شناسهٔ خبر: 26816185 - سرویس بین‌الملل
نسخه قابل چاپ منبع: صدا و سیما | لینک خبر

نظم ادعایی ترامپ و عدم قطعیت ها

امروز سياست خارجي آمريکا با چالش هاي خود ساخته اي روبروست که برآيند آن نوعي تعهد زدايي و انزوا را به همراه داشته است.

صاحب‌خبر -

به گزارش سرويس بين الملل خبرگزاري صدا وسيما به باور بسیاری از کارشناسان در مراکز تحقیقات سیاست خارجی آمریکا، دونالد ترامپ رئیس جمهور، متمایل به نوعی محافظه کاری و ملی گرایی در مقابل روند های جهانی است .
کناره گیری رئیس جمهور آمریکا از توافقنامه "شراکت ترانس-پاسفیک" (t.p.p)، خروج واشنگتن از توافق نامه آب و هوایی پاریس، خروج از توافق هسته ای ایران و وضع تعرفه بر متحدان اروپایی و آسیایی به بهانه امنیت ملی و مقابله تجاری با چین، به دور شدن آمریکا از برخی هنجار های سامانده انجامیده به نحوی که دایره القائات روانی و اقناعات سیاسی آن دولت نسبت به دیگر عناصر جهانی بی رمق شده است.

به احتمال زیاد گستردگی باورها به کاهش اثر بخشی جهانی آمریکا ناشی از 3 پديده است:

1-برداشت ترامپ از ترتیبات امنیت ملی آمریکا. این تلقیات اصلی ترین پیشران های سیاست نظامی و دفاعی واشنگتن به شمار می رود. تاکید بر افزایش بودجه دفاعی و یا کاهش بار مالی عضویت آمریکا در ناتو بیش از اینکه معطوف به بازیابی جهانی آن دولت باشد، ناظر بر برداشت واشنگتن از کاهش تاثیر بین المللی اش است.

2-طرح و تکوین " نظم های ادعایی" از سوی دولت ها و برخی سازمان ها و نهادهای بین المللی.
نظم های مورد بحث در دو قواره خود را نشان می دهند،

الف- نظم در قواره منطقه ای. نظیر نظم مورد نظر هند، ژاپن و آفریقای جنوبی ،

ب- نظم در اندازه های جهانی. اتحادیه اروپا، چین و روسیه از مدعیان این وضعیت اند.
مبنای ادعای هر کدام از " نظم خاص خود " گرایش به نوعی استقلال عمل از آمریکا و داشتن ابتکار عمل برای ایفای نقش های موثر فراملی است.

3-حرکت به سوی واگرایی از روند های همگرایی منطقه ای و جهانی که به ظاهر با هدف حراست از منافع ملی آمریکا صورت می پذیرد و خود تداعی نوعی حمایت گرایی دولتی از تولید ثروت ملی آن کشور است. این سمت گیری به موازات تضعیف اهرم های واشنگتن در مبادلات جهانی، در حال وقوع است.

ابهام در استراتژی ها
ریاست جمهوری جنجالی دونالد ترامپ در سطح بین المللی باعث از بین رفتن عقلانیت سنتی شده و موضوعات استراتژیک و ژئوپلیتیکی را در هاله ای از ابهام فرو برده است.
چرا که ترامپ مفاهیم اصولی مناسبات چند جانبه و توازن قدرت، توزیع بار مسئولیت، امنیت جمعی، دفاع پیشگیرانه و را نمی پذیرد یا درک نمی کند. این دیدگاه بیانگر خصومت ترامپ با چند جانبه گرایی است. او سازمان ملل را تقبیح می کند، بودجه آن را قطع و شورای حقوق بشر این سازمان در ژنو را تحریم کرده و قوانین سازمان تجارت جهانی را رد و تعرفه های یکجانبه و محافظه کارانه وضع می کند، تعرفه هایی که جنگ های تجاری به راه انداخته است و مشاغل در اروپا را تهدید می کند.
در حالی که دو قدرت مدعی چین و روسیه برای نفوذ بیشتر و محک قدرت آمریکا در مناطق مهم جهان رقابت می کنند.
"" با این وجود انتخابات 2020 آمریکا نتایج سرنوشت سازی به همراه خواهد داشت. اگر ترامپ در برابر نامزدی که به نقش جهانی قدیمی آمریکا معتقد است و برای ترمیم آسیب ها به متحدان آمریکا و نظام جهانی تجارت تلاش کند شکست بخورد، واشنگتن و متحدانش شانس "حفظ نظم پساجنگ جهانی دوم" را به رغم همه چالش ها خواهند داشت.
اما اگر ترامپ دوباره انتخاب شود یا شخصی رئیس جمهور شود که معتقد باشد نظم جهانی که آمریکا ایجاد کرده اکنون به ضرر کشور است، بیشتر کشورهای جهان به این نتیجه می رسند: آمریکا در شرایطی که نظم جهانی به لحظات سختی نزدیک می شود خود را از آن خارج می کند.! ""

?https://www.bloomberg.com/view/articles/2018-06-19/trump-hasn-t-ended-america-s-world-order-yet

