به گزارش ایکنا از چهارمحال و بختیاری، خلاصه تاریخ زندگی و سیر حیات معنوی و علمی این عالم بزرگ و وارسته به نقل از کتاب گلشن ابرار، تالیف غلامرضا گلی زواره به این شرح تقدیم حضور مخاطبان می شود:
ولادت
گروهي از سادات محترم كه نسبشان به عبدالله فرزند امام سجاد ـ عليه السلام ـ منتهي ميشود از گذشتههاي دور در شهر كرد كه نام قديمش «دهكرد» بود، رحل اقامت افكنده بودند. سيد محمد باقر دهكردي در زمرة اين افراد به شمار ميرفت. او با زهد و پرواپيشگي، روزگار ميگذرانيد و مورد احترام مردم آن ديار بود. ماه رجب براي سيد محمد باقر، حرمت و فضيلت ويژهاي داشت و به توصية اجدادش در اين ايام به روزهداري، ذكر و دعاي بيشتري ميپرداخت و با اين برنامه، روح و روان خويش را در جويبار معنويت شست و شو ميداد.
او با گراميداشت ماه رجب و شعبان، به استقبال ماه بابركت رمضان ميرفت، در روز شنبه، غرّة رجب سال 1272 هجري (مطابق با 1234 هـ. ش) شوق و هيجان سيد محمد باقر دو چندان شد، زيرا دراين روز خجسته صاحب فرزندي شد كه به نام جدش، او را ابوالقاسم ناميد.[1]
سيد محمد باقر، از همان ايام كه ابوالقاسم كودكي بيش نبود، در انديشة آيندهاي پربار براي او بود تا در ساية تلاش و پرورشهاي اخلاقي، طريق هدايت را در نورديده و به سوي كمال گام بردارد و به نشر حقايق اسلامي مبادرت ورزد. پرورش يافتن در دامان مادري متدين و پدري پرهيزگار و خوش خو، نخستين مكتب تربيتي ابوالقاسم بود. او در اين فضاي باصفا، در كنار رشد جسماني، با فضيلتهاي ديني خو گرفت و شور و اشتياق فراگيري دانش اسلامي در اعماق وجودش جوانه زد و با اين شيوههاي پرورشي به دنياي نوجواني پا نهاد و خواندن، نوشتن و مقدمات علوم اسلامي را آموخت.[2]
سيد ابوالقاسم از محضر آخوند ملا محمد حسن اصفهاني مشهور به كوهي، دايي خود ... كه پرورش يافتة مكتب حكيم سبزواري[3] بود، استفاده كرد. شايد تأثير آموزشها و توصيههاي اين عالم فاضل بود كه او را به حكمت و فلسفه راغب نمود.
اساتيد وي در اصفهان
سيد ابوالقاسم اين توفيق را به دست آورد كه از دوران نوجواني به حوزه علوم آل محمد ـ صلي الله عليه و آله ـ روي آورد و براي ادامة تحصيل به مدرسه صدر اصفهان برود و پايههاي علمي خويش را در فقه و اصول و ادبيات عرب استحكام بخشد و از استادان پرآوازه آن عصر بهرههاي وافر ببرد. در آن زمان، حوزه علميه اصفهان به شيوهاي تازه اداره ميگرديد، يعني همراه با فقه و اصول، حكمت و فلسفه در آن تدريس ميشد، و مشاهيري در اين عرصه چراغ معرفت را روشن نگاه ميداشتند. اين حوزه از نظر فقهي و فلسفي در بين حوزههاي از نظر فقهي و فلسفي در بين حوزههاي علميه شيعه موفقيت ويژهاي داشت و اين امتياز مربوط به زماني است كه حوزة علميه قم رونق نگرفته بود. آنچه سيد ابوالقاسم جوان و تشنة علم و فضيلت را مسرور ميساخت، مدرسان مطلع و مسلط بر علوم اسلامي و در عين حال پارسا و پرهيزگار بود. شادماني اين جوياي معارف ديني موقعي رو به فزوني نهاد و لبخند رضايت بر لبانش نشانيد و غبار خستگي و دوري از خويشاوندان را از ذهن و دلش بر گرفت كه علماي اين حوزه ضمن تدريس و تحقيق، به گشودن معضلات اجتماعي ـ سياسي و ترويج معروف و نهي از منكرو اصلاح جامعه و پاسداري از ارزشها مبادرت ميورزيدند. سالهايي كه سيد ابوالقاسم در اصفهان به تحصيل اشتغال داشت، عصر شكوفايي آن حوزه به شمار ميرفت. او اين تحرك، پويايي و جنب و جوش ويژه را مغتنم شمرد و در مسير كسب معارف گام برداشت و با حرص و ولع فراوان و اخلاصي شايستة تحسين، دروس سطح را نزد ابوالمعالي كرباسي، آقا ميرزا محمد حسن نجفي و حاج شيخ محمد باقر مسجد شاهي آموخت.
