شناسهٔ خبر: 26655351 - سرویس سیاسی
نسخه قابل چاپ منبع: برهان | لینک خبر

محمدجواد اخوان/ سال‏های پیش از فتنه

صاحب‌خبر -
گروه سیاسی برهان/ محمدجواد اخوان؛
 
بازخوانی فتنهی 18 تیر 1378،فتنهای با طرح ریزی ده ساله
 
مقام معظم رهبری در بیست و دومین سالگرد ارتحال ملکوتی امام راحل(ره) به ارایه ی تحلیلی پرداخته و از نقش ه ی 20 سال دشمن بر براندازی نظام جمهوری اسلامی ایران پس از ارتحال بنیان گذار جمهوری اسلامی ایران رمزگشایی نمودند: «دشمنان ما تصور می کردند با رحلت امام (ره)، آغاز فروپاشى این نظام مقدس کلید زده خواهد شد. آن ها خیال می کردند امام (ره) که رفت، به تدریج این شعله خاموش خواهد شد. این چراغ خاموش خواهد شد. بعد از مراسم تشییع جنازه ى امام (ره)، آن احساسات مردم، آن حرکت عظیم مردم در حمایت از کارى که خبرگان کردند، این ها را مأیوس کرد. یک برنامه ریزى 10 ساله کردند، ... 10 سال بعد امیدوار بودند که نتیجه بدهد. سال 78 که آن حوادث پیش آمد، آن کسى که این حوادث را خنثى کرد، مردم بودند. روز 23 تیر سال 78 مردم آمدند در خیابان ها، توطئه ى دشمن را که سال ها برایش برنامه ریزى کرده بودند، در یک روز باطل کردند. آن روز گذشت. موج دوم، باز یک برنامه ریزى 10 ساله بود تا سال 88 . »[1]
 
از این منظر می توان ریشه ی بسیاری از راهبردها و راهکنش های کنونی دشمن در تقابل با نظام جمهوری اسلامی ایران را در حوادث گذشته به خصوص تحولات تیرماه سال 1378 جست وجو کرد. اینک در دوازدهمین سالگرد وقوع فتنه ی 18 تیر 1378 مرور فراز و فرود آن حادثه ی مهم در ارایه ی تحلیلی صحیح از تحولات سیاسی تاریخی، مفید و مؤثر خواهد بود.
 
یکی از ویژگی های بارز دوره ای که از آن به عنوان دوره ی اصلاحات یا دوم خرداد یاد می شود، چالش «بحران ها» است. اصلاح طلبان از آغازین روزهای دست یابی به دولت تلاش خود را برای کسب حداکثری قدرت و تصاحب کرسی های بیش تر از حاکمیّت شروع کرده و حرص و طمع چهره های افراطی آنان به چانه زنی برای دست یابی به بخش های گوناگون نظام باعث می شد از بحران ها حداکثر استفاده را بنمایند. به طور کلی پروژه ی براندازی نرم در نقاب دوم خرداد به گونه ای نضج گرفته بود که در بستر «بحران زایی» و «بحران زی بودن» رشد می یافت. چرایی این موضع را باید در عقبه ی راهبردی و تئوریک جریان برانداز جست وجو کرد که در قالب گزاره هایی چون «فشار از پایین، چانه زنی در بالا» و «فتح به سنگر به سنگر» دنبال می شد.
 
با گذشت کم تر از یک سال از تسلط مدعیان اصلاح طلبی بر قوه ی مجریّه، «سعید حجاریان» تئوریسین این جریان در گفت وگویی با روزنامه ی دولت، به طور رسمی «فتح سنگر به سنگر» را به عنوان راهبرد جبهه ی دوم خرداد اعلام کرد. حجاریان با بیان این که دوم خرداد سنگر و جبهه ی مردم سالاری را تا حدود زیادی در خاک حریف به پیش برده است و در افق بسیار بالایی خط جبهه را ترسیم کرده است، گفت: «نخستین وظیفه ی ما مثل هر استراتژیست نظامی این است که با ایجاد سنگرهای مستحکم مانع تک و پیشروی حریف شویم و هم چنین خطوط تدارکاتی، لجستیک و مواصلاتی را تقویت کنیم تا اجازه ندهیم به سنگرهایمان حمله شود. تنها سلاح در نبرد سیاسی، گرفتن کرسی در مجلس و دولت است.» [2]وی پس از بیان لزوم ایجاد دو قطبی شدید در فضای کشور راهبرد اصلی جبهه ی دوم خرداد را قرار دادن خط جبهه در آن سوی قوه ی مجریّه و حرکت به سمت قوه ی مقننه اعلام کرد. در راستای ایجاد این دو قطبی شدید در جامعه، مرعوب و منفعل کردن قوای مدافع اساس نظام یعنی دستگاه های اطلاعاتی، امنیّتی و انتظامی، در دستور کار قرار گرفت.
 
