شناسهٔ خبر: 26749039 - سرویس سیاسی
نسخه قابل چاپ منبع: رجا | لینک خبر

امیر انتظام به روایت کتاب "صخره سخت"/بخش سوم

جاسوسی که از جمهوری اسلامی طلبکار شد/ وقتی عضو جبهه ملی اقدامات امیرانتظام را علیه امنیت ملی می داند

عباس عبدی در پاسخ به ادعاهای امیر انتظام می گوید: «آقای امیرانتظام مرتكب جرمی‌شده كه مجازات آن را باید تحمل كند... اگر آن مدارک جعلی بودند، امریكایی‌ها واكنش تندی نشان می‌دادند. از چند دانشجو كه زبان انگلیسی نمی‌دانستند، بعید بود كه بتوانند مدارک امریكایی‌ها را جعل كنند.»

صاحب‌خبر -
گروه سیاسی_رجانیوز: پس از فوت عباس امیر انتظام، بحث های پیرامون جاسوسی وی دوباره بالا گرفت. از همین رو رجانیوز تصمیم دارد در سه بخش مجزا به بازخوانی اطلاعات مربوط به امیر انتظام در کتاب "صخره سخت" بپردازد.(بخش دوم را اینجا بخوانید)
 
  به گزارش رجانیوز، در 27 آذر 1358 عباس امیرانتظام به اتهام همكاری با سازمان جاسوسی سیا و ارتباط پنهانی با امریكا در مقابل ساختمان وزارت امورخارجه از سوی دادستانی كل انقلاب بازداشت شد. دانشجویان مسلمان پیرو خط امام تأكید داشتند اسناد و مدارک زیادی دال بر ارتباط‌‌های سری امیرانتظام با امریكایی‌ها در اختیار دارند. امیرانتظام یک روز قبل از دستگیری به عنوان مشورت به تهران فرا خوانده شد. به گفته خود او، مقامات ارشد وزارت خارجه سوئد پیش از سفر به تهران با او تماس گرفته و خواهان ماندنش در سوئد شده بودند.
هر چند در آن زمان برخی معتقد بودند كه ارتباطات امنیتی محمد منتظری با سرویس اطلاعاتی لیبی، اسناد جاسوسی امیرانتظام را فراهم كرده، اما نحوه دستگیری و بازداشت 61 روزه امیرانتظام در ساختمان معروف به بیژن در لانه جاسوسی مشخص می‌كند كه دانشجویان خط امام كاشف ارتباطات امیرانتظام بوده‌اند.‌ این ارتباط زمانی كشف شد كه از امیرانتظام بدون استفاده از اسامی ‌رمز نام برده شد. بنا بر آنچه روزنامه بامداد در 1358/9/29 در ذیل خبر دستگیری امیرانتظام نوشت، اسناد متعددی یافت شده بود كه در یكی از آنها سیا از كاردار امریكا خواسته بود به انتظام اطلاع بدهد كه ما حاضریم تبادل اطلاعات بعد از دهم سپتامبر انجام شود. پس از ‌این تاریخ، نام‌های مستعار او همچون «اس. دی پلاد(1)»، «ا س‌.د. آهسته‌رو.1» و «ادوارد» كشف ‌شد و طرف‌های امریكایی وی، افرادی چون ریچارد كاتم، جرج كیو، جان استمپل و... كه از مأموران رسمی سیا بودند، افشا گردیدند. گاه نیز نام‌های آشناتری همچون رمزی كلارک، دادستان پیشین امریكا و ویلیام سولیوان، سفیر امریكا در‌ایران دیده می‌شود كه در پوشش روابط دیپلماتیك اطلاعات را مبادله می‌کردند. 
 
 
بد نیست‌‌ در ‌اینجا به یكی‌ از اسنادی‌ كه‌ امیرانتظام در آنها با اسم‌ رمز خود «س‌.د.آهسته‌رو.1» مورد خطاب‌ قرار گرفته‌ است، اشاره‌ شود‌. واكنش‌ امیرانتظام در قبال‌ شنیدن‌ خبر حضور احتمالی‌ شاه‌ در امریكا چنین‌ گزارش‌ شده‌ است‌:
«عكس‌العمل‌ س‌.د.آهسته‌رو.1 ‌این‌ بود كه ‌‌این‌ جریان‌، کار كسانی‌ را كه خواهان‌ گسترش‌ روابط‌ با امریكا هستند، مشكل‌تر می‌كند.»
همچنین‌ در ادامه‌ سند از رئیس ‌‌ایستگاه‌ سیا در پاریس‌ چنین‌ سئوال‌ شده ‌است‌: «لطفاً به‌ ما اطلاع‌ دهید كه ‌‌آیا ستاد مركزی‌ هنوز از ‌ایستگاه‌ می‌خواهد كه‌ به‌ «س‌.د.آهسته‌رو.1» بگوید كه‌ آقای‌ كیو می‌خواهد هرچه‌ زودتر او را در اروپا ملاقات‌ كند یا نه‌؟» 
 
