شناسهٔ خبر: 26185463 - سرویس فرهنگی
نسخه قابل چاپ منبع: روزنامه خراسان | لینک خبر

ارزیابی دستاوردهای دکتر شریعتی در مقابله با «غربزدگی» و «چپگرایی»

میراث مانای «شریعتی»

نویسنده : بهروز بیهقی info@khorasannews.com

صاحب‌خبر - در واپسین سال های دهه 40 خورشیدی، گفتمان دینی در ایران، در معرض تهدیدهای گوناگون به نظر می رسید.پس از کودتای 28 مرداد 1332 و سرکوب قیام خونین 15 خرداد 1342، رژیم پهلوی که خود را در عرصه سیاست داخلی، بلامنازع می دانست، به تغییرات فرهنگی گسترده ای دست زد که هدف غایی آن، رسوخ فرهنگ و سبک زندگی غربی در تار و پود زندگی ایرانیان بود. سیدحسن تقی زاده که در دوره ای، ریاست مجلس سنا را برعهده داشت، آشکارا تصریح می کرد که برای پیشرفت باید سراپا فرنگی شویم. عمق این غربزدگی را شاید بتوان به گفته دکتر عباس میلانی، مورخ معاصر، در مکالمه ای یافت که بین شاه و امیرعباس هویدا ،پس از اعدام حسنعلی منصور، رد و بدل شد. این دو ،که از فقدان منصور بسیار غمزده بودند، در گفت وگویی نه به زبان فارسی ،بلکه به زبان فرانسه، به غمگساری پرداختند؛ امری که نشان می دهد در خصوصی ترین مناسبات دربار پهلوی نیز فرهنگ غربی تا چه حد غلبه یافته بود. با این وصف، کاملا طبیعی بود که میان رژیم و فرهنگ دینی نهادینه شده در ایران، ستیز و چالشی آشتی ناپذیر آغاز شود. رژیم در این راستا،می کوشید با تاکید بر ضرورت همزمانی غرب گرایی فرهنگی با مدرنیزاسیون صنعتی، نظرات اقشار عمدتا تحصیل کرده را به سمت و سوی موافقت با سیاست های فرهنگی خود جلب کند.اما این تنها رژیم پهلوی نبود که پنجه در پنجه اندیشه دینی در ایران افکنده بود. طی این سال ها ،حزب توده توانسته بود با تبلیغ ماتریالیسم دیالکتیک، فلسفه تاریخ و نیز گفتمان جامعه بی طبقه، دل از طیف وسیعی از جوانان و روشنفکران ایرانی برباید. سران حزب توده و گروندگان به آن که به تاسی از مارکس و انگلس، دین را افیون توده ها به شمار می آوردند، تصور می کردند که فرهنگ دینی جامعه ایران، مانع تحقق آرمان های به ظاهر برابری جویانه و عدالت خواهانه آن هاست. بر این پایه، حزب توده نیز همچون رژیم پهلوی، به عقب راندن و به حاشیه نشاندن تفکر دینی اقدام کرد. فعالیت های حزب توده گرچه پس از کشف سازمان مخفی افسران این حزب، به نشیب افتاد، اما تقابل با شاه دست نشانده امپریالیسم، به محبوبیت حزب نزد برخی توده ها و نخبگان دامن زد و راه را برای گسترش تفکرات مارکسیستی هموار کرد؛ تفکراتی که از بیخ و بن با آموزه ها و فرهنگ اسلامی در ستیز و رویارویی بود. دفاع درون دینی، دفاع برون دینی با فراگیر شدن هجمه ها علیه تفکر دینی از سوی رژیم پهلوی و حزب توده که ساحات متنوعی از مبدأ خلقت و تکامل انواع تا حقوق زن را در برمی گرفت، متفکران مسلمان به دفاعی تمام عیار از منظومه اندیشه اسلامی برخاستند. چنین بود که جمعی از برجسته ترین شاگردان امام (ره) و علامه طباطبایی در قم گردهم آمدند و به تدارک پاسخ هایی مستدل و روزآمد در برابر شبهات اقدام کردند. در میان آن ها، شهید استاد مرتضی مطهری نقشی بی بدیل در تدوین و تحشیه آثاری مانند اصول فلسفه و روش رئالیسم و نیز تألیف و تولید آثار گران سنگی همچون نظام حقوق زن در اسلام داشت. پاسخ هایی که از سوی این جریان اصیل اسلامی در برابر شبهات تدارک می شد، عموما برگرفته از نصوص و متون دینی بود و ماهیتی