به گزارش گروه اطلاع رسانی ایرنا؛ تجاوز و یورش همه جانبه رژیم بعث عراق به مرزهای مختلف ایران سبب شد تا رزمندگان دلاور با تمام وجود و اراده ای پولادین در برابر متجاوزان و حامیانش صف آرایی و ماشین جنگی صدام را متوقف کنند و درسی فراموش ناشدنی را به دشمنان این مرز و بوم بیاموزند. روزنامه های مختلف در هفته گذشته با انتشار گزارش ها و مطالبی حماسه های این دوران را بررسی کردند.
** ایثارگران دفاع مقدس، ضامنان امنیت کشور
جنگ یعنی گذشتن از تعلقات دنیوی برای پاسداری از ارزش های معنوی، دوران دفاع مقدس سرشار از خاطره ها و آثار ارزشمندی است که شامل پند و اندرزی از زندگی نامه شهدا و ایثارگرانی است که با فداکاری و از خود گذشتگی از جان خویش گذشتند تا امنیت و آسایش این کشور را تضمین کنند.
روزنامه «جمهوری اسلامی» در قسمت نخست گزارشی با عنوان «سرداران واقعی را بشناسیم» به قلم جانباز مهدی بساوند از جانباز شهید علی اصغر بختیار نوشت: زندگی بسیار ساده و بیآلایش و خانهای محقر و کوچک او در چند قدمی مسجد گرجی، یاد سنگرهای جبههها را تداعی میکرد. جانباز شهید علی اصغر بختیار فوقالعاده فروتن با ادب و از افتخارات شهرمان بود. او تنها یک چهره داشت و درون و ظاهرش یکی بود. او نه در سپاه شهرمان بلکه به جرات میتوانم بگویم در استان مازندران هم همانند اصغر پاسداری نداشتیم که خالص و ناب باشد.
در آن سالهای ابتدای ورود به سپاه به سمت عشقهای خدایی رفت به سوی جبهههای سرپل ذهاب و سومار پر کشید. تپههای «سارات» سومار این روزها از این عاشق و عارف سخن میگوید. صدای تپشهای قلبش این روزها از مریوان به گوش میرسد که در آن غروب پاییزی خود را برای عملیات برون مرزی والفجر 4 آماده کرده بود. لباس خاکی به تن کرد و همرنگ بسیجیان شد. سپس به سمت پنجوین در خاک عراق به کمک رزمندگان بسیجی و سپاهی شتافت و خود را سپر آماج گلولهها و رگبارهای دشمن کرد.
این روزنامه در قسمت هفتم گزارش «تنها زیر باران» از سردار علی ناصری با عنوان «فرات و یاد امام حسین(ع( » نوشت: از «برمایه چعف»، به آبراه دست ساز سابله رسیدیم. این آبراه، از شمال شرقی تا شمال غربی امتداد داشت. سابله از تبور شروع میشود، از شط علی میگذرد و به نهر صویب میرسد. که به شط العرب (1) میریزد. سابله، هور را به دو قسمت شرقی و غربی تقسیم میکند. با دقت ضلعهای مختلف جزیره شمالی و جزیره جنوبی مجنون، همچنین خشکیهای شرق دجله روطه(2) را شناسایی کردیم.
حوالی غروب به نخلستانهای روطه رسیدیم. بومیها نخلستان را نشانم دادند و گفتند که آنجا رودخانه فرات است. به مجرد شنیدن نام فرات، احساس رقتی به من دست داد و به یاد امام حسین و صحرای کربلا گریهام گرفت. کل شناسایی چهار پنج روز طول کشید. در این مدت، در خاک عراق بودیم و بیشتر در بلم میماندیم و همان جا میخوابیدیم.
