هوشنگ منظوری، محمدعلی جعفری و مصطفی اسکویی اولین تئاترهایی تلویزیونی را ساختند. در ادامه این روند، مهدی فروغ (رئیس اداره هنرهای دراماتیک) با تلویزیون ایران قراردادی مبنیبر آمادهسازی تئاترهای تلویزیونی امضا کرد که به همین منظور پنج گروه نمایشی تشکیل شد تا کار تهیه متن و تدارک اجراهای تئاترهای تلویزیونی را آغاز کنند. نام نخستین تئاتر آنها «مارگریت» بود. این تئاتر به کارگردانی هنری علی نصیریان و کارگردانی فنی عباس جوانمرد، چهارشنبه هشت فروردینماه سال ۳۹ از تلویزیون پخش شد.
استقبال مخاطبان از تئاترهای تلویزیونی باعث شد تا طرح ایجاد یک شبکه تلویزیونی دولتی مورد بررسی قرار بگیرد. به همین جهت سازمان برنامه و بودجه یک گروه متخصص فرانسوی را مامور بررسی و طراحی یک مرکز تلویزیونی کرد. سرانجام در سال ۴۵ تلویزیون ملی ایران از طریق فرستندهای که بر بام هتل هیلتون نصب شد، فعالیت رسمی خود را آغاز کرد. اولین تئاتر تلویزیونی این شبکه هم نمایشنامه «شهر آفتاب مهتاب» نوشته علی حاتمی بود که توسط عباس جوانمرد کارگردانی شد.
در سال ۴۸ دولت وقت، «تلویزیون ایران» را از ثابتپاسال خرید و در واقع هر دو شبکه در اختیار دولت قرار گرفت. از این پس تلویزیون ملی ایران به نام کانال یک و تلویزیون ایران به نام کانال دو به فعالیت خود ادامه دادند. در سال ۵۷ پس از انقلاب اسلامی، این دو کانال به نام شبکه یک و دو سیما به کار خود ادامه دادند. یکی از بزرگترین گروههای برنامهساز در این دو شبکه گروه فیلم و سریال و تئاتر بود که در سال ۷۸ بیشترین سهم را در تولید تئاتر تلویزیونی داشت.
در سالهای بعد شبکههای سه، پنج و سیمافیلم هم گاهی اقدام به تولید و پخش تئاتر کردند، اما در ۱۲ سال گذشته تولید و پخش تئاتر رسما به شبکه چهار سیما واگذار شد. در همه این سالها یکی از مهمترین انتقادها به تئاترهای تلویزیونی شبکه چهار، توجه زیاد این شبکه به متنهای خارجی بود. این متنقدان باور داشتند که بیتوجهی به ذائقه ایرانی باعثشده تا تئاترهای تولیدی این شبکه نتوانند ارتباط مناسبی با مخاطبان عام خود برقرار کنند.
البته از طرف دیگر بسیای از اهالی هنرهای نمایشی اعتقاد دارند که تئاترهای تلویزیونی شبکه چهار سیما، نهتنها توانست مخاطب خود را جذب کند بلکه باعثشده تا جامعه بیش از پیش با هنرهای نمایشی آشنا شود و پای برخی از کارگردانها و هنرپیشگان معروف سینمایی را به قاب تلویزیون باز کند.