یكی‌ دیگر از اسناد از اختلاف‌ دو ضدانقلاب‌ نفوذی در صف‌های‌ انقلابیون‌ ـ امیرانتظام و بنی‌صدر- حكایت‌ دارد: «میانه‌ انتظام‌ با بنی‌صدر بد است‌. امیرانتظام گفت بنی‌صدر مزاحمی‌ است‌ كه‌ دائم‌ حرف‌ می‌زند و شكایت‌ می‌كند، اما از مسئولیت‌ گریزان‌ است‌».
 و در سند دیگری تأكید می‌شود که باید برای جذب بنی‌صدر مراقب بود كه امیرانتظام از دست نرود، زیرا عنصر بسیار مطلوبی است، اما‌ این پیام نیز به دولت موقت داده می‌شود كه او تنها كانال ارتباطی نخواهد بود. 
 
بر اساس اسناد به دست آمده در باره امیرانتظام، نقش دیگر اعضای دولت موقت نیز در ارتباط با امریكا از برخی اشارات دیده می‌شود كه دو مورد از آن به عنوان نمونه ذكر می‌شود.
 امیرانتظام‌ در یكی‌ از مذاكرات‌ خود با امریكایی‌ها می‌گوید:
 «نزیه‌ در جای‌ امنی‌ پنهان‌ است‌. وی‌ وكیل‌ و مدیری‌ عالی‌ است،‌ ولی‌ در انتقادات‌خود بصیرت‌ ندارد. انتظام‌ گفت‌ او و دیگر دوستان‌ نزیه‌ اعتقاد دارند او می‌تواند نجات‌ داده‌ شود».
در یكی‌ دیگر از اسناد سفارت‌ در باره‌ یزدی‌ چنین‌ می‌خوانیم‌: 
«هم‌ یزدی‌ و هم‌ انتظام‌ كه‌ در گذشته‌ دائماً در موضع‌ یاری‌ به‌ ما بوده‌اند، در نتیجه‌ بی‌مبالاتی‌ جیم‌ بیل‌ در مجله‌ تایم‌ شروع‌ به‌ حمله‌ [به‌ امریكا] نموده‌اند، خصوصاً [حملات] یزدی‌ كه‌ به‌ نظر می‌رسد برای‌ اثبات ‌‌این كه‌ طرفدار امریكا نیست‌، تكرار می‌شود».
 در سند سری دیگری به تاریخ 31 مرداد 1358 گفته شده كه یكی از اعضای سازمان سیا به نام بیدن كوپف مدت 2 ساعت با مهندس بازرگان، ابراهیم یزدی و امیرانتظام ملاقات و آنان را در باره اوضاع منطقه توجیه كرده است. كاردار و رایزن سیاسی سفارت امریكا نیز در ‌این جلسه حضور داشتند. در‌این جلسه امیرانتظام خطاب به كوپف گفت که امیدوارم «سازمان» شما، درست همان طور كه كشورهایمان با تلاش‌های كاردار و دكتر یزدی، روابط خود را بهبود بخشیده‌اند، روابط خود را با ما بهبود بخشند. ‌این عبارت نشان‌دهنده آن است كه امیرانتظام خوب می‌دانسته كه طرف مقابل آنها «سازمان سیا»ست، نه سفارت امریكا. پس از كشف اسناد جاسوسی و اسامی‌ رمز امیرانتظام، ‌این امر به اطلاع دادستانی انقلاب رسید. 
 