این روزنامه در گزارشی با عنوان «در فراق خادم الشهدا و امیر دلها سردار امیر چلویی» نوشت: جانباز پاسدار«سردار امیر چلویی» از بنیانگذاران سپاه همدان بود که مسئولیت هایی چون مدیرکل بنیاد جانبازان استان همدان، مسئول بنیاد تعاون نیروی زمینی سپاه و مسئول خدمات کارکنان سپاه مرکز را در کارنامه خدمت خود دارد که بعد از سالها تحمل درد و رنج جانبازی دعوت حق را لبیک گفت و به یاران شهیدش پیوست. سردار حمید حسام چهره سال هنر انقلاب و از نویسندگان خوش قلم دفاع مقدس در فراق آن یار مخلص حضرت روحالله دلنوشته ی زیر را به قلم تحریر درآوردهاست که با هم میخوانیم.
غروب روز سوم ماه رمضان در ثانیههای تقرب و دعا و لحظههایی که نغمه ربنای روزه داران، به محل اجابت میرسید، امیر چلویی روزه دلتنگی را شکست و بر سر سفره پر برکت « مِنَ الْمُوْمِنِینَ رِجَالٌ صَدَقُوا مَا عَاهَدُواالله عَلَیْهِ » نشست و مخاطب ندای «ارْجِعِی اِلَی رَبِّکِ» شد. صبح پنجم ماه رمضان سپاه همدان، میقات همه سبز پوشان بود. همه آمده بودند از نسل امروز پرشور و بصیر و انقلابی سپاه تا نسل شاگردان حضرت روحالله (ره) و قدیمیهای جنگ تا پیکر «پرندهتر ز مرغان هوایی» حاج امیر را تا آستانه ورود به بهشت، بدرقه کنند.
«جام جم آنلاین» در گزارشی باعنوان «فریاد «یا خمینی» توسط توابین عراقی اسیر بعثیها» نوشت: سعید الهی از جمله آزادگان دوران دفاع مقدس است. او در خاطرهای از ماه مبارک رمضان سال 1369 روایت میکند: در این سال در سلولی به نام «مشروع 2» نگهداری میشدیم و 33 نفر بودیم. این محل 10سلول داشت و یک محوطه سر پوشیده که توالت و حمام در آنجا ساخته شده بود وحیاطش که با دیوار بلندی احاطه شده بود به اندازه تقریبی سه زمین والیبال بود که کاملا سیمان شده بود و در گوشه این بازداشتگاه یک اتاق نگهبانی بود که با پنجرهای به محوطه حیاط باز میشد و و سر تا سر دیوارها و پشت آن پوشیده از سیم خاردارهایی که به برق وصل میشد احاطه شده بود.
همجوار این بازداشتگاه هم مشابه آن «مشروع 1» بود و در آن زمان برادران عراقی که از «توابین» بودند و در جبهه به اسارت عراق در آمده بودند نگهداری میشدند این بازداشتگاه ها در «B M P» مرکز استخبارات پلیس بغداد واقع شده بود و در نزدیکی همین بازداشتگاه هم محلهای متفاوت نگهداری دیگری که اسرای مختلف را در آن نگهدای میکردند. 15 رمضان 69بود هوای گرم بغداد بازداشتگاه «مشروع 2» ناگهان صدای «یا خمینی» بلند بلند شنیده شد و با کابل به جان اسرا افتادند و صدای «یا حسین» شنیده شد و بعد شدت ضربات صدای «یا زهرا یازهرا» بلندتر شد و این صدا از «مشروع 1» شنیده میشد.
روزنامه «کیهان» در گزارشی با عنوان «فراگیری خلبانی در آمریکا تا شهادت در آسمانِ ایران» نوشت: شهید محمود خضرایی 15 خرداد سال 1326 در یکی از محلههای تهران و در خانوادهای مذهبی به دنیا آمد. در سال 1345 موفق به اخذ مدرک دیپلم ریاضی شد و همان سال وارد دانشکده افسری نیروی زمینی شد و در سال 1348 به درجه ستوان دومی مفتخر گردید. بعد از فارغالتحصیلی از دانشکده افسری وارد دانشکده خلبانی شده بود، به عنوان افسر ارشد به آمریکا اعزام شد و شروع به یادگیری فن خلبانی در پایگاه ریس آمریکا نمود.
