شناسهٔ خبر: 26767891 - سرویس فرهنگی
نسخه قابل چاپ منبع: برهان | لینک خبر

مروری تفصیلی بر کودتای نافرجام «نوژه»؛ بخش ششم

ستاد خنثی‌سازی کودتا

صاحب‌خبر -

گروه تاریخ اندیشکده برهان/ محمدحسن روزی‌طلب؛ در شماره‌های پیشین این مطلب به شکل‌گیری کودتای نوژه، نحوه‌ی افشای آن، ساختار کودتا و ماجرای گسستن آن پرداخته و به این نکته‌ی مهم اشاره شد که نحوه‌ی مواجهه‌ی حضرت «امام خمینی(ره)» با کودتای نوژه یکی از مسائلی بود که همواره به عنوان نمونه‌ی اعلای مدیریت بحران از آن یاد می‌شود. در ادامه‌ی این ماجرا به ستاد خنثی‌سازی کودتا و فعالیت‌های آن می‌پردازیم.

 
پس از جمعآوری اطلاعات لازم برای مقابله با کودتاگران و دستگیری عوامل کودتا، ستادی به نام ستاد خنثیسازی کودتا تشکیل شد که اعضای این ستاد مرکب از نمایندگان سپاه پاسداران انقلاب اسلامی، کمیتهی انقلاب، کمیتهی ادارهی دوم ارتش، اطلاعات، ارشاد و انجمن اسلامی نیروی هوایی و گروه ضربت مهدیهی قصرفیروزه بودند.
 
محسن رضایی از اطلاعات سپاه پاسداران، جمال اصفهانی از اطلاعات کمیته، امیر مهدی منتظری، سعید حجاریان، رضا عاصف، بیژن تاجیک، مسعود کشمیری، جواد قدیری و محمد رضوی از جمله افراد اصلی ستاد ضدکودتا بودند. گفته میشود محسن رضایی مسئولیت ستاد ضدکودتا را بر عهده داشت و امیر مهدی منتظری جانشین او بود. جمال اصفهانی از اطلاعات کمیته بر روی سران کودتا مانند باقر بنیعامری و منچهر قربانیفر و سعید حجاریان بر روی ناصر رکنی کار میکردند.
محسن رضایی از اطلاعات سپاه پاسداران، جمال اصفهانی از اطلاعات کمیته، امیر مهدی منتظری، سعید حجاریان، رضا عاصف، بیژن تاجیک، مسعود کشمیری، جواد قدیری و محمد رضوی از جمله افراد اصلی ستاد ضدکودتا بودند. گفته می‌شود محسن رضایی مسئولیت ستاد ضدکودتا را بر عهده داشت و امیر مهدی منتظری جانشین او بود.
 
در این میان جواد قدیری و مسعود کشمیری با توجه به نفوذشان در ادارهی دوم ارتش، تقریباً در ستاد ضدکودتا فعال مایشا بودند، به نحوی که در یکی از دیدارها مسعود کشمیری به عنوان نماینده به ارائهی گزارش میپردازد. همچنین در ادارهی دوم ارتش برای خنثیسازی کودتا و جلوگیری از فرار عناصر اصلی و هرگونه اقدام از جانب آنها، گروه ویژهای مرکب از آقایان تیمسار احمد دادبین، شهید سروان حسین شهرامفر و سروان نوری تشکیل شد تا پس از اعزام به پایگاه هوایی نوژه، با همکاری نیروهایی که از قبل در آنجا مستقر بودند، به دستگیری و مقابله با کودتاگران اقدام نمایند.
 
همچنین در ادارهی دوم ارتش، مرکز فعالیتهای ضدکودتا تحت نظارت محمد رضوی شکل گرفت که مستقیماً با مسئولان ارشد نظام در تماس بود و هر گونه اقدامات مرکز در هماهنگی با آنها صورت میگرفت. عصر روز 18 تیر 59 تیمهای عملیاتی برای خنثیسازی کودتا و دستگیری کودتاگران وارد عمل شدند، پارک لاله در تهران، پایگاه نوژه و جادهی منتهی به آن در همدان تحت کنترل نیروهای عملیاتی قرار گرفت و پس از محاصرهی پایگاه نوژه، نیروها وارد عمل شدند و کودتاگران دستگیر شدند.
 
با این حال سران اصلی کودتا و رؤسای سه شاخهی آن موفق شدند از کشور فرار کنند. احکام بازداشت متهمین به دخالت در توطئهی کودتا توسط دادگاه انقلاب اسلامی ارتش صادر شد و تمامی عوامل و رهبران کودتا از جمله سرهنگ زادنادری، هادی ایزدی،ایرج خلف بیگی، تیمسار محققی، ستوان ناصر رکنی، سرهنگ داریوش جلالی، استوار عبدالعلی سلامت، استوار غلامحسین قایقور، سرهنگ رحمتالله خلیفه، سرگرد کوروش آذرتاش و ... در دادگاه انقلاب به اعدام محکوم شدند. همچنین تعداد 114 نفر از کودتاچیان به مجازاتهایی از حبس ابد تا 10 ماه حبس محکوم شدند.
 