1. ابوالمعالي كرباسي (1247 ـ 1315 هـ . ق.) كوچكترين فرزند فقيه پرآوازه، محمد ابراهيم كرباسي است. ابوالمعالي در تقوا و تهذيب نفس بسياراستوار بود و سيرة اخلاقي او روش زندگي اصحاب معصومين را در اذهان تداعي ميكرد. ميرزا ابوالمعالي دانشمندي محقق بود و در مسائل فقهي، اصولي و رجالي مهارت فراوان داشت. او مسايل علم اصول را در تأليفات و افاضات خود، ماهرانه تجزيه و تحليل كرده است. دامان تربيت پدري چون حاجي كرباسي، ترك متابعت هواهاي نفساني، مجاهدات پرمشقت او در كسب توشههاي تقوا و همت بلندش در اكتساب علوم و معارف، موجب دست يابي او به مقام شامخ علم و اجتهاد گرديد و موفق شد در فقه و اصول آثاري گران قدر به نگارش درآورد.[4] او اين افتخار را داشت كه شاگرداني چون علامه آيت الله سيد محمدباقر درچهاي و آيت الله العظمي حاج آقا سيد حسين بروجردي را تربيت نمايد و شخصيتي چون آيت الله نائيني را پرورش دهد.[5] يك بار كه صحبت از ميرزا ابوالمعالي شد، آيت الله بروجردي فرمود: روحانيتي داشت كه انسان سير نميشد و مجلس او به جلسات حضرت رسول اكرم ـ صلي الله عليه و آله ـ شباهت داشت.[6] عالم عابد و زاهد سالك، مرتضي طالقاني موقعي كه به اصفهان عزيمت كرد، در مجلس پر فيض او حضور يافت.[7]
2. ميرزا محمد حسن نجفي كه سيد ابوالقاسم دهكردي در فقه شاگرد او بود، از علماي بزرگ و فقيهان ناموري به شمار ميرود كه در غايت زهد و تقوا زندگي ميكرد و مردم به لحاظ اين ويژگيها به او ارادت ميورزيدند.
ميرزاي شيرازي آن چنان به وي اعتماد داشت كه هرگاه اهل اصفهان از او ميپرسيدند كه به چه كسي در مسايل شرعي و موازين فقهي مراجعه كنند، ميفرمود: به ميرزا محمد حسن نجفي. جمعي از خواص مقلد وي بودند و ايشان امام جماعت مسجد ذوالفقار بود و عمر گرامي خود را در تحصيل، تدريس، تأليف و جواب استفتاءات گذرانيد. سيد ابراهيم قزويني (صاحب ضوابط)، شيخ مرتضي انصاري و ميرزاي شيرازي از استادان وي هستند. اين فقيه زاهد در يازدهم ربيع الاول 1317 هـ . ق. به سراي باقي شتافت.[8]
3. حاج شيخ محمد باقرمسجد شاهي، ديگر معلم سيد ابوالقاسم دهكردي است كه محدث قمي او را چنين وصف كرده است: «از علماي بزرگ، عالم به احكام شرعي، كامل در علوم اسلامي و مردي الهي و رباني».[9]
حاج شيخ محمد باقر، مقدمات علوم را در اصفهان آموخت و پس از رحلت پدر، بنا به توصية مؤكد مادرش، نسيمه خاتون معروف به حبابه (دختر علامه فقيد شيخ جعفر كاشف الغطاء) به نجف مهاجرت كرد و سالها در آن مكان از فقيهان بزرگ و مراجع تقليد استفادة علمي نمود تا خود به مقام اجتهاد رسيد و با كسب اجازة اجتهاد و روايت از استادان خويش به اصفهان بازگشت و به تدريس پرداخت.