در تلویزیون تا بهحال تلهتئاترهای مطرح و شاخصی مثل «چراغ گاز»، «بازپرس وارد میشود»، «فیزیکدانها»، «همه پسران من»، «نکراسوف»، «کالیگولا»، «بازپرس» و «قطار ارواح» ساخته و پخش شدهاند که در این آثار کارگردانها و بازیگران شناختهشدهای از جمله حمید سمندریان، بهزاد فراهانی، محمد رحمانیان، جمیله شیخی، مهتاب نصیرپور، هما روستا، علی عمرانی، فرهاد آئیش و اکبر زنجانپور حضور داشتهاند. تنها نقشی که تلهتئاترها در ایران بازی کردند، علاقهمندکردن مردم به تلویزیون و در مراحل بعد ایجاد اسباب آشنایی آنها با متون فاخر هنر نمایش در دنیا نبود بلکه تئاترهای تلویزیونی را به واقع میتوان خاستگاه سریالهای بزرگ تاریخی در کشور دانست. در ابتدای انقلاب اگرچه یک سریال بزرگ تاریخی مثل «سربداران» تولید شده بود اما در سالهای بعد اگر مدیومی به اسم تلهتئاتر وجود نداشت، این روند نمیتوانست ادامه داشته باشد. مردم ایران «مدرس» را بیشتر از تئاتر، یک سریال تاریخی میدانستند و در ادامه بنا به مناسبتهای مختلف، نمایشهای آیینی متعددی تولید شدند که معمولا در ایام مذهبی از تلویزیون پخش میشدند و سناریونویسی تاریخی، اتودهای اولیه در طراحی صحنه و لباس و حتی جنس بازیهای تاریخی در همین تئاترهای مناسبتی پرورش پیدا کردند. حتی گاهی بخشهایی از این تئاترها از فضای استودیو خارج میشدند که نمونههایی از آن را میتوان در آثاری که راجعبه قیام کربلا ساخته شدهاند، دید.
صحنههای رزم عاشورا، بسیاری از اوقات در خارج از استودیوی تئاتر ضبط شدند و همین موضوع زمینه را کمکم برای چیزی که امروز آن را به نام «سریالسازی الف ویژه» میشناسیم آماده میکرد. یکی از تلهتئاترهایی که در دهه 70 جزء دستور کار مدیران تلویزیون قرار گرفت، «امام علی (ع)» به کارگردانی داوود میرباقری بود. اما این نمایش تلویزیونی در ادامه مسیرش به یکی از باشکوهترین سریالهای تاریخ تلویزیون ایران تبدیل شد. صنعت تلهتئاتر آنچنانکه در ایران پیش میرفت، میتوانست به نقاط روشن و تاثیرگذار خیلی بهتری هم برسد؛ اما رفتهرفته توجهات مدیران سیما به آن کم شد. تولید تلهتئاترهای سیما چندسالی است که تقریبا متوقف شدهاند و از ابتدای امسال، شبکه چهار سیما اقدام به پخش مجموعههایی در این زمینه کرده است که اکثرا تولیدات سالهای دور بودند و بیشتر جنبه نوستالوژیک داشتند. هنرمندانی که در ادامه، گفتوگوی روزنامه «فرهیختگان» با آنها را میخوانید، از جمله قدیمیترین کسانی هستند که در ایران تلهتئاتر ساختهاند یا در آن بازی کردهاند؛ هوشنگ توکلی، کارگردان مجموعه «مدرس» با بازی به یادماندنی خسرو شکیبایی است. این مجموعه شاید موفقترین تلهتئاتر ایرانی بعد از انقلاب باشد و هادی مرزبان که همه اهالی نمایش او را به خوبی میشناسند و یکی از پرکارترین هنرمندان تئاتر ایران در تلویزیون هم بود. از بین جوانترهای تئاتر با سیروس همتی گفتوگو کردهایم که خودش، سابقه حضور در چند تلهتئاتر ایرانی را دارد و همچنان یکی از بازیگران و کارگردانهای فعال در اجراهای صحنهای است.
