شناسهٔ خبر: 26307931 - سرویس فرهنگی
نسخه قابل چاپ منبع: روزنامه ایران | لینک خبر

سیاست ورزش از دیدگاه «جامعه‌شناسی فراغت»

فوتبالیست‌هایی‌ در قامت دیپلمات

صاحب‌خبر - دکتر محمدسعید ذکایی جامعه‌شناس فراغت و عضو هیأت علمی دانشگاه علامه‌طباطبایی امروزه فوتبال کالای فرهنگی تمام عیاری محسوب می‌شود که به بخشی از زندگی روزمره ما بدل شده است. فوتبال در کلیت خود فرهنگی به حساب می‌آید که مخاطبان آن می‌توانند به اشکالی کاملاً متنوع و با اندازه‌های متفاوت از آن بهره برده و آن را مصرف کنند. راز جذابیت این پدیده نیز در همان قابلیت تخصیص ویژه آن توسط گروه‌ها و افراد مختلف است. یعنی هر فرد و گروهی می‌تواند آن را جزئی از بسته فعالیت روزمره خود دیده و به آن واکنش نشان دهد. مستقرترین فرهنگ ورزشی و نزدیک‌ترین آن در نظم‌دهی به روابط اجتماعی، فوتبال است. همه‌جا حاضر بودن فوتبال لاجرم آن را بخشی از زندگی جامعه مدرن ساخته است. انعطاف و تنوع فرهنگی مربوط به خود ورزش و نیز هواداری از آن نسخه‌های فرهنگی را آفریده که مستمر ما را به خود فرامی‌خوانند تا به آن واکنش نشان دهیم. بگوییم طرفدار چه تیمی هستیم، درباره کیفیت بازی، داوری و مربی تیم‌ها قضاوت کنیم، ارزیابی از ترکیب تیم و نقاط قوت و ضعف آن داشته باشیم و به پیش‌بینی نتایج بازی‌ها و شانس موفقیت تیم‌ها در مسابقات بپردازیم. ایده‌های فوق و ده‌ها مقوله دیگر نسخه‌های آشنا در گفت‌وگوهای ما از ورزش فوتبال است که منتظر آن می‌مانیم، از هیجان آن لذت می‌بریم و در کل بخشی از نظم زندگی ما را شکل می‌دهند. معنی زمان زندگی برای بسیاری از مردم امروز با جداول فعالیت لیگ‌های معتبر و نیمه معتبر و جدول پخش تلویزیونی (ماهواره‌ای) مسابقات یا انتشار مجلات و رسانه‌های مرتبط گره خورده است. به این ترتیب، کالای فوتبال در سطح فردی معنا و انتظار زیستن در جامعه جدید را برای بسیاری تداعی می‌کند و زندگی بدون فوتبال خالی و متفاوت جلوه می‌کند. بدیهی است در سطوح ساختاری، فوتبال به مثابه یک «صنعت مدرن» پیوند وثیقی با اقتصاد، سیاست، فرهنگ و روابط اجتماعی دارد و در اینجا نیز مجدداً همان عنصر معنا دخیل است. حلقه فرهنگی فوتبال متضمن تولید بازیکن، سرمایه‌گذاری و پرورش استعداد، بازاریابی، نمایش و تبلیغات، فرهنگ‌سازی و تحریک هویت‌یابی‌های مختلف (هواداری در سطوح فردی، محلی، ملی و فراملی) و سرانجام وضع مقررات و مناسک ویژه برای آن و نظارت بر کیفیت اجرای این قواعد است. همه این اجزا کاملاً در هم تنیده و همسو هستند. این چرخه با سرعت حیرت‌انگیزی رشد و توسعه یافته و انسان امروز را به خود وابسته کرده است. برای هواداران آماتور و غیر آماتور، فوتبال به «فلسفه‌ای برای زندگی» بدل شده است که زیستن، تعادل عاطفی و مواجهه بهتر با نشیب‌و فرازهای زندگی را هموار می‌کند. تعلق یافتن به جماعت جهانی فوتبال شیوه‌ای برای به رسمیت شناخته شدن استانداردهای زندگی جدید است. فوتبال، فراگیرترین و استانداردترین سرخوشی زمانه ماست طبیعی است که اراده‌هایی جدی و نظام‌مند، توسعه و فراگیری فوتبال را دنبال کرده و می‌کنند. هیچ ورزشی در دنیای امروز درجه بوروکراسی، تفکیک و انضباط فوتبال را ندارد. هیچ ورزشی به لحاظ گردش مالی و سرمایه‌گذاری در زیرساخت‌ها و نیروی انسانی قابل قیاس با فوتبال نیست و هیچ ورزشی به اندازه فوتبال پوشش خبری و رسانه‌ای را دریافت نکرده و نمی‌کند. موارد فوق قضاوت‌های آشکاری هستند که همه از آن اطلاع دارند. با این همه، این اراده و هدفمندی صرفاً با منطق اقتصادی و مالی قابل توضیح نیست. معناسازی از یک پروژه در سطوح خرد و کلان، تعیین‌کننده ظرفیت اقتصادی و تبدیل شدن آن به یک کالای فرهنگی است. به بیان ساده‌تر، اگر جاذبه‌ها و رمزگان و نشانه‌های جذابی با فوتبال همراه نباشد فراگیر شدن آن با محدودیت همراه می‌شود. جاذبه‌های ذاتی خود فوتبال و انعطاف و قابلیت‌های درونی آن