نظم و عدم قطعیت ها
این یک واقعیت است که هنوز ساخت تصمیم گیری در حیطه سیاست خارجی آمریکا متاثر از نگرش" قدرت نظم دهنده پس از جنگ جهانی دوم" آن دولت بوده و این برداشت هنوز هم برای کاخ سفید معتبر است.
اما امروز جابجایی صورت گرفته در منابع و عوامل قدرت و نیز تنوع در مفاهیم رشد و توسعه، نگرش های آمریکا را با پرسش های جدی روبرو کرده است. این جابجایی ها، نه یک نظم بلکه مجموعه ای از نظم ها را که طراحان آن مصمم به استقرار آن هستند بازتولید می کند.
به احتمال زیاد بررسی این تکاپو در چارچوب "نظریه آشوب" (Chaos theory) امکان پذیر باشد.
طراحان این نظریه می گویند: امروز روابط جهانی به نوعی بی نظمی و عدم قطعیت مبتلا شده و ظاهرا راه گریزی نیست و مسیرهای منتهی به تحلیل های خطی و پیشگویانه مسدودند .
تاکید آن نظریه بر تعیین استراتژی دولت ها بر اساس منابع متعدد، شرایط منعطف و نوعی موازنه گریزی در سیاست خارجی و نیز در برخورد با دیگر دولت های مدعی اما ضعیف تر است.
بازیگران این وضعیت نا آرام جهانی، همان مدعیانی هستند که بنا بر حدود امکانات و ظرفیت های قدرت ملی ، مفهوم و چارچوبی از " نظم " را ارائه می دهند. چین ، برزیل و روسیه در زمره این مدعیان هستند .
در این میان " نظم" مورد نظر ترامپ هم ادعاهایی دارد . همچنانکه برآیند آن نظم را می توان در گفتمان " اول آمریکا " مشاهده کرد. تظاهرات این گفتمان نیز همان واگرایی ها از مشارکت های جهانی پیش گفته است.
اما نتیجه اصلی و فراگیر این گفتمان، می تواند کاهش نسبی اثر بخشی سیاست خارجی آمریکا در روابط جهانی باشد.
در این شرایط مبادلات جهانی در نگاه دولت ترامپ مبتنی بر"تهدید و رقابت ادامه دار" است. نگاهی که بازتاب آن را در سیاست خارجی آمریکا می توان مشاهده کرد. کناره گیری از قوانین و موافقتنامه های تعهد آور نظیر برجام و تقلیل اعتماد متحدان واشنگتن به کاخ سفید در جریان نشست g7 و کاهش وابستگی دوستان به آمریکا نشانگر نوعی عقب گرد در سیاست اصولی آمریکا در اتحاد و ائتلاف سازی به شمار می رود .
از سوی دیگر رویکرد مسئولیت زدایی دولت ترامپ از خود در بحران های بین المللی، منجر به کاهش اعتماد دولت ها و افزایش اتهامات به واشنگتن در خصوص شانه خالی کردن از تعهد به برنامه های جهانی صلح و کمک غذایی و دارویی به مناطق بحران زده شده است.

تعهد زدايي
یکی از ویژگی های سیاست ترامپ تعهد زدایی از مبانی سیاست خارجی آمریکاست. پس از جنگ جهانی دوم ،استراتژی پیوستگی با هنجارهای معتبر جهانی یکی از نقاط اتکای دیپلماسی دولت از جمله آمریکا محسوب می شود، اما امروز حلقه های پیوند در آستانه گسست است. وضعیتی که در حال شکل دادن رابطه آمریکا با جهان به روش های متفاوت است، حتی با آن که این سیاست ها ارائه کننده سازوکار منسجمی نیست که بتوان آن را "دکترین" نامید.
رویکرد کلی ترامپ در قبال روابط جهانی تعریف و الزامات خاصی ندارد و دقیق تر آنکه نوعی موازنه گریزی در آن مشاهده می شود.
یکی از الزامات حقوقی دولت ها احترام به هنجارها و نظم بین المللی است، در مقابل اما مواضع رئیس جمهور آمریکا تلاش برای تضعیف یا از بین بردن قوانین است.

جمع بندي

اینکه آیا دولت آگاهانه می خواهد قوانین و تعهدات را بی اعتبار یا اصلاح پذیر جلوه دهد و یا زوایه دید ترامپ اصولا وارونه است، مهم نيست، بلکه سیاست خارجی آمريکا ضریب آسیب پذیری سیاسی و اقتصادی دیگر دولت ها در تکاپوی جهانی را فراهم کرده است.
برخي کارشناسان تلقي ترامپ از مناسبات جهاني را " نوعي برداشت آنارشيک " عنوان مي کنند که در آن بعضي نهاد ها و سازمان ها ي منطقه اي و بين المللي ديگرکارآمدي لازم را ندارند از اين رو يا بايد منحل شوند يا دست کم آمريکا از آنها خارج شود.
اینجاست که نقش و رفتار واشنگتن با فشارهای ناشی از انتقادات و انزوا مواجه می شود. روندی که توانمندی لازم برای برقراری و استمرار " نظم آمریکایی " در پهنه جهانی را کاهش می دهد./

=====================================

نویسنده : محمد حسینی پور - پژوهشگر سیاست استراتژیک .

نظر شما