ایران آنلاین / بعضی معتقدند شیخ بهایی از روی این طومار سیستم تقسیم آب زایندهرود در عصر صفوی را نوشت. بر اساس این طومار هر باغدار دقیق میداند در چه روزی از سال و به چه میزان، آب دارد. یکی دیگر از نکات جالب باغداری در قزوین نام باغهاست که به آنها هویتی مستقل میدهد. اینجا هر باغ نامی دارد که از روی شکل هندسی یا پیشه صاحب باغ بر آن گذاشته شده است. خراط، گیدی گیدیها، تخت فریدون، حکما... که بعضی از آنها با توجه به نام و نشانی که دارند از قدمتی حتی پیش از اسلام و دوره ساسانی خبر میدهند.
«از 5 تا 6 هزار هکتار باغهای سنتی قزوین حالا بهصورت قطعی تنها 2هزار و پانصد هکتار مانده و این یعنی تقریباً نیمی از باغهای هزاران ساله قزوین را طی 50 سال گذشته از دست دادهایم» این را محمود داوران، استاد دانشگاه و فعال محیط زیست پشت میز کارش میگوید. البته چندان هم نیازی به عدد و رقم نیست. حتی مسافران گذری هم به یاد دارند که زمانی باغهای سنتی قزوین مانند حلقه سبزی دور شهر را گرفته بود اما این حلقه در شمال قزوین با تخریب و تغییر کاربریهای متعدد شکسته است.
این تنها یکی از انواع تخریبی است که در این سالها اتفاق افتاده و باغداران این شهر سالهاست با مشکلاتی مانند بیآبی و نبود مدیریتی یکپارچه برای حفظ و بهرهوری این باغها دست به گریبانند. باغهایی که در تمامی اسناد بالادستی حکم بر حفظشان داده شده اما در عمل هیچ اتفاقی
نیفتاده است.
برخلاف همه شهرها برای دیدن باغهای پسته، بادام و انگور قزوین، اینجا احتیاجی نیست به روستاها بروید. در شهر قزوین آنها را پشت مغازهای کنار جاده یا رها شده در دو طرف خیابان میبینید. اینجا خیابانها و مغازهها و پلها بسرعت درحال پیشروی در دل باغهای سبزند تا رفاه و راحتی را برای مردم شهر به ارمغان بیاورند؛ آسفالتی که روی هویت شهر ریخته میشود.
عباس بابائیان را نزدیک ریل راهآهن در باغش بهنام «زنون» در محله «کبودستان راه چمن» میبینم. تا چشم کار میکند درختان پسته و بادام است و سبزی یکدستی که همه جا را پوشانده. او که تقریباً 60 ساله بهنظر میرسد از عشقش به باغ و باغداری میگوید: «اگر تجربه کار کردن در باغ را داشته باشید دیگر نمیتوانید در یک مغازه یا چاردیواری کار کنید. معتاد باغ میشوید.» عباس که خودش معلم بازنشسته است از طرحهای شهرداری برای باغها شکایت دارد و معتقد است باید کار را به خود باغدارها واگذار کنند: «اگر باغستان به سمت تولید بیاید و از این شکل سنتی خارج شود ما اینجا بهترین خاک را داریم.»
او به باغ سرسبز و درختان پسته اشاره میکند و میگوید: «شاید باورتان نشود اما همه این سرسبزی با یک بار آب دادن اتفاق افتاده و کلاً باغستان در سال با دوبار غرقابی شدن که شیوه مرسوم و سنتی آبیاری است بار میدهد اما متأسفانه به جای اینکه در این بیآبی به ما رسیدگی کنند و این باغستانها را زنده نگه دارند، بالاتر در کوه درخت کاشتهاند و پارک ساختهاند و باغهای کهنسال را به حال خود رها میکنند تا از بین برود. »با بابائیان در باغ قدم میزنیم. هیچ مرزی باغها را از هم جدا نمیکند. وسط باغ او ساختمانی کوچک با آجرهای تمیز و نوساز جایی است که باغدارها به آن میگویند چاه خانه. بابائیان میگوید: «قدمت بعضی از چاهخانههای اینجا به چند صد سال میرسد.»
به «بلوک شریف» میرویم تا چند چاه خانه قدیمی را ببینیم. اینجا در نزدیکی ریل راهآهن یکی از اولین آثار تخریب باغها را میشود دید. ریلی که از دل باغها عبور کرده و رشته به هم پیوسته درختان را قطع کرده است. از چند باغ میگذریم تا به چاهخانه باغ خراط برسیم. اتاقی دو در دو با چاهی در کنارش. این چاه خانه با طاق ضربی قدمتی بیش از 300 سال دارد و در کنار درخت توتی کهنسال منظره زیبایی به باغ داده. چاه خانهها جایی بوده که باغبان برای استراحت و شب ماندن از آن استفاده میکرده و در کنارش چاه آبی هم بوده. باغبان هم در واقع نماینده باغدارها بوده و در چند باغ کار میکرده. رسمی که حالا کم کم ورافتاده است. آنطور که میگویند در گذشته در هر محل یک یا دوتا از این چاه خانهها بوده اما بیشتر آنها تخریب شده است.