اقدامات و خدمات اين فقيه فرزانه در سال قحطي 1288 هـ . ق. مبارزات وي با حكومت وقت، اهتمامش در امر به معروف و نهي از منكر و كوشش او براي رفع بدعتها، ضلالتها و اضمحلال فساد و تباهي ـ كه از ناحية افراد مرتد و پيروان فرق ضالّه صورت ميگرفت ـ شهرت اين عالم رباني را فزوني بخشيد؛ تا جايي كه پس از ارتحال حاج سيد اسدالله بيدآبادي (1290 هـ . ق.) مرجع و ملجأ مردم قرار گرفت و ديگر علماي شهر با آن همه مقامات علمي، تحت الشعاع وي قرار گرفتند و حوزة درسش مجمع علما، فضلا و مجتهدين گرديد.[10]
اجازه روايي
راه روايي مرحوم دهكردي از طريق علامه ميرزا محمد هاشم اصفهاني به شيخ انصاري ميرسد و طريق اين شخصيت درخشان جهان تشيع، در روايت حديث، به معصوم ميرسد.[11]
از همين رو، امام خميني (ره) در آغاز كتاب اربعين، در خصوص سيد ابوالقاسم دهكردي و سه نفر ديگر از مشايخ اجازة خود ميفرمايند: «طريق اين چهار نفر به شيخ انصاري ميرسد و ما طرق ديگري هم داريم كه به شيخ انصاري منتهي نميشود و در اين جا آن طرق را ذكر نكرديم.»[12]
و در جاي ديگر در اين باره فرمودهاند:
«اخبرني اجازة مكاتبةً و مشافهةً عدة من المشايخ العظام و الثقات الكرام و منهم السيد العالم الثقة الثبت السيد ابوالقاسم دهكردي الاصفهاني عن السيد السند الامجد الآقا ميرزا محمد هاشم الاصفهاني عن العلامة الانصاري.»[13]
مكتب معرفت
بعد از ملاصدرا (قله فلسفه اسلامي در ايران) در مكتب فلسفي اصفهان گروهي، اهل ذوق و عرفا كوشيدند ميراث علمي اين حكيم را به شاگردان خود انتقال دهند. ميراث اين مكتب در قرون دوازدهم و سيزدهم هجري توسط ميرابوالقاسم مدرس خاتون آبادي (متوفا: 1202 هـ . ق.) از آقا محمد بيدآبادي (متوفا: 1198 هـ . ق.) به آقا ملا علي نوري اصفهاني (متوفا: 1246 هـ . ق.) رسيد كه بزرگترين مدرس فلسفة ملاصدرا در اصفهان بود و حدود 10 سال به اين تلاش علمي اشتغال داشت و شاگردان برجستهاي چون ملا اسماعيل اصفهاني واحد العين (نويسندة حاشيه بر «شوارق الآلام» ملا محمد جعفر لنگرودي (شارح «مشاعر» ملاصدرا)، مير سيد رضي لاريجاني، آقا محمد رضا قمشهاي، ملا عبدالله زنوزي و حاج ملا هادي سبزواري از حوزة درس او برخاستند و آن امانت علمي را به مشاهير بعد از خود تحويل دادند.[14]
يكي از برجستهترين تربيت يافتگان حوزه درسي ميرزا حسن نوري و ملا اسماعيل واحد العين، حاج اسماعيل درب كوشكي (دركوشكي) است. پدر وي، محمد جعفر در علوم اسلامي آگاهيهايي داشت.
ملا اسماعيل از علماي معقول و بزرگان حكما و مدرسين فلسفه و عرفان به شمار ميرود كه سيد ابوالقاسم دهكردي محضرش را درك كرد و نزد وي با عاليترين انديشههاي فلسفي و معارف عرفاني آشنا گرديد.
ملا اسماعيل درب كوشكي پس از عمري خدمات علمي، در روز جمعه 15 شوال سال 1304 هـ . ق. به دار بقا شتافت و در تخت فولاد اصفهان رو به روي سكوي اژهاي مدفون گرديد.[15]
يكي از شخصيتهايي كه سيد ابوالقاسم دهكردي در مكتب اصفهان از وي استفاده كرد، آخوند ملا محمد باقر فشاركي متوفي به سال 1314 هـ . ق استاد ميرزاي شيرازي است، كتاب عنوان الكلام از او است.[16]
به سوي سامرّا و نجف
گرچه استاداني سترگ در اصفهان كه از نظر اندوختههاي علمي، ابتكارات و شيوههاي آموزش و وارستگي، از مرواريدهاي اقيانوس معارف حوزههاي علمي شيعه به شمار ميآمدند، ولي گويي روح پرتكاپو و ذهن پوياي سيد ابوالقاسم نميتوانست در پرتو اين فروغها قانع شود.
