شناسهٔ خبر: 26771128 - سرویس فرهنگی
نسخه قابل چاپ منبع: برهان | لینک خبر

محمدحسن روزی‌طلب/ مروری تفصیلی بر کودتای نافرجام «نوژه»(6)؛

ستاد خنثی‌سازی کودتا

صاحب‌خبر -

گروه تاریخی برهان/ محمدحسن روزی‌طلب؛ در شماره‌های پیشین این مطلب به شکل‌گیری کودتای نوژه، نحوه‌ی افشای آن، ساختار کودتا و ماجرای گسستن آن پرداخته و به این نکته‌ی مهم اشاره شد که نحوه‌ی مواجهه‌ی حضرت «امام خمینی(ره)» با کودتای نوژه یکی از مسائلی بود که همواره به عنوان نمونه‌ی اعلای مدیریت بحران از آن یاد می‌شود. در ادامه‌ی این ماجرا به ستاد خنثی‌سازی کودتا و فعالیت‌های آن می‌پردازیم.

 
پس از جمع آوری اطلاعات لازم برای مقابله با کودتاگران و دستگیری عوامل کودتا، ستادی به نام ستاد خنثی سازی کودتا تشکیل شد که اعضای این ستاد مرکب از نمایندگان سپاه پاسداران انقلاب اسلامی، کمیته ی انقلاب، کمیته ی اداره ی دوم ارتش، اطلاعات، ارشاد و انجمن اسلامی نیروی هوایی و گروه ضربت مهدیه ی قصرفیروزه بودند.
 
محسن رضایی از اطلاعات سپاه پاسداران، جمال اصفهانی از اطلاعات کمیته، امیر مهدی منتظری، سعید حجاریان، رضا عاصف، بیژن تاجیک، مسعود کشمیری، جواد قدیری و محمد رضوی از جمله افراد اصلی ستاد ضدکودتا بودند. گفته می شود محسن رضایی مسئولیت ستاد ضدکودتا را بر عهده داشت و امیر مهدی منتظری جانشین او بود. جمال اصفهانی از اطلاعات کمیته بر روی سران کودتا مانند باقر بنی عامری و منچهر قربانی فر و سعید حجاریان بر روی ناصر رکنی کار می کردند.
 
محسن رضایی از اطلاعات سپاه پاسداران، جمال اصفهانی از اطلاعات کمیته، امیر مهدی منتظری، سعید حجاریان، رضا عاصف، بیژن تاجیک، مسعود کشمیری، جواد قدیری و محمد رضوی از جمله افراد اصلی ستاد ضدکودتا بودند. گفته می‌شود محسن رضایی مسئولیت ستاد ضدکودتا را بر عهده داشت و امیر مهدی منتظری جانشین او بود.
 
در این میان جواد قدیری و مسعود کشمیری با توجه به نفوذشان در اداره ی دوم ارتش، تقریباً در ستاد ضدکودتا فعال مایشا بودند، به نحوی که در یکی از دیدارها مسعود کشمیری به عنوان نماینده به ارائه ی گزارش می پردازد. همچنین در اداره ی دوم ارتش برای خنثی سازی کودتا و جلوگیری از فرار عناصر اصلی و هرگونه اقدام از جانب آن ها، گروه ویژه ای مرکب از آقایان تیمسار احمد دادبین، شهید سروان حسین شهرام فر و سروان نوری تشکیل شد تا پس از اعزام به پایگاه هوایی نوژه، با همکاری نیروهایی که از قبل در آنجا مستقر بودند، به دستگیری و مقابله با کودتاگران اقدام نمایند.
 
همچنین در اداره ی دوم ارتش، مرکز فعالیت های ضدکودتا تحت نظارت محمد رضوی شکل گرفت که مستقیماً با مسئولان ارشد نظام در تماس بود و هر گونه اقدامات مرکز در هماهنگی با آن ها صورت می گرفت. عصر روز 18 تیر 59 تیم های عملیاتی برای خنثی سازی کودتا و دستگیری کودتاگران وارد عمل شدند، پارک لاله در تهران، پایگاه نوژه و جاده ی منتهی به آن در همدان تحت کنترل نیروهای عملیاتی قرار گرفت و پس از محاصره ی پایگاه نوژه، نیروها وارد عمل شدند و کودتاگران دستگیر شدند.
 
