شناسهٔ خبر: 26208574 - سرویس فرهنگی
نسخه قابل چاپ منبع: روزنامه خراسان | لینک خبر

گپ و گفت با دکتر میر جلال الدین کزازی، درباره ضرورت حفظ زبان بومی

زبان بومی پشتوانه زبان فارسی است

صاحب‌خبر - استاد میر جلال الدین کزازی، استاد، نویسنده و چهره ماندگار فرهنگ و ادب ایران از دیگر استادانی هستند که با ایشان گفت و گو کردیم. ایشان که بر روی یک یک واژگان پارسی شان حساس بودند از پیوند زبان بومی و زبان فارسی گفتند و از این که تا قدر واژگان و پیشینه ادبی مان را ندانیم نمی توانیم از گنجینه ای که در اختیار داریم استفاده کنیم. نسبت زبان بومی به فارسی مثل نسبت نواده است به نیا در پاسخ به این پرسش باریک و بنیادی که در این سالیان فراوان به شیوه های گوناگون در میان نهاده می شود، آن چه من سخت کوتاه می توانم گفت این است که زبان های بومی یا گویش های بومی نه تنها به زبان فارسی زیان نمی رسانند یاری گر این زبان هم هستند، اگر ما به دور از هر یک سو نگری و خشک اندیشی و پیش داوری بخواهیم این زبان ها و گویش های بومی را در سنجش با زبان فارسی ارج نهیم و ارز. من بارها گفته ام که زبان ها و گویش های بومی در پیوند با زبان فارسی به نیا می مانند در پیوند با نواده. اگر ما بخواهیم نواده را به درستی، بآیین، به شیوه ای سنجیده و سزاوار بشناسیم بناچار نخست می باید نیا را شناخته باشیم زیرا ویژگی های بنیادین و ساختاری نیا به نواده می رسد. زبان پارسی در ایران پس از اسلام از آن روی که زبان فراگیر فرهنگی و دیوانی در ایرانشهر شده است با آهنگی تندتر دگرگونی یافته است. اما زبان ها و گویش های بومی را از آن روی که در جغرافیایی بسته به کار برده می شده اند نژاده تر، کهن تر خوانده اند. به درست از همین روی این گویش ها و زبان ها، گنجینه هایی گران ارج و بی جایگزین هستند نه تنها در دانش زبانشناسیِ تاریخی، در کندوکاو در سرگذشت و پیشینه زبان های ایرانی، در دانش های دیگر نیز مانند مردم شناسی، جامعه شناسی، روان شناسی از نژادی فراخ تر: فرهنگ شناسی ایرانی. پس این گونه زبان ها را می باید با پروایی پولادین با تلاشی در خور از گزند و آسیب و نابودی پاس داشت. اگر واژه ای بمیرد جهانی به سوگ خواهد نشست من سخنی را چند سال پیش در همایشی که در همین زمینه برگزار شده بود، بر زبان راندم که گسترش و آوازه ای یافته است. که اگر واژه ای از یکی از زبان های ایرانی بمیرد ایرانیِ دل آگاه، ایران دوست به سوگ خواهد نشست. آوازه در خواهد افکند که فلان روز در فلان جای ما گرد هم می آییم تا در مرگ فلان واژه بموییم. زیرا اگر واژه ای بمیرد بخشی گسترده از فرهنگ و پیشینه ایرانی را با خود خواهد میراند. حتی اگر آن واژه، وام واژه باشد یا از زبانی دیگر به زبان پارسی راه جسته باشد. همین پدیده که می توانم آن را وام واژه بخوانم، پدیده ای است که از دید زبانشناسی شایسته بررسی است. زیرا اگر درگذشت آن وام واژه را بکاویم، به گذشت و گذاری در روزگاران فرهنگ منش ایرانی خواهیم پرداخت. حذف زبان ها سیاستمدارانه است تا زبان شناسانه او در پاسخ به این پرسش که چه طور زبان کشوری حذف می شود گفت:«ما در این پدیده اندوهبار با زبان به راستی رو به رو نیستیم، با روش های کشورداری و آن چه سیاست نامیده می شود رو به روییم. اگر این زبان ها در این کشورها از بین رفته اند از این روست که مردم این کشورها، کسانی که به این زبان ها و گویش ها سخن می گفته اند ارج و ارزش آن ها را نمی شناختند و اگر می دانستند می کوشیدند که آن ها را از نابودی پاس بدارند. این دو را نباید با هم در آمیخت. زبان پارسی دری هم خب روزگاری گویشی بوده است از زبان ایرانی. در اینجا زبان مردم خراسان کهن اندک اندک زبان فراگیر میهنی شده است. اما در کنار این زبان که همه ایرانیان آن را به کار می گرفته اند در سخن گفتن با دیگر شیوه های ایرانی، در آفریدن ساختارهای ادبی هرگز زبان ها و گویش های بومی را نرانده اند و از میان نبرده اند. این گویش ها و زبان ها، ادب پارسی را ژرفا و پایوری بیشتری داده اند. شما گوهری گرانبها دارید اما اگر ارزش این گوهر را ندانید به آسانی آن را از شما خواهند ربود. آیا داستان این است که ما برای این که گوهر را از ما نربایید بکوشیم که این گوهر را از میان برداریم این رفتار وارونه، نشانه چپ اندیشی، بی خردی است. در این سرزمین های روس که نام بردید من می دانم، از نزدیک آشنایی دارم، خود آزموده ام که گونه ای خودشناسی و خویشتن باوری فرهنگی و تاریخی پدید آمده است. یک نمونه بیاورم برای شما. اگر از فراموش شدن فرهنگ تان برآشفتید، ارزشمندید یک دو سال پیش به روسیه رفته بودم. به مسکو در نمایشگاه جهانی کتاب. چند سخنرانی داشتم. در یکی از این سخنرانی ها به کارکرد و بازتاب فرهنگ ایرانی به ویژه رزمنامه این فرهنگ در فرهنگ های بومی که در جغرافیای روسیه در کارند، پرداختم. در پایان سخنم، چند دوشیزه جوان به نزد من آمدند آزرده و خشمگین. آزردگی شان ارزشمند بود و دلم را شکفت. آنان می گفتند شما از مردمانی گوناگون که در این کشور می زی اند سخن گفتید چرا از ما یادی نکردید. ما قفقازی هستیم ما خود را ایرانی می دانیم اما شما از بازتاب فرهنگ ایرانی در فرهنگ قفقاز هیچ سخنی نگفتید. این واکنش در چشم من بسیار ارزشمند بود. این مردم به پیشینه نیاکانی و ایرانی خویش می اندیشند و آن را گرامی می دارند. از سخنرانی که از بهره پیشینه قشقایی ِ ایرانی در آن می بودی نگشته است بر می آشوبند. می گویند که چرا؟ ! چرا از ما قفقازی ها سخن گفته نشد. خب اگر این بیداری، این آگاهی، اگر این خویشتن باوری در میان مردم باشد گویش ها و زبان های بومی نه تنها آسیبی به آن نمی رساند که پشتوانه ای بسیار نیرومند خواهد بود برای این زبان. گنجینه گرانبها از واژگانی ناب و نژاده ایرانی را در خود نهفته می دارند. ما هم از این گنجینه می توانیم استفاده کنیم هر زمان نیاز داشتیم. چطور می توان گفت این زبان ها در ستیز با زبان پارسی هستند؟ که در چشم هر ایرانی راستین، سرشتین، بسیار گرامی و گران مایه است. این ها رشته های پیوند است در میان تیره های گوناگون ایرانیان.

نظر شما