امیرانتظام در ساعت 7 صبح روز سه شنبه 1358/9/27 از استكهلم به تهران آمد تا در جلسه‌ای با حضور قطب‌زاده، وزیر خارجه وقت و سفرای كشورهای اسكاندیناوی، فرانسه و آلمان تشكیل جلسه دهد، اما به‌محض ورود به ‌ایران بازداشت و روانه زندان شد. او با اشاره به ‌این موضوع ابراز داشت كه احتمال طرح سئوال از خود پس از تصرف لانه جاسوسی را می‌داده، اما از دستگیری‌اش شوكه شده است. 
 
با دستگیری امیرانتظام، دوستان ‌این متهم جنجال فراوانی ‌كردند و او را بی‌گناه ‌خواندند. روزنامه كیهان كه در آن تاریخ به جریان فكری او نزدیك بود، پیشگام‌این صحنه‌گردانی ‌شد و با افراد مختلف به نفع امیرانتظام مصاحبه گرفت. به عنوان نمونه در تاریخ 58/10/14 مصاحبه‌ای با ‌هاشمی‌رفسنجانی چاپ شد كه او در آن گفت که من در ‌این مورد حرف‌های آقای بازرگان را تأیید می‌كنم و به نظر من‌ایشان جاسوس نیست. 
كیهان با تیتر «هاشمی‌رفسنجانی نظر بازرگان را در باره امیرانتظام تأیید كرد» تلاش ‌كرد از نفوذ‌ هاشمی برای رهایی امیرانتظام بهره گیرد، با‌ این حال تلاش‌ها به نتیجه نرسیدند و امیرانتظام كه انتظار چنین برخوردی را نداشت و گمان نمی‌كرد اسنادی علیه او كشف شده باشد، به تاریخ 59/4/3 نامه‌ای سرگشاده به رئیس‌جمهور وقت ابوالحسن بنی‌صدر نوشت و بدین وسیله از عدم اعمال نفوذ امریكا برای استخلاص او توسط عواملش گله ‌كرد: 
«این روا باشد كه من در بند سخت 
گه شما بر سبـزه گاهی بر درخـت 
این چنین باشد وفای دوستــــان 
من در ‌این بند و شما در بوستــان»
 
محاكمه امیرانتظام؛
روز 26 اسفند 1359 دادگاه انقلاب اسلامی به ریاست آیت‌الله محمدی گیلانی تشكیل جلسه داد. دکتر مجتبی میر مهدی نیز به نمایندگی از دادستانی انقلاب در جلسه دادگاه حضور داشت. مهندس بازرگان با انگیزه حمایت از امیرانتظام در‌ اولین جلسه این دادگاه حضور یافت و برخی دیگر از اعضای دولت موقت مانند محمد توسلی و ابراهیم یزدی نیز در جلسات بعدی برای ادای توضیحات حاضر شدند. از سوی دیگر برخی از مخالفان امیرانتظام مانند شهید محمد منتظری، هادی غفاری و عبدالمجید معادیخواه نیز علیه متهم شهادت دادند. امیرانتظام در دومین جلسه دادگاه خواستار وكیل شد و‌ آیت‌الله مكارم شیرازی، گلزاده غفوری، نورعلی تابنده، شیخ علی تهرانی و احمد صدرحاج سید جوادی را به عنوان وكلای خود معرفی كرد كه هیچ یک از‌این افراد وكالت او را نپذیرفتند. دفتر ‌آیت‌الله مكارم شیرازی نیز از طرح چنین درخواستی ابراز تعجب کرد و آن را ناشی از عدم شناخت امیرانتظام از‌ایشان توصیف كرد. 
 
سرانجام حمید صادق نوبری به عنوان وكیل متهم تعیین شد. اساس دفاعیات امیرانتظام در دادگاه بر این مسئله استوار بود که اسناد موجود در در لانه جاسوسی جعلی است و سازمان سیا برای تخریب چهره او این اسناد را جعل کرده و در دست دانشجویان قرار داده است!
دادگاه امیرانتظام از معدود دادگاه‌هایی بود كه متن كامل آن در روزنامه‌های آن زمان علی‌الخصوص كیهان و میزان چاپ شد. پس از محاكمه ‌این متهم كه مجموعاً 15 جلسه به طول انجامید و پس از احضار شهود از سوی متهم و دادستان و ارائه دفاعیات، دادگاه او را در بیستم خردادماه 1360 به جرم انجام ملاقات‌ها و تماس‌های سری، ارائه اطلاعات و آگاهی به دشمنان انقلاب در باره مسائل و اطلاعات داخلی، فراری دادن سران فاسد رژیم شاه و مأموران سیاسی سفارت رژیم شاه در اسرائیل و... به حبس ابد محكوم كرد. مسئله جاسوسی امیرانتظام آن قدر واضح بود كه عزت‌الله سحابی در طول محاكمات در اظهاراتی كه در روزنامه كیهان در تاریخ 9/4/1359 منعكس شد، گفت: 
«اگر خود من بخواهم برای‌ ایشان [امیرانتظام] كیفرخواست بنویسم، اتهام اصلی‌ایشان را اقدام علیه امنیت جمهوری اسلامی‌ایران خواهم نوشت و حداقل برای‌ ایشان 15 سال حبس تقاضا می‌كنم».
 