با شروع جنگ تحمیلی از سوی عراق، خضرایی نیز به عنوان یکی از خلبانان باتجربه نیروی هوایی ارتش جمهوری اسلامی ایران به پایگاه هوایی همدان منتقل شد و پروازهای جنگی خود را آغاز کرد. تصمیم گرفته میشود با توجه به شروع عملیات والفجر 8، عدهای از یاران امام برای بازدید مناطق جنگی به اهواز بروند. قرار میشود که خضرایی هم با این جمع به اهواز برود.
صبح روز اول اسفند سال 1364با عزیمت به فرودگاه مهرآباد تهران، هواپیمای C130 به مقصد اهواز به پرواز درمیآید. همه چیز به خوبی پیش میرفت که ناگهان اهواز مورد حمله هوایی قرار میگیرد و یکی از جنگندههای دشمن در آستانه ظهر هواپیمای حامل آنها را در آسمان شهر اهواز هدف قرار میدهد و تمامی نفرات حاضر در هواپیما شهید میشوند و به ملکوت اعلی میپیوندند.
این روزنامه در قسمت ششم گزارشی با عنوان «قـافلۀ شـوق» نوشت: شنبه اول اسفند به اتفاق آقای حیاتی فرماندار مهران، به سمت نقطۀ صفر مرزی حرکت کردیم. فاصله تا آنجا حدود پنج شش کیلومتر بود. در طول مسیر، نیروهای مرزبانی و ایستهای بازرسی و گشتهای بین راهی، مستقر بودند. ساعت هشت و پانزده دقیقه به گمرک مهران رسیدیم. از پارکینگ بزرگ ماشینها تا ساختمان اصلی گمرک، ده دقیقه در آن هوای بهاری پیادهروی کردیم. پایانه مرزی مهران، ساختمان بزرگ و زیبایی داشت.
گمرک عراقیها، عبارت بود از چند تا اتاقک رنگ و رو رفته و تعدادی کانکس. یانکی هایِ چشمْ زاغ، کانکسهای تازه و جادار را خودشان برداشته بودند و اتاقکهای فَکَسَنی را داده بودند به عراقی ها. درست که ملت عراق از شّر صدام خلاصی پیدا کرده بود، ولی گرفتار تجاوز آمریکاییها شده بود و فعلا فرصت بازیابی خودشان و بازسازی کشورشان را پیدا نکرده بود.
روزنامه «کیهان» در فراق جانباز شهید، سردار امیر چلویی در گزارشی باعنوان «خـادم الـشهدا» نوشت: سپاه پاسداران انقلاب اسلامی استان همدان اولین سپاه در میان استانها بود که در اردیبهشت سال 1358 تاسیس و راهاندازی شد و امیر چلویی یار همیشه همراه شهید آیتالله مدنی یکی از بنیانگذاران این مولود خجسته بود که با حکم حضرت روحالله (ره) نشان غیرت «وَأَعِدُّوا لَهُمْ مَا اسْتَطَعْتُمْ مِنْ قُوَّهٍ» را بر سینه زدند تا در سالهای جنگ، جوانان تشنه عاشورا را به خیمه «انصارالحسین »دعوت کنند.
ای کاش امروز، فرمانده آن سپاه، خانم مرضیه دباغ و همراهانش، شهیدان شاه حسینی، نیکو منظری، محمد سماواتی، حسین همدانی و محمد مختاران بودند تا بگویند، این عاشق سبکبال و زخم خورده و خفته در این تابوت سرد، کیست؟ و من از میان همه نامهایی که او داشت از برادر پاسدار تا جناب سردار و از مدیرکل تا آقای شهردار، منصب «خادم الشهدا» را بر جسم نحیف و روح بزرگ او، زیبندهتر میبینم.