با این حال سران اصلی کودتا و رؤسای سه شاخه ی آن موفق شدند از کشور فرار کنند. احکام بازداشت متهمین به دخالت در توطئه ی کودتا توسط دادگاه انقلاب اسلامی ارتش صادر شد و تمامی عوامل و رهبران کودتا از جمله سرهنگ زادنادری، هادی ایزدی،ایرج خلف بیگی، تیمسار محققی، ستوان ناصر رکنی، سرهنگ داریوش جلالی، استوار عبدالعلی سلامت، استوار غلامحسین قایق ور، سرهنگ رحمت الله خلیفه، سرگرد کوروش آذرتاش و ... در دادگاه انقلاب به اعدام محکوم شدند. همچنین تعداد 114 نفر از کودتاچیان به مجازات هایی از حبس ابد تا 10 ماه حبس محکوم شدند.
 
بررسی سوابق کودتاگران نشان می داد که آن ها در زمان رژیم گذشته از وفادارترین افسران به رژیم شاهنشاهی بودند، به گونه ای که یکی از آن ها در اسنادی که بعداً مشخص شد در پرونده اش موجود بوده، آمادگی خود را برای سرکوب و حتی عملیات انتحاری برضد انقلابیون اعلام کرده بود! داریوش جلالی یکی دیگر از کودتاگران بود که از عوامل مهم پروژه ی ( IBEX) به حساب می آمد. پروژه‌ِی ( IBEX) کار مشترک سازمان سیا، آژانس اطلاعات ملی آمریکا ( NSA) و نیروی هوایی ارتش بود که در آن پنج پایگاه جاسوسی در مرزهای ایران جهت شنود مکالمات رادیویی و سنجش میزان ترافیک و جا به جایی نیروهای ارتش سرخ در قسمت جنوبی شوروی، آگاهی از آزمایش های موشکی شوروی و دریافت تصاویر با کیفیت از ماهواره های جاسوسی آمریکا تأسیس شد.
 
این پایگاه ها به صورت مشترک بین کارکنان اطلاعاتی آمریکا و اطلاعات نیروی هوایی شاهنشاهی اداره می شد. داریوش جلالی همچنین متهم به آتش سوزی عمدی پایگاه راداری کرند در زمان مسئولیتش در این پایگاه بعد از پیروزی انقلاب بود. ماجرای کودتای نوژه تا به حال در کتب و رسانه ها به دفعات بررسی شده است. اما آنچه مغفول مانده این است که بنی عامری، رهبر این کودتا اگرچه دستگیر شد، اما توسط مسعود کشمیری فراری داده می شود. حضور چهره هایی همچون جواد قدیری و مسعود کشمیری که بعدها جنایت هایشان در انفجار 6 تیر و 8 شهریور 1360 آشکار می شود، ضرورت بررسی کمیته ی مستقر در اداره ی دوم ارتش را متذکر می گردد .
 
محمدی ری شهری رئیس وقت دادگاه های انقلاب ارتش درباره ی نفوذی های ستاد ضدکودتا می گوید: «در این مجموعه [ستاد ضدکودتا] که از نیروهای انقلاب تشکیل می شد، دست کم منافقین دو نفوذی داشتند: یکی همین شخص یعنی کشمیری و دیگری جواد قدیری که بعد از انفجار نخست وزیری به خارج گریختند.»
 
کمیته‌ی  اداره ی دوم ارتش
 
شب 22 بهمن 1357، جمال میرشکرایی که اسلحه ای از پادگان عشرت آباد به دست آورده بود، به همراه دو نفر دیگر به منزل یکی از روحانیون مشهور که مقابل ستاد ارتش قرار داشته، رفته و به همراه دختر وی که همسر علی رضا تدین و خود از اعضای سازمان منافقین بوده است، از پشت بام به سمت ستاد ارتش تیراندازی می کند. با توجه به فضای عمومی شهر و خبر سقوط رژیم شاه، به زودی ستاد ارتش نیز سقوط کرده و آن ها بلافاصله وارد اداره ی دوم (مرکز اطلاعات طبقه بندی شده ی پرسنلی، نظامی، سیاسی، جاسوسی کل ارتش) می شوند.
 
در همان شب اول با هاشم صباغیان تماس گرفته و پس از برخی هماهنگی ها، یک کامیون اسلحه از اداره ی دوم به سازمان مجاهدین خلق (منافقین) حمل می گردد. آن گونه که بعدها برخی از این افراد اقرار نمودند، این پروسه با محوریت موسی خیابانی رخ می دهد. همان شب فردی به نام باقر ذاکر از کادر منافقین که بعدها بازداشت شد، به جمع آن ها اضافه شده و با استفاده از ابزار صنعتی، یک صندوق رمز مخصوص باز شده و اسناد آن خارج می گردد.
 