سیروس همتی، بازیگر و کارگردان تئاتر
فلسفه وجودی تلهتئاتر در ابتدای به راه افتادنش در ایران این بود که تئاترهای معروف پایتخت که امکان اجرای آنها در شهرستانها وجود نداشت برای عموم مردم نمایش داده شوند. خیلی از دانشجویان تئاتر به بعضی نمایشنامهها دسترسی نداشتند یا آنها را نمیخواندند. پخش این برنامهها باعث شد که امکان آشنایی گستردهای با متون تئاتری برای علاقهمندان فراهم شود. به عبارتی پیش از این، تلهتئاترها را عموم مردم میدیدند اما امروز مخاطبان خاصتری پیدا کرده است. تلهتئاتر این نیست که یک دوربین را در صحنه نمایش بکارید و بدون کات و نورپردازی و حرکت دوربین از نمایش فیلمبرداری کنید. وقتی در تلهتئاتر کات میدهیم، شاید به حس بازیگر خیلی کمک کند و اجازه بدهد تا بعضی ایرادات رفع شود. چنین چیزی برای رسیدن به جان مطلب، خیلی مفید است. در کشورهای زیادی از دنیا همچنان تلهتئاترهای درجه یکی تولید میشوند. من خودم در انگلستان تلهتئاتر «هملت» را دیدم که شبکه چهار خودمان هم یکبار آن را پخش کرد. در هلند، آلمان و بسیاری از کشورهای دیگر هم این رویه وجود دارد. ما حتی در سفرهای خارجیمان فیلم اجراها را میگرفتیم و به صورت تلهتئاتر به ایران میآوردیم. آثار گودو، بکت و خیلی از متنهای مهم تاریخ هنر همچنان به صورت تلهتئاتر در بسیاری از کشورها تولید و پخش میشوند تا از این طریق ارتباط جامعه با آنها حفظ شود.
از آنجا که مخاطب تلویزیون میلیونی است، لزومی ندارد هر متنی که روی صحنه اجرا شد، در تلویزیون هم روی آنتن برود. بعضی از متنهای ما اگر شکل تلویزیونی به خودشان بگیرند، بسیار ضعیف خواهند شد و خیلی از متنهای موفق در تلویزیون، اگر شکل صحنهای پیدا کنند، شاید احمقانه به نظر برسند. ما اگر مدیومها را بشناسیم متوجه تفاوتهای فاحشی که بین تئاتر، تئاتر تلویزیونی و سریالهای تلویزیون و آثار سینمایی وجود دارد میشویم. اینکه در تلهتئاتر ارتباط مستقیمی با مخاطب وجود ندارد درست است. اما اگر با برداشتن یک مورد، که البته مورد مهمی هم هست، بخواهیم به این نتیجه برسیم که تلهتئاتر جزء هنر نمایش نیست، درواقع نوعی ایجاد محدودیت در تعریف مدیومهای هنری است.
هادی مرزبان، بازیگر و کارگردان تئاتر
متاسفانه امروز در ایران چیزی به نام تلهتئاتر نداریم. البته در خارج از کشور همهچیز هست و تلهتئاتر هم همینطور؛ اما در ایران رفتهرفته چنین چیزی مهجور شد و رو به افول گذاشت. من جزء کسانی هستم که تئاترهای تلویزیونی زیادی کار کردم و حتی گلهمند بودم که چرا ما تلهتئاتر ایرانی نداریم و فقط کارهای فرهنگی را جلوی دوربین میبریم. البته در طول مدت فعالیتم دو، سه مورد کار ایرانی هم داشتهام اما همچنانکه ما مشغول گلایهمندی بابت حضور کمرنگ تئاترهای ایرانی در تلویزیون بودیم، وضع به سمتی پیش میرفت که اساسا این مدیوم از تلویزیون جمع شود. تلهتئاتر خاصیت مهمی که داشت، آشناکردن مردم با هنر نمایش بود اما معلوم نیست چه سیاستی بر تلویزیون حکمفرما شد که کمکم با تئاتر مشکل پیدا کردند.
در زمان آقای ضرغامی ایشان یکبار تعدادی از کارگردانها را جمع کرد و جلسه خیلی خوبی برگزار شد که ما در آن، روی بیشترشدن تلهتئاترها و اضافهشدن کارهای ایرانی به مجموعه کارها تاکید داشتیم. اما وقتی آقای ضرغامی رفت، ظاهرا سیاستهایی روی کار آمد که طبق آن احساس کردند، تئاتر بهطور اساسی مشکلاتی دارد و خلاصه تلهتئاتر را هم تعطیل کردند.
