اکنون تقریبا همه هنرمندان دلی کار میکنند و هیچ دلخوشی دیگری ندارند، به نوعی همه شان سرخورده گوشهای نشسته و کاری میکنند تا فقط زندگی شان بگذرد. نه حمایتی در کار است و نه تسهیلاتی و نه درآمدی در کار فروش صنایعدستی. مشکل بزرگ دیگر هنرمندان صنایعدستی، مشکل بیمه است. البته هنرمندان را چند سالی است بیمه میکننداما همین هم برایش دردسر است چون وقتی اعتراضی بکند بیمه اش در خطر است و بارها شده هنرمندانی از ترس قطع شدن بیمه شان جرات اعتراض به شرایط سخت موجود را نداشتند.
چون دوست ندارند همین آب باریکه هم قطع شود. من اگر اعتراض و انتقادی میکنم چون بیمه حوزه هستم و ترسی از کسی ندارم.
پولی بودن نمایشگاههای صنایعدستی هم مشکل دیگر است البته من تاکنون از مزیت غرفههای رایگان استفاده کردهام.
به عقیده من، به جای هزینههای گزاف جلوگیری از ورود کالاهای قاچاق بی کیفیت، بیایند از هنرمندان صنایعدستی حمایت کنند، یعنی برای ما بازار فروش ایجاد کنند. یک هنرمند هیچگاه فروشنده خوبی نیست و در این زمینه به کمک و حمایت احتیاج دارد، درحالی که مسئولان میگویند ما برایتان نمایشگاه میگذاریم خودتان بفروشید. در این زمینه مثلا میتوانند شهرک هنرمندان ایجاد کنند، مثل شهرکهای صنعتی و در آن شهرکها حداقل چند سالی از هنرمندان اجاره دریافت نکنند و درمقابلش گردشگران را هم به سمت این نمایشگاهها و خرید از آنها راهنمایی کنند. مساله مهم دیگر بحث فرهنگسازی در زمینه هنر و کارها و تولیدات هنری است؛ به عبارتی میخواهم بگویم یک فرهنگسازی لازم است با توجه به اقتصاد کشور. ببینید اکنون همه اجناس گران شده ولی بهطور مثال من کالایی را سال گذشته تولید و 50هزار تومان قیمتگذاری کردم، اما امسال هم دلم نمیآید که گرانش کنم، اما همین مبلغ را هم مردم حاضر نیستند پرداخت کنند. زیرا قدر و ارزش آن را نمیدانند.
متاسفانه هم مردم و هم مسئولان هنر را فقط در سینما و بازیگری و هنرهایی غیر از هنرهای دستی میبینند و برای آنها ارزش قائلند، درحالی که اگر برای صنایعدستی هم ارزش قائل شوند، مردم قدر آن را میدانند و نتیجهاش میشود حمایت و خرید تولیدات و کالاهای ملی و تولیدکنندگان داخلی و نه به کالاهای بنجل خارجی.
نظر شما