کلامی- فلسفی و فقهی داشت و توانست بن مایه های تفکرات غرب گرایانه و چپ گرایانه رایج را به چالش بکشد. اما همزمان، از تریبون حسینیه ارشاد سخنرانی هایی شنیده می شد که در دفاع از ساحت دین، بر کار آمدی تاریخی و جامعه شناسانه آن تاکید می‌کرد؛ سخنرانی هایی که اقبال گسترده جوانان جویای تحولات اجتماعی را در پی داشت. شریعتی در برابر غربزدگان این سخنرانی های پرشور از آن دکتر علی شریعتی بود که گرچه در دامان خاندانی سنتی، زیسته و بالیده بود، اما با ادامه تحصیلات در فرانسه و آشنایی با نهضت های ضد استعماری آن برهه، سعی می کرد وجوه و کارکردهای اجتماعی اسلام و به صورت خاص تشیع را با زبان و قلمی مسحورکننده برای نسل جوان ترسیم کند. شریعتی که به سیاست های فرهنگی غرب گرایانه رژیم پهلوی وقوف داشت، نخست کوشید در آثار کلامی و قلمی اش، پرده از نقش غربیان در عقب مانده نگه داشتن کشورهای جهان سوم بردارد. تلاش شریعتی در این مسیر، کاملا قرین توفیق بود، زیرا در نیمه اول قرن بیستم، موج مبارزه با استعمارگران غربی، اقصی نقاط عالم، از آمریکای لاتین تا خاورمیانه را فراگرفته بود و استقلال طلبی در جمیع شئون فرهنگی، اقتصادی، سیاسی و ... خواسته بسیاری از ملت ها به شمار می رفت. شریعتی در گام بعدی، بر خیانت های غربزدگان متمرکز شد و با ارائه نمونه های تاریخی ،نشان داد که غرب گرایان تحت لوای ضرورت پیشرفت، مطامع و منافع شخصی یا گروهی خود را در مراوده با قدرت های غربی پی می گیرند. برای خوانندگان علاقه مند به آثار دکتر شریعتی، این نکته، ترجیع بندی دلپذیر در آثار وی قلمداد می شود که پای هیچ سند استعماری را عالمان شیعه امضا نکرده، بلکه روشنفکران از فرنگ بازگشته، مبادرت به چنین خیانت هایی کرده اند. شریعتی در برابر چالشی سخت تر! نقش آشکار آمریکا و انگلیس در عملیات آژاکس و برانداختن دولت ملی دکتر مصدق، شریعتی را از فربه کردن استدلال هایش در برابر غربزدگان و خیانت های آنان، مستغنی می کرد اما او با تئوریسین های حزب توده که ردای مظلومیت هم به تن کرده بودند، چه می توانست بکند؛ به ویژه آن که در برخی کشورها ،استعمارستیزی از سوی گروه های چپ آغاز شده و مقبولیت مردمی پیدا کرده بود. مارکسیست ها و پیروان ایرانی شان که خود را سلسله جنبان تحولات اجتماعی در راستای جبر (دترمی نیسم) تاریخی می پنداشتند، بر این باور پای می فشردند که دین، افیون توده ها و دستاویز حاکمیت های جفاکار برای جلوگیری از هرگونه اعتراض اجتماعی است. به اعتقاد آن ها ،اگر ملتی بخواهد آزادی و برابری را در آغوش کشد، لاجرم باید با دست شستن از دین و باورهای سنتی، خود را در دامان مارکسیسم بیندازد. در چنین زمینه و زمانه ای، شریعتی کوشید با ارائه رویکردی جامعه شناسانه به دین، نشان دهد که اسلام از همان بدو ظهور در شبه جزیره عربستان تا روزگاران معاصرتر، نه تنها مانع اصلاحات ژرف اجتماعی – سیاسی نبوده، بلکه در بسیاری از مقاطع تاریخی، این پیشوایان و نیز عالمان دین بوده اند که علیه حاکمیت های ظالم و جائر به پا خاسته و حق فرودستان را از آن ها بازستانده اند. ژرف کاوی های تاریخی شریعتی، مددکار او در انتقال این رویکرد به نسل جوان بود. او در درس های تاریخ اسلام خود، با تاکید بر خط سرخ تشیع علوی، به باز تعریف رویدادها و شخصیت هایی مانند ابوذرغفاری پرداخت که به گفته اش، تقوای ستیز و نه صرفا پرهیز در آن ها