جالب اینجاست اگر از نظر مالی هم محاسبه شود، تلهتئاتر خیلی کمهزینهتر از سریالهایی است که در صدا و سیما تولید میشوند. من نمیدانم چه ضدیتی با فرهنگ فاخر ما وجود دارد که نمیگذارند تلهتئاترها تولید و پخش شوند. در این مورد متاسفم و فقط دعا میکنم که خدا همه ما را به راه راست هدایت کند. این وضعیت فعلی را اگر به تجاریشدن رویکرد تلویزیون هم نسبت بدهیم، نتیجه خوبی نمیشود گرفت. سیاستهای کلی تلویزیون ما به قدری بد بودهاند که مردم چندان به رسانهداخلی توجه ندارند. خیلیها اگر گاهی مجبور شوند تلویزیون ایران را ببینند؛ مثل همین مسابقات ورزشی که ناچار بودند آن را از کانال سه تماشا کنند، بعد میآیند و با یک تبختر و غروری میگویند من اصلا تلویزیون ایران را تماشا نمیکنم.
تنها بهایندلیل که تلویزیون ایران دیگر چیزی برای مردم ندارد و در سوپرمارکتها و مغازههای لبنیاتی رفته است؛ یعنی تلویزیونهایی که در این مغازهها روشنند و برنامههای داخلی ازشان پخش میشود. صدا و سیمای ما امروز حتی تبلیغات تئاتر را هم به آنتنش راه نمیدهد؛ درحالیکه در سطح دنیا اصطلاح معروفی وجود دارد که میگوید «میزان فرهنگ جوامع را باید با ریشه تئاتر آن سنجید.» یعنی در جامعهای که به لحاظ فرهنگی مقداری جلوتر باشد، شما میبینید که فلان پیرزن میرود و یک قاچ خربزه میخرد، یک قاچ هندوانه میخرد، یک دانه سیب میخرد و غذایش یک ساندویچ است اما همان فرد را در عین این نداریاش، شب در صف تئاتر میبینیم.
این نتیجه سیاستی است که چنین شهروندی را عادتداده تا در سبد اقتصادی زندگیاش تئاتر وجود داشته باشد. این چیزها در کشور ما از بینرفته و من فکر میکنم روزی در کتابهای تاریخمان بخوانندکه زمانی در ایران چیزی به اسم تلهتئاتر وجود داشت و افرادی که در این زمینه کار میکردند. اگر مدیوم تلهتئاتر در تلویزیون همچنان زنده بود، خیلی از هنرمندان ما هم در وادی هنر فاخر باقی میماندند و جذب کارهای مبتذل بازاری نمیشدند. شاید خیلیها یادشان نباشد اما در دهه 40 همین آقایان نصیریان، انتظامی، والی، مشایخی و... در هفته یک روز تئاتر زندهای را روی آنتن تلویزیون اجرا میکردند و مردم حتی آنهایی که اهل تئاتر نبودند، مرتب درباره کار آنها بحث میکردند. من حتی یادم هست یکی از بستگان خودم که پیرزن سادهای بود میگفت: «این انتظامی خیرندیده، امشب فوقالعاده کار میکند، برویم ببینیم....» اینها همه یعنی آشنایی مردم عام با هنر تئاتر که ما متاسفانه امروز هیچکدامشان را نداریم. وضعیت تئاتر تلویزیونی در سالهای اخیر، خیلیها را ناراحتکرده و به نگرانی انداخته است؛ چون این مدیوم به هرحال هم آشناکننده مردم عادی با تئاتر است و هم باعث ماندگاری کارها میشود. بسیاری از دانشجوها در این سالها به من مراجعه داشتهاند و راجعبه تئاترهای من صحبت کردهاند که لااقل اینها را تبدیل به فیلم کنیم تا بمانند. تلهتئاتر وقتی تولید میشود، همه چیزش حساب و کتاب را دارد؛ میزانسن آن، صداگذاریاش، نورپردازی و همه چیزهای دیگرش براساس دوربین طراحی میشود.