این در حالی بود كه در ‌این فاصله اسناد دیگری نیز به دست آمدند كه نخستین تماس رسمی «نهضت آزادی» و سفارت امریكا در تهران را در اردیبهشت ماه 1357 در رستوران الچیكو اعلام می‌كرد. در آن جلسه از طرف سفارت امریكا، جان استمپل، افسر اطلاعاتی سفارت امریكا و از طرف نهضت آزادی نیز محمد توسلی با نام مستعار «محمد توكلی» و همچنین بهرام بهرامیان حضور یافتند. در سند دیگری اشاره شده بود كه محمد توسلی «رابط رسمی» نهضت آزادی با سفارت است. بر اساس همین اسناد بود كه حبیب‌الله پیمان گفت امیرانتظام یک نماد است و باید كل دولت موقت محاكمه شود. شهید محمد منتظری نیز در دادگاه خواستار محاكمه همه اعضای نهضت آزادی شد، تقاضایی كه به نظر می‌رسد بر اساس مصالح و شرایط حساس آن مقطع انقلاب به آن ترتیب اثر داده نشد. 
قاطعیت نسبی دادگاه انقلاب اسلامی در برخورد با ‌این متهم به جاسوسی، موجب دلگرمی بیش از پیش علاقمندان حكومت اسلامی‌شد و بسیاری از مزدوران بیگانه را مرعوب ساخت. 
 
پس از ختم دادرسی، عباس امیرانتظام برای تحمل كیفر تحویل زندان و نام او كم‌كم از زبان‌ها محو شد. شاید یكی از عواملی كه موجبات كمرنگ شدن نام او را فراهم ساخت، ‌این بود كه او حتی از سوی خانواده خویش نیز طرد شده بود. 
 
احمد قدیریان در كتاب خاطرات خود می‌نویسد: 
«آقای قدوسی با امیرانتظام به‌قدری صمیمی بود كه او در زمان زندانی بودنش نامه‌ای به آقای قدوسی نوشت كه من مدت چند ماهی است كه اینجا هستم و حرف زدن دارد از یادم می‌رود. هیچ كس با من حرف نمی‌زند، كسی را بفرستید تا با من حرف بزند. آقای قدوسی فرمودند: «آقای قدیریان! زحمت بكش و با آقای امیرانتظام دیداری انجام بده.» امیرانتظام این مسائل را در كتابش نوشته كه كسی به نام قدیریان روزها می‌آمد و با من صحبت می‌كرد و خیلی از من تعریف كرده بود. او از خاطراتش برای من می‌گفت. از او پرسیدم: «چه كسانی را در ایران داری؟» گفت: «من هیچ كس را در ایران ندارم، زن و دو بچه‌ام در سوئیس هستند.» از پسرعمو و اقوامش پرسیدم، گفت: «هیچ كس را در ایران ندارم.» گفتم: «نگهبان‌ها فكر می‌كنند من قوم و خویشی با تو دارم و در مورد من بد فكر می‌كنند. شما دوست دانشگاهی نداری؟» شخصی را معرفی كرد و آدرس او را داد. من گفتم او را می‌‌بینم تا بیاید با تو صحبت كند. به آقای قدوسی گفتم: «من به دیدار او می‌روم، اما پاسدارها وقتی می‌بینند كسی به ملاقات یك شخص ممنوع‌الملاقات در انفرادی می‌رود و با او صحبت می‌كند، مسئله‌دار شده‌اند و فكر می‌كنند من از بستگان ایشان هستم. او یك دوست دانشگاهی دارد برویم او را پیدا كنیم تا با او صحبت كند، البته با حضور یكی از پاسدارها.» ایشان گفتند: «من موافقم.» او را پیدا كردیم و دو روز در هفته، هر روز دو ساعت به دستور آقای قدوسی می‌آمد و با حضور یكی از پاسدارها با امیرانتظام صحبت می‌كرد. امیرانتظام كه الآن هم تحت‌الحفظ است، فردی خائن و جاسوس به تمام معنای امریكا، اما سخنگوی دولت موقت بود. آدم بسیار خائن و پیچیده‌ای بود، اما جمهوری اسلامی با رأفتی كه دارد، فعلاً با او مدارا می‌كند. اخیراً هم با شخص دیگری ازدواج كرده است».
 