این روزنامه در گزارشی دیگر با عنوان «از بهترین طراحان عملیاتی و همرزم شهید چمران» نوشت: جلیل محدثیفر اول شهریور سال 1342 در مشهد مقدس به دنیا آمد. با آغاز جنگ تحمیلی وی با پایمردی و استقامت و شجاعت کمنظیر، در کنار سردار پرافتخار اسلام شهید چمران، در جنگهای نامنظم و چریکی مظلومانه جنگید و بعد به عنوان تخریبچی و در جبهههای گرم جنوب و کوهستانهای سرد کردستان خدمت کرد.
در عملیاتهای بسیاری از جمله والفجر8، کربلای 4، کربلای 5 و نصر 4 شرکت داشت. بارها به شدت مجروح شد و یکی، دو ماه در بیمارستان شیراز و تهران بستری بود. در عملیاتهای کربلای 4 و 5 یکی از مهمترین گردانها، گردان یاسین بود که شهید محدثی، فرماندهی آن را برعهده داشت. او یکی از بهترین طراحان عملیاتی بود. عملیات نصر 4 در تاریخ 10 تیر 1366 در منطقه ماووت آخرین میعاد این فرمانده جسور ایرانی بود. او در این عملیات به علت اصابت ترکش خمپاره 60 میلیمتری به ناحیه سر و پای چپ، به شهادت رسید.
روزنامه «جوان» در گزارشی با عنوان «کاش کسی بر مزار پسرم مادری کند» نوشت: تنها دلخوشی من رفتن بر سر مزار شهدای گمنام است. درددلها و غصههای دلتنگیام را با یک شهید در میان میگذارم و برایش مادری میکنم به امید اینکه شاید در نقطهای از این خاک کسی پیدا شود که بر بالین شهیدم بنشیند و برایش مادری کند.
در یکی از روزهای گرم خرداد ماهی با مادر شهیدعلیرضا ابراهیمی دینکی قرار گذاشتم تا گفتوگویی درباره زندگی تا شهادت شهیدشان داشته باشم. شهیدی که 36 سال است در جریان عملیات الیبیتالمقدس مفقودالاثر شده و تاکنون هیچ نشانی از او به دست خانواده نرسیده است، اما حین مصاحبه با خانواده، تلویزیون شهید مفقودالاثرعلیرضا ابراهیمیدینکی را در حال عبور از زیر قرآن و اعزام به منطقه نشان داد و برای لحظاتی شعف و شادی خانواده را فرا گرفت. از پشت خطوط تلفن صدای شوق و شادیشان شنیده میشد.
این روزنامه در گزارشی دیگر با عنوان «رئیسجمهوری که عزلش کلید پیروزی شد» نوشت: 20 خردادماه 1360، بنیصدر با فرمان حضرت امام از فرماندهی کل قوا عزل شد (10 روز بعد نیز از ریاست جمهوری معزول شد). کنار رفتن بنیصدر از صحنه جنگ نقطه عطفی در تاریخ دفاع مقدس است. در استراتژی نظامی او بها دادن به نیروهای داوطلب بسیجی و پاسدارهای انقلابی جایی نداشت؛ عاملی که با کنار رفتن بنیصدر برگ برنده جبهه ایران اسلامی شد.
در خصوص بنیصدر و نقشی که در جنگ عهدهدار بود، دیدگاههای متفاوتی وجود دارد. خردادماه 1389 در یک برنامه تلویزیونی دریابان شمخانی گفت که بنیصدر به پیروزی در جنگ برای بالا بردن محبوبیتش نیاز داشت، بنابراین به عنوان یک خائن در جبههها ظاهر نشده بود. چنین موضعگیری تا آن تاریخ از سوی یک نظامی بلندپایه بیسابقه بود، چنانکه با واکنش بسیاری از رزمندگان و فرماندهان دوران دفاع مقدس نیز رو به رو شد؛ همانها که به جد طرفدار نظریه خیانت بنیصدر در جبهههای جنگ هستند.