بررسی سوابق کودتاگران نشان میداد که آنها در زمان رژیم گذشته از وفادارترین افسران به رژیم شاهنشاهی بودند، به گونهای که یکی از آنها در اسنادی که بعداً مشخص شد در پروندهاش موجود بوده، آمادگی خود را برای سرکوب و حتی عملیات انتحاری برضد انقلابیون اعلام کرده بود! داریوش جلالی یکی دیگر از کودتاگران بود که از عوامل مهم پروژهی (IBEX) به حساب میآمد. پروژه‌ِی (IBEX) کار مشترک سازمان سیا، آژانس اطلاعات ملی آمریکا (NSA) و نیروی هوایی ارتش بود که در آن پنج پایگاه جاسوسی در مرزهای ایران جهت شنود مکالمات رادیویی و سنجش میزان ترافیک و جابهجایی نیروهای ارتش سرخ در قسمت جنوبی شوروی، آگاهی از آزمایشهای موشکی شوروی و دریافت تصاویر با کیفیت از ماهوارههای جاسوسی آمریکا تأسیس شد.
 
این پایگاهها به صورت مشترک بین کارکنان اطلاعاتی آمریکا و اطلاعات نیروی هوایی شاهنشاهی اداره میشد. داریوش جلالی همچنین متهم به آتش سوزی عمدی پایگاه راداری کرند در زمان مسئولیتش در این پایگاه بعد از پیروزی انقلاب بود. ماجرای کودتای نوژه تا به حال در کتب و رسانهها به دفعات بررسی شده است. اما آنچه مغفول مانده این است که بنیعامری، رهبر این کودتا اگرچه دستگیر شد، اما توسط مسعود کشمیری فراری داده میشود. حضور چهرههایی همچون جواد قدیری و مسعود کشمیری که بعدها جنایتهایشان در انفجار 6 تیر و 8 شهریور 1360 آشکار میشود، ضرورت بررسی کمیتهی مستقر در ادارهی دوم ارتش را متذکر میگردد.
 
محمدی ریشهری رئیس وقت دادگاههای انقلاب ارتش دربارهی نفوذیهای ستاد ضدکودتا میگوید: «در این مجموعه [ستاد ضدکودتا] که از نیروهای انقلاب تشکیل میشد، دست کم منافقین دو نفوذی داشتند: یکی همین شخص یعنی کشمیری و دیگری جواد قدیری که بعد از انفجار نخستوزیری به خارج گریختند.»
 
کمیته‌ی ادارهی دوم ارتش
 
شب 22 بهمن 1357، جمال میرشکرایی که اسلحهای از پادگان عشرت آباد به دست آورده بود، به همراه دو نفر دیگر به منزل یکی از روحانیون مشهور که مقابل ستاد ارتش قرار داشته، رفته و به همراه دختر وی که همسر علیرضا تدین و خود از اعضای سازمان منافقین بوده است، از پشت بام به سمت ستاد ارتش تیراندازی میکند. با توجه به فضای عمومی شهر و خبر سقوط رژیم شاه، به زودی ستاد ارتش نیز سقوط کرده و آنها بلافاصله وارد ادارهی دوم (مرکز اطلاعات طبقهبندی شدهی پرسنلی، نظامی، سیاسی، جاسوسی کل ارتش) میشوند.
 
در همان شب اول با هاشم صباغیان تماس گرفته و پس از برخی هماهنگیها، یک کامیون اسلحه از ادارهی دوم به سازمان مجاهدین خلق (منافقین) حمل میگردد. آنگونه که بعدها برخی از این افراد اقرار نمودند، این پروسه با محوریت موسی خیابانی رخ میدهد. همان شب فردی به نام باقر ذاکر از کادر منافقین که بعدها بازداشت شد، به جمع آنها اضافه شده و با استفاده از ابزار صنعتی، یک صندوق رمز مخصوص باز شده و اسناد آن خارج میگردد.
 
جمال میرشکرایی همچنین به فردی از اعضای سازمان مجاهدین انقلاب تماس میگیرد و از او میخواهد که به سازمان اطلاع دهد که چنانچه سندی لازم دارند، به ساختمان بیایند. فردای آن روز حسن منتظرالقائم، علی اژئیان، محمد کاظم پیرو رضوی و مرتضی الویری از سوی کمیته به ساختمان ادارهی دوم مراجعه و آن را از میرشکرایی تحویل گرفته و کمیتهی رکن 2 را تشکیل میدهند. جالب است که علیرغم علنی بودن هواداری میرشکرایی از سازمان مجاهدین خلق (منافقین) و تحویل اسلحههای آن اداره به منافقین، از نامبرده نیز جهت همکاری دعوت به عمل میآید.
 
مسئولیت کمیتهی ادارهی دوم بر عهدهی محمد کاظم پیرو رضوی که در آن زمان به محمد رضوی مشهور بوده است، قرار داده میشود و به مرور افرادی همچون مسعود کشمیری (عامل انفجار نخستوزیری)، جواد قدیری، علیاکبر تهرانی (متهم ردیف دوم پروندهی انفجار نخستوزیری)، باقر ذاکر، تقی محمدی، حبیب الله داداشی، بیژن تاجیک، سعید حجاریان، تقی امانپور و ... به جمع آنها افزوده میشوند.
 
جهت تسلط بر اوضاع ادارهی دوم، شورایی متشکل از امانپور، علی اژئیان (خواهرزاده لطفالله میثمی) و حبیبالله داداشی به سرپرستی محمد پیرو رضوی تشکیل میشود. در همین زمان سرهنگ حاتمی که در پیش از انقلاب عضو فعال ستاد تعدیل شایعات بوده است، رئیس ادارهی دوم میشود. به گفتهی علیاکبر تهرانی از اعضای بازداشت شدهی این شورا، اعضای این شورا مخالف بازداشت کسانی بودهاند که همچون سرلشکر نئبی و سرتیپ فکور بیات و ... موارد زیادی در پرونده داشتهاند و تنها از آنها یک بازجویی شفاهی کرده و آزادشان مینمودهاند.
 
