شناسهٔ خبر: 26310881 - سرویس فرهنگی
نسخه قابل چاپ منبع: لیزنا | لینک خبر

«اهمیت گفت‌وگوهای فرهنگی در روزگار ما از منظر فلسفه» بررسی شد

گونتر در نشست «اهمیت گفت‌وگوهای فرهنگی در روزگار ما از منظر فلسفه» سخنرانی خود را پیرامون چهار محور موقعیت کنونی عالم، فلسفه به‌عنوان شیوه تفکری که ماحصل تمدن یونان باستان بوده و رشد پیدا کرده، تاریخ اروپای پس از قرون وسطی و تعاملات فرهنگ‌های غیراروپایی و ضرورت و نیاز گفتگوهای میان فرهنگی حوزه‌های امروزی ارائه کرد.

صاحب‌خبر -
«اهمیت گفت‌وگوهای فرهنگی در روزگار ما از منظر فلسفه» بررسی شد

به گزارش لیزنا بر اساس اعلام روابط عمومی موسسه خانه كتاب، نشست «اهمیت گفت‌وگوهای فرهنگی در روزگار ما از منظر فلسفه» یكشنبه (۳ تیرماه) با حضور هانس كریستین گونتر، احمد علی‌حیدری و حسن حاج‌قاسمی در سرای اهل‌قلم برگزار شد.

در ابتدای این نشست، گونتر سخنرانی خود را پیرامون چهار محور؛ موقعیت كنونی عالم، فلسفه به‌عنوان شیوه تفكری كه ماحصل تمدن یونان باستان بوده و رشد پیدا كرده، تاریخ اروپای پس از قرون وسطی و تعاملات فرهنگ‌های غیراروپایی و ضرورت و نیاز گفتگوهای میان فرهنگی حوزه‌های امروزی ارائه كرد و گفت: اوضاع امروز عالم از آنچه در بخش عمده تاریخ علم بود، متفاوت است.  امروز، عالم از دوره های تاریخی معنای متفاوتی دارد. آنچه به عنوان دنیای امروزی می شناسیم در گذشته به عالم های متعددی تشبیه شده بود كه تعامل اندكی بین آنها برقرار و برای مردم دو هزار سال قبل، قلمرویی با فرهنگ های متفاوت بود؛ فرهنگ های هم جوار در حاشیه قرار داشتند؛ تعامل، معرفت و آگاهی از افكار دیگران و شیوه تفكر بر اساس فرهنگ های دیگر به ندرت حاصل می شد.

وی ادامه داد: عالم تنها بر روی اروپا گشوده می شد و  وسایل تكنیكی برای خود فراهم می كردند تا به اكتشافات بپردازد. با این سلطه اروپایی حتی قدیمی ترین فرهنگ ها به مركزیت چین هم ناچار به عقب نشینی بودند؛ از این رو با استعمار اروپایی به نحو مادی و فیزیكی در كل عالم گشوده شد. این گشایش جهان را به نحو واقعی تحت سلطه بخشی از فرهنگ اروپایی قرار داده بود.

این استاد فلسفه  بیان كرد: برای فهم دنیای كنونی باید به یاد داشته باشیم كه دو فرهنگ چین و اروپا، نگرش مركز محور را در عالم گسترش دادند و اروپاگری در عالم چیره شد تا اینكه این اواخر چین محوری در دنیای كنونی عرصه را به دست گرفت اما اروپا محوری تا امروز بر عالم چیره بود؛ جنگ جهانی دوم اروپا محوری را رقم زد و فرهنگ اروپایی را به یك فرضیه و توهم بدل كرد. پس از اضمحلال امپراتوری استعمارگر اتحادیه جماهیر شوروی عالم مهیای تغییر شد كه از قبل پیش بینی شده بود. در این شرایط، جهان سوم بیشتر خود را استنباط كرد و بیش از همه قدرت اقتصادی و سیاسی را به دست آورد؛ كشورهای دنیای سوم، سلاح های اتمی را به دست آوردند. اقتصاد بسیاری از كشورهای این مجموعه گسترش یافت و نه تنها چین به عنوان قدرت برتر مطرح شد بلكه هند، اندونزی، آسیای جنوب شرقی، برزیل و.. نیز به سمت قدرت اقتصادی گام برداشتند. پیش بینی ها بر این است كه تا سال ۲۰۵۰، آلمان و آمریكا جزو ۱۰ قدرت اقتصادی باقی خواهند ماند؛ آلمان در این مجموعه ؛ جایگاه دهم را به خود اختصاص خواهد داد. این چرخش قدرت به ناگزیر اروپا را ناچار می كند تا فرهنگ های غیراروپایی مواجه شود؛ علارقم تمام تلاش هایی كه همچنان در جهت تحمل قدرت های اروپایی به عالم است و به مرور آشكار می شود كه این تفكر بیهوده است. هركه عقلانیت دارد باید بداند كه در دنیای امروز نگرش به جهان صرفا با یك فرهنگ مادی و معنوی ممكن نیست و در غیر اینصورت اروپامحوری به بیراهه رفته است. از سویی دیگر چنانچه ما با مصالحه با تفكر اروپامحور مخالفت كنیم، نه تنها در دام فكری قرار می‌گیریم بلكه این دام به سویی كشیده می‌شود كه دنیای سراسر خشونت و جنگ با ابعاد بسیار وخیم خواهد بود.