جمال میرشکرایی همچنین به فردی از اعضای سازمان مجاهدین انقلاب تماس می گیرد و از او می خواهد که به سازمان اطلاع دهد که چنانچه سندی لازم دارند، به ساختمان بیایند. فردای آن روز حسن منتظرالقائم، علی اژئیان، محمد کاظم پیرو رضوی و مرتضی الویری از سوی کمیته به ساختمان اداره ی دوم مراجعه و آن را از میرشکرایی تحویل گرفته و کمیته ی رکن 2 را تشکیل می دهند. جالب است که علی رغم علنی بودن هواداری میرشکرایی از سازمان مجاهدین خلق (منافقین) و تحویل اسلحه های آن اداره به منافقین، از نامبرده نیز جهت همکاری دعوت به عمل می آید.
 
مسئولیت کمیته ی اداره ی دوم بر عهده ی محمد کاظم پیرو رضوی که در آن زمان به محمد رضوی مشهور بوده است، قرار داده می شود و به مرور افرادی همچون مسعود کشمیری (عامل انفجار نخست وزیری)، جواد قدیری، علی اکبر تهرانی (متهم ردیف دوم پرونده ی انفجار نخست وزیری)، باقر ذاکر، تقی محمدی، حبیب الله داداشی، بیژن تاجیک، سعید حجاریان، تقی امانپور و ... به جمع آن ها افزوده می شوند.
 
جهت تسلط بر اوضاع اداره ی دوم، شورایی متشکل از امانپور، علی اژئیان (خواهرزاده لطف الله میثمی) و حبیب الله داداشی به سرپرستی محمد پیرو رضوی تشکیل می شود. در همین زمان سرهنگ حاتمی که در پیش از انقلاب عضو فعال ستاد تعدیل شایعات بوده است، رئیس اداره ی دوم می شود. به گفته ی علی اکبر تهرانی از اعضای بازداشت شده ی این شورا، اعضای این شورا مخالف بازداشت کسانی بوده اند که همچون سرلشکر نئبی و سرتیپ فکور بیات و ... موارد زیادی در پرونده داشته اند و تنها از آن ها یک بازجویی شفاهی کرده و آزادشان می نموده اند.
 
محمدتقی امانپور بعدها سمت های کلیدی مهمی را بر عهده گرفت از جمله، رئیس مرکز مطالعات و برنامه ریزی شهر تهران از سال 1386 تا کنون، مشاور وزیر نفت و مدیر عامل شرکت کالای نفت به مدت 4 سال، معاون وزیر جهاد سازندگی به مدت 22 سال. او از اعضای هیئت مؤسس وزارت جهاد سازندگی ودارنده ی نشان درجه 2 دولتی لیاقت و مدیریت است. گفتنی است خواهر محمدتقی امانپور، زهره امانپور همسر غلام رضا فروزش وزیر جهادسازندگی در دولت هاشمی رفسنجانی است. محمدتقی امانپور و برادرش محمدمهدی امانپور با خواهران حاتمی(شهین و زهرا) ازدواج کردند. محمدمهدی امانپور و همسرش شهین از اعضای رسمی سازمان منافقین بودند که در عراق به هلاکت رسیدند.
 
زهرا حاتمی از نزدیک ترین مشاوران زهرا رهنورد همسر میرحسین موسوی می باشد. او در جریان فتنه ی 88 چند ماه به اتهام های امنیتی بازداشت شد. شهین حاتمی از اعضای شورای رهبری سازمان منافقین در سال 1382 بود که به گفته ی سازمان در اثر حملات آمریکا به پادگان اشرف کشته شده اما بتول سلطانی دیگر عضو سابق شورای رهبری سازمان معتقد است شهین حاتمی بر اثر فشارها سیاسی و خانوادگی با قرص سیانور خودکشی کرده است.
 
