شناسهٔ خبر: 26776520 - سرویس ورزشی
نسخه قابل چاپ منبع: طرفداری | لینک خبر

از سومبرِروی پله تا خوشحالی بعد از گل دیوانه وار تاردلی؛ مصاحبه ای با پنج گلزن فینال جام جهانی

محمد امین یزدان پناه

به داستان گلزنان فینال های جام جهانی، از زبان خودشان پرداختیم!

صاحب‌خبر -

طرفداری- فینال جام جهانی یکی از بزرگترین بازی های فوتبال به شمار می رود و اکثر بازیکنانی که در آن حضور می یابند به اسطوره های تاریخ فوتبال کشورشان تبدیل می شوند. گلزنی در فینال جام جهانی اما شیرینی حضور در آن را دو چندان می کند؛ با ما همراه باشید و از داستان گلزنان جام های جهانی که به زبان خودشان نقل شده است باخبر شوید.

۱۹۵۸: برزیل ۵ سوئد ۲

پله در فینال دو گل زد؛ در حالی که تنها ۱۷ سال سن داشت. او با این گل به جوان ترین گلزن تاریخ فینال های جام جهانی تبدیل شد

پدر من فوتبالیست بود ولی به دلیل مصدومیت زانو آن را کنار گذاشت. روز بازی برزیل و اروگوئه در جام جهانی ۱۹۵۰، او به همراه دوستانش تدارک یک مهمانی بزرگ را دید. زیرا فکر می کردند برزیل با شکست اروگوئه به قهرمانی می رسد. برزیل باخت. پدرم گریه می کرد، همه گریه می کردند. من تنها ۱۰ سال داشتم و چیزی نمی فهمیدم. گفتم:

پدر، برای چه گریه می کنی؟

او در جواب گفت:

چون برزیل جام جهانی را باخته است.

برای اینکه حالش را بهتر کنم به او گفتم:

نه، گریه نکن، من برای تو جام جهانی را می برم.

پس از شکست در جام های جهانی ۱۹۵۰ و ۱۹۵۴، مردم برزیل اعتمادشان به تیم ملی کشورشان را از دست داده بودند. ولی برزیل هرگز تیمی به قدرتمندی سال ۵۸ نداشت. من فکر می کنم تا به امروز تیمی به قدرتمندی آن سال وجود نداشته است. برای نخستین بار تیم یک روانشناس داشت‌. مردی به نام دکتر کاوالیو بود. او معتقد بود من ۱۷ سال سن دارم و برای مقابله با فشار های رسانه ها، بسیار جوان هستم. او همچنین می گفت گارینشا بسیار مسئولیت ناپذیر است و نباید اینجا باشد. چه افکاری داشت!به نظرم فشار بیشتر بروی بازیکنان باتجربه ما بود. آن ها با خبرنگاران مصاحبه می کردند. در حالی که ما با کودکانی که به هتل ما آمده بودند مشغول بازی بودیم. به یاد دارم اکثر آن ها بلوند بودند.
وقتی سوئدی ها گل اول بازی را به ثمر رساندند همه ما شوکه شدیم‌. با این حال واوا گل اول تیم ما را زد و سپس نوبت "sombrero" رسید (گل  مشهور پله به دلیل نوع به ثمر رسیدنش که به کلاه های اسپانیولی شباهت داشت به این نام مشهور شد). من توپ را با سینه ام کنترل کردم، سپس توپ را از بالای سر مدافع رد کردم، توپ را نگه داشتم و به سمت دروازه شوت زدم تا برزیل ۲ بر ۱ پیش بیفتد.

پله جوان، گل سوم برزیل در فینال را به ثمر رساند

گل دوم خودم را هم با یک ضربه سر وارد دروازه سوئد کردم. در پایان بازی هواداران سوئدی هم برزیل را تشویق کردند. بلافاصله من به گریه افتادم. گیلمار که آن زمان دروازه بان سانتوس بود به بالای سرم آمد و گفت:

گریه نکن، گریه نکن پسر!

ولی آن لحظه یک احساس فوق العاده بود که نمی توانم توصیفش کنم.