اولین پرده ی این سناریو، فتنه ی قتل های زنجیره ای بود که در آن اقتدار و جایگاه وزارت اطلاعات به عنوان دستگاه اطلاعاتی کشور مورد هجمه قرار گرفت و ضربه ی وارده بر این نهاد حساس و استراتژیک، خیال بازیگردانان جریان برانداز را تا حدودی آسوده ساخت. گام بعدی نیروی انتظامی بود که سناریوی «کوی دانشگاه و حوادث پس از آن» با محوریّت فلج نمودن آن طرح ریزی و اجرا گردید.
 
فتنه چگونه کلید خورد؟
 
مجلس پنجم در اوایل سال سوم دوره ی نمایندگی، با علم به این واقعیّت که بخش مهمی از ناهنجاری های موجود، ناشی از نقاط ضعف و وجود نواقص فراوان در قانون مطبوعات مصوب 1364 است، تصمیم به اصلاح آن گرفت، که این تصمیم به بهانه ی تحدید آزادی مطبوعات و تعارض آن با اصول قانون اساسی، با مخالفت آشکار وزیر ارشاد به عنوان موضع رسمی دولت آقای خاتمی روبه رو شد.
 
مطبوعات زنجیره ای نیز با به راه انداختن هیاهو و جنجال، سعی در وادار نمودن مجلس به عقب نشینی از تصمیم خود داشتند. در همین راستا روزنامه ی «سلام» در اقدامی شگفت انگیز دست به انتشار یک خبر کاملاً سرّی و محرمانه زد که این امر بر شدت التهاب ها و هیجان های سیاسی در کشور، افزود. این روزنامه، یک روز قبل از به بحث گذاشته شدن «طرح اصلاحیّه ی قانون مطبوعات» در مجلس، یعنی در تاریخ 15 تیر 1378 یک نامه ی کاملاً سرّی و طبقه بندی شده را منتشر کرد که در آن از طرح اصلاح قانون مطبوعات و ارتباط آن با «سعید امامی» (اسلامی)، سخن به میان رفته بود. این روزنامه در تیتر نخست خود نوشته بود: «سعید اسلامی پیشنهاد اصلاح قانون مطبوعات را داده است.»
 
در پی این اقدام غیرقانونی، وزارت اطلاعات شکایتی را برضد روزنامه ی سلام تنظیم و آن را تسلیم قوه ی قضاییه نمود، تا قوه ی قضاییه عاملین این اقدام غیر قانونی را مورد پی گرد و مجازات قرار دهد. دادگاه ویژه ی روحانیّت نیز در پی این شکایت، روزنامه ی سلام را به جرم انتشار اسناد طبقه بندی شده، توقیف کرد البته در همان روز وزارت اطلاعات (که در رأس آن علی یونسی قرار داشت) در پی فشارهای سیاسی حامیان دولت، ناچار به پس گرفتن شکایت خود شد. بنا بر برخی شواهد، همان روز آقایان «علی ربیعی» و «محمدعلی ابطحی» مشاور و عضو دبیرخانه ی شورای امنیّت ملی و رییس دفتر ریاست جمهور به وزارت اطلاعات رفتند تا این وزارت را تشویق به پس گرفتن شکایت خود سازند که بعد از آن وزارت اطلاعات با انتشار اطلاعیّه ای از شکایت خود منصرف می شود. در اطلاعیّه ی یاد شده، دلیل این اقدام چنین بیان شده است: «به منظور جلوگیری از هرگونه تشنج در جامعه، شکایت خود را پس می گیریم.» [3]
 
در عین حال هیچ گاه محرمانه بودن این نامه انکار نشد، بلکه بالعکس آقای «یونسی» بارها پس از آن ماجرا بر محرمانه بودن نامه تأکید کرده و بعدها نیز تصریح نمود: «روزنامه ی سلام مستندی را افشا کرد که کار بسیار بدی بود. این روزنامه سندی را منتشر کرد که از اسناد قطعی وزارت اطلاعات بود.» [4]       یونسی حتی چندی بعد در جمع خبرنگاران این اقدام را سرقت اطلاعات خواند و گفت: «سندی که روزنامه ی سلام چاپ کرد، در حقیقت یک نوع سرقت بود که نباید چنین کاری صورت می گرفت.» [5]  
 