بر فراگیر شدن آن مؤثر بوده‌اند؛ فوتبال با فرهنگ‌های محلی پیوند نزدیک‌تری می‌یابد، با سیستم‌ها و استراتژی‌های بسیار متنوعی می‌توان به آن پرداخت، ویژگی‌های زیستی، فرهنگی و زیبایی‌شناختی را بیش از دیگر ورزش‌ها به نمایش می‌گذارد، در کیفیت اجرای آن بیشتر «روحیه جمعی» تعیین‌کننده است، جاذبه‌های بصری بیشتری برای پخش و تماشا ایجاد می‌کند، تماشاگران بیشتری را به خود جلب می‌کند و تفسیرپذیری و قابلیت گفت‌وگو و قضاوت بیشتری را برای افراد آماتور فراهم می‌کند. دلایل فوق و بسیاری دلایل دیگر در اقبال فزاینده به این ورزش سهیم بوده‌اند. روشن است که ارتباط متقابلی بین فراگیری فرهنگ فوتبال و سرمایه‌گذاری نسبت به آن وجود دارد اما تنها با داشتن «جاذبه‌ها» و «فرصت‌ها» است که این مسیر تداوم می‌یابد. فوتبال با «اقتصاد سیاسی و عاطفی» پیوند می‌یابد. این پیوند خود به تنهایی می‌تواند توجیه مناسبی برای سرمایه‌گذاری دولت‌های محلی و ملی در توسعه آن باشد. نقش مستقیم فوتبال در ارتقای همبستگی‌ها و غرور محلی-ملی و منزلت به‌دست آمده از مسیر حضور و نمایندگی تیم‌ها در رقابت‌های بزرگ، هرگونه سرمایه‌گذاری برای آن را توجیه می‌کند. کافی است به تنش‌ها و حساسیت‌های فوق‌العاده‌ای که در کشور برای حضور تیم‌های دسته یک در لیگ برتر در جریان است تأمل کنیم. این اشتیاق را جز با وجه هویت‌ساز و البته لذت‌بخش و سرخوشانه فوتبال نمی‌توان توضیح داد. فوتبال فراگیرترین و استانداردترین سرخوشی زمانه ماست. محرومیت از این سرخوشی چندان با رونق دیگر ورزش‌ها جبران‌پذیر نیست. فوتبال را در استاندارد متفاوتی ارزشگذاری می‌کنیم. فوتبال فقط ورزش نیست. فوتبال، فرصتی برای دیپلماسی فرهنگی فوتبال به‌صورت متناقضی ظرفیت «همکاری» و در عین حال «رقابت» را به نمایش می‌گذارد. واقعیت این است که پیوند هویت ملی با نتایج فوتبال و عملکرد فوتبال به مثابه یک ایدئولوژی، موضوع برد و باخت را در آن حیاتی می‌کند. در هیچ زمانی دیگر نتایج مسابقات حتی دوستانه فوتبال این درجه از حساسیت را در پی نداشته است. از این رو، در شرایطی که نمونه‌های زیادی از به‌کارگیری فوتبال برای تنش‌زدایی، توسعه همکاری و همدلی بیشتر ملت‌ها را در تاریخ فوتبال می‌توان معرفی کرد، با این همه، اهمیت برد و باخت‌های این مسابقه فرصت‌های دیپلماتیک آن را نیز شکننده می‌سازد. زبان فوتبال و قواعد و نظم سازمانی و مناسکی آن البته می‌تواند نسخه یکسانی را برای شکل دادن به علایق ایجاد کند. در این معنا، فوتبال به معنای دقیقی همگرایی در فرهنگ‌ها را ایجاد می‌کند و تجربه منحصر به فردی از جهانی شدن در فرهنگ محسوب می‌شود. این اشتراکات به طور یقین آشنایی فرهنگ‌ها با یکدیگر و علاقه و توجه توده‌های مردم به ورزش و سیاست را ایجاد می‌کند. فوتبال دریچه اولیه‌ای برای تماس فرهنگی است. شناخت اغلب مردم از جغرافیا و فرهنگ دیگر کشورها در بسیاری موارد با واسطه ستاره‌های فوتبالی آن کشور شکل می‌گیرد. هواداران حرفه‌ای جهانی فوتبال بیش از آنکه از تاریخ، سیاست و فرهنگ کشورهای دیگر بدانند از موقعیت فوتبال در آن کشور اطلاع دارند. این حداقل نتیجه از «دیپلماسی فوتبال» است. از سوی دیگر، ترس از شکست در مسابقات بویژه اگر با تنش‌های ذخیره شده قبلی همراه باشد بسیاری از کشورهای همسایه را به احتیاط یا پیش‌بینی و تدارک کافی در برگزاری مسابقات دوستانه کشانده و «دیپلماسی میان فرهنگی» را آسیب‌پذیر می‌کند. امروزه در جامعه اشباع شده از رسانه، مواجهه و مدیریت حواشی و تبعات مدیریت این نوع دیپلماسی که گاه خیلی قابل پیش‌بینی نیست، مهارت زیادی می‌طلبد. البته این تنش‌ها و حساسیت‌ها تنها محدود به مرزهای ملی و دولت-ملت‌ها نیست. وظیفه خطیری که پیش روی «سیاست ورزش» در بسیاری از کشورها قرار دارد به‌کارگیری این دیپلماسی و آزمون کردن آن در وهله نخست برای رفع تنش‌های داخلی و ایجاد همگرایی و اتحاد ملی است.

نظر شما