همینطور که در باغ قدم میزنیم محسن کربلایی باغبان خوش خنده از راه میرسد. او از باغبانانی که در گذشته روی این باغ کار میکردهاند، میگوید. از مردانی که آنقدر دبه آب بلند میکردند که رگ گردنشان بیرون میزد: «میرزا جواد، سالی یک بیل آب میکرد! رستمی بود برای خودش. آنقدر روی زمین کار میکرد که در عرض یک سال بیلش تمام میشد. آنها غیرت داشتند و کاشتند برای ما ولی ما هیچی برای آینده نگذاشتیم.»
محمود داوران که سالهاست در زمینه باغستانها فعالیت کرده، مشکل باغستانها را دستهبندی میکند؛ مشکلات مربوط به تخریب و تغییر کاربری و دیگری هم مشکل آب. او معتقد است اگر به این باغستانها رسیدگی نشود و یک تصمیم جدی برای احیای آنها گرفته نشود، قزوین در آینده منبع ریزگرد میشود. اتفاقی که در دشتهای اطراف بوئین زهرا افتاده: «در عرض 70 -60 سال گذشته باغستانها بیوقفه هم تخریب شده و هم تغییر کاربری داده. در واقع مدیریت شهری بستری فراهم کرده تا مردمی که نمیخواهند در باغها کار کنند، امید داشته باشند به اینکه آن را تخریب کنند و تغییر کاربری دهند. با همین روش در تمام این سالها ما دائم لبههای باغ را قیچی کردیم. مدیریت شهری یک بار برای همیشه باید تکلیف را روشن کند و به همه بفهماند که این باغ است و به هیچ وجه نمیشود آن را تغییر کاربری داد.» او برای ما از طرح جامع شهری میگوید که بازهم در آن به صدهکتار از باغها اجازه تغییر کاربری دادهاند.
بحثی که محمود داوران روی آن تأکید دارد «مغلوب شدن اقتصاد باغداری در برابر هجوم اقتصاد جدید صنعتی و اداری است.» مردمی که دیگر حوصله باغداری با تحمل آن همه مشکل را ندارند با خود میگویند چقدر در این باغ کار کنم که پسته و بادام در بیاورد، درحالی که میشود چند سال صبر کرد و بهجای باغ ساختمان اداری و مسکونی سبز کرد، بدون دردسر و با سودی سرشار؟
مشکل دیگری که باغداران در قزوین را از کار دلسرد کرده و باعث شده دیگر کار برای آنها رونق سابق را نداشته باشد، کمبود آب است. کمبودی که قزوین قرنهاست با آن دسته و پنجه نرم میکند. داوران پارکهای «فدک» و «باراجین» را رقیب باغستانهای قزوین میداند و معتقد است سوءمدیریت مسئولان شهری است که باعث شده باغها بیآب بمانند:
«برای تأمین آب پایدار باغستانها حدود 30 تا 35 میلیون متر مکعب آب احتیاج داریم اما تصفیه خانه در جنوب شهر همه 12 ماه سال آب را بدون استفاده در شوره زار رها میکند. ماهم هر بار گفتیم این آب را به باغستان بدهید گفتند بهداشتی نیست یا اینکه بودجهای برای لولهکشی نداریم. در برنامه اول مصوب بوده که این آب برگردد برای فدک و باراجین و برای باغستان. در برنامه دوم این را حذف کردند. الان در حرف میگویند هشت میلیون متر مکعب به باغستان آب میدهیم اما در عمل 5 میلیون متر مکعب میدهند.» در واقع از لحاظ فنی میشود مشکل آب را حل کرد اما انگار اراده سیاسی و اداری آن وجود ندارد.
به باغ آقای گروسی در «فند راستالیک» میرویم. او با اتومبیل تازه به باغ رسیده تا سرکشی کند و خیالش راحت شود که معتادها و دزدهایی که یکی از مصائب کار باغداری هستند دور و اطراف باغ نباشند. او معتقد است باغداری هنوز هم شغل پردرآمدی است اما مشکلات کم نیست: «باغداری یکی از بهترین راهها برای توانمند کردن شهر است اما سیستم باغبانی از بین رفته. جنوب قزوین چون هنوز پردرخت است کار بهتر انجام میشود. اما اگر سالی مثل امسال خشکسالی باشد اوضاع بدتر میشود.» او بستر نهری را که از باغش میگذرد نشان میدهد و میگوید خراب شدن این نهرها یکی از دلایل نرسیدن درست آب به باغ است.
او هم مثل بابائیان معتقد است اگر مدیریت شهری همت کند و طرح باغدارها را قبول کند آب بالقوه برای باغها وجود دارد: «همین پساب تصفیه خانه در شورهزار هدر میرود اما به ما نمیرسد. این خاک 350 متر عمق دارد. اگر این آب به باغستانها برسد شما تصور کنید با توجه به غرقابی کردن زمین تمام باغستانها حدود 15 هزار استخر ایجاد میکنند و چرخه دوباره آب را میتوانیم داشته باشیم.»
اما اقتصاد باغداری تنها به خود محصول ختم نمیشود. کافی است یک پرس قیمه نثار را تصور کنید که چقدر خلال پسته و بادام که تولید شهر قزوین است در آن بهکار میرود. شاید جالب باشد بدانید که بسیاری از زنان قزوینی از راه شکستن پسته و خلال کردن آن به درآمد میرسند.
نظر شما