۱۹۷۰: برزیل ۴ ایتالیا ۱

هنگامی که ژرسون گل دوم برزیل را به ثمر رساند، برخی معتقد بودند او بهترین برزیلی است که قهرمان جهان شده است

من هرگز زندگی حرفه ای و شخصی ام را با یکدیگر یکی نمی کردم. در آن جام، همسرم برای دیدن بازی های من به مکزیک نیامد. با این حال این ها دو موضوع متفاوت از یکدیگر بودند.
فینال، بسیار شگفت انگیز به نظر می رسید و راحت تر از آن چیزی که فکرش را می کردیم بود. ماریو زاگالو که مربی تیم بود بسیار باهوش بود و دیگر تیم ها همواره در جستجوی این بودند که تمرینات ما را ببینند.

ژرسون یکی از بازیکنان کلیدی برزیل در جام جهانی ۱۹۷۰ بود

در ابتدای بازی زاگالو، پست جرزینیو را از وینگر راست به وینگر چپ تغییر داد و برعکس پست رولینیو را از وینگر چپ به وینگر راست. پس از اینکه ایتالیایی ها این موضوع را فهمیدند زاگالو دوباره برنامه را تغییر داد؛ جرزینیو وینگر راست شد و رولینیو وینگر چپ. به همین دلیل بود که بازی ما با ایتالیا ساده شد زیرا ما برنامه آن ها را می دانستیم اما آن ها برنامه ما را نمی دانستند.
بازی ظهر برگزار می شد. ما با هوای گرم مکزیک آشنا بودیم اما اروپایی ها به ندرت آن را تجربه کرده بودند. هوا ۳۴ درجه بود. در اتوبوس تیم رقص پاگوندا (که نوعی سامبا بود) را انجام می دادیم. تقریبا پیش از تمام بازی ها این کار را می کردیم و فضای شادی را به وجود می آوردیم.
بازی در نیمه اول ۱-۱ به پایان رسید اما همانطور که گفتم زاگالو جای جرزینیو را عوض کرد. او به سمت راست آمده بود و حرکات مورب انجام می داد. او یا به من پاس می داد و حرکت می کرد، و یا اینکه به من پاس می داد و من حواس بازیکنی که او را زیر نظر داشت را پرت می کردم. من مانند یک مانکن شده بودم و وظیفه ام پرت کردن حواس یار نفر به نفر جرزینیو شده بود.

ژرسون گل دوم برزیل در فینال جام جهانی ۱۹۷۰ برابر ایتالیا را به ثمر رساند

زمانی که بازی به پایان رسید تماشاگران به زمین ریختند و لباس های توستائو را از تنش در آوردند؛ تنها لباس زیر او مانده بود که مردم آن را هم می خواستند! آن ها او را روی دستانشان گرفتند و به اتاق بردند تا لباسش را عوض کند. این یک خوشحالی تمام عیار بود و مردم معتقد بودند این تیم، بهترین تیم تاریخ است.

۱۹۷۴: آلمان غربی ۲ هلند ۱

پل برایتنر گل تساوی بخش ژرمن ها در مونیخ را به ثمر رساند

ما فوتبال را به شیوه اولیه اش انجام می دادیم. شما باید توپ را هرچه سریع تر و بهتر به سمت دروازه حریف می بردید. این نوع بازی تکنیکی نبود، اما جواب می داد. پیش از آغاز بازی اتفاقاتی افتاد که ما را شوکه کرد. ما وارد رختکن شدیم و لباس هایمان را عوض کردیم. سپس به زمین رفتیم تا نگاهی به شرایط زمین بیندازیم. هنگامی که دوباره به رختکن برگشتیم دیدیم که هلندی ها روبروی ما شادی می کنند، سرود می خوانند و ما را مسخره می کنند. مثل پسرانی که در اکتبرفست شرکت می کنند. ما در رختکن نشستیم و با خودمان گفتیم:

آن ها چه می کنند؟ آیا دیوانه شده اند؟

پل برایتنر، یکی از قهرمانان جام جهانی به همراه تیم ملی آلمان غربی در جام جهانی ۱۹۷۴ بود