سكوت خبری در باره امیرانتظام ادامه داشت تا زمانی كه به علت كهولت سن و عود نمودن غده پروستات، نیاز به درمان پیدا كرد. پس از مراحل درمان، مسئولین قوه قضائیه در دی ماه 1373 بر اساس رأفت اسلامی، به خانه امنی در شمال تهران منتقل و بر امكانات رفاهی او افزوده شد. علاوه بر امیرانتظام افراد دیگری همچون كیانوری نیز در آن خانه مستقر بودند. ‌این رأفت اسلامی اما موجبات گستاخی امیرانتظام را فراهم ساخت.
 
جنجال‌های امیرانتظام؛
امیرانتظام در‌این فضا به‌مرور با رسانه‌های بیگانه ارتباط گرفت. به عنوان نمونه رادیو امریكا در آخر تیرماه 1374 با او مصاحبه كرد و به نقل از او برای اولین بار طرح رفراندوم را مطرح ساخت و آن را «تنها راه نجات‌ایران» قلمداد ‌كرد. 
 
امیرانتظام در اول آذرماه 1375 به‌رغم داشتن حكم حبس ابدی كه لغو نشده بود و تنها در راستای نگاهی انسان‌دوستانه در خارج از محل زندان نگهداری از او انجام می‌شد، با الهه میزانی (معروف به الهه امیرانتظام و الهه امیری)ازدواج کرد. او پیش از ‌این به مسئولان زندان گفته بود كه یك همسر و دو فرزند دارد كه در سوئیس زندگی می‌كنند. 
 
پس از پیروزی اصلاح‌طلبان در خرداد 76، ابراهیم نبوی مصاحبه‌ای با او در روزنامه جامعه انجام داد که در تاریخ‌های 7، 8 و 9 اردیبهشت 1377چاپ شد كه در آن انتظام ادعا ‌كرد كلیه فعالیت‌هایش قانونی بوده است. ‌این مصاحبه كه در برج فرمانیه ترتیب داده شد نه تنها موجب شگفتی هم‌پیمانان این روزنامه شد، خود مصاحبه‌گر هم با تعجب از‌ عملی شدن ‌این برنامه یاد ‌كرد. 
 
ادعاهای امیرانتظام در ‌این مصاحبه با واكنش سریع مركز نشر اسناد لانه جاسوسی (دانشجویان پیرو خط امام) مواجه شد.‌ این مركز با استناد به 12 سند، موارد جاسوسی او را تصریح کرد و برخی دیگر از ابهام‌پراكنی‌های او را پاسخ گفت. ‌این واكنش در روزنامه‌های گوناگون چاپ شد كه از آن میان گویا چاپ جوابیه در روزنامه سلام به سردبیری عباس عبدی بیش از دیگر روزنامه‌ها بر امیرانتظام گران آمد. شاید از او چنین انتظاری نداشت. امیرانتظام در كتاب «آن سوی اتهام» كه توسط نشر نی چاپ شد، اتهاماتی را نیز متوجه عباس عبدی كرد و‌این بار مدعی شد اسناد جعلی و ساخته دست دانشجویان هستند. عبدی در پاسخ به او گفت: 
«آقای امیرانتظام مرتكب جرمی‌شده كه مجازات آن را باید تحمل كند... اگر آن مدارک جعلی بودند، امریكایی‌ها واكنش تندی نشان می‌دادند. از چند دانشجو كه زبان انگلیسی نمی‌دانستند، بعید بود كه بتوانند مدارک امریكایی‌ها را جعل كنند.»
 
