شناسهٔ خبر: 26825411 - سرویس فرهنگی
نسخه قابل چاپ منبع: مهر | لینک خبر

سلسله مباحث مهدویت-۱۱؛

خود محوری، خودرأیی و خودآرایی سه خصلت جاهلیت است/ فواید وجود امام

قرآن می فرماید که فکر نکنید جاهلیت منحصر در زمان پیامبر است و فقط در مرزهای جغرافیایی عربستان است. در هر جایی که خودمحوری و اومانیسم باشد جاهلیت هست.

صاحب‌خبر -

به گزارش خبرنگار مهر، متن زیر جلسه یازدهم از سلسله مباحث مهدویت است که توسط حجت الاسلام سیدمحمدباقر علوی تهرانی ایراد شده است.

ما تا جلسه گذشته شش مورد از ویژگی های امام را بیان کردیم.

هفتمین ویژگی این است که «و رد الیه و اخذ منه» ما در اموری که مشکل داریم یا در آن نزاع داریم به امام رجوع کنیم. کمااینکه در آیه شریفه می فرماید «یا ایها الذین آمنوا اطیعواالله و اطیعواالرسول و اولی الامر منکم»، در ادامه می فرماید وقتی در هر مسئله ای با هم نزاع داشید، آن را باز گردانید به خدا و پیامبر، یعنی مرجع حل مسئله شما خدا و پیامبر باشد. «فَإِن تَنَازَعْتُمْ فِی شَیْءٍ فَرُدُّوهُ إِلَی اللّهِ وَالرَّسُولِ إِن کُنتُمْ تُؤْمِنُونَ بِاللّهِ» این کار را هم هر کسی نمی تواند انجام دهد جز کسی که به خدا مومن است.

از همین باب ما در هر مسئله ای که اختلاف می خوریم باید آن را به امام بازگردانیم و جواب را از امام بگیریم. هم ارجاع به امام و هم اخذ از امام است.

این قطعه که عرض می کنم مربوط به زمان معتصم است. دزدی را آوردند که می خواستند او را حد بزنند. حد دزدی در قرآن این است که دست فرد قطع شود. بین دانشمندانی که در محضر معتصم بودند نزاع شد که یک عده می گفتند دست را مثلا از مچ قطع کنیم که به سوره ۴۳ سوره نسا استشهاد کردند. عده دیگری از دانشمندان معتقد بودند دست را باید از آرنج قطع کنیم و آنها هم به سوره مائده آیه ۶ استشهاد کردند.

معتصم گفت به سراغ امام جواد(ع) بروید. خودش هم می داند که اگر امام در کنار قرآن نباشد نمی شود حقیقت قرآن را درک کرد. حضرت فرمودند فقط ۴ انگشت باید قطع شود. همه تعجب کردند. حضرت به سوره جن آیه ۱۸ استشهاد کردند که «فان مساجد لله» یعنی محل های سجده از جمله کف دست ها و پیشانی و... برای خداست و آنها را نمی توان قطع کرد، پس فقط انگشت ها را می توان قطع کرد.

امام در تعریف معنای ید به آیه ای اشاره کرد که اصلاً کلمه ید در آن نیست و همه ساکت شدند و پذیرفتند که درست ترین معنا هم این است.

در دیدگاه امامیه، امام تا اینجا نفوذ دارد که «و رد الیه و اخذ منه».

حال این است که آیا انسان می تواند «منا اهل البیت» بشود یا نه؟ فقط یک نفر «منا» شد و آن حضرت سلمان است و ائمه برای او حریم و شأنیت خاصی قائل بودند.

چرا سلمان «منا اهل البیت» شد؟ چه ویژگی ای داشت که پیامبر که «ما ینطق عن الهوی» است اینگونه در مورد او فرمود. امیرالمومنین به کمیل می فرماید «لا تأخذ الاّ عنّا تکن منّا» امورت را از غیرما نگیر تا از ما باشی. پس اگر کسی بخواهد «منا اهل البیت» باشد راهش این است که اخذ امور فقط از اهل بیت باشد.

اخد امور یعنی اینکه همین سبک زندگی و در تمام شئون زندگی مسائل را از امام بگیریم. زندگی هر انسانی مسئله دارد و مرجع آن باید امام باشد. از ازدواج و کاسبی و... باید از امام اخذ شود.

هفت ویژگی بیان شد را که امروز هفتمین آن را بیان کردیم. علاوه بر این ویژگی ها بحث مهمتری در موضوع امامت مطرح می شود که فوائد وجود امام است. من به چند مورد در این جلسه اشاره می کنم و از بحث نتیجه می گیرم.

ما در تعریف امام با دیگران متفاوتیم. ما در ویژگی های امام با دیگران متفاوتیم. دیگران هیچ ابایی ندارند که بگویند امام ما یزید مشروب خوار و میمون باز است چون برای او ویژگی قائل نیستند.