محمدتقی امانپور بعدها سمتهای کلیدی مهمی را بر عهده گرفت از جمله، رئیس مرکز مطالعات و برنامهریزی شهر تهران از سال 1386 تا کنون، مشاور وزیر نفت و مدیر عامل شرکت کالای نفت به مدت 4 سال، معاون وزیر جهاد سازندگی به مدت 22 سال. او از اعضای هیئت مؤسس وزارت جهاد سازندگی ودارندهی نشان درجه 2 دولتی لیاقت و مدیریت است. گفتنی است خواهر محمدتقی امانپور، زهره امانپور همسر غلامرضا فروزش وزیر جهادسازندگی در دولت هاشمی رفسنجانی است. محمدتقی امانپور و برادرش محمدمهدی امانپور با خواهران حاتمی(شهین و زهرا) ازدواج کردند. محمدمهدی امانپور و همسرش شهین از اعضای رسمی سازمان منافقین بودند که در عراق به هلاکت رسیدند.
 
زهرا حاتمی از نزدیکترین مشاوران زهرا رهنورد همسر میرحسین موسوی میباشد. او در جریان فتنهی 88 چند ماه به اتهامهای امنیتی بازداشت شد. شهین حاتمی از اعضای شورای رهبری سازمان منافقین در سال 1382 بود که به گفتهی سازمان در اثر حملات آمریکا به پادگان اشرف کشته شده اما بتول سلطانی دیگر عضو سابق شورای رهبری سازمان معتقد است شهین حاتمی بر اثر فشارها سیاسی و خانوادگی با قرص سیانور خودکشی کرده است.
 
نظامیان آمریکایی در ستاد مشترک ارتش
 
شب پیروزی انقلاب نیز مستشاران آمریکایی که در ستاد مشترک ارتش مشغول هدایت ارتش برضد مردم بودهاند، پس از اعلام تسلیم ارتش، توسط دکتر ابراهیم یزدی به سفارت آمریکا انتقال پیدا میکنند. البته وی ادعا میکند که برای این اقدام مجوز امام را داشته است و ماجرا را چنین نقل میکند:
 
«در 22 بهمن 1357، پس از اعلام بیطرفی ارتش، شماری از افسران ارشد، ارکان ستاد کل و همچنین چند نفری از مستشاران آمریکایی، از جمله ژنرال گاست در اتاق فرماندهی، در ساختمان ستاد کل ارتش ایران در خیابان شریعتی جلسهای داشتند که ساختمان مورد حملهی نیروهای مسلح مردمی قرار میگیر.
 
 با سقوط ستاد و تسلیم محافظین مسلح، ساختمان قرارگاه ستاد کل در محاصره قرار میگیرد ... مقارن نیمه شب افسران محاصره شده، از طریق تلفن با مدرسهی رفاه و علوی تماس گرفته و درخواست کمک میکنند. آقای مهندس بازرگان با من تماس گرفته و خواستند که من اقدام کنم... از مدرسهی علوی، با تعدادی از نیروهای مسلح مردمی، همراه با آیتالله مهدوی کرمانی به ساختمان ستاد مشترک رفتیم. قبل از من سرهنگ توکلی خود را به آنجا رسانده بود اما نتوانسته بود کاری انجام دهد. جوانان مسلحی که ستاد را اشغال کرده بودند، حاضر به آزادی افسران ایرانی و آمریکایی نشده بودند، با ورود تیم همراه من به ستاد و بعد از گفتوگوی مختصری با این جوانان، آنها حاضر به همکاری شدند.
 
از تلفن طبقهی همکف با اتاق فرماندهی تماس گرفته شد. شخصی به نام سپهبد ناصر فیروزمند که بعداً فهمیدم معاون ستاد بزرگ ارتشتاران است، جواب داد. به او اطلاع داده شد که خطری نیست بیایند بالا. تعداد آنها جمعاً شاید حدود 20-15 نفر بود. حدود ساعت 3 صبح بود که با ماشینهای خودشان، تحت نظر تیم همراه ما، به طرف مدرسهی علوی به راه افتادیم. در سر راه، افسران آمریکایی و کارمندان همراهشان در سفارت آمریکا به آقای ناس، کاردار سفارت و افسران ایرانی در مدرسهی علوی تحویل آقای مهدی عراقی داده شدند.»
  
عصر روز 18 تیر 59 تیمهای عملیاتی برای خنثیسازی کودتا و دستگیری کودتاگران وارد عمل شدند، پارک لاله در تهران، پایگاه نوژه و جادهی منتهی به آن در همدان تحت کنترل نیروهای عملیاتی قرار گرفت و پس از محاصرهی پایگاه نوژه، نیروها وارد عمل شدند و کودتاگران دستگیر شدند. با این حال سران اصلی کودتا و رؤسای سه شاخهی آن موفق شدند از کشور فرار کنند.
 
در کمیتهی ادارهی دوم بهزودی تقسیم کار میگردد، محمد پیرو رضوی و محمدتقی امانپور رابطین جمع با نخستوزیری بودند و با دکتر ابراهیم یزدی و دیگران تماس داشتند. یکی از اقدامهای انجام شده توسط آنها این بود که با معرفی چهار نفر به دفتر امور انقلاب در نخستوزیری، چهار حکم با امضای ابراهیم حکیمی رئیس دفتر نخستوزیر دولت موقت در تاریخ 9 تیر 1358 صادر میشود و به هر یک مجوز دسترسی به احکام تا رده به کلی سری در یکی از نیروهای ارتش داده میشود.
 