ما بیرون رفتیم، داور در سوتش دمید و ما بدون این که چیزی ببینیم یک بر صفر عقب افتادیم! هلندی ها شایسته پیروزی نبودند و نتوانستند نتیجه را حفظ کنند. ما در رختکن از خوشحالی آن ها بسیار متعجب شدیم، آن ها بسیار پیش پا افتاده خوشحالی می کردند، آن ها می خواستند ما را مسخره کنند، با این حال در بازی از ما پیش افتادند اما نمی توانستند گل دوم را بزنند.
نزدیک دقیقه ۲۵ بود که صاحب یک ضربه پنالتی شدیم. با این حال یک پنالتی زن تمام عیار نداشتیم. در نهایت من برای پنالتی زدن انتخاب شدم؛ هیچ کس دوست نداشت این مسئولیت بزرگ را به عهده بگیرد. من به خودم گفتم:

خیلی خوب پسر، تو می خواهی قهرمان جهان شوی؟ گل کردن این توپ بخشی از آن خواهد بود.

من توپ را روی نقطه پنالتی قرار دادم و به سمت خط محوطه جریمه عقب رفتم. ولفگانگ اووراث به سمتم آمد و گفت:

پل، چه کار می کنی؟ تو می خواهی پنالتی بزنی؟

من گفتم:

تو چه فکر می کنی ولفگانگ؟ من آمدم که پنالتی را گل کنم. حالا برو.

و پس از آن توپ وارد دروازه شد.

پل برایتنر پنالتی تساوی بخش آلمان در فینال جام جهانی ۱۹۷۴ برابر هلند را به ثمر رساند

فینال روز یکشنبه برگزار شد. ساعت ۸:۳۰ روز دوشنبه من در خانه به همراه همسرم بودم. به خودم گفتم:

حالا وقت استراحت کردن است. روی مبل می نشینم و فینال را دوباره و این بار با خیال راحت می بینم.

برند هولزنبین را دیدم که به زمین افتاد و داور مسابقه یعنی آقای تیلور نقطه پنالتی را نشان داد. پس از اعلام پنالتی، شماره سه (که خودم بودم) از تصویر خارج شد. پنج ثانیه بعد شماره سه دوباره در تصویر دیده می شد. او آمد و توپ را گرفت و روی نقطه پنالتی قرار داد. پیش از ضربه، کمی پرش کردم، احساس مریض بودن به من دست داد و پس از آن عرق ریختم. عرق از صورتم چکه کرد. تلویزیون را خاموش کردم و با خودم گفتم:

دیوانه شده بودی؟ تو چه کار می کردی؟ اگر آن پنالتی گل نمی شد چه کار می کردی؟

به همسرم گفتم:

باید بیرون بروم.

نزدیک به نیم ساعت خارج از خانه راه رفتم و به آن ضربه فکر کردم:

تو چه کار کردی؟ چرا پنالتی را زدی؟

۱۹۸۲: ایتالیا ۳ آلمان غربی ۱

مارکو تاردلی زننده گل سوم ایتالیا به آلمان غربی در فینال جام جهانی ۱۹۸۲ اسپانیا بود

 از حدود شش سالگی فوتبال بازی کردن را شروع کردم. زمینی که از آن استفاده می کردیم مربوط به یک کلیسا بود. پدر و مادر من مانع فوتبال بازی کردن من می شدند. آن ها می خواستند که من درس بخوانم. در واقع مادر من دوست داشت تا یک دختر داشته باشد و به یاد دارم یک بار لباس فوتبال من را آتش زد تا دیگر بازی نکنم.

