به گزارش رکنا، اوایل تابستان سال ۹۴ مرد ۷۰ ساله به نام مرتضی به پلیس آگاهی رفت و از دامادش و سه نفر دیگر که وی را ربوده و از او به زور چک و سفته گرفته بودند شکایت کرد.
این مرد گفت: من بنا هستم. دیروز سه مرد جوان از من خواستند تا برای بنایی در یک ساختمان همراهشان به سمت افسریه بروم. من همراه آنها سوار ماشین شدم، اما در میان راه تغییر مسیر دادند و مرا به خانهای متروک در شرق تهران بردند. آنجا آنها مرا کتک زدند و یک مرد که ماسک به صورت داشت هم به انها اضافه شد. صدای مرد نقابدار برایم آشنا بود. بعد از چند دقیقه متوجه شدم او دامادم حسن است.
وی ادامه داد: مردان خشن به زور از من چک و سفته گرفتند و مرا رها کردند. من حتی پولی برای بازگشت به خانه نداشتم. تا اینکه یکی از آنها دلش برایم سوخت و ۱۰ هزار تومان به من پول داد تا توانستم ماشین کرایه کنم و خودم را به خانه برسانم.
به دنبال این شکایت داماد ۲۸ ساله بازداشت شد. این مرد که سعی داشت خودش را بی اطلاع از این ماجرا نشان دهد در بازجوییها به ناچار لب به اعتراف گشود و به آدم ربایی با همدستی سه نفر از دوستانش اعتراف کرد.
وی گفت: مدتی بود با مرجان آشنا شده و به او علاقمند بودم و میخواستم هر طور شده با او ازدواج کنم. به همین خاطر ناچار شدم دروغهایی درباره پشرایط شغلی ام به او بگویم. من و مرجان چند ماه بعد با هم عقد کردیم. میخواستیم مقدمات جشن عروسی مان را فراهم کنیم که مرجان متوجه دروغ هایم شد. او به دادگاه رفت و به خاطر فریب در ازدواج از من شکایت کرد. همسرم میخواست هر طور شده از من جدا شود، اما من عاشق مرجان بودم و نمیخواستم زندگی ام از هم بپاشد. به همین خاطر تصمیم گرفتم پدر او بدزدم. من سه نفر از دوستانم را برای دزدیدن پدرزنم اجیر کردم. سپس خودم برای اینکه شناسایی نشوم نقاب به صورت زدم. ما به زور از پدرزنم چک و سفته گرفتیم تا شاید بتوانم به زور چک و سفتهها مرجان را راضی به ادامه زندگی کنم. من فقط به خاطر عشق و علاقه به زندگی ام دست به این کار زدم.
به دنبال اعترفهای تازه داماد سه همدستش نیز بازداشت شدند. آنها دیروز در حالی در شعبه هشتم دادگاه کیفری یک استان تهران به ریاست قاضی توکلی و با حضور یک مستشار پای میز محاکمه ایستادهاند که با قرار وثیقه آزاد بودند.
حسن وقتی روبه روی قضات ایستاد ادعای تازهای را مطرح کرد. وی گفت: من از پدرزنم پول طلب داشتم، اما او پولم را نمیداد. به همین خاطر و برای پسرگرفتن پولم به ناچار او را دزدیم. اما حالا به دروغ گفته است، چون همسرم میخواست از من جدا شود من پدرش را دزدیده ام.
سپس سه متهم دیگر یک به یک به دفاع پرداختند و گفتند منکر دست داشتن در این ماجرا شدند.
در پایان جلسه هیات قضایی وارد شور شد تا رای صادر کند.
∎
نظر شما