مسعود کشمیری به شماره حکم (1584 رزدج) برای نیروی هوایی؛ علی اژئیان به شماره حکم (1585 رزدج) برای ستاد مشترک ارتش، سعید حجاریان به شماره حکم (1586 رزدج) برای نیروی دریایی، حبیبالله داداشی به شماره حکم (1587 رزدج) برای نیروی زمینی. آنها از اختیارات ویژهای در رفت و آمد آزادانه به محل بایگانی اسناد طبقهبندی شده برخوردار بوده و به پروندههای به کلی سری آزادانه دسترسی داشتند، مانند پروژهی (HB) یا (IBEX) مربوط به پروژههای حساس آمریکاییها در نیروی هوایی زمان شاه که توسط کشمیری مورد دستبرد واقع شده بود.
 
این دسترسی او به واسطهی حکمی بود که از سوی ابراهیم حکیمی، رئیس دفتر نخستوزیر دولت موقت برای دسترسی به اسناد تا ردهی به کلی سری نیروهای مسلح داده شده بود. از رفتارهای خارج از قاعدهی این گروه همان زمان گزارشهایی ارائه میشود. مرحوم زوارهای در سال 61 افشا کرد که یک بار در گذشته کشمیری به هنگام انتقال اسناد سری در داخل کیف شخصیاش توسط یکی از افسران نیروی هوایی بازداشت شده بود ولی به دستور بهمن باقری فرماندهی وقت نیروی هوایی و از نزدیکان بنیصدر، رها میشود.
 
اما تمام این موارد و دیگر گزارشها نادیده انگاشته میشوند. به مرور این تیم به تمامی مراکز اطلاعاتی تسلط پیدا میکنند و اطلاعات نیروها و مراکز دیگر در کمیتهی ادارهی دوم متمرکز میشود. با تسلط در دادگاه ارتش و در دست داشتن اطلاعات جامع راجع به پرسنل ارتش، قدرت فوقالعادهای پیدا میکنند. تاجایی که در ادارهی دوم، حاکمیت با کمیتهی مستقر در آن بوده و در تصفیهی ارتش، تعیین صلاحیتها، مأموریتها و ترفیعات دخالت مستقیم میکنند.
 
در این مقطع از دو گروه در کمیتهی رکن 2 برای گسترش نیروی انسانی بهره گرفته میشود. گروه اول افراد سطح بالای ضداطلاعاتها که دارای نقاط ضعفی بودهاند و گروه دوم برادرهای مخلص و مذهبی به نحوی که در کارشان مزاحمتی پدید نیاورند. گروه دوم جهت کسب وجهه در میان مسئولان وقت و حزباللهی معرفی نمودن کل نیروهای کمیتهی ادارهی دوم مورد استفاده قرار میگیرند.
 
به عنوان نمونه از گروه اول میتوان به عباس تاجیک (عامل ضداطلاعات و عضو تعقیب و مراقبت زمان شاه)، داوود افتخارپور (عامل ضداطلاعات، عضو شرکت کننده در طرح جوش، عامل ساواک و محافظ پسر شاه در هنگام تمرینهای پروازی)، ناصر زلفی (عضو شعبهی رابطین ضداطلاعات بین کمیتهی مشترک، شهربانی، نیروی هوایی و ساواک) و یا رمضان جهانی (عامل ضداطلاعات و مسئول صندوقهای رمز و بایگانی سری ضداطلاعات مرکزی) اشاره کرد که زیر نظر کشمیری به مدت یکماه بدون کوچکترین دخالت و نظارت پرسنل نیروی هوایی در مرکز ضداطلاعات نیروی هوایی مستقر بوده و مجاز به هر کاری همچون از بین بردن، خارج کردن و اعمال تغییر در اسناد و مدارک سری بودهاند.
 
یکی از نمونه کارهای آنها خرد کردن سوابق همکاری افتخارپور با ساواک توسط کشمیری بوده است. با تشکیل ستاد ضدکودتای نوژه، با نظر محمد رضوی، مسعود کشمیری، جواد قدیری، ناصر زلفی و ... به آن ستاد میروند. در شب اول کودتا کشمیری برای دستگیری رهبر کودتا میرود اما شایع میکند که بنیعامری از دست او فرار کرده است. یکی از زیر مجموعههای کشمیری مسئول شنود میگردد و تقی محمدی و جواد قدیری مسئول پیاده کردن نوارها و جمعآوری اطلاعات میگردند.
 
در این مقطع برخی ارتباطات کشمیری با منافقین توسط دو پاسدار شناسایی میشود و به رضوی گزارش میشود، اما رضوی هیچ اقدامی انجام نمیدهد و با پایان کار ستاد ضدکودتا، با تلاش علیاکبر تهرانی پس از موافقت رضوی و خسرو تهرانی وی طی مراحلی ابتدا به دفتر سیستان و بلوچستان نخستوزیری، سپس به دفتر محسن سازگارا و سپس به دفتر خسرو تهرانی (معاونت اطلاعات نخستوزیری) نفوذ داده میشود.(*)
 
ادامه دارد...
 
- پی‌نوشت‌ها در تحریریه برهان موجود می‌باشد. 
 