اما امیرانتظام گویا سخنان دیروز خود را نیز فراموش كرده بود. او مطابق آنچه در روزنامه میزان در تاریخ 29/2/1360 چاپ شد در دفاعیاتش در دادگاه ‌این اسناد را جعلی خواند، اما نه از سوی دانشجویان، بلكه ادعا كرده بود که ‌این اقدام كار مأموران سیاست و آنها سندسازی كرده‌اند تا بین مسلمین تفرقه بیفكنند: 
«خداوند مرا نگه داشت تا با عنایت او چهره واقعی دشمن بشریت را به همه نشان دهم و ثابت كنم كه ‌این اسناد را ساخته‌اند تا وحدت امت مسلمان ما را از هم بپاشند... اما رسالت من ‌این است كه تا آخرین لحظه فریاد بزنم كه برادر بیدار شو كه دشمن تو امریكاست نه برادر همرزم تو!»
 
این سخن امیرانتظام آن قدر مضحک بود كه همچون سخنان اخیرش هیچ گاه با استقبال یاران داخلی و خارجی‌اش مواجه نشد. مناقشه عباس عبدی و امیرانتظام چند صباحی ادامه یافت و موجب تعجب بسیاری شد. ‌این تعجب بیشتر از آن جهت بود كه عباس عبدی در آن زمان به‌تازگی با باری روزن، از گروگا‌ن‌های لانه جاسوسی دست دوستی داده بود. شاید رمز ‌این امر با راز نهفته در افشای جاسوس بودن سعادتی توسط امیرانتظام یكسان باشد. جاسوسان عموماً برای رشد و نفوذ بیشتر سعی بر ارائه اطلاعات در باره مهره‌های سوخته دارند تا از اعتماد بیشتری در مجموعه برخوردار شوند. امیرانتظام پس از دستگیری عباس عبدی در مصاحبه با روزنامه اعتماد با تأكید بر ‌این كه اظهاراتش در باره عبدی كه او را «شكنجه‌گر» خوانده بود، درست بوده است، اما از دستگیری وی به اتهام جاسوسی ابراز تأسف كرد.
 
بازداشت مجدد؛
امیرانتظام كه به صورت تعلیقی در خارج از زندان به سر می‌برد با افزودن مصاحبه‌هایش با رادیوهای بیگانه پا را از حد فراتر نهاد و در مصاحبه‌هایش توهین‌هایی به امام(ره) و نظام انجام داد. وی در یكی از‌این موارد اتهامات بی‌شرمانه‌ای به شهید سید اسدالله لاجوردی، درست چند روز پس از شهادت او نسبت داد. پس از توهین‌هایی كه به لحاظ الفاظ شنیع غیر قابل ذكر است، در پایان خواستار ترورهای بیشتر شد و گفت: كسان دیگری نیز نظیر لاجوردی وجود دارند. آیا تروركنندگان از قتل او التیام یافته‌اند؟ 
در پی ‌این اقدام، حجت‌الاسلام نیری، معاون قضایی وقت دیوانعالی كشور به رهبرپور، رئیس وقت دادگاه انقلاب تهران نوشت:
«اوراق ضمیمه متن مصاحبه امیرانتظام است. شنیدن‌این همه مطالب دروغ و اهانت علیه نظام مقدس اسلامی و مسئولین مخلص و فداكار موجب تأسف و تأثر است كه چگونه افراد ضد انقلاب و ضد اسلام ناب محمدی (صلی الله علیه و آله) كه از رأفت و رحمت اسلامی نظام و مسئولین آن بهره‌مند شده‌اند، این گونه به خود جرئت می‌دهند كه علیه مقدسات نظام تاخت و تاز داشته باشند. در شرایط فعلی ‌آیا مصداقی بارزتر از مورد فوق در مورد اعمال ضدانقلابی سراغ دارید...؟ مطرح كردن كار اطلاعاتی و میدان دادن به او جز كلاه سر مسئولین گذاشتن و وِزر و وَبال سر كشور و سوزاندن دل مخلصین و طرفداران نظام چیزی نخواهد داشت». 
 