سرانجام، عزم سفر نمود و پس از تحمل سختيها به عراق رسيد و در سامرّا پس از زيارت ستارگان درخشان آسمان ولايت و امامت، به حوزة درسي ميرزاي شيرازي راه يافت و در حلقة شاگردان ميرزاي شيرازي راه يافت و در حلقة شاگردان اين فقيه بزرگ در آمد.
او به خوبي دريافت كه دنياي اسلام نيازمند تحصيل و تحقيقي است تا مسلمين را از بند استعمار برهاند و استكبار جهاني را در انزوا قرار دهد و چنين دانشي را استادش دارا بود و مشاهده ميكرد كه او ضمن آن كه در ميدان انديشه و تفكر، خستگي نميشناسد و اكثر اوقاتش در تحقيق و تدريس ميگذرد و شاگردان را مجذوب خود ميكند، از توطئههاي ابر قدرتها هم غافل نيست و درصدد آن است كه مسلمين را از خواب غفلت بيدار كند و آنان را عليه طوفان استعمار بسيج نمايد. بدين گونه، رفتار و تدريس و تربيت ميرزا باعث گرديد كه هر كدام از شاگردانش هم چون انوار فروزان ظلمتها را از بين برده، بخشي از دنيا را به عطر جان بخش علم و درايت خويش معطر گردانند.
محضر پرفيض ـ شاگردان
سيد ابوالقاسم دهكردي در حدود سال 1309 هـ . ق. پس از افزايش اندوختههاي علمي و ارتقا به مقامات فقهي و اصولي در حوزههاي علمية سامرا و نجف كه حدود هفت سال طول كشيد، به اصفهان در سن 37 سالگي بازگشت و در مدرسة صدر اين شهر به تدريس و تحقيق و نيز تربيت طلاب پرداخت و ضمن اين برنامهها با تهذيب نفس و پارسايي، مدارج معنوي را طي كرد و با ملكوت انس گرفت و با ارتزاق از عالم معنويت به افكار بلندي در حكمت و عرفان رسيد و از بزرگترين علماي عصر خود قلمداد گرديد. بسياري از فضلاي اصفهان كه حتي خود مشغول تدريس بودند، وقتي از مقامات والاي علمي و معنوي اين عالم رباني مطلع شدند به محضرش شتافتند.
وي هم چنين از مشايخ اجازة حضرت آيت الله العظمي سيد شهاب الدين مرعشي نجفي به شمار ميرود.
در همان روزهايي كه دهكردي تازه از نجف آمده بود، فقيه عارف و حكيم اديب، آيت الله حاج آقا رحيم ارباب (1297 ـ 1396 هـ . ق.) به محضرش شتافت و از عطر اين گل بوستان علوي بهرهمند گرديد.[17]
آيت الله سيد محمد رضوي كاشاني از مشاهر و مفاخر علماي شيعه در اصفهان، محضر دهكردي را مغتنم شمرد و به كسب اجازه از وي موفق گرديد.[18] آيت الله حاج شيخ مرتضي مظاهري فرزند محمد حسن بن محمد ابراهيم كروني نزد آيت الله دهكردي تلمذ نمود و موفق شد در علوم ديني به تأليفات متعددي همت بگمارد و در سنگر وعظ و خطابه، به هدايت مردم بپردازد و خود، شاگردان فاضل تربيت كند.[19]
آيت الله سيد محمد رضا خراساني جرعههايي از انديشة سيد ابوالقاسم دهكردي را به كام ذهن خويش فرو ريخت. وي تحصيلات را تا مرز اجتهاد ادامه داد و پس از فوت سيد علي نجف آبادي، مرجعيت كلي يافت و رئيس حوزة علمية اصفهان گرديد. چون رضا خان تصميم به تعطيلي مراكز حوزوي گرفت و از روحانيان خواست لباس خود را كنار بگذارند، اين عالم رباني به بسياري از اهل علم و فضل كه شايستگي داشتند، پيغام داد: «در خانههاي خود بنشينيد و لباس خود را تغيير ندهيد، من به عون الهي و ياري امام زمان ـ عليه السلام ـ زندگاني شما را تأمين ميكنم.» همين پيشنهاد، ماية دلگرمي و اطمينان خاطر آنان شد و به تحصيلات ادامه دادند و هر يك عالمي بزرگوار و مدرسي برجسته شدند و پس از فرار رضاخان از ايران، حوزة علمية اصفهان را داير نمودند.[20]
آقا سيد عباس دهكردي (معروف به صفي)، فقه، اصول و حكمت را در اصفهان نزد آيت الله دهكردي فرا گرفت.