این روزنامه در گزارشی دیگر با عنوان «حاجعباس با شربت شهادت افطار کرد» نوشت: شهید حجتالاسلام والمسلمین حاجشیخ عباس شیرازی یکی از چهرههای شاخص دفاع مقدس است؛ روحانی مبارزی که تبلیغات در جبهه را مجدانه پیگیری میکرد و به واسطه ارتباط مستمرش با جبههها، سادهزیستی و قدرت سخنوریاش محبوب رزمندگان بود. نیروها هم ساعتها پای صحبتهایش مینشستند و با جان و دل حرفهای حاج عباس را که، چون شهدی گوارا بر جانشان مینشست، دنبال میکردند.
شهید شیرازی در دوران حیات مسئولیتهای مختلفی را بر عهده داشت وی به خاطر حضورش در جبهههای جنوب در هفدهم ماه مبارک رمضان سال 1364، در دفاع از کشور، در خطه جنوب جان به جان آفرین تسلیم کرد و به درجه رفیع شهادت نائل آمد. سازمان بسیج طلاب برای پاسداشت یاد و خاطره و جایگاه شهید شیرازی، ایشان را شهید شاخص سال 97 برگزیده است تا با این اقدام گامی مهم جهت آشنایی دیگر اقشار جامعه با این مرد تبلیغ و جهاد به وجود بیاید.
روزنامه «جوان» در گزارشی دیگر با عنوان «دارخوین از یک بحران یک پیروزی ساخت» نوشت: خرداد سال 60 ماهی پر از اتفاقات مهم سیاسی است. اتفاقات سیاسی این ماه علاوه بر فضای شهرها بر فضای جبههها نیز تأثیر میگذارد. این اتفاقات وضعیت شهر را ملتهب میکند ولی در داخل جبههها مثل آبی روی آتش است. خبر عزل بنیصدر جای ایجاد بحران، وحدت و یکدلی را برای رزمندگان به ارمغان میآورد. درست یک روز پس از عزل بنیصدر، رزمندگان برای نشان دادن وفاق و وحدتشان، عملیاتی مهم و سرنوشتساز را در دارخوین انجام میدهند؛ عملیاتی که به خاطر اتفاقات سیاسی کشور، عملیات فرماندهی کل قوا، خمینی روح خدا نام میگیرد.
نیروهای سپاه به مدت چهار ماه بدون سروصدا و جلب توجه دشمن و در نزدیکی نیروهای عراق شبانه یک کانال به طول 1300 متر و به شکل T حفر کرده بودند که انتهای آن وارد میدان مین در جلوی خاکریز و خط آتش دشمن میشد. پیشانی این کانال به موازات خط آتش دشمن و به فاصله 400 تا 500 متر قرار داشت. تجربههای به دست آمده از عملیات آفندی قبلی در منطقه ماهشهر ـ آبادان، اجرای یک عملیات آفندی در منطقه دارخوین را بیش از هر زمان دیگری مورد توجه قرار داده بود.
این روزنامه در گزارشی دیگر با عنوان «دوست داشت فرزندمان هم در میدان جنگ شهید شود» نوشت: زندگی مشترک جوانان در دهه اول انقلاب رنگ و بوی دیگری داشت. پیروزی نهضت اسلامی حضرت امام و سپس شروع جنگ تحمیلی، روی کیفیت و خواستههای جوانان تأثیر گذاشته بود. پروانه قدرتی و محمدمحسن نادیهخاوری هم زندگیشان را در چنین شرایطی آغاز میکنند. آنها درست در بحبوحه انقلاب ازدواج میکنند و زن و مرد پا به پای هم در تمامی مراحل تا شهادت محمدمحسن پیش میروند. در این مسیر سعادت رزمندگی نصیب مرد خانه میشود، در حالی که همسرش نیز در مقاومت و صبر چیزی از یک رزمنده به تمام معنا کم نداشت.