ما با دیگران در بینش خود نسبت به امامت بنا بر قرآن و سنت پیامبر متفاوتیم و این تفاوت یک تفاوت اصلی است و اقتضا می کند که پیرامون آن حتما پژوهش بکنیم. ضروت پژوهش در مورد امام زمان از اینجا شروع می شود چون بینش امامیه متفاوت با دیگران است. تفاوت ریشه ای و ماهوی است نه اینکه تفاوت در جزییات باشد و یا این تفاوت تاریخی باشد.

ما می خواستیم ضروت پژوهش در مورد امام عصر را بیان کنیم که آیات قرآن و روایات را ذکر کردیم و در حیطه عقل ضروت وجود امام، تعرف و ویژگی های امام را بیان کردیم و حالا می خواهیم فوائد وجود امام را ذکر کنیم.

اسلام نسبت به ماقبل خود خط بطلان کشید و اسم آن را جاهلیت گذاشت. جاهلیت به معنی نادانی نیست. یکی از خصائص جاهلیت نادانی است ولی مترادف با آن معنا نیست. جاهلیت به این معنی است که انسان ها دچار یک حالت روحی، روانی و نفسانی از درون باشند که پیرو هدایت الهی نباشند. سه خصیصه دارد. خود محوری یا همان اومانیسم اولین خصیصه است که خودرأیی و خودآرایی دیگر خصائص آن است. در هر سه هم قرآن آیه دارد.

قرآن می فرماید که فکر نکنید جاهلیت منحصر در زمان پیامبر است و فقط در مرزهای جغرافیایی عربستان است. در هر جایی که خودمحوری و اومانیسم باشد جاهلیت هست.

وقتی پیامبر می خواهد وفات کند، آن مسئله جاهلیت را به عنوان یک تهدید به جامعه مطرح می کند. «وَمَا مُحَمَّدٌ إِلَّا رَسُولٌ قَدْ خَلَتْ مِنْ قَبْلِهِ الرُّسُلُ أَفَإِنْ مَاتَ أَوْ قُتِلَ انْقَلَبْتُمْ عَلَی أَعْقَابِکُمْ» اگر پیامبر از دنیا برود یا کشته شود شما به همان وضع سابق خود باز می گردید؟ وضع سابق یعنی جاهلیت. این به عنوان یک تهدید باقی می ماند که اگر پیامبر رفت ما چگونه زندگی کنیم که ورود به دورن جاهلیت نباشد؟

این روایت که عرض خواهم کرد یک شاخصه است که اگر تو اینگونه زندگی کنی به دوران جاهلیت باز نگشته ای. تواتر این روایت قطعی است و در هفتاد منبع اهل سنت ذکر شده و خود انها به این معنا اظهار دارند.

پیامبر فرمود «مَنْ ماتَ وَ لَمْ یَعْرِفْ إمامَ زَمانِهِ ماتَ مَیْتَةً جاهِلِیَّةً» یعنی امامت شاخصه این معناست که اگر تو پیرو بودی به دوران جاهلیت باز نگشته ای. دعای بسیار زیبایی از نائب اول امام زمان از ادعیه عصر جمعه ذکر شده است که می فرماید «اللَّهُمَّ لا تُمِتْنِی مِیتَةً جَاهِلِیَّةً» یعنی خدایا مرگ مرا مرگ جاهلی قرار مده و آن چیزی که می تواند سوپاپ این معنا باشد بحث امامت است.

ما برای امام خود نقش قائلیم، درست است که ظاهر نیست اما حاضر است.

فایده دوم این است که اگر ما گناهی از ما سر بزند، یک سری گناهان هست که فقط با رضایت امام معصوم بخشیده می شود. در جامعه کبیره که سندش قطعی است و مهمترین منبع برای معرفت امام است این عبارت وجود دارد که «یا ولی الله ان بینی و بین الله ذنوبا لا یعطی علیها الا رضاکم» یعنی ای ولی خدا بین من و خدا گناهانی وجود دارد که هیچ چیز جز رضایت شما باعث محو آنها نمی شود.

در ادامه می فرماید «فَبِحَقِّ مَنِ ائْتَمَنَکُمْ عَلی سِرِّهِ وَ اسْتَرْعاکُمْ أمْرَ خَلْقِهِ وَ قَرَنَ طاعَتِکُمْ بِطاعَتِهِ لَمَّا اسْتَوْهَبْتُمْ ذُنُوبی وَ کُنْتُمْ شُفَعائی ، فَإنّی لَکُمْ مُطیعٌ» پس به حقّ آن که شما را رازدار خود کرده و سرپرستی کارِ آفریدگانش را به شما واگذاشته و فرمانُ برداری از شما را با اطاعت خود، همراه کرده، بخشش گناهانم را [از او] بخواهید و شفیعان من باشید؛ زیرا من فرمان بردار شما هستم.

یک سری گناهان وجود دارد که فقط رضایت امام معصوم نجات بخش آن است. آیا این موضوع در تاریخ رخ داده است؟ بله در کربلا.