وزارت اطلاعات هر چند شکایت خود را پس گرفت اما از نظر مقام های قضایی جمهوری اسلامی این امر نمی توانست مانع از اقدام قوه ی قضاییه در مجازات دست اندرکاران خاطی روزنامه ی سلام گردد، چرا که اقدام یاد شده، کاملاً غیر قانونی بوده و مجرمانه تلقی می شد و طبیعتاً اولین واکنش آن هم چیزی جز توقیف موقت روزنامه ی سلام نمی توانست، باشد.
 
اصلاح طلبان از آغازین روزهای دستیابی به دولت تلاش خود را برای کسب حداکثری قدرت و تصاحب کرسیهای بیشتر از حاکمیّت شروع کرده و حرص و طمع چهرههای افراطی آنان به چانهزنی برای دستیابی به بخشهای گوناگون نظام باعث میشد از بحرانها حداکثر استفاده را بنمایند.
 
دانشگاه تهران که مدت ها در اثر تحریکات عوامل افراطی، به خصوص گروهک نهضت آزادی و نیز اتفاقات سیاسی پیاپی در تب و تاب به سر می برد، پس از اطلاع از ماجرای توقیف روزنامه ی سلام و نیز با انگیزه ی مخالفت با تصویب کلیّات طرح اصلاح قانون مطبوعات، در شامگاه هفدهم تیر ماه به صحنه ی تجمع های اعتراض آمیز و درگیری های خشونت بار تبدیل گردید. دفتر تحکیم وحدت در روز پنج شنبه 17 تیر 1378 بنا بر گزارش کمیته ی تحقیق شورای عالی امنیّت ملی، یک میتینگ اعتراض آمیز را در دانشگاه تهران برگزار می کند. پس از آن واقعه در ساعت 22:45 دقیقه حدود 150 نفر از دانش جویان اقدام به راهپیمایی غیر قانونی کرده و سپس با تحریکات عده ای از عناصر افراطی از کوی دانشگاه خارج می شوند و با سر دادن شعارهایی مراتب اعتراض خود را ابراز می دارند.
 
در همین حال نیروهای انتظامی و پلیس ضد شورش به دعوت مسؤولین دانشگاه وارد منطقه می شوند و با تذکرات پی در پی و دعوت از دانش جویان به حفظ آرامش، از آن ها می خواهند که به داخل کوی دانشگاه باز گردند اما این تلاش ها هیچ نتیجه ای در بر نداشت. چندی بعد با ملحق شدن تعدادی از عناصر ضد انقلاب و فرصت طلب در خیابان های اطراف دانشگاه، فضا برای اعمال خراب کارانه و کاملاً خلاف قانون، نظیر: «سلب آسایش مردم محل»، «تعرض به عابران و اشخاص در حال گذر»، «ضربه زدن به اموال عمومی و خصوصی» و «اهانت و هتاکی برضد مسؤولین بلند پایه ی نظام» فراهم می شود.
 
پلیس نیز پس از تشدید اوضاع، با دریافت مجوز از وزیر کشور، مبنی بر لزوم برخورد با تحرکات غیر قانونی از جمله راهپیمایی های بدون مجوز دانش جویان که به بروز آشوب انجامید، وارد عمل می شود که با مقاومت آشوب گران روبه رو می گردد. با تشدید درگیری ها و آشوب ها، پلیس ضد شورش برای دستگیری تعدادی از آشوب گران و آزادی سه نفر از پرسنل خود که توسط دانش جویان به گروگان گرفته شده بودند، وارد محوطه ی کوی دانشگاه می شوند که این امر بر دامنه ی فاجعه می افزاید و ماجرا را پیچیده تر می سازد.
 