مارکو تاردلی، به همراه تیم ملی ایتالیا قهرمان جام جهانی ۱۹۸۲ شد

شب پیش از فینال مانند دیگر شب ها بود. من به اتاق دینو زوف و گائتانو شیره آ رفتم تا هم با آن ها صحبت کنم و پس از آن هم استراحت کنم اما خوابم نمی برد. من به تمام اتفاقاتی که تا آن روز در زندگی ام افتاده بود فکر کردم: مادرم که نمی خواست فوتبالیست شوم، برادرانم که به فوتبالیست شدنم کمک کردند. اگر می بردم باز هم دوستانم برای صحبت با من به خانه مان می آمدند؟
من به خوبی لحظه گل زدنم را به یاد دارم. بسیار خوش شانس بودم که پاس زیبای شیره آ به من رسید. من باید او را به خاطر چنین پاسی می بوسیدم. پیش از این دیده بودم که بعضی از بازیکنانی که در فینال جام جهانی گل زدند بسیار اغراق آمیز خوشحالی کردند.
وقتی که گل زدم، احساس تنها بودن کردم؛ حضور هیچ کدام از هم تیمی ها، مربیان و تماشاگران را حس نمی کردم و هیچ چیز نمی شنیدم، مثل یک فیلم بی صدا بود. با اینکه اتفاق عجیبی بود اما بسیار زیبا بود.

خوشحالی دیوانه وار مارکو تاردلی به یکی از به یادماندنی ترین لحظات تاریخ جام جهانی تبدیل شد

زمانی که برای شروع مجدد بازی به میانه میدان آمدم بسیار خسته بودم. با این حال صلیب بستم زیرا احساس می کردم کلماتی که در هنگام خوشحالی به زبان آوردم چندان جالب نبود. این آخرین گلی بود
که با پیراهن تیم ملی ایتالیا به ثمر رساندم. اتفاق جالب توجهی که همچنان برایم معماست این است. خوشحال کننده نیست، اما در عوض خیلی جالب است که با وجود تنهایی احساس شادی داری. من با تعداد نفرات زیادی بودم، اما احساس تنهایی داشتم زیرا صدایشان را نمی شنیدم.

۱۹۹۸: فرانسه ۳ برزیل ۰

امانوئل پتی سومین گل فرانسه در فینال جام جهانی ۱۹۹۸ را زد تا خروس ها برای نخستین بار بر بام فوتبال جهان بایستند

به محض اینکه هتل را به مقصد استادوفرانس ترک کردیم، همه می خواستند ما را ببینند. ما با موتورسیکلت رفتیم و سپس سوار اتوبوس شدیم. در طول راه افرادی بودند که کنار جاده خوابیده بودند و هنگامی که ما به آنجا رسیدیم سروصدا کردند.

امانوئل پتی، زننده سومین گل فرانسه در فینال جام جهانی ۱۹۹۸ برابر برزیل 

چند سال قبل از ۱۹۹۸، مصاحبه ای کرده بودم و طی آن گفته بودم که دوست دارم فرانسه میزبان جام جهانی باشد و در فینال ۲ بر ۰ برزیل را شکست دهد. این بسیار هیجان انگیز بود که فرانسه در سال ۱۹۹۸ میزبان جام جهانی بود و من هم می توانستم در فینال بازی کنم. چند دقیقه مانده بود به پایان بازی که به فرانک لبوف نگاه کردم؛ به خاطر اخراج مارسل دسایی من در دفاع وسط بازی می کردم. به فرانک گفتم:

رؤیای من به حقیقت تبدیل شده و ما ۲-۰ برنده شدیم!

چند دقیقه بعد من گل سوم را زدم و رویای خودم را از بین بردم. به خوبی به یاد دارم هنگامی که پاتریک ویرا به من پاس داد. من فضای خوبی داشتم و می دانستم تافارل در سمت چپش مشکل دارد. شوت زدم و توپ وارد دروازه شد. یادم می آید که مانند یک اسب دیوانه در زمین می دویدم. بعد از آن، پاتریک ویرا بغلم کرد. سروصدای تماشاگران فوق العاده بود!

امانوئل پتی، پس از گلزنی پاتریک ویرا را در آغوش می گیرد

در آن زمان فرانسه مشکلات داخلی فراوانی داشت و البته مشکلاتی که برای مهاجران در اطراف پاریس به وجود آمده بود. اما پس از قهرمانی همه یکی شده بودیم؛ سیاه پوستان، الجزایری ها، سفید پوستان، زرد پوستان و... همه از ثروتمند گرفته تا فقیر خوشحال بودند و این همه به خاطر یک بازی فوتبال بود.

نظر شما