نظامیان آمریکایی در ستاد مشترک ارتش
 
شب پیروزی انقلاب نیز مستشاران آمریکایی که در ستاد مشترک ارتش مشغول هدایت ارتش برضد مردم بوده اند، پس از اعلام تسلیم ارتش، توسط دکتر ابراهیم یزدی به سفارت آمریکا انتقال پیدا می کنند. البته وی ادعا می کند که برای این اقدام مجوز امام را داشته است و ماجرا را چنین نقل می کند:
 
«در 22 بهمن 1357، پس از اعلام بی طرفی ارتش، شماری از افسران ارشد، ارکان ستاد کل و همچنین چند نفری از مستشاران آمریکایی، از جمله ژنرال گاست در اتاق فرماندهی، در ساختمان ستاد کل ارتش ایران در خیابان شریعتی جلسه ای داشتند که ساختمان مورد حمله ی نیروهای مسلح مردمی قرار می گیر.
 
 با سقوط ستاد و تسلیم محافظین مسلح، ساختمان قرارگاه ستاد کل در محاصره قرار می گیرد ... مقارن نیمه شب افسران محاصره شده، از طریق تلفن با مدرسه ی رفاه و علوی تماس گرفته و درخواست کمک می کنند. آقای مهندس بازرگان با من تماس گرفته و خواستند که من اقدام کنم... از مدرسه ی علوی، با تعدادی از نیروهای مسلح مردمی، همراه با آیت الله مهدوی کرمانی به ساختمان ستاد مشترک رفتیم. قبل از من سرهنگ توکلی خود را به آنجا رسانده بود اما نتوانسته بود کاری انجام دهد. جوانان مسلحی که ستاد را اشغال کرده بودند، حاضر به آزادی افسران ایرانی و آمریکایی نشده بودند، با ورود تیم همراه من به ستاد و بعد از گفت وگوی مختصری با این جوانان، آن ها حاضر به همکاری شدند.
 
از تلفن طبقه ی همکف با اتاق فرماندهی تماس گرفته شد. شخصی به نام سپهبد ناصر فیروزمند که بعداً فهمیدم معاون ستاد بزرگ ارتشتاران است، جواب داد. به او اطلاع داده شد که خطری نیست بیایند بالا. تعداد آن ها جمعاً شاید حدود 20-15 نفر بود. حدود ساعت 3 صبح بود که با ماشین های خودشان، تحت نظر تیم همراه ما، به طرف مدرسه ی علوی به راه افتادیم. در سر راه، افسران آمریکایی و کارمندان همراهشان در سفارت آمریکا به آقای ناس، کاردار سفارت و افسران ایرانی در مدرسه ی علوی تحویل آقای مهدی عراقی داده شدند.»
  
عصر روز 18 تیر 59 تیمهای عملیاتی برای خنثیسازی کودتا و دستگیری کودتاگران وارد عمل شدند، پارک لاله در تهران، پایگاه نوژه و جادهی منتهی به آن در همدان تحت کنترل نیروهای عملیاتی قرار گرفت و پس از محاصرهی پایگاه نوژه، نیروها وارد عمل شدند و کودتاگران دستگیر شدند. با این حال سران اصلی کودتا و رؤسای سه شاخهی آن موفق شدند از کشور فرار کنند.
 
در کمیته ی اداره ی دوم به زودی تقسیم کار می گردد، محمد پیرو رضوی و محمدتقی امانپور رابطین جمع با نخست وزیری بودند و با دکتر ابراهیم یزدی و دیگران تماس داشتند. یکی از اقدام های انجام شده توسط آن ها این بود که با معرفی چهار نفر به دفتر امور انقلاب در نخست وزیری، چهار حکم با امضای ابراهیم حکیمی رئیس دفتر نخست وزیر دولت موقت در تاریخ 9 تیر 1358 صادر می شود و به هر یک مجوز دسترسی به احکام تا رده به کلی سری در یکی از نیروهای ارتش داده می شود.
 
مسعود کشمیری به شماره حکم (1584 رزدج) برای نیروی هوایی؛ علی اژئیان به شماره حکم (1585 رزدج) برای ستاد مشترک ارتش، سعید حجاریان به شماره حکم (1586 رزدج) برای نیروی دریایی، حبیب الله داداشی به شماره حکم (1587 رزدج) برای نیروی زمینی. آن ها از اختیارات ویژه ای در رفت و آمد آزادانه به محل بایگانی اسناد طبقه بندی شده برخوردار بوده و به پرونده های به کلی سری آزادانه دسترسی داشتند، مانند پروژه ی ( HB) یا ( IBEX) مربوط به پروژه های حساس آمریکایی ها در نیروی هوایی زمان شاه که توسط کشمیری مورد دستبرد واقع شده بود.
 
