به گزارش «فرهیختگان آنلاین»، اگرچه آخرین روزهای بهار است و هوا تابستانی، ولی آسمان جریان اصلاحات بیشتر به پاییز و زمستان میماند تا گرمای روزهای منتهی به تابستان. انتقادات به شورایعالی و سیاستهای بالادستی اصلاحطلبان، صدای همجریانیهایشان را درآورده، اگرچه این انتقادات برای امروز و دیروز نیست و قدمتش به بعد از انتخابات ریاست جمهوری 92 و اوجش به بعد از انتخابات مجلس دهم میرسد. اکثریت در جریان اصلاحات -که اغلب احزاب اصلاحطلبی که در شورایعالی سیاستگذاری و تصمیماتش طی این سالها کمتر بازی داده شدهاند را تشکیل میدهند- به عناوین مختلف تیغ نقدشان را به سمت این شورا نشانه گرفتهاند و معتقدند بازار لابی، منفعتطلبی و فردمحوری چنان در شورایعالی داغ شده که شعار دموکراسی را حتی در حلقه اولیه اصلاحات نیز کمرنگ کرده است. از این رو برخی همچون کواکبیان از طرحی به نام «پارلمان اصلاحات» بهعنوان نهاد بالادستی شورایعالی سیاستگذاری نام میبرند و برخی دیگر معتقدند شورای هماهنگی که بهعنوان نهادی مادر برای شورایعالی محسوب میشود، باید به جایگاه اولیه خود بازگردد و نهتنها از حاشیه و انزوا خارج، که تقویت شود. از این رو بر نقش احزاب در تصمیمگیریهای درون خانوادگی اصلاحات تاکید دارند.
وجه اشتراک این انتقادات و نسخهپیچیهای اصلاحطلبانه اما تاکید بر «نهادمحوری» به جای «فردمحوری» است. در سیبل انتقادات بیشتر عملکرد رئیس شورایعالی اصلاحات یعنی عارف نقش بسته است. طی سالهای اخیر محمدرضا عارف و نحوه مدیریتش به عناوین مختلف مورد نقد و بیمهری اصلاحطلبان قرار گرفته است. از همان روزها که اصلاحطلبان اگرچه گذشت وی را بر زبان داشتند، ولی درنهایت به لقب «مرد انصرافها» برای عارف بسنده کردند، تا امروز که عملکرد فراکسیون امید مجلس را راه ناهمواری برای انتخاباتهای بعدی میخوانند، ناکارآمدی «مدیریت عارفانه» همواره کلیدواژه پرتکرار اصلاحطلبان محسوب میشود، تا آنجا که ارگان رسمی حزب کارگزاران به عناوین مختلف هشدار میدهد که این عملکرد ضعیف نهتنها جایگاه شخص عارف که کل اصلاحات را زمین خواهد زد.
کار به جایی رسیده که حتی امثال محمود صادقی، نماینده تهران نیز ابایی ندارند که تصریح کنند به رئیسی «پاشنه ورکشیده» نیاز دارند و عارف اینگونه نیست. در این میان اما برخی معتقدند هدف «به در گفتن به امید شنیدن دیوار است»، از این رو تاکید دارند که اگر مدیریت محمدرضا عارف بینقص نیست، بیش از هر کسی این ایرادات به لیدر اصلی جریان اصلاحات یعنی سیدمحمد خاتمی بازمیگردد. شاید از این رو باشد که در تازهترین انتقادات نسبت به عملکرد تصمیمگیران اصلاحطلب، جوانان این جریان برای «اصلاح اصلاحات» به رئیس دولت اصلاحات دستبهقلم شدند؛ نامهای سرگشاده که به دلیل تعداد امضاهایش به نامه صدنفره موسوم شد. نامهای که برخی از اصلاحطلبان گوش شنوایی برایش نمیبینند. این صد نفر که خاتمی را خطاب مستقیم قرار داده بودند، با تاکید بر اینکه امور تصمیمگیری به دست اصلاحطلبان بروکرات و محافظهکار افتاده است، هشدار دادهاند که در حال حاضر هیچ چهره شاخص ملی ۴۰ یا ۵۰ سالهای سراغ نداریم که بتوان فرد او را بر جماعتی ترجیح داد و به عملکرد ضعیف لیست امید مجلس و ناهماهنگیهای انتخاب شهردار در شورای یکدست اصلاحطلب تهران اشاره داشتند. نویسندگان این نامه اوضاع در خانواده اصلاحات را چنان نابسامان توصیف کردند که معتقدند در حال حاضر انتشار اخباری مبنیبر برنامهریزی برخی افراد برای آینده سیاسی خود و انتخابات آتی، حس ناخوشایند سوءاستفاده از موقعیت سیاسی را در میان هواداران جریان اصلاحات دامن میزند، تا آنجا که ابایی نداشتند به خاتمی یادآور شوند معلوم نیست همواره بتوانند از سرمایه اجتماعیاش استفاده کنند.
هشدار این صد نفر اما تازگی ندارد. پیشتر نیز عدم پاسخگویی در مقابل عملکرد لیستهایی که توسط رئیس دولت اصلاحات در انتخابات تکرار شده، به عناوین مختلف از زبان همجریانیهایش هشدار داده شده است، تا آنجا که صادق زیباکلام تصریح کرد در انتخابات آتی دو بار که سهل است خاتمی 20 بار هم تکرار کند، نتیجهای نخواهد داشت. تکرار بینتیجه اما مسبوق به سابقه است؛ آنهم در روزهای پایانی دولت اصلاحات و بعد از هشت سال یکهتازی در عرصه قدرت! در انتخابات ریاستجمهوری سال 84، اگرچه سیدمحمد خاتمی، نام مصطفی معین را تکرار کرد، اما تکرار حتی در راس خانواده اصلاحات نیز با اقبال مواجه نشد و اعتماد گروههای مختلف اصلاحطلب را هم نتوانست جلب کند. از این رو اصلاحات تا آخرین لحظه با کاندیداهایی متعدد که هر کدام مدعی پرچمداری اصلاحطلبان واقعی بودند، ظاهر شد؛ اتفاقی که زنگ خطرش در انتخابات سال گذشته شورای شهر نیز شنیده شد و عدهای از ضرورت لیستهای متعدد در مقابل تصمیم تکراری خاتمی، دم میزدند... .
نظر شما