کوی دانشگاه در شب 18 تیر ماه در حالی که آبستن حوادث بسیار ناگواری بود، شب بسیار سخت و ناآرامی را سپری کرد. عناصر ضد انقلاب پس از اطلاع از اوضاع شهر به دانشگاه هجوم آوردند و تحریک کنندگان حزبی درون حکومت نیز هر از چند گاهی با دمیدن در تنور احساسات با سخنرانی ها، شایعه ها و جعل اخبار صددرصد کذب نظیر به خاک و خون کشیده شدن تعدادی از دانش جویان کوی دانشگاه، زبانه های این آتش را شعله ور ساختند و فردای آن روز حادثه، حادثه ی غم انگیز دیگری شکل می گیرد و فصل تازه ای از حوادث رقم می خورد، حوادثی که به قطع و یقین دست ناپاک دشمن خارجی در ایجاد و هدایت آن نقش آفرین بوده است.
 
از 18 تیر ماه 78 به بعد، اتفاقاتی رخ داد که کاملاً از تصمیم و عزم جدّی عاملان آن برای براندازی نظام جمهوری اسلامی حکایت می کرد. در ادامه ی خط تشنج و خشونت که در کوی دانشگاه کلید خورده بود، عده ای اوباش و آشوب گر به اسم دانش جو و در حمایت از جنبش دانش جویی و به انتقام از شهدای دروغین این حادثه، دست به آشوبی فراگیر در سطح شهر زدند.
 
دانش جویان معترض کوی دانشگاه بی آن که از عواقب این بازی خطرناک مطلع باشند، با تحریک عده ای ماجراجوی حزبی و تعدادی از عناصر سرخورده از انقلاب، به ماجرایی کشانده شدند که دیگر قادر به مهار آن نبودند. تنها کاری که می توانستند انجام دهند این بود که با اعلام مواضع آشکار خود، اقدام های اعتراضی خود را پایان یافته اعلام کرده و از اتفاقات شومی که در شرف تکوین بود، بیزاری بجویند، اتفاقی که البته رخ نداد.
 
آشوب گران با شعارهای تحریک آمیز و با ایجاد جوّی از رعب و وحشت به عابران و رهگذران حمله ور می شدند، به اموال عمومی و خصوصی تعرض و آن ها را به آتش می کشیدند. به مسؤولین عالی رتبه ی نظام از جمله امام راحل و مقام معظم رهبری توهین و هتاکی می کردند. این اتفاقات ناگوار در حالی رخ می داد که دستان پلیس که مأمور حفظ امنیّت در جامعه است بسته؛ و دستان پلید آشوب گران کاملاً باز بود.
 
سردار «فرهاد نظری» (فرمانده ی وقت انتظامی تهران بزرگ) در کتاب خود، «برای تاریخ» می نویسد: «با توجه به گستردگی آشوب و شورش در حساس ترین مناطق پایتخت در 18 تیر 1378 دستور هرگونه برخورد با تظاهر کنندگان و آشوب گران از سوی وزیر کشور ابلاغ نگردید و 48 ساعت به طول انجامید. در این مدت آشوب گران و اراذل و اوباش نقاب دار تحت حمایت بعضی از مدعیان اصلاحات، آزادانه هر کاری که دلشان می خواست انجام دادند از قبیل: دایر کردن پست های ایست و بازرسی، خلع سلاح بعضی از مأمورین گشت های انتظامی، ضرب و شتم و مجروح ساختن بسیاری از مردم و پرسنل شریف نیروی انتظامی... » [6]
 
خیابان های جلال آل احمد، کارگر شمالی، میدان ولی عصر(عجل الله تعالی)، خیابان فلسطین و بلوار کشاورز از جمله میادین درگیری و خشونت های خیابانی بودند، آشوب و شورش در حساس ترین مناطق شهر در جریان بود و لحظه به لحظه بر گستره ی آن افزوده می شد. آشوب گران در حالی که مجهز به پیشرفته ترین سیستم های ارتباطی، حتی بی سیم های سازمانی بودند، آشوب را به هر نقطه ای از این شهر بزرگ که می خواستند، می کشاندند.
 
تلاش برخی از عناصر افراطی برای کشاندن این حوادث به مسابقه ی فوتبال بین دو تیم پیروزی و استقلال در استادیوم صد هزار نفری آزادی در روز یک شنبه تاریخ 20 تیر ماه 1378 می توانست بر ابعاد این فاجعه افزوده و کشور را در وضعیت بحرانی غیر قابل تصوری قرار دهد. فرماندهان نیروی انتظامی پس از ناکامی در متقاعد کردن مسؤولین ذی ربط، برای به تعویق انداختن این مسابقه تنها با امید به عنایت الهی، تدبیر و درایت خود نگذاشتند آن چه که خواست بدخواهان نظام بود، اتفاق بیافتد. به هر روی نیروی انتظامی این بازوی امنیّتی کشور در این بازی سیاسی قربانی توطئه ای شد که دشمنان نظام آن را طراحی و بازی خوردگان سیاسی داخلی نیز آن را به اجرا درآورده بودند.
 