این دسترسی او به واسطه ی حکمی بود که از سوی ابراهیم حکیمی، رئیس دفتر نخست وزیر دولت موقت برای دسترسی به اسناد تا رده ی به کلی سری نیروهای مسلح داده شده بود. از رفتارهای خارج از قاعده ی این گروه همان زمان گزارش هایی ارائه می شود. مرحوم زواره ای در سال 61 افشا کرد که یک بار در گذشته کشمیری به هنگام انتقال اسناد سری در داخل کیف شخصی اش توسط یکی از افسران نیروی هوایی بازداشت شده بود ولی به دستور بهمن باقری فرمانده ی وقت نیروی هوایی و از نزدیکان بنی صدر، رها می شود.
 
اما تمام این موارد و دیگر گزارش ها نادیده انگاشته می شوند. به مرور این تیم به تمامی مراکز اطلاعاتی تسلط پیدا می کنند و اطلاعات نیروها و مراکز دیگر در کمیته ی اداره ی دوم متمرکز می شود. با تسلط در دادگاه ارتش و در دست داشتن اطلاعات جامع راجع به پرسنل ارتش، قدرت فوق العاده ای پیدا می کنند. تاجایی که در اداره ی دوم، حاکمیت با کمیته ی مستقر در آن بوده و در تصفیه ی ارتش، تعیین صلاحیت ها، مأموریت ها و ترفیعات دخالت مستقیم می کنند.
 
در این مقطع از دو گروه در کمیته ی رکن 2 برای گسترش نیروی انسانی بهره گرفته می شود. گروه اول افراد سطح بالای ضداطلاعات ها که دارای نقاط ضعفی بوده اند و گروه دوم برادرهای مخلص و مذهبی به نحوی که در کارشان مزاحمتی پدید نیاورند. گروه دوم جهت کسب وجهه در میان مسئولان وقت و حزب اللهی معرفی نمودن کل نیروهای کمیته ی اداره ی دوم مورد استفاده قرار می گیرند.
 
به عنوان نمونه از گروه اول می توان به عباس تاجیک (عامل ضداطلاعات و عضو تعقیب و مراقبت زمان شاه)، داوود افتخارپور (عامل ضداطلاعات، عضو شرکت کننده در طرح جوش، عامل ساواک و محافظ پسر شاه در هنگام تمرین های پروازی)، ناصر زلفی (عضو شعبه ی رابطین ضداطلاعات بین کمیته ی مشترک، شهربانی، نیروی هوایی و ساواک) و یا رمضان جهانی (عامل ضداطلاعات و مسئول صندوق های رمز و بایگانی سری ضداطلاعات مرکزی) اشاره کرد که زیر نظر کشمیری به مدت یک ماه بدون کوچک ترین دخالت و نظارت پرسنل نیروی هوایی در مرکز ضداطلاعات نیروی هوایی مستقر بوده و مجاز به هر کاری همچون از بین بردن، خارج کردن و اعمال تغییر در اسناد و مدارک سری بوده اند.
 
یکی از نمونه کارهای آن ها خرد کردن سوابق همکاری افتخارپور با ساواک توسط کشمیری بوده است. با تشکیل ستاد ضدکودتای نوژه، با نظر محمد رضوی، مسعود کشمیری، جواد قدیری، ناصر زلفی و ... به آن ستاد می روند. در شب اول کودتا کشمیری برای دستگیری رهبر کودتا می رود اما شایع می کند که بنی عامری از دست او فرار کرده است. یکی از زیر مجموعه های کشمیری مسئول شنود می گردد و تقی محمدی و جواد قدیری مسئول پیاده کردن نوارها و جمع آوری اطلاعات می گردند.
 
در این مقطع برخی ارتباطات کشمیری با منافقین توسط دو پاسدار شناسایی می شود و به رضوی گزارش می شود، اما رضوی هیچ اقدامی انجام نمی دهد و با پایان کار ستاد ضدکودتا، با تلاش علی اکبر تهرانی پس از موافقت رضوی و خسرو تهرانی وی طی مراحلی ابتدا به دفتر سیستان و بلوچستان نخست وزیری، سپس به دفتر محسن سازگارا و سپس به دفتر خسرو تهرانی (معاونت اطلاعات نخست وزیری) نفوذ داده می شود.(*)
 
ادامه دارد...
 
- پی‌نوشت‌ها در تحریریه برهان موجود می‌باشد. 
 
*محمدحسن روزی‌طلب؛ پژوهشگر تاریخ معاصر /انتهای متن/

نظر شما