*محمدحسن روزی‌طلب؛ پژوهشگر تاریخ معاصر /انتهای متن|

گروه تاریخ اندیشکده برهان/ محمدحسن روزی‌طلب؛ در شماره‌های پیشین این مطلب به شکل‌گیری کودتای نوژه، نحوه‌ی افشای آن، ساختار کودتا و ماجرای گسستن آن پرداخته و به این نکته‌ی مهم اشاره شد که نحوه‌ی مواجهه‌ی حضرت «امام خمینی(ره)» با کودتای نوژه یکی از مسائلی بود که همواره به عنوان نمونه‌ی اعلای مدیریت بحران از آن یاد می‌شود. در ادامه‌ی این ماجرا به ستاد خنثی‌سازی کودتا و فعالیت‌های آن می‌پردازیم.

 
پس از جمعآوری اطلاعات لازم برای مقابله با کودتاگران و دستگیری عوامل کودتا، ستادی به نام ستاد خنثیسازی کودتا تشکیل شد که اعضای این ستاد مرکب از نمایندگان سپاه پاسداران انقلاب اسلامی، کمیتهی انقلاب، کمیتهی ادارهی دوم ارتش، اطلاعات، ارشاد و انجمن اسلامی نیروی هوایی و گروه ضربت مهدیهی قصرفیروزه بودند.
 
محسن رضایی از اطلاعات سپاه پاسداران، جمال اصفهانی از اطلاعات کمیته، امیر مهدی منتظری، سعید حجاریان، رضا عاصف، بیژن تاجیک، مسعود کشمیری، جواد قدیری و محمد رضوی از جمله افراد اصلی ستاد ضدکودتا بودند. گفته میشود محسن رضایی مسئولیت ستاد ضدکودتا را بر عهده داشت و امیر مهدی منتظری جانشین او بود. جمال اصفهانی از اطلاعات کمیته بر روی سران کودتا مانند باقر بنیعامری و منچهر قربانیفر و سعید حجاریان بر روی ناصر رکنی کار میکردند.
محسن رضایی از اطلاعات سپاه پاسداران، جمال اصفهانی از اطلاعات کمیته، امیر مهدی منتظری، سعید حجاریان، رضا عاصف، بیژن تاجیک، مسعود کشمیری، جواد قدیری و محمد رضوی از جمله افراد اصلی ستاد ضدکودتا بودند. گفته می‌شود محسن رضایی مسئولیت ستاد ضدکودتا را بر عهده داشت و امیر مهدی منتظری جانشین او بود.
 
در این میان جواد قدیری و مسعود کشمیری با توجه به نفوذشان در ادارهی دوم ارتش، تقریباً در ستاد ضدکودتا فعال مایشا بودند، به نحوی که در یکی از دیدارها مسعود کشمیری به عنوان نماینده به ارائهی گزارش میپردازد. همچنین در ادارهی دوم ارتش برای خنثیسازی کودتا و جلوگیری از فرار عناصر اصلی و هرگونه اقدام از جانب آنها، گروه ویژهای مرکب از آقایان تیمسار احمد دادبین، شهید سروان حسین شهرامفر و سروان نوری تشکیل شد تا پس از اعزام به پایگاه هوایی نوژه، با همکاری نیروهایی که از قبل در آنجا مستقر بودند، به دستگیری و مقابله با کودتاگران اقدام نمایند.
 
همچنین در ادارهی دوم ارتش، مرکز فعالیتهای ضدکودتا تحت نظارت محمد رضوی شکل گرفت که مستقیماً با مسئولان ارشد نظام در تماس بود و هر گونه اقدامات مرکز در هماهنگی با آنها صورت میگرفت. عصر روز 18 تیر 59 تیمهای عملیاتی برای خنثیسازی کودتا و دستگیری کودتاگران وارد عمل شدند، پارک لاله در تهران، پایگاه نوژه و جادهی منتهی به آن در همدان تحت کنترل نیروهای عملیاتی قرار گرفت و پس از محاصرهی پایگاه نوژه، نیروها وارد عمل شدند و کودتاگران دستگیر شدند.
 
با این حال سران اصلی کودتا و رؤسای سه شاخهی آن موفق شدند از کشور فرار کنند. احکام بازداشت متهمین به دخالت در توطئهی کودتا توسط دادگاه انقلاب اسلامی ارتش صادر شد و تمامی عوامل و رهبران کودتا از جمله سرهنگ زادنادری، هادی ایزدی،ایرج خلف بیگی، تیمسار محققی، ستوان ناصر رکنی، سرهنگ داریوش جلالی، استوار عبدالعلی سلامت، استوار غلامحسین قایقور، سرهنگ رحمتالله خلیفه، سرگرد کوروش آذرتاش و ... در دادگاه انقلاب به اعدام محکوم شدند. همچنین تعداد 114 نفر از کودتاچیان به مجازاتهایی از حبس ابد تا 10 ماه حبس محکوم شدند.
 