در ادامه این گزارش به نقل از پروانه قدرتی همسر شهید محمدمحسن نادیهخاوری آمده است: همسرم از مهر 59 تا سال 62 در بیشتر عملیاتها حضور داشت. در جنگهای نامنظم کردستان، عملیات آزادسازی خرمشهر و عملیات خیبر در جزیره مجنون که آنجا در 31 سالگی به شهادت رسید. شش سال با شهید زندگی کردم. زمان جنگ و بعد از شهادت یک شب تا صبح بچه را پاشویه میکردم که در همان حال چرت زدم. در خواب دیدم شهید آمد کنارم نشست و گفت: من بیدارم شما بخواب. وقتی بیدار شدم انگار تمام خستگی از تنم رفته بود شهید به من گفته بود هر وقت خستگیهایت زیاد شد و کم صبر شدی سوره والعصر را بخوان.
** مدافعان حرم، پاسداران حریم ولایت
مدافعان حرم با میل و اختیار مهاجر سرزمین های دور از وطن شدند تا با بذل جان و مال خویش موجبات اعتلای کلمه الله و دفع تعرض دشمنان انقلاب از سرزمین مادری خویش باشند.
روزنامه «کیهان» در گزارشی با عنوان «قصه جوان زیبارویی که سوریه را به آلمان ترجیح داد» نوشت: در روزهای آخر آبان 96 خبر شهادت بابک نوری هریس یک جوان خوش چهره گیلانی در رسانههای خبری و شبکههای اجتماعی دست به دست شد و نگاه خیلیها را به سمت خودش کشید، کسی از شخصیت و زندگیاش اطلاعی نداشت ولی همین عکسهای کمی متفاوت او را خیلی زود در بین مردم مشهور کرد... البته بابک نوری هریس تفاوت چندانی با سایر شهدای جوان جبهه دفاع از حرم نداشت؛ همه آنها مثل جوانهای ایران زمین هم خوشپوش و خوشچهره بودند و هم شاداب و پر انرژی...
بابک در بوکمال به شهادت رسید؛ در خط پایان گروهک تکفیری داعش... در همان دقایق نخست آشنایی فهمیدیم که مرد روایت ما، با اینکه سن و سال زیادی نداشت، دفاع از اعتقادات و باورهایش را به خیلی چیزها ترجیح داده است... به زندگی در اروپا؛ به خوشیهای دنیا؛ به دغدغههای شخصی و هزار چیز دیگر... هم بسیجی بود، هم هیئتی، هم مسجدی، هم دانشجو، هم ورزشکار، هم اهل تفریح و هم جوان و خوشدل و خوشحال... گفتن از همه ویژگیهای او در یک صفحه روزنامه هیچگاه ممکن نبوده و نیست.... ما به قدر ماندن در تاریخ، شهیدمان را معرفی میکنیم...
این روزنامه در گزارشی دیگر با عنوان «رهبر عزیز انقلاب را تنها نگذارید» نوشت: سرگرد پاسدار شهید مدافع حرم، مهدی اسحاقیان متولد 1358، در یک خانواده مذهبی در شهر درچه بزرگ شد. این شهر به دلیل شهدای بسیارش، به شهر شاهد نمونه کشوری معروف است. ایشان چون کارشناسی ارشد زبان عربی داشت به عنوان مترجم و رزمنده در جبهه سوریه حاضر شده بود.
وی حدوداً 22 روز در سوریه بود. خودرویی که مهدی و دیگر همرزمانش بودند، در 30 کیلومتری جنوب حلب سوریه، مورد اصابت خمپاره تروریستهای تکفیری قرار میگیرد و همه به شهادت میرسند. شهید، در بخشی از وصیتنامهاش به اینکه: «رهبر عزیز انقلاب را تنها نگذارید» تاکید داشت.
روزنامه «جوان» در گزارشی با عنوان «ولادت در پاراچنار، شهادت در حلب» نوشت: شهید مقبول حسین و شهید قادرعلی مفکری از شهدای لشکر زینبیون که در رکاب مدافعان حرم ایرانی و فاطمیون به فیض شهادت نائل شدند.. برای آشنایی با مجاهدتهای لشکر زینبیون در جبهه مقاومت اسلامی به سراغ شهدایی رفتیم که در اولین روزهای نبرد در منطقه سوریه حضور پیدا کردند و شهادت در رکاب مدافعان حرم ایرانی و فاطمیون نصیبشان شد.