پس از واقعه ی کوی دانشگاه، هجوم سازماندهی شده ی بی سابقه ای به نیروهای انتظامی صورت گرفت و نیروی انتظامی در آن شرایط بس خطیر، از ناحیه ی دوست و دشمن به شدت مورد بی مهری، هتاکی و توبیخ واقع شد. بزرگ نمایی برخی از اتفاقات و درج دروغین برخی از اخبار نظیر: کشته شدن تعدادی از دانش جویان، حتی تعدادی از مراجع را وادار به موضع گیری کرده بود. روزنامه ی خرداد (متعلق به عبدالله نوری وزیر استیضاح شده ی دولت دوم خرداد) با تیتر درشتی نوشته بود: «کوی دانشگاه به خاک و خون کشیده شد.» [7]
 
در ادامهی خط تشنج و خشونت که در کوی دانشگاه کلید خورده بود، عدهای اوباش و آشوبگر به اسم دانشجو و در حمایت از جنبش دانشجویی و به انتقام از شهدای دروغین این حادثه، دست به آشوبی فراگیر در سطح شهر زدند.
 
یکی از اعضای شورای مرکزی دفتر تحکیم وحدت، در تجمع مقابل در اصلی دانشگاه، اعلام کرده بود: «اجساد شهدای دانش جو باید به ما تحویل داده شوند و دولت باید امنیّت تشییع جنازه ی باشکوه آن ها را که ما برگزار می کنیم تضمین کند.»  [8]     در حالی که به تصریح گزارش کمیت هی تحقیق شورای عالی امنیّت ملی، احدی در حادث هی کوی دانشگاه کشته نشده بود.
 
هشدار رهبری معظم انقلاب نسبت به اهداف دشمن
 
در 21 تیر ماه مقام معظم رهبری که آشکارا توطئه ی برنامه ریزی شده ی دشمن را می دیدند، ضمن تأسف بار خواندن حادثه ی کوی دانشگاه و تقبیح حمله ی عناصر مشکوک به خوابگاه دانش جویان، به اسم نیروی انتظامی و با شعارهای اسلامی، خواستار تحقیق و برخورد با مجرمان این حادثه شده و البته خطاب به دانش جویان فرمودند: «حرف من به شما دانش جویان این است که مراقب دشمن باشید، دشمن را خوب بشناسید، مبادا از شناسایی دشمن غفلت کنید، غریبه هایی که در لباس خودی در همه جا دخالت می کنند این ها را بشناسید، دست های پنهان را ببینید، هیچ کس به خاطر غفلت ستایش نمی شود، هیچ کس به خاطر چشم ها را بر هم گذاشتن مدح نمی شود.» [9]
 
مقام معظم رهبری در بخشی دیگر از سخنان خود، با تأکید بر این که دشمن در این وضعیت، امنیّت ملی را هدف گرفته است و در همین راستا به دستگاه های اطلاعاتی و انتظامی ما ضربه ای ناجوانمردانه وارد کرده است، خطاب به جوانان پرشور و از جان گذشته ای که برای ابراز احساسات به دیدار رهبر مظلوم خویش شتافته بودند، فرمودند:  «جوانان عزیز! شماها امیدهای انقلاب و اسلامید ... حتی اگر یک چیزی که خون شما را به جوش می آورد - مثلاً فرض کنید اهانت به رهبری کردند - باز هم باید صبر و سکوت کنید. اگر عکس من را هم آتش زدند و یا پاره کردند، باید سکوت کنید. نیرویتان را برای آن روزی که کشور به آن نیازمند است، برای آن روزی که نیروی جوان و مؤمن و حزب اللهی باید در مقابله با دشمن بایستد، حفظ کنید والاّ حالا فرض کنیم یک جوانی، یا یک دانش جوی فریب خورده ای هم حرفی زد و کاری کرد، چه اشکالی دارد؟ من از او صرف نظر می کنم.» [10]
 