بررسی سوابق کودتاگران نشان میداد که آنها در زمان رژیم گذشته از وفادارترین افسران به رژیم شاهنشاهی بودند، به گونهای که یکی از آنها در اسنادی که بعداً مشخص شد در پروندهاش موجود بوده، آمادگی خود را برای سرکوب و حتی عملیات انتحاری برضد انقلابیون اعلام کرده بود! داریوش جلالی یکی دیگر از کودتاگران بود که از عوامل مهم پروژهی (IBEX) به حساب میآمد. پروژه‌ِی (IBEX) کار مشترک سازمان سیا، آژانس اطلاعات ملی آمریکا (NSA) و نیروی هوایی ارتش بود که در آن پنج پایگاه جاسوسی در مرزهای ایران جهت شنود مکالمات رادیویی و سنجش میزان ترافیک و جابهجایی نیروهای ارتش سرخ در قسمت جنوبی شوروی، آگاهی از آزمایشهای موشکی شوروی و دریافت تصاویر با کیفیت از ماهوارههای جاسوسی آمریکا تأسیس شد.
 
این پایگاهها به صورت مشترک بین کارکنان اطلاعاتی آمریکا و اطلاعات نیروی هوایی شاهنشاهی اداره میشد. داریوش جلالی همچنین متهم به آتش سوزی عمدی پایگاه راداری کرند در زمان مسئولیتش در این پایگاه بعد از پیروزی انقلاب بود. ماجرای کودتای نوژه تا به حال در کتب و رسانهها به دفعات بررسی شده است. اما آنچه مغفول مانده این است که بنیعامری، رهبر این کودتا اگرچه دستگیر شد، اما توسط مسعود کشمیری فراری داده میشود. حضور چهرههایی همچون جواد قدیری و مسعود کشمیری که بعدها جنایتهایشان در انفجار 6 تیر و 8 شهریور 1360 آشکار میشود، ضرورت بررسی کمیتهی مستقر در ادارهی دوم ارتش را متذکر میگردد.
 
محمدی ریشهری رئیس وقت دادگاههای انقلاب ارتش دربارهی نفوذیهای ستاد ضدکودتا میگوید: «در این مجموعه [ستاد ضدکودتا] که از نیروهای انقلاب تشکیل میشد، دست کم منافقین دو نفوذی داشتند: یکی همین شخص یعنی کشمیری و دیگری جواد قدیری که بعد از انفجار نخستوزیری به خارج گریختند.»
 
کمیته‌ی ادارهی دوم ارتش
 
شب 22 بهمن 1357، جمال میرشکرایی که اسلحهای از پادگان عشرت آباد به دست آورده بود، به همراه دو نفر دیگر به منزل یکی از روحانیون مشهور که مقابل ستاد ارتش قرار داشته، رفته و به همراه دختر وی که همسر علیرضا تدین و خود از اعضای سازمان منافقین بوده است، از پشت بام به سمت ستاد ارتش تیراندازی میکند. با توجه به فضای عمومی شهر و خبر سقوط رژیم شاه، به زودی ستاد ارتش نیز سقوط کرده و آنها بلافاصله وارد ادارهی دوم (مرکز اطلاعات طبقهبندی شدهی پرسنلی، نظامی، سیاسی، جاسوسی کل ارتش) میشوند.
 
در همان شب اول با هاشم صباغیان تماس گرفته و پس از برخی هماهنگیها، یک کامیون اسلحه از ادارهی دوم به سازمان مجاهدین خلق (منافقین) حمل میگردد. آنگونه که بعدها برخی از این افراد اقرار نمودند، این پروسه با محوریت موسی خیابانی رخ میدهد. همان شب فردی به نام باقر ذاکر از کادر منافقین که بعدها بازداشت شد، به جمع آنها اضافه شده و با استفاده از ابزار صنعتی، یک صندوق رمز مخصوص باز شده و اسناد آن خارج میگردد.
 
جمال میرشکرایی همچنین به فردی از اعضای سازمان مجاهدین انقلاب تماس میگیرد و از او میخواهد که به سازمان اطلاع دهد که چنانچه سندی لازم دارند، به ساختمان بیایند. فردای آن روز حسن منتظرالقائم، علی اژئیان، محمد کاظم پیرو رضوی و مرتضی الویری از سوی کمیته به ساختمان ادارهی دوم مراجعه و آن را از میرشکرایی تحویل گرفته و کمیتهی رکن 2 را تشکیل میدهند. جالب است که علیرغم علنی بودن هواداری میرشکرایی از سازمان مجاهدین خلق (منافقین) و تحویل اسلحههای آن اداره به منافقین، از نامبرده نیز جهت همکاری دعوت به عمل میآید.
 
مسئولیت کمیتهی ادارهی دوم بر عهدهی محمد کاظم پیرو رضوی که در آن زمان به محمد رضوی مشهور بوده است، قرار داده میشود و به مرور افرادی همچون مسعود کشمیری (عامل انفجار نخستوزیری)، جواد قدیری، علیاکبر تهرانی (متهم ردیف دوم پروندهی انفجار نخستوزیری)، باقر ذاکر، تقی محمدی، حبیب الله داداشی، بیژن تاجیک، سعید حجاریان، تقی امانپور و ... به جمع آنها افزوده میشوند.
 
جهت تسلط بر اوضاع ادارهی دوم، شورایی متشکل از امانپور، علی اژئیان (خواهرزاده لطفالله میثمی) و حبیبالله داداشی به سرپرستی محمد پیرو رضوی تشکیل میشود. در همین زمان سرهنگ حاتمی که در پیش از انقلاب عضو فعال ستاد تعدیل شایعات بوده است، رئیس ادارهی دوم میشود. به گفتهی علیاکبر تهرانی از اعضای بازداشت شدهی این شورا، اعضای این شورا مخالف بازداشت کسانی بودهاند که همچون سرلشکر نئبی و سرتیپ فکور بیات و ... موارد زیادی در پرونده داشتهاند و تنها از آنها یک بازجویی شفاهی کرده و آزادشان مینمودهاند.
 
