شناسهٔ خبر: 26671790 - سرویس سیاسی
نسخه قابل چاپ منبع: رجا | لینک خبر

نوشته ای متفاوت برای مبارزات این روزهای انقلابی ها و ضدانقلاب

شرمنده ایم که از مبارزه با نهضت آزادی و حزب توده رسیده ایم به ری استارت و مسیح علینژاد!/فکر می کردیم هرچه بگذرد این جنگ مردانه تر می شود اما کودکانه تر شد

ما انتظار نداشتیم که از مناظره های نسل اول که میان بهشتی و کیانوری برگزار می شد برسیم به کل کل کردن هشتگی با سلطنت طلب ها. انتظار نداشتیم که از نهضت آزادی برسیم به ری استارت، از حزب توده برسیم به کمپین چهارشنبه های سفید، از خانه تیمی برسیم به دکل برق خیابان، از انتحاری چریک‌ ها برسیم هشتگ براندازم.ما از جهت مقابلمان خیلی پسرفت کردیم.

صاحب‌خبر -

گروه سیاسی رجانیوز-صادق فرامرزی:  همیشه مهمترین حسرت معتقدان به انقلاب شکاف میان زمانه آنها که انقلاب کردند با اینها که قرار است آن را حفظ کنند بوده... دنیای انقلاب کرده ها مملو از "اینگونه باید بشود" های زیبا بوده و دنیای حفظ کنندگان انقلاب مملو تر از "حالا دیگر اینگونه شده است" های زشت و کریه المنظر... آنها که انقلاب نکرده بودند اما می خواستند حفظش بکنند سوالشان این بود که چرا و چه شد که  از محمدعلی رجایی رسیدیم به حسن روحانی... از طالقانی رسیدیم به امامی کاشانی... از شهید تندگویان رسیدیم به بیژن زنگنه... از حسن آیت رسیدیم به مصطفی کواکبیان...

 

ما از خیلی های دیگری که مردم به عشق شان انقلاب کرده بودند رسیدیم به کسانی که مردم شاید نخواهند به عشق شان انقلابی را حفظ کنند، ما با همه این شکاف ها و اشخاصش، با همه شعارهای مسخ شده و کارنامه های سیاهش کنار آمدیم اما انتظار مقابل به مثل شدن این مساله را دیگر نداشتیم؛ ما انتظار نداشتیم که جبهه مقابلمان پر بشود از رضا پهلوی و محمد حسینی و مسیح علینژاد!!!... ما انتظار نداشتیم که از مناظره های نسل اول که میان بهشتی و کیانوری برگزار می شد برسیم به کل کل کردن هشتگی با سلطنت طلب ها... ما انتظار نداشتیم که از نهضت آزادی برسیم به ری استارت، از حزب توده با سه ربع کیلو سیبیل برسیم به کمپین چهارشنبه های سفید، از رادیو بی بی سی برسیم به تلگرام آمدنیوز، از خانه تیمی برسیم به دکل برق خیابان، از انتحاری چریک‌ ها برسیم هشتگ براندازم... ما از جهت مقابلمان خیلی پسرفت کردیم.

 

 

نسل اول سرش را بالا می گرفت و می گفت در حال مبارزه با چه کسانی است، ما سرمان را پایین بیاندازیم و بگوییم جبهه مقابلمان کیست؟ به نظر جنگیدن با اینها سخت تر است، مثل آن می ماند که چهارتا کودک بچه ننه بخواهند اذیتت کنند و تو بگویی اگر بزنم زیر گوششان می گویند زورش به بچه رسیده و اگر نگاهشان کنم می گویند از پس دو تا الف بچه ها بر نیامده!

کاش داغ این روزهایمان پسرفت همین به ظاهر خودی ها بود نه مبتذل شدن جبهه مقابل. ما انتخاب نکردیم که با اینها مبارزه کنیم، ما قرار است با کسانی دهان به دهان شویم که چوب دو سر فلانند، نه رویمان می شود که سطحمان را اندازه آنها پایین بیاوریم نه می شود از سروصدای بچه بازی شان چشم پوشید؛ ما به زمان خوشبین بودیم و فکر می کردیم هرچه بگذرد این جنگ مردانه تر میشود اما کودکانه تر شد، کاش بجای هم گروه شدن با نونهالان در همان رده بزرگسالان به گروه مرگ می خوردیم تا حتی حذف شدن در آن هم افتخار باشد!

 

نظر شما