نام ه ی فرماندهان جنگ به رییس جمهور
 
اما نقاطی از پایتخت هم چنان در آتش ناآرامی های هدفمندی که آشکارا از آن سوی مرزها هدایت می شد، می سوخت. در پی شدت یافتن وخامت اوضاع تعداد 24 تن از فرماندهان ارشد سپاه پاسداران انقلاب اسلامی با ارسال نامه ای محرمانه به رییس جمهور وقت، ضمن ابراز نگرانی شدید از خونسردی مسؤولین ذی ربط در قبال حوادث تلخ جاری، از ایشان خواستند تا به سرعت با اقدام های مؤثر خود به این غائله پایان دهند. در غیر این صورت سکوت را جایز نشمرده و خود، بر حسب وظیفه وارد عمل خواهند شد که البته افشای این نامه پس از چند روز، خود موضوع جنجالی دیگری شد.
 
در بخش هایی از این نامه که در روز 21 تیر ماه 1378 در اوج بحران و آشوب به صورت محرمانه، برای رییس جمهور وقت ارسال شده بود و بعد از فروکش کردن آشوب های خیابانی علنی شد، آمده بود: «جناب آقای رییس جمهور، حمله به کوی دانشگاه همان طوری که رهبر بزرگوار و مظلوم این انقلاب فرمودند امری ناپسند، زشت و بد بود و علی رغم این که سخت ترین و تندترین برخوردها با آن انجام پذیرفت، اما همه ی مردم به دلیل ناپسندی عمل انجام شده این برخوردها را پذیرفته و بر آن صحه گذاردند، اما سؤال مهم و پر ابهام این است که آیا فاجعه فقط همین بود؟ صرفاً همین موضوع قابل پی گیری، توجه، اعتراض و تحصن است که چند وزیر به خاطر آن استعفا دهند، شورای امنیّت تشکیل جلسه بدهد و گروه تحقیق تشکیل گردد اما آیا حرمت شکنی و توهین به مبانی این نظام، تأسف و پی گیری ندارد؟ آیا حریم ولایت فقیه کم تر از کوی دانشگاه است؟ آیا حریم امام(ره)، آن انسان کم نظیر، کم تر از جسارت به یک دانش جو است؟ آیا چند روز امنیّت کشور را دچار اخلال کردن و به هر مؤمن و متدیّن حمله کردن و آتش زدن، فاجعه نیست؟ آیا زیر سؤال بردن جمهوری اسلامی، این یادگار ده ها هزار شهید و شعار برضد آن دادن، فاجعه نیست؟ جناب آقای خاتمی، چند شب پیش وقتی گفته شد عده ای با شعار برضد رهبر معظم انقلاب به سمت مجموعه ی شهید مطهری در حرکت اند، بچه های کوچک ما در چشم ما نگریستند، انگار از ما سؤال می کردند غیرت شما کجا رفته است؟ جناب آقای رییس جمهور، امروز وقتی چهره ی رهبر معظم انقلاب را دیدیم، مرگ خودمان را از خداوند طلب کردیم، چون که کتف هایمان بسته است و خار در چشم و استخوان در گلو باید ناظر پژمرده شدن نهالی باشیم که حاصل 14 قرن سیلی و زجر شیعه و اسلام است. جناب آقای رییس جمهور، اگر امروز تصمیم انقلابی نگیرید و رسالت اسلامی و ملی خودتان را عمل نکنید فردا آن قدر دیر و غیر قابل جبران است که قابل تصور نیست. در پایان با کمال احترام و علاقه به حضرت عالی اعلام می داریم کاسه ی صبرمان به پایان رسیده است و تحمل بیش از آن را در صورت عدم رسیدگی، بر خود جایز نمی دانیم.» [11]
 
