حروفی که در تمام آن سوره به کار رفته است، نقش بیشتری دارند؛ مثلاً الف و لام و میم در سوره بقره، نسبت به حروف دیگر نقش بیشتری دارند. در خاتمه احتمال دیگری نیز مطرح است و آن بحثی است که از قدیم مطرح بوده که بین ماده و اندیشه کدام یک در نظام هستی مقدم بوده است؟ به طور کلی در جواب این سؤال دو نظر ابراز گردیده: برخی می گویند: اول کلمه و سخن بوده؛ یعنی اول اندیشه و فهم و درک وجود داشته - زیرا کلمه و سخن نمایانگر اندیشه‌اند - و سپس ماده پیدا شده است و گروه دیگر به تقدم ماده قائلند و می گویند: اول ماده و طبیعت پدید آمده و سپس از تکامل ماده، تدریجا فهم وش عور و درک پیدا شده است و پس از آن کلمه و سخن. گویا قرآن از این دو نظر، اولی را پذیرفته، زیرا در جای دیگر در بیان داستان خلقت می فرماید: انّما اَمرُهُ اِذَا اَرَادَ شیئا أَن یَقول له کن فیکون یعنی اول قول است و سپس سایر مخلوقات و پیداست که قول در این جا تنها به معنای جامع و کامل تری دارد. به نظر می رسد خداوند با این حروف مقطعه، نحوه شروع کار خودش را بیان می فرماید؛ یعنی قول، سخن و اندیشه، بر ماده، جسم و طبیعت تقدم دارد.در هر صورت حروف مقطعه از متشابهات قرآن است و نظری قطعی درباره اش وجود ندارد. ذَلِکَ الْکِتَابُ لاَ رَیْبَ فِیهِ هُدًی لِّلْمُتَّقِینَ (2) آن کتاب با عظمتی است که شک در آن راه ندارد و مایه هدایت پرهیزکاران است. در این عبارت به کتاب اشاره دور می کند آن کتاب و این نکته اش تعظیم است. با این که واقعا مردمی هستند که درباره اصالت قرآن شک دارند و در همین سوره هم به شک آن ها اشاره شده چگونه می توان گفت که در قرآن شکی نیست؟ پاسخ این است که اثبات بعضی مسائل، محتاج برهان است، اما در برخی موارد، اگر اصل مسئله برای انسان روشن شود، دیگر نیازی به اثبات ندارد، بلکه طرح مسئله مساوی با اثبات نیز هست، قرآن نیز چنین است، ممکن است کسی تا هنگامی که از قرآن دور است در اصالت قرآن شک بکند، ولی همین که به خود قرآن نزدیک شد، دیگر شک نخواهد کرد. پس آیه می خواهد بفرماید: ای مردمی که در قرآن شک دارید و چون در قرآن نظر ننموده و نه از نزدیک آن را مطالعه کرده اید و نه در مرحله عمل آزمایش نموده اید، حق دارید که شک داشته باشید؛ اگر شما به قرآن نزدیک شوید و آن را لمس نمائید، دیگر در اصل آن تردیدی نخواهید داشت. در شناخت قرآن و نزدیک شدن به آن باید بدانیم قرآن برای چه هدفی نازل شده و ماهیت آن چیست، زیرا اگر انسان نداند کتابی برای چه هدفی نوشته شده است، نمی‌تواند درباره آن اظهار نظر کند. قرآن کتاب هدایت است (هدی)، اما قرآن نه تنها همه را هدایت نمی کند، بلکه عده ای به وسیله آن گمراه می شوند: یضل به کثیرا و یهدی به کثیرا البته ما یضل به الا الفاسقین یعنی خدا به وسیله قرآن کسی را به جز فاسقان گمراه نمی کند. فاسق، یعنی کسی که از مسیر فطرت انسانی خارج شده. ادامه دارد...

نظر شما