ولی وقتی من تئاتر را طراحی میکنم، این طراحی براساس صحنه انجام میشود. بنابراین فیلمبرداری از تئاترهای ما معنی تلهتئاتر را نمیدهد اما به قول معروف «کاچی به از هیچی» ما در این شرایط کار دیگری از دستمان برنمیآید، جز اینکه همین کار را بکنیم. این کار حتی از نظر مالی هم برای ما صرفه بهخصوصی ندارد اما برای آن دنیایمان این کار را میکنیم و الان هم دو تا از کارهایم را تبدیل به فیلم کردهام که در مراحل انتهاییشان هستند و دارند مجوزهایشان را میگیرند.
هوشنگ توکلی، بازیگر و کارگردان تئاتر
تلهتئاتر یک مدیوم بیانی مستقل در هنر است که در سالهای دور برای ارتباط و جذب مخاطب و همینطور تاثیرگذاری و فرهنگسازی در جامعه، تمرکز خیلی بیشتری روی آن وجود داشت. در زمانهایی که مدیران تلویزیون توجه بیشتری به این قالببیانی داشتند، شاهد درخششهای بیشتری هم در این زمینه بودیم؛ اما متاسفانه امروز توجهی که به تلهفیلم میشود، نصیب تلهتئاتر نمیشود. تلهفیلمها در سالهای اخیر توانستهاند خیلی موفق باشند و کارهای فوقالعادهای بین آنها وجود دارد. استعدادهای فراوانی هم توانستهاند در این قالب دیده و معرفی شوند و اگر همین توجه همچنان به تلهتئاتر وجود داشت، ما شاهد جهشها و خلق لحظههای ناب فراوانی بودیم. تلهتئاتر یک مدیوم زبانی خاص است که از یک طرف تلویزیونی به حساب میآید و از طرف دیگر تئاتری. این قالب و مدیوم نباید به عکسبرداری یا همان فیلمبرداری از تئاترهای زنده و پخش آنها از تلویزیون تبدیل شود. به کار گرفتهشدن کات بهطور کل و شگردهای تدوینی یا دوربین متحرک در تلهتئاتر هم باید به نحوی باشد که اتمسفر هنر نمایش به هم نخورد و این نیازمند یک ظرافت پیچیده است. ما در اوایل انقلاب تئاترهای مختلفی کار کردیم که یکی از شاخصترینهایشان مجموعه «مدرس» بود. در «مدرس» مرحوم خسرو شکیبایی سکانس یا پرده مشهوری داشت که در نقش شهید مدرس، سخنرانی ۲۵ دقیقهای را با تمام فراز و فرود آن و حسهای زیر و بم، ریز و درشت بازیگری بدون قطع دوربین اجرا کرد. این صحنه در خدمت حال و هوای کلی اثر بود و به دلیل پرهیز از کات یا هر شگرد تدوینی دیگری، به این شکل تهیه نشد. این کارها یک کارگردان تلویزیونی متبحر که به اصول هنر نمایش وارد باشد، هم میخواهد. مسعود فروتن که در مجموعه «مدرس» هم کارگردانی تلویزیونی را به عهده داشت، یکی از نوابغ این رشته بود؛ اما امروز متاسفانه میبینیم که مدیران تلویزیون با سوء مدیریتشان باعث شدهاند که آقای فروتن به جای انجام کارهای فوقالعادهای که از عهدهشان برمیآید، باید بیایند و یک برنامه در تلویزیون اجرا کنند که در آن مجموعههای قدیمی تلویزیون و چیزهای نوستالژیک معرفی میشوند.