گستره ی آشوب ها در شهر تهران، به خیابان های منتهی به بیت مقام معظم رهبری نیز رسید. در شهر تبریز نیز تحرکات مشابهی در حال وقوع بود. بیم آن می رفت که رفته رفته، این وضعیّت به سایر شهرها نیز سرایت کند. مقام معظم رهبری با درک حساسیّت شرایط، در پیامی مهم خطاب به ملت شریف ایران و نیروهای انقلابی به ویژه نیروهای مخلص و بسیجی، خواستار حفظ هوشیاری و آمادگی لازم برای فرو خواباندن این فتنه ی بزرگ شدند. معظم له در این پیام بسیار مهم که در تاریخ 22 تیر 1378 صادر گردید، فرمودند: « دو روز است که جمعی از اشرار با کمک و همراهی برخی از گروهک های سیاسی ورشکسته و با تشویق و پشتیبانی دشمنان خارجی در سطح تهران به فساد و تخریب اموال و ارعاب و عربده جویی پرداخته و موجب سلب امنیّت و آسایش مردم شده اند. دشمنان زبون و حقیر اسلام و انقلاب گمان کرده اند، انقلاب و مردم مؤمن و انقلابی به آنان اجازه خواهند داد که با فتنه انگیزی خود راه سلطه ی آمریکای جنایت کار را بر میهن عزیز ما هموار کنند. گروهک های وابسته و معاند، طبق تحلیل اربابان و معلمان خود، گمان کرده اند مردم ایران از اسلام و انقلاب، دست برداشته اند و به خیال باطل خود می خواهند از انقلاب اسلامی انتقام بگیرند. ولی غافل از این که ملت مؤمن و شجاع و هوشیار به آنان و اربابان و پشتیبانان آنان اجازه ی ادامه ی شرارت را نخواهند داد و نظام مقتدر اسلامی، آنان را به شدت منکوب خواهد کرد. به مسؤولان در دولت و به خصوص مسؤولین امنیّت عمومی تأکید شده است که با درایت و قدرت، عناصر مفسد و محارب را در جای خود بنشانند و بی شک کسانی که چشم به فتنه انگیزی های این رو سیاهان دوخته اند، مأیوس خواهند شد. ملت بزرگ ایران مخصوصاً جوانان عزیز باید در کمال هوشیاری مراقب حرکات دشمن باشند و به طور کامل با مأموران، همکاری کنند و عرصه را بر عناصر مزدور و خود فروخته ی دشمن، تنگ نمایند و به خصوص فرزندان بسیجی ام باید آمادگی های لازم را در خود حفظ کنند و با حضور خود در هر صحنه ای که حضور آنان در آن لازم است، دشمنان زبون را مرعوب و منکوب سازند.» [12]
 
به دنبال این پیام مهم، نیروهای جان برکف بسیج وارد کارزار شدند تا بار دیگر اخلاص، تعهد و اقتدار خود را که پس از جنگ به طور ناجوانمردانه، هدف ظالمانه ترین اتهام ها قرار گرفته و پایمال هوا و هوس عده ای قدرت طلب و شماری بازی خورده ی سیاسی شده بود، نشان دهند. ورود به موقع و مؤثر نیروهای بسیج و عناصر خودجوش مردمی، ناگهان طوفانی از رعب و وحشت در دل ترسان آشوب گران بر پا کرد، اندکی بعد مقاومت جبهه ی آنان در هم شکست. عده ای متواری و عده ای دیگر از عناصر محارب و عربده جو دستگیر و به چنگال قانون سپرده شدند.
 
این چنین با یک اشاره ی رهبری چشم فتنه از حدقه بیرون کشیده شد و پس از آن بود که ملت هوشیار و بیدار ایران نیز برای تثبیت امنیّت و در لبیک به ندای رهبر خود در تهران و سراسر میهن اسلامی با حضور میلیونی و حماسی خود در 23 تیرماه 1378 مانور عظیم حمایت از ولایت را به زیباترین شکل ممکن به تصویر کشیده و فتنه گران را ناکام گذارند. (*)
 
[1]ـ بیانات معظم له در بیست و دومین سالگرد ارتحال امام خمینی(ره)، 14/3/1390
 
[2]- حجاریان، سعید؛ «انتخابات شوراها بزرگ ترین جبه ه ی مردم سالاری است»؛ روزنام ه ی ایران؛ 19 آذر 1377؛ ش 1115؛ ص3 .
 
[3] ـ کیهان شمار ه ی 16551 و هفته نام ه ی سیاست شمار ه ی 51
 
[4] ـ روزنامه ی انتخاب، 29 دی 1378
 
[5] ـ روزنامه ی بیان، 22 اردیبهشت 1378
 
[6] ـ برای تاریخ، فرهاد نظری، صص 40 و 41
 
[7] ـ روزنامه ی خرداد، 18 تیر 1378
 
[8] ـ همان
 
[9] ـ مقام معظم رهبری، 21 تیر 1378
 
[10] ـ همان
 
[11] - روزنام ه ی کیهان، 7/8/1385
 
[12]   ـ پیام مقام معظم رهبری، 22/4/1378

 

*محمدجواد اخوان، پژوهشگر مسایل راهبردی/ انتهای متن/

نظر شما