شناسهٔ خبر: 26304055 - سرویس سیاسی
نسخه قابل چاپ منبع: روزنامه رسالت | لینک خبر

مأموريت ستون پنجم ترامپ

صاحب‌خبر - محمد مهدي اسلامي وقتي در ميانه فتنه 88 يک مقام سابق آمريکا به راديو فردا گفت «اگر از شما بپرسند اين جنبش به کي برمي‌گردد احتمالا خواهيد گفت، به يک سال پيش! اما من مي‌گويم ما از اواسط دهه 1980 با کساني در دفتر نخست‌وزيري ايران در ارتباط و تماس بوديم و موضوع مذاکره و رابطه را پيگيري مي‌کرديم.» شايد گمان نمي کرد اين فتنه توسط مردم پايان يابد وگرنه قطعا احتياط بيشتري به خرج مي داد. مايکل آرتور لدين هفتاد و هفت ساله، تحليلگرسياست خارجي نومحافظه‌کار آمريکايي است که در دوره‌هاي مختلف در سمت هايي همچون مشاور در شوراي امنيت ملي و وزارت امور خارجه ايالات متحده آمريکا مقام رسمي داشته‌است و در دوره هايي نيز صرفا کار مشاوره راهبردي در موسساتي همچون امريکن انترپرايز يا بنياد دفاع از دموکراسي‌ها داشته است. لدين از جمله سرشاخه هاي حک ومت آمريکا بود که با بسياري از عناصر فتنه سال 88 در تماس بود و حتي تصاوير سلفي نيز از اين ديدارها منتشر کرد. وي به تازگي نيز کتابي نوشته است با عنوان «عرصه نبرد» و در آن به اين سوال پاسخ داده است که «چگونه مي توان در جنگ جهاني عليه اسلام و متحدانش پيروز شد؟» و در اين کتاب براي چندمين بار ايران را رهبر آنچه اسلام تندرو مي خواند، معرفي مي کند. ادعايي که پيشتر در کتاب «بمب ساعتي ايران » در سال 2007 تشريح شده بود و ادعاهايي از جمله اين که القاعده نيز جزئي از حکومت ايران است! يکي از زمينه هاي رأي اخير دادگاه آمريکا عليه ايران در 11 سپتامبر را فراهم کرد. او در ماه هاي نخست حکومت ترامپ، درباره چگونگي تعامل دولت جديد آمريکا با ايران به ويژه برجام در مصاحبه با راديو فردا گفت: «ما در حال حاضر هم در جنگ با ايران هستيم.» او بخشي از اين جنگ را، متوجه رسانه مي داند. او در کتاب عرصه نبرد مي گويد: «آموخته ام که چگونه اطلاعات درست کسب کرد که با راهبرد پيروزي همسو شود. چون هر دوي اطلاعات و استراتژي از خود مردم جامعه به دست مي آيد. بايد با آن مردم از نزديک کار کنيم.» در ميان افشاگري هاي مايکل لدين مشاور سابق شوراي امنيت ملي آمريكا، براي چگونگي اتخاذ روش مبارزه و عمليات رواني عليه ايران؛ يک مورد خاص تر است. او چند ماه پس از انتخابات 88 در يادداشتي که در نشريه فوربس به چاپ رساند به درخواست‌هاي طيف مدعي اصلاح‌طلبي در سال 88 براي اعمال تحريم‌ها عليه ايران اشاره کرد و به تحليل متن نامه‌اي که از سوي سران فتنه خطاب به مقامات آمريكايي در همان مقطع ارسال شده بود، پرداخت. اين نامه؛ اولين نامه همسو با سياست هاي پيروزي با ارعاب و جنگ رواني آمريکا نبود. گاه برخي نامه ها به صورت سرگشاده به مقامات داخلي نوشته مي شد تا هژموني آمريکا را تقويت کند. به عنوان نمونه 31 ارديبهشت 1381، 127 تن از نمايندگان مجلس ششم نامه سرگشاده اي به مقام معظم رهبري نوشتند که با ادعاي قريب الوقوع بودن تغيير نقشه ژئوپليتيک منطقه توسط دولت ايالات متحده به عنوان قدرتي که در برابر خود مانعي نمي بيند؛ پيشنهاد نوشيدن جام زهر قبل از به خطر افتادن استقلال و تماميت ارضي کشور را مي داد و از زبان مردم مدعي شده بود « بي ترديد اين برخورد خردمندانه و متواضعانه از سوي ملت با همان پاداشي مواجه مي شود که امام عزيز راحل روبه رو شد.