خسرو شکیبایی و تلهتئاتر مدرس
در سال 1366 هوشنگ توکلی سریال «مدرس» را میسازد و به خسرو شکیبایی کمتر شناختهشده نقش سید حسن مدرس را میدهد، شکیبایی بعدها گفت همه دوستانش او را از ایفای نقش یک روحانی سیاستمدار منع میکردند اما شکیبایی در سکانسی ازهمین سریال، بازیای ارائه میدهد که تا بهحال در فضای بازیگری ایران کمتر شاهد آن بودهایم. در صحنه سخنرانی مدرس در مجلس شورای ملی، خسرو شکیبایی یک مونولوگ طولانی بدون کات و پر از لغات و اصطلاحات دشوار را بدون اشتباه ارائه میدهد که موجب بهت دستاندرکاران آن تلهتئاتر در سر صحنه میشود و بعدها بینندگان را مسحور میکند. خسروشکیبایی با همین نقش معروفتر میشود و سال بعدش در فیلم مشهور داریوش مهرجویی نقش حمید «هامون» را بازی میکند. جلسه دادگاه بررسی نحوه شهادت شهید مدرس، تصمیم قشون قزاق برای حرکت از قزوین به تهران، معرفی رضاخان بهعنوان سردار سپه از طرف سرهنگ باقری نزد شاه قاجار از بخشهای تماشایی تئاتر«مدرس» بود.
حسن فتحی، تلهتئاتر و سریالهای تاریخی
شاید برایتان جالب باشد که حسن فتحی، کارگردان سریال مشهور «شهرزاد» در اواسط دهه 70، از جمله کارگردانهایی بود که چند تلهتئاتر موفق را برای شبکه دو سیما آماده کرد. این کارگردان سینما و تلویزیون پیش از ساخت سریالهای موفقی همچون «پهلوانان نمیمیرند»، «شب دهم»، «مدارصفردرجه» و «روشنتر از خاموشی» در شبکه دو سیما، تلهتئاترهایی همچون «ملکههای فرانسه»، «معمای یک قتل»، «سوءتفاهم» و همچنین تلهتئاتر «تله موش» را کارگردانی کرده بود. تبحر این روزهای حسن فتحی در تصویرکردن قصههایی که در بستر تاریخی روایت میشوند، بیارتباط با مشق او در فضای تلهتئاترهای تلویزیونی نیست. تمرینی برای دستیافتن به میزانسنی که حالا او را در طراحی فضای سریالهایش کمک میکند؛ طراحی از مسیر حرکت بازیگران تا چگونگی قطع و وصلشدن نورها و بازی بازیگران و حتی مواردی مثل گریم و چیدمان دکور.
از تلهتئاتر امام علی (ع) تا تولید سریال تاریخی مذهبی
یکی از شاخصترین آثار مذهبی ایران، مجموعه تلویزیونی امام علی(ع) ساخته داود میرباقری است که هنوز پس از گذشت نزدیک به دو دهه از ساخت آن همچنان باطراوت جلوه میکند.
شاید نکته جالب توجهی که کمتر در مورد این سریال شنیدهاید، این است که مجموعه یادشده در اوایل دهه 70 با بودجهای در حدود ۲۷ میلیون تومان بهعنوان یک تلهتئاتر مقابل دوربین رفت و بعدها به دلیل اهمیت ساخت سریال در حوزه تاریخ و البته نظر مدیران وقت تلویزیون، این مجموعه در طول مدت ساخت بیش از ۱۰ بار دچار اصلاح برآورد شد و درنهایت بهعنوان یکی از پروژههای پرهزینه و سنگین تولید شد. داود میرباقری بعدها برای تلویزیون، سریالهای موفق تاریخی دیگری همچون «معصومیت از دسترفته» و «مختارنامه» را کارگردانی کرد.
* نویسنده : میلاد جلیلزاده روزنامهنگار
نظر شما