گونتر عنوان كرد: خلق و پیدایش سلاح های اتمی باعث گسترش تهدید زندگی كنونی بشر است، نسل جدید سلاح های پیشرفته تكنولوژیكی، فصل جدیدی در عرصه تسهیلات گشوده است. مبارزه اتمی این كشمكش اتمی را به صورت قابل ملاحضه ای كاهش داده است.

وی در بخش دیگری از سخنانش با عنوان«فلسفه به عنوان شیوه تفكر»گفت: فلسفه یك واژه یونانی است و از این رو لفظ فلسفه به شیوه اندیشیدن نزد تمدن یونان ریشه دارد. به نظر می آید مردم دنیای غرب با استفاده از این واژه، درصدد تحمیل كردن شیوه های اروپایی بر تفكر هستند و اعضای فرهنگ های دیگر در توصیف متون خود از فرهنگ های اروپایی استفاده می كنند؛ تفكر یونان باستان ریشه های خود را از تفكر غیر اروپایی فرهنگ های خاورمیانه دارد. هرچه این شیوه در گذشته بر اندیشه یونانی تاثیر گذاشته، یونانی ها شیوه فكری را بسط دادند تا اینكه امروز به آن فلسفه گفته می شود و نمایانگر شیوه خاص استدلال كردن است و به واقعیت می پردازد اما آنطور كه به نظر می آید امروز اینگونه نیست.

گونتر ادامه داد: تفكر یونانی در سیر زمان در تعامل با فرهنگ های دیگر به ویژه یهودیت مشغول بود اما چالش عمده به هنگام پذیرش مسیحیت رخ داد چرا كه عناصر كلیدی مسیحیت در پی سازگاری با نگرش یونانی بودند. اما نباید فراموش كنیم كه فلسفه یونان توسط عالم اسلام نیز جذب شد و شكل دوباره ای به خود گرفت. تفكر اروپایی تعامل را به سه دین بزرگ ابراهیمی، اسلامی و مسیحیت  به تمدن فرهنگ های دیگر  شكل داد و نقش مهمی در گفت و گوی ادیان داشت. از این رو می توان گفت فرهنگ یهودی-اروپایی كه خود را در تعامل سازنده  با اسلام شكل داد به عنوان عنصری از تفكر یونانی در معیت با ادیان ابراهیمی بود. بعد از كنار زدن توام با خشونت سلطه اسلام از سرزمین های اروپایی این تعامل نزدیك میان تمدن اروپایی و اسلام دچار وقفه شد و اسلام از ریشه های یونانی شده خود جدا شد.

وی با اشاره به تاریخ اروپای پس از قرون وسطی و تعامل با فرهنگ های غیر اروپایی گفت: گفت و گوی سیاسی میان مسیحیت، اسلام و یهودیت كم و بیش در قرون وسطی پایان یافت. اسلام در مقایسه با دین یهود، سهم بیشتری در فرهنگ اروپایی داشت. در نظر بسیاری از یهودی ها در اروپا، سخن گفتن از  ارزش های مشترك یهودی و مسیحی سخن  بیهوده ای است؛ مردم یهودی طبار  در فرهنگ اروپایی سهیم بودند اما یهودیت به عنوان دین مبتنی بر تلموذ در این زمینه نقش كمتری داشت. 

گونتر بیان كرد: همراه با ظهور علوم تجربی، دوره روشنگری را می توان پدر نژاد پرستی به معنای لفظ دانست؛ این طرز تلقی  دوره روشنگری است و اروپا درنیافته كه به سادگی در حال  جهانی ساختن مفهومی از عقل است كه مبتنی بر فطریات دلبخواهی آنها است.  دستاورد عظیم اروپا؛ علم و فناوری جدید است. امروز با اروپا در پیشرفت های فناوری رقابت می شود و هیچ كشوری در عالم منكر آن نیست كه باید تلاش كند تا از علم و فناوری اروپایی بهره ببرد.

وی ادامه داد: نگرش فنی به عالم، مبتنی بر تفكر یونان باستان به عالم است اما به عنوان یك حقیقت درباره علوم تجربی كاملا بر حقیقت عالم استنباط می كند. چگونه باید با این واقعیت ها در زندگی خود مواجه شویم؟ چنانچه  دریابیم این دستاورد ماندگار فلسفه در یونان به معنای یونانی- اروپایی همان علم و فناوری مدرن است باید واقعیت های دیگر نظیر اینكه اندیشه اروپایی باید تغییر كند را نیز بپذیریم. بازگشت به آغاز در فلسفه غربی در اندیشه هایدگر به صورت خالص مطرح شده است.

گونتر به نیازهای ایجاد گفت و گوی اصیل فرهنگی اشاره كرد  وگفت: اروپا با اندیشه فرهنگ های دیگر همچون اسلام، یهودیت و مسیحیت مواجه شد. اروپا و این فرهنگ ها به باروری هم مدد رساندند و شیوه مدرن اندیشه اروپایی توسط این مواجهه شكل گرفت. این مواجهه با فرهنگ مدرن اروپا از سوی اسلام و یهودیت گرچه باید ثمربخش بوده باشد باید با حفظ استقلال دیگری صورت پذیرد. این گفت و گوی با اسلام ساده گرفتن فرهنگ های دورتر از اروپا خواهد بود. اروپا همچنان خالصانه تمایل دارد تا به گفت و گو با فرهنگ های دیگر بپردازد كه در ناخودآگاه آنها مورد بی توجهی قرار گرفته و این ناشی از معیار قرار دادن فكر اروپایی است.

برچسب‌ها:

نظر شما