اين اقدام نشانه تدبير، دور انديشي، مصلحت جويي، خيرخواهي و توفيق الهي است و البته نشانه اين تغييرات در بينش بايد با علائمي در منش و روش همراه باشد. » برخي اسامي آن نامه، همچون جلال جلالي زاده و جميله کديور با امضا کنندگان نامه اخير که باز هم با اشاره به «وضعيت ناامن و پر خطر منطقه پيرامون ايران و نيز بحران‌هاي مختلف و متراکم در داخل» خواستار حل مشکل تنش با آمريکا«با يک تصميم ملي شجاعانه» براي «انجام مذاکرات بدون قيد و شرط با آمريکا» شده بود، مشترک است. براي نمونه ديگر هم مي توان به بيانيه گروهي از فعالان سياسي و مطبوعاتي در همسويي کامل با آمريکا جهت تعليق غني سازي هسته اي در دي ماه ۱۳۸۶ اشاره کرد. اما در نامه اخير؛ يک تفاوت اصلي مشهود است. تازگي بدعهدي ترامپ و اذعان همه دنيا به غيرقابل قبول بودن اين پيمان شکني در برابر اعتمادسازي ايران موجب شده است که نه تنها اين نامه مخاطب داخلي نداشته باشد، بلکه بسياري از دعوت کنندگان به «مذاکره با کدخدا» هم از آنها اعلام برائت کنند. سخنگوي دولت «عقل سياسي» نويسندگان نامه را زير سؤال برد، رئيس شوراي فرهنگي نهاد رياست جمهوري اين پيشنهاد را «خلاف عقلانيت» دانست، مرتضي اشراقي که عموما با عنوان نوه امام خميني(ره) تيتر رسانه هاي اصلاح طلب مي شود؛ «هوش سياسي نويسندگان اين نامه» را محل ترديد اعلام کرد؛ رئيس دولت اصلاحات آن را نقض کرامت ايران دانست و... آيا به واقع نويسندگان اين نامه که برخي از آنها جزو پيشتازان جنگ رواني در مطبوعات پس از انقلاب بوده اند؛ تا اين اندازه با فضاي عمومي کشور ناآشنا بوده اند؟ طي يک هفته گذشته، تحليل هاي مختلفي درباره اين گروه نوشته شده است. اما احتمال ديگري هم قابل چشم پوشي نيست. آنها با علم به فضاي سنگين ضدآمريکايي در کشور؛ اقدام به انتحار کرده باشند تا راه تاجر بزرگ را باز کنند. نامه اي که در حقيقت مطابق روش بازي مطلوب ترامپ، او را براي افزايش احتمال موفقيت به افزايش فشار دعوت مي کند. آنها که کتاب «هنر معامله گري» ترامپ را خوانده اند، خوب مي دانند که او در مذاکره، حتي در لحظاتي که اميدي به امکان معامله ندارد، کاستن فشار را بي فايده مي داند و به هجمه رواني به طرف مقابل مي افزايد. به نظر مي رسد نويسندگان نامه اميد دارند با وارد کردن شوک‌هايي به افکار عمومي و تابوشکني در موضوعي که يک اجماع ملي برابر آن شکل گرفته است، بذر ترديد در نتيجه گرفتن از «عبرت برجام» و ضرورت مقاومت بکارند و روزنه اميدي براي ترامپ - که اين روزها به شدت به آن نياز دارد- بگشايند. اينکه در ازاي چنين خدمتي، چه چيز بدست مي آورند، سوالي است که زمان مشخص خواهد کرد. همانگونه که درباره دلالان رابطه دهه شصت و هفتاد تا اندازه اي هويدا شده است.

نظر شما