همزمان خانواده شهید لاجوردی نیز از امیرانتظام شكایت كرد. در پی آن تعلیق حكم حبس ابد امیرانتظام به علت ارتكاب جرم جدید لغو گردید و به زندان بازگشت، اما همسر او در نامه‌ای به خاتمی‌رئیس‌جمهور وقت، از‌ این كه امیرانتظام به جرم توهین مورد پیگرد قانونی قرار گرفته است، ابراز خشم و تهدید كرد که در آستانه سفر رئیس جمهور به نیویورک، ‌این اقدام نتایج نامطلوبی بر جای خواهد گذاشت. فشارها در‌ این دوره برای آزادی امیرانتظام افزایش یافت تا آنجا كه ابراهیم یزدی در مصاحبه با روزنامه صبح امروز ادعا كرد‌ که آیت‌الله یزدی در دیدار با او و بازرگان گفته است ما می‌خواهیم او را آزاد كنیم، اما در خواست عفو نمی‌كند.
 
حمایت‌های مجدد امریكا از امیرانتظام؛
رویه جنجال‌آفرینی امیرانتظام با هدایت‌های ویژه لابی‌های صهیونیستی بارها تكرار شد. همسر امیرانتظام در‌این فرآیند نقش فعالی داشت. همسری كه در سن 65 سالگی بر اساس رهنمود‌های امریكا و برای احیای مجدد نام او و بهره‌برداری‌های سیاسی با امیرانتظام ازدواج كرده بود. 
به عنوان نمونه الهه امیرانتظام با جنجال‌های مطبوعاتی و با كمك روزنامه‌های زنجیره‌ای چنین تظاهر كرد كه پس از دستگیری مجدد، همسرش ممنوع الملاقات شده است، اما كمیسیون حقوق بشر اسلامی با تأكید بر ‌این كه محدودیتی در ملاقات‌های هفتگی اعمال نشده، یادآور شد همسر آقای انتظام مایل نیست در روزهای تعیین شده برای ملاقات خانواده‌ها به ملاقات شوهرش بیاید و روزهای دیگری را پیشنهاد می‌كند كه به علت مخالفت با ضوابط قانونی زندان‌ها قابل اعمال نیست. 
امیرانتظام خود نیز در مصاحبه با رادیو‌های بیگانه به طرح ادعاهایی پرداخت كه گاه آن چنان غیرمنطقی بودند كه موجب خنده شنوندگان می‌شدند. به عنوان نمونه در گفت‌وگو با مجله آلمانی فوكوس ادعا كرد تحت شكنجه قرار گرفته است:
«خاطرات من خیلی خوفناک هستند. من به اتفاق 26 نفر زندانی در سلولی با ابعاد 1.50 متر در 2.65 متر در شرایط دشواری زندگی می‌كردیم. نیمی از ما می‌بایست پشت به پشت در روی زمین می‌نشستیم و نیمی دیگر یا به صورت نشسته یا درازكشیده در روی تخت. هر یك ساعت و نیم، ما و گروه قبلی جابه‌جا می‌شدیم.»
او توضیح نداده است در شرایطی كه در ابعاد مذكور حتی به‌طور‌ایستاده هم نصف تعداد مذكور نمی‌توانند بایستند، چگونه گروهی نشسته و گروهی دراز می‌كشیدند! این ادعاهای عجیب حتی در سایت شخصی او نیز منعكس شد، بنابراین نمی‌توان آن را ناشی از تحریف دانست. 
 
امیرانتظام در خرداد 1384 در مصاحبه با صدای امریكا می‌گوید:
 «همان طور كه می‌دانید با كمال تأسف در قانون اساسی جمهوری اسلامی جایگاهی برای بانوان‌ ایران جهت همكاریشان در مسائل اجتماعی و دخالتشان پیش‌بینی نشده و به همین دلیل بیش از 50 درصد جمعیت‌ ایران كه بانوان‌ آن را تشكیل می‌دهند، حق دخالت در ‌این امور را ندارن».
 
یكی دیگر از نشانه‌های هدایت خارجی در‌این پروژه، حمایت‌های ویژه از اوست. امیرانتظام در سال 1375 (1997) جایزه حقوق بشر «برونو كرایسكی» اتریش را گرفت و به دنبال آن همسرش ادعا كرد که او نامزد جایزه نوبل است. اگرچه ‌این ادعا نادرست بود، اما وی در سال 1382 (2003) همزمان با روزهایی كه جهانبگلو در‌ایران فعال بود، به اتفاق‌ هاشم آغاجری یك جایزه صهیونیستی دیگر از بنیاد كرانسكی در سفارت لهستان در امریكا دریافت كرد. دریافت‌ این جایزه با توجه به نقش ویژه لهستان در برنامه‌های خاورمیانه‌ای امریكا مفهوم خاصی دارد.
 
 

نظر شما