موج می زد. از نظر شریعتی، همچنان که در بسیاری از آثار او انعکاس یافته، قیام حضرت سیدالشهدا(ع) ،نقطه عطفی در تاریخ اسلام و نیز خط بطلانی صریح بر انگاره افیونی بودن دین برای توده هاست. چرا که در اوج غفلت جامعه نسبت به انحراف حاکمیت جور از سنت های رسول خدا (ص) ، این حسین بن علی (ع) است که برای احیای ارزش ها و سنت های نبوی قیام می کند و در این راه با بذل نفس و نفیس و اهل بیت (ع) و یاران باوفایش، در برابر انحراف و فساد حاکمیت جور و انفعال جامعه می ایستد و با شهادت مظلومانه اش، حماسه ای جاویدان را رقم می زند. تمرکز و تاکید شریعتی بر درس ها و پیام های حماسه حسینی که گاه ،با اشارات او به جنایت های سبعانه اسرائیل همراه می شد، نه تنها به خلع سلاح شدن و سکوت توده ای ها می انجامید، بلکه حساسیت های ساواک را هم برمی انگیخت، زیرا در آن سال ها، اسرائیل ، متحد منطقه ای استراتژیک رژیم پهلوی محسوب می شد. کارنامه شریعتی در ترازوی تاریخ مانند هر اندیشمند دیگری، کارنامه فکری دکتر شریعتی، قطعا از نقصان و کاستی خالی نیست اما با درنظر گرفتن شرایط اجتماعی – فرهنگی دوران فعالیت او که این نوشتار کوشید بخشی از آن را به تصویر کشد، باید اذعان کرد که او نقشی کاملا موثر در علاقه مند کردن جوانان به اسلام و نهضت اسلامی داشته و در حد بضاعت علمی خود، فصلی نوین را در عرصه دین پژوهی گشوده است؛ فصلی که اگر اجل به او مجال بیشتری می داد ،به اصلاح وتکمیل آن همت می گماشت . شهید آیت ا... بهشتی در سال 1359 ، در سالروز درگذشت دکتر شریعتی، سخنرانی در دانشکده نفت آبادان ایراد کرده که به نظر راقم این سطور می تواند به بهترین شکل، دغدغه های شریعتی را ترسیم کند و خاتمه بخش این مقال باشد: «او [دکتر شریعتی] در خانه ای به دنیا آمده که خود به خود با فرهنگ قرآن و حدیث و با مکتب اسلام و معارف اسلام آشنا می شود؛ کتاب هایی که می خواند و بحث هایی که می شنود، اسلامی است. در مجالس سخنرانی پدرش و در سخنرانی های دیگر حاضر می شود. با مسائل سیاسی و اجتماعی زمانش برخوردی حساس دارد. اما رشته تحصیلی و مطالعاتی و تدریسی او، رشته های فرهنگ جدید است. لذا به سمت مطالعه تمدن و تاریخ و جامعه شناسی، یعنی رشته های نو می رود، اما با این زمینه که با هر اندیشه نو در این فرهنگ نو غربی برخورد می کند، یک سوال برایش پیدا می شود: «رابطه آن با اسلام چیست؟»این ویژگی دکتر در ساخت او نقش تعیین کننده دارد. او نمی تواند در مسائل جامعه شناسی غربی غرق شود- و غرق نمی شود. چون هر تحقیقی، هر نظریه ای، هر فرضیه ای، هر مکتبی، هر جهتی از جهات فکری نو، برای او یک سوال نو هم می‌آفریند. «علی! اسلام در این باره چه می گوید؟» پس می کوشد پاسخ اسلام را نیز به این سوال دریابد. این است که مطالعات دکتر، به طور طبیعی، مطالعات تطبیقی، مقایسه ای، کمپراتیو و مقارنه ای از آب درمی‌آید.»شاه بیت گفتار شهید بهشـتی درباره شریعتی را، شـاید بتـوان در این عبارت یافت: «دکتر چنـین کسـی بـود، آرائش، اندیشـه هـایش، برداشت های اسلامی اش، برداشت های اجتماعی اش در حال دگرگـونی و درمسیر شدن بود چون انسـان، موجـودی اسـت در حـال شـدن، نـه فقـط انسان، همـه موجـودات عـالم طبیعـت ،واقعیت هـای شـدنی هسـتند ولـی انسان در میان همه موجودات، شدنش شگفت انگیزتر است.»(برگرفته از کتاب «دکتر شریعتی، جست وجوگری در مسیر شدن»)

نظر شما