محمدتقی امانپور بعدها سمتهای کلیدی مهمی را بر عهده گرفت از جمله، رئیس مرکز مطالعات و برنامهریزی شهر تهران از سال 1386 تا کنون، مشاور وزیر نفت و مدیر عامل شرکت کالای نفت به مدت 4 سال، معاون وزیر جهاد سازندگی به مدت 22 سال. او از اعضای هیئت مؤسس وزارت جهاد سازندگی ودارندهی نشان درجه 2 دولتی لیاقت و مدیریت است. گفتنی است خواهر محمدتقی امانپور، زهره امانپور همسر غلامرضا فروزش وزیر جهادسازندگی در دولت هاشمی رفسنجانی است. محمدتقی امانپور و برادرش محمدمهدی امانپور با خواهران حاتمی(شهین و زهرا) ازدواج کردند. محمدمهدی امانپور و همسرش شهین از اعضای رسمی سازمان منافقین بودند که در عراق به هلاکت رسیدند.
 
زهرا حاتمی از نزدیکترین مشاوران زهرا رهنورد همسر میرحسین موسوی میباشد. او در جریان فتنهی 88 چند ماه به اتهامهای امنیتی بازداشت شد. شهین حاتمی از اعضای شورای رهبری سازمان منافقین در سال 1382 بود که به گفتهی سازمان در اثر حملات آمریکا به پادگان اشرف کشته شده اما بتول سلطانی دیگر عضو سابق شورای رهبری سازمان معتقد است شهین حاتمی بر اثر فشارها سیاسی و خانوادگی با قرص سیانور خودکشی کرده است.
 
نظامیان آمریکایی در ستاد مشترک ارتش
 
شب پیروزی انقلاب نیز مستشاران آمریکایی که در ستاد مشترک ارتش مشغول هدایت ارتش برضد مردم بودهاند، پس از اعلام تسلیم ارتش، توسط دکتر ابراهیم یزدی به سفارت آمریکا انتقال پیدا میکنند. البته وی ادعا میکند که برای این اقدام مجوز امام را داشته است و ماجرا را چنین نقل میکند:
 
«در 22 بهمن 1357، پس از اعلام بیطرفی ارتش، شماری از افسران ارشد، ارکان ستاد کل و همچنین چند نفری از مستشاران آمریکایی، از جمله ژنرال گاست در اتاق فرماندهی، در ساختمان ستاد کل ارتش ایران در خیابان شریعتی جلسهای داشتند که ساختمان مورد حملهی نیروهای مسلح مردمی قرار میگیر.
 
 با سقوط ستاد و تسلیم محافظین مسلح، ساختمان قرارگاه ستاد کل در محاصره قرار میگیرد ... مقارن نیمه شب افسران محاصره شده، از طریق تلفن با مدرسهی رفاه و علوی تماس گرفته و درخواست کمک میکنند. آقای مهندس بازرگان با من تماس گرفته و خواستند که من اقدام کنم... از مدرسهی علوی، با تعدادی از نیروهای مسلح مردمی، همراه با آیتالله مهدوی کرمانی به ساختمان ستاد مشترک رفتیم. قبل از من سرهنگ توکلی خود را به آنجا رسانده بود اما نتوانسته بود کاری انجام دهد. جوانان مسلحی که ستاد را اشغال کرده بودند، حاضر به آزادی افسران ایرانی و آمریکایی نشده بودند، با ورود تیم همراه من به ستاد و بعد از گفتوگوی مختصری با این جوانان، آنها حاضر به همکاری شدند.
 
از تلفن طبقهی همکف با اتاق فرماندهی تماس گرفته شد. شخصی به نام سپهبد ناصر فیروزمند که بعداً فهمیدم معاون ستاد بزرگ ارتشتاران است، جواب داد. به او اطلاع داده شد که خطری نیست بیایند بالا. تعداد آنها جمعاً شاید حدود 20-15 نفر بود. حدود ساعت 3 صبح بود که با ماشینهای خودشان، تحت نظر تیم همراه ما، به طرف مدرسهی علوی به راه افتادیم. در سر راه، افسران آمریکایی و کارمندان همراهشان در سفارت آمریکا به آقای ناس، کاردار سفارت و افسران ایرانی در مدرسهی علوی تحویل آقای مهدی عراقی داده شدند.»
  
عصر روز 18 تیر 59 تیمهای عملیاتی برای خنثیسازی کودتا و دستگیری کودتاگران وارد عمل شدند، پارک لاله در تهران، پایگاه نوژه و جادهی منتهی به آن در همدان تحت کنترل نیروهای عملیاتی قرار گرفت و پس از محاصرهی پایگاه نوژه، نیروها وارد عمل شدند و کودتاگران دستگیر شدند. با این حال سران اصلی کودتا و رؤسای سه شاخهی آن موفق شدند از کشور فرار کنند.
 
در کمیتهی ادارهی دوم بهزودی تقسیم کار میگردد، محمد پیرو رضوی و محمدتقی امانپور رابطین جمع با نخستوزیری بودند و با دکتر ابراهیم یزدی و دیگران تماس داشتند. یکی از اقدامهای انجام شده توسط آنها این بود که با معرفی چهار نفر به دفتر امور انقلاب در نخستوزیری، چهار حکم با امضای ابراهیم حکیمی رئیس دفتر نخستوزیر دولت موقت در تاریخ 9 تیر 1358 صادر میشود و به هر یک مجوز دسترسی به احکام تا رده به کلی سری در یکی از نیروهای ارتش داده میشود.
 