امام حسین در منطقه ای به نام قطقطانه به عبیدالله ابن حر جعفی می رسند. این فرد سن بالایی دارد و از دوران امیرالمومنین بوده است و صفین را درک کرده است. قبل از آن دزد بوده است. در صفین در مقابل معاویه قرار می گیرد و در نهروان در مقابل امیرالمومنین می ایستد. او آدم فاسقی است.

در امالی صدوق آمده است «ثم سار الحسین علیه السلام حتی نزل القطقطانه، فنظر إلی فسطاط مضروب، فقال: لمن هذا الفسطاط؟ فقیل: لعبید الله بن الحر الجعفی فارسل الیه الحسین علیه السلام فقال: ایها الرجل، انک مذنب خاطیء و ان آخذک بما انت صانع ان لم تتب إلی الله تبارک و تعالی فی ساعتک هذه فتنصرونی و یکون جدی شفیعک بین یدی الله تبارک و تعالی.» یعنی امام حسین علیه السلام رفت تا در منزل قطقطانه فرود آمد. در آن جا چادری برافراشته دید و پرسید: این چادر از آن کیست؟ گفته شد: عبیدالله بن حر جعفی را است. حسین علیه السلام کس به نزدش فرستاد تا آمد و به او گفت: ای مرد! همین الان، به سوی خدای تبارک و تعالی برگرد و مرا یاری کن تا جد من، در پیشگاه خداوند تبارک و تعالی، شفیع تو باشد؛ اگر چنین نکنی، گنهکار و خطاپیشه خواهی بود. و خدای عزیز و جلیل تو را به آن چه می‌کنی، مواخذه خواهد کرد. امام در اینجا می گوید اگر تو مرا نصرت کنی من از تو راضی می شوم و این همان توبه است نسبت به هر آنچه که تا به حال انجام داده ای. به حدی است که جد من شفیع تو می شود.

پس این نمونه تاریخی دارد که معصومین به افراد گفته اند باید چه کنند.

در نهایت عبیدالله ابن حر جعفی حرف امام را نپذیرفت و گفت: ای پسر رسولخدا، به خدا اگر یاریت کنم، نخستین کس خواهم بود که پیش رویت کشته میشود، اما تو به این اسبم بسنده کن و آن را برای خود بردار؛ که سوگند به خدا با این اسب، هر چه را که دنبال کرده ام، گرفته ام و از دست هر که مرا قصد کرده، گریخته ام. این اسب من، آن را بگیر! حسین علیه السلام از او روی برگرداند و گفت: مرا بر تو بر اسبت نیازی نیست و من کسی نباشم که گمراهان از یار و یاور گیرم.

یکی دیگر از فوائد امام این است که اگر می خواهی از شیطان در امان باشی راهش امامت است و هیچ راه دیگری ندارد.

امیرالمومنین به جناب کمیل روایتی دارد که می فرماید «یا کمیل ان له فخاخا ینصبها فاحذر ان یوقعک فیها یا کمیل ان الارض مملوةمن فخاخهم فلن ینجو نها الا من تشبّث بنا وقد اعلمک اللْه انه لنینجو منها الا عباده و عباده اولیائنا و هو قول الله عزوجل «ان عبادی لیس لک علیهم سلطان» و قوله عزوجل «انما سلطانه علی الذین یتولّونه و الذین هم به مشرکون»

یعنی ای کمیل به درستی که ابلیس دام هایی دارد که بر سر راهت قرار داده شده است پس بترس از اینکه در آن گرفتار شوی، ای کمیل به درستی که زمین پر است از دام ها و کیدهای او و هرگز نجات ندارد کسی که ازآنها مگر کسی که به ما اهلبیت پناهنده و متشبّث شود وخدا تو را آگاه کرده آنجایی که در قرآن فرمود: به درستی که که بندگان من تنها نجات می یابند و «عباده» یعنی بندگان خاص او ؛دوستان ما اهلبیت می باشند و خداوند در قرآن می فرماید: به درستی که بندگان من را برای تو سلطنتی نیست و در آیه دیگر می فرماید: به درستی که غلبه ابلیس بر کسانی است که او را دوست دارند و ولایت او را پذیرفته اند. لذا امیرالمومنین می فرماید راه نجات از شیطان تشبث به ماست.

امیرالمومنین در ادامه می فرماید «یا کمیل سم کل یوم باسم الله و قل لاحول ولا قوة الا بالله. و توکل علی الله واذکرنا و سم باسمائنا وصل علینا. و ادربذلک علی نفسک و ما تحوطه عنایتک، تکف شر ذلک الیوم ان شاء الله»

یعنی ای کمیل! هر روز بسم الله الرحمن الرحیم  بگو، و سپس ذکر لاحول ولا قوة الا بالله را بخوان و توکل بر خدا کن، سپس اسامی، (ائمه معصومین) را بگو و بر آنها درود و صلوات بفرست و به خدا پناه ببر و بعد به ما پناهنده شود، و همچنین خود و اولاد و آنچه داری، همه را به خدا و ما بسپار، از شر آن روز مصون خواهی ماند.

پس به واسطه یاد ائمه معصومین و درود بر آنها بر همزات شیطان پیروز خواهیم شد.

نظر شما