وي در مسجد يزدآباد و مسجد كرماني اقامة جماعت مينمود و به ارشاد و تبليغ مشغول بود، تا آن كه در سال 1394 هـ . ق. در اصفهان وفات يافت و در تخت فولاد مدفون گرديد.[21]
حاج سيد كمال الدين نور بخش دهكردي، فرزند آقا سيد محمود پس از آن كه مقدمات علوم و ادبيات را در شهر كرد آموخت، در اصفهان به مدرسة صدر بازار رفت و نزد عموي خويش، سيد ابوالقاسم دهكردي و برخي ديگر از استادان اين حوزه به فراگيري علوم اسلامي پرداخت. وي مدتي در دانشگاه تهران به تدريس علوم شرعي مشغول بود. برخي كتابهاي وي سالها در دبيرستانهاي كشور مورد استفاده دانش آموزان بود.[22]
درس خارج فقه و اصول مرحوم آيت الله دهكردي يكي از مشهورترين دروس خارج فقه و اصول بوده و شخصيتهاي ديگري چون مرحوم ميرزا علي آقا شيرازي، مرحوم معلم حبيب آبادي، مرحوم آيت الله سيد عبدالحسين طيب (صاحب تفسير اطيب البيان)، آيت الله سيد محمد تقي موسوي (صاحب مكيال المكارم)، آيت الله شيخ محمد رضا جرقوئي اصفهاني، آيت الله سيد حسن چهارسوقي، آيت الله مرتضي دهكردي معروف به حاج آقا ميرزا دهكردي، آيت الله سيد محمد باقر رجايي، عالم رباني آيت الله حسينعلي صديقين، آيت الله مرتضي مظاهري نجفي، ميرمحمد مهدي امام جمعه، ملا علي ماربيني، سيد ابوالقاسم فريدني، سيد علي اكبر هاشمي، فرزند آقا حسين دهكردي، آيت الله سيد احمد نوربخش دهكردي (برادرش)، آيت الله سيد محمد باقر امامي (برادر زادهاش) و آيت الله سيد محمد جواد نجفي (برادرزاده و داماد ايشان) از محضر ايشان در رشتههاي مذكور بهره گرفتهاند.[23]
آيت الله سيد ابوالقاسم دهكردي از رجال حديث محسوب ميگرديد و علاوه بر امام خميني، دانشوراني چون مرحوم آيت الله مرعشي نجفي، مرحوم آيت الله بروجردي، آيت الله سيد محمد تقي موسوي احمد آبادي، حاج آقا رحيم ارباب و مرحوم معلم حبيب آبادي (صاحب كتاب مكارم الآثار) از ايشان اجازة نقل حديث و اجتهاد دريافت كردهاند.[24]
آيت الله دهكردي تا آنجا مورد وثوق مردم در استان اصفهان، چهارمحال و بختياري و نقاط هم جوار قرار گرفت كه اكثريت اهالي اين نقاط وي را مرجع تقليد خويش قرار دادند و رساله عمليه ايشان حاوي فتاوي فقهي به نام هداية الانام مكرر چاپ شد و در دسترس مقلدين آن فقيه عارف قرار گرفت. آيت الله دهكردي سالها امامت جماعت مسجد سفرهچي (سُرخي) واقع در خيابان چهار باغ پايين و مسجد شيخالاسلام واقع در خيابان عبدالرزاق را عهدهدار بود و در برخي ايام خصوصاً ماه مبارك رمضان به ايراد سخنراني، موعظه و اقامة مراسم احياء اقدام مينمود.[25]
آثار
سيد ابوالقاسم دهكردي آثار ارزشمندي در علوم اسلامي از خود به يادگار نهاد كه عبارتند از:
1. منبرالوسيله كه مجلدي از آن ـ همان گونه كه اشاره شد ـ در توحيد و مواعظ به نام وسيلة النجاة به طبع رسيده است.[26] اين كتاب اخيراً به اهتمام مجيد جلالي دهكردي در قم چاپ شده است.