مسعود کشمیری به شماره حکم (1584 رزدج) برای نیروی هوایی؛ علی اژئیان به شماره حکم (1585 رزدج) برای ستاد مشترک ارتش، سعید حجاریان به شماره حکم (1586 رزدج) برای نیروی دریایی، حبیبالله داداشی به شماره حکم (1587 رزدج) برای نیروی زمینی. آنها از اختیارات ویژهای در رفت و آمد آزادانه به محل بایگانی اسناد طبقهبندی شده برخوردار بوده و به پروندههای به کلی سری آزادانه دسترسی داشتند، مانند پروژهی (HB) یا (IBEX) مربوط به پروژههای حساس آمریکاییها در نیروی هوایی زمان شاه که توسط کشمیری مورد دستبرد واقع شده بود.
 
این دسترسی او به واسطهی حکمی بود که از سوی ابراهیم حکیمی، رئیس دفتر نخستوزیر دولت موقت برای دسترسی به اسناد تا ردهی به کلی سری نیروهای مسلح داده شده بود. از رفتارهای خارج از قاعدهی این گروه همان زمان گزارشهایی ارائه میشود. مرحوم زوارهای در سال 61 افشا کرد که یک بار در گذشته کشمیری به هنگام انتقال اسناد سری در داخل کیف شخصیاش توسط یکی از افسران نیروی هوایی بازداشت شده بود ولی به دستور بهمن باقری فرماندهی وقت نیروی هوایی و از نزدیکان بنیصدر، رها میشود.
 
اما تمام این موارد و دیگر گزارشها نادیده انگاشته میشوند. به مرور این تیم به تمامی مراکز اطلاعاتی تسلط پیدا میکنند و اطلاعات نیروها و مراکز دیگر در کمیتهی ادارهی دوم متمرکز میشود. با تسلط در دادگاه ارتش و در دست داشتن اطلاعات جامع راجع به پرسنل ارتش، قدرت فوقالعادهای پیدا میکنند. تاجایی که در ادارهی دوم، حاکمیت با کمیتهی مستقر در آن بوده و در تصفیهی ارتش، تعیین صلاحیتها، مأموریتها و ترفیعات دخالت مستقیم میکنند.
 
در این مقطع از دو گروه در کمیتهی رکن 2 برای گسترش نیروی انسانی بهره گرفته میشود. گروه اول افراد سطح بالای ضداطلاعاتها که دارای نقاط ضعفی بودهاند و گروه دوم برادرهای مخلص و مذهبی به نحوی که در کارشان مزاحمتی پدید نیاورند. گروه دوم جهت کسب وجهه در میان مسئولان وقت و حزباللهی معرفی نمودن کل نیروهای کمیتهی ادارهی دوم مورد استفاده قرار میگیرند.
 
به عنوان نمونه از گروه اول میتوان به عباس تاجیک (عامل ضداطلاعات و عضو تعقیب و مراقبت زمان شاه)، داوود افتخارپور (عامل ضداطلاعات، عضو شرکت کننده در طرح جوش، عامل ساواک و محافظ پسر شاه در هنگام تمرینهای پروازی)، ناصر زلفی (عضو شعبهی رابطین ضداطلاعات بین کمیتهی مشترک، شهربانی، نیروی هوایی و ساواک) و یا رمضان جهانی (عامل ضداطلاعات و مسئول صندوقهای رمز و بایگانی سری ضداطلاعات مرکزی) اشاره کرد که زیر نظر کشمیری به مدت یکماه بدون کوچکترین دخالت و نظارت پرسنل نیروی هوایی در مرکز ضداطلاعات نیروی هوایی مستقر بوده و مجاز به هر کاری همچون از بین بردن، خارج کردن و اعمال تغییر در اسناد و مدارک سری بودهاند.
 
یکی از نمونه کارهای آنها خرد کردن سوابق همکاری افتخارپور با ساواک توسط کشمیری بوده است. با تشکیل ستاد ضدکودتای نوژه، با نظر محمد رضوی، مسعود کشمیری، جواد قدیری، ناصر زلفی و ... به آن ستاد میروند. در شب اول کودتا کشمیری برای دستگیری رهبر کودتا میرود اما شایع میکند که بنیعامری از دست او فرار کرده است. یکی از زیر مجموعههای کشمیری مسئول شنود میگردد و تقی محمدی و جواد قدیری مسئول پیاده کردن نوارها و جمعآوری اطلاعات میگردند.
 
در این مقطع برخی ارتباطات کشمیری با منافقین توسط دو پاسدار شناسایی میشود و به رضوی گزارش میشود، اما رضوی هیچ اقدامی انجام نمیدهد و با پایان کار ستاد ضدکودتا، با تلاش علیاکبر تهرانی پس از موافقت رضوی و خسرو تهرانی وی طی مراحلی ابتدا به دفتر سیستان و بلوچستان نخستوزیری، سپس به دفتر محسن سازگارا و سپس به دفتر خسرو تهرانی (معاونت اطلاعات نخستوزیری) نفوذ داده میشود.(*)
 
ادامه دارد...
 
- پی‌نوشت‌ها در تحریریه برهان موجود می‌باشد. 
 
*محمدحسن روزی‌طلب؛ پژوهشگر تاریخ معاصر /انتهای متن|

نظر شما