2. حاشيه بر تفسير صافي.
3. حاشيه بر وافي.
4. رسالهاي فقهي در قبض.[27]
5. بشارات السالكين يا واردات غيبيه.
6. جنّت المأوي در اخلاق.
7. حاشيه بر جامع عباسي.
8. ذخيرهاي در ادعيه و ختومات.
9. رساله در طهارت.
10. رساله عمليه جهت مقلدين به نام هداية الانام.
11. شرح بر شرايع، در دو مجلد در طهارت و بيع.
12. شرح فارسي بر كتب من لايحضره الفقيه.
13. الفوائد در متفرقات.[28]
14. اللمعات في شرح دعاء سمات.
15. رساله در مباحث الفاظ.
16. حاشيه بر نخبة حاجي محمد ابراهيم كرباسي.[29]
17. نور الابصار في فضيلة الانتظار.
18. المتاجر، تقرير درس استادش مرحوم ميرزا حبيب الله رشتي.
19. حاشيه بر مكاسب شيخ انصاري.
20. رسالهاي در طهارت.
21. ينابيع الحكمة در تفسير.
22. شرح بر اصول كافي، چنان چه خودشان در كتاب منبر الوسيله فرمودهاند.
23. تنقيح الاصول، تقريرات درس محقق رشتي با نظريات مؤلف در بحث الفاظ.
24. حاشيه بر رسائل شيخ انصاري.
25. شرح حديث حقيقت كميل بن زياد كه در كتاب منبر الوسيله ذكر شده است.
26. الاخلاق.
27. السوانح و اللوائح (تاريخ اقامت ايشان در شيراز).[30]
وفات
سرانجام پس از هشتاد و يك سال زندگي با بركت كه هفتاد سال آن در راه كسب معارف و افزايش توشة آخرت و تقوا سپري گرديد، عالم رباني آيت الله سيد ابوالقاسم دهكردي در شب يكشنبه ششم شوال سال 1353 هـ . ق. به سراي سرور شتافت و ميهمان قدسيان گشت. همزمان با ارتحال وي، شهر اصفهان يكپارچه در ماتم و اندوه فرو رفت و در روز بعد پيكر پاكش از مسجد حكيم به سوي زينبيّه حركت داده شد، در اين حال چنان انقلابي در شهر اصفهان ايجاد گرديد كه مردم با پاي پياده در تشييع جنازة اين عالم عامل حضور يافتند و آن را در سمت غربي زينبيه و در حجرهاي مخصوص كه قبلاً از مالكين خريداري شده بود، دفن كردند و اين برنامه بر طبق وصيت ايشان صورت گرفت. زيرا وقتي به وي گفته بودند: آيا شما را در تخت فولاد دفن كنيم؟ جواب داده بود: آن جا عالمان و صالحان هستند كه حكم نقره را دارند امّا مرا در جوار بانويي دفن كنيد كه به اهل بيت انتساب دارد و حكم طلا را دارد.
در حال حاضر مسجدي به نام آن بزرگوار در كنار امامزاده زينبيّه اصفهان برپاست كه مورد توجه مردم ميباشد.[31]
در ميانة خيابان عبدالرزاق اصفهان كوچه بن بستي به نام شهيد اميرحسين دياني ـ كه قبلاً آيت الله دهكردي نام داشته ـ قرار دارد كه در حال حاضر منزل آيت الله دهكردي در آن واقع شده است كه به همان صورت اوليه و سبك و سياق دوران حيات آن فقيه متقي، حفاظت گرديده است.[32]
در شهرکرد، مرکز استان چهارمحال و بختیاری نیز تندیس این عالم بزرگ در میدانی که به نام وی نامگذاری شده است نصب شده است و تاکنون دو کنگره بزرگ عملی در راستای معرفی شخصیت آیت الله دهکردی در این استان برگزار شده است.
نظر شما