شهید سید مقبول حسین، متولد 1366 در روستای زران پاراچنار بود. مقبول به ایران سفر میکند و در جریان حضور در جبهه مقاومت به شهادت میرسد. همسرش میگوید: سالها قبل از آغاز جنگ در عراق و سوریه به من گفت: من در کشوری غریب به شهادت خواهم رسید و شما با رخت عزا به تشییع من خواهی آمد. آرزوی همیشگی شهید مقبول حسین در جبهه مقاومت و در جوار حرم بیبی زینب (س) برآورده شد.
شهید قادرعلی مفکری در سال 1993 میلادی در روستای اطراف شهر هنگو به نام بابر میله در خانوادهای کمبضاعت متولد شد. شهید در خانوادهای مذهبی رشد کرد که ارادت خاصی به اهلبیت (ع) داشتند. قادر آنقدر مشتاق جهاد و دفاع از حریم آلالله بود که بدون اذن خانواده به منطقه اعزام شد و یک ماه بعد با تماس و خواهش از خانواده رضایت گرفت. قادرعلی مفکری آنقدر در جبهه از خود شجاعت نشان داد که به مختار زینبیون شهرت یافت. شهید قادرعلی مفکری، فرمانده گروه 7 تیپ زینبیون در 22 اسفند ماه 1393 به شهادت رسید و در 19 فروردین ماه سال 1394 در قطعه مدافعان حرم بهشت معصومه (س) به خاک سپرده شد.
این روزنامه در گفت وگو با خواهر شهیده مهدیه هراتی به مناسبت اولین سالگرد شهدای مجلس 17 خرداد 1396 در گزارشی با عنوان «شرارت تروریستها ارزش کارمدافعان حرم را در نظر مردم دوچندان کرد» نوشت: مهدیه آرزو داشت کنار برادران رزمنده در جبهه دفاع از حرم حضور یابد. بارها خواهران بسیجی را برای این موضوع تشویق میکرد و پیگیر بود تا به آرزویش برسد، اما هر بار فرماندهان سپاه میگفتند مجوزی برای اعزام خواهران نداریم...
17 خرداد سال گذشته بود که تعدادی از تروریستهای داعشی به روی مردم بیگناه و مراجعان به مجلس شورای اسلامی و مرقد مطهر امام خمینی (ره) آتش گشودند. این حمله تروریستی اذهان را به یاد ترورهای سال 1360 انداخت که منافقان به طور لجامگسیخته مردم کوچه و بازار را به گلوله میبستند. سال گذشته 17 نفر از هموطنانمان در مجلس شورای اسلامی و حرم مطهر به شهادت رسیدند. شهیده مهدیه هراتی اهل لرستان یکی از این شهدا بود.
** مطالعه آثار جنگ تحمیلی، راهی برای درک روحیات رزمندگان
لازمه درک و شناخت وقایع جنگ تحمیلی و آگاهی از روحیه و اخلاقیات ایثارگران دوران دفاع مقدس، مطالعه آثار مکتوب به جا مانده از آنها است تا با درک حال و هوای آن دوران، با روحیات رزمندگان دفاع مقدس بیشتر آشنا شد.
روزنامه «جمهوری اسلامی» در گزارشی با عنوان معرفی کتاب «آتش روی اروند» نوشت: اوج روایت ارسلان بهاری در این کتاب عبور وی و همرزمانش از رودخانه اروند برای شکستن خط ساحلی دشمن و ایثار غواصان دلاور لشکر عاشورا به قلم زیبا و توانای منوچهر نظمی تبار میباشد و جزو معدود کتابهایی است که در خصوص تلاشهای ستودنی غواصان خط شکن عاشورایی طی نخستین شب عملیات غرور آفرین والفجر 8 به چاپ رسیده است.
این کتاب در 128 صفحه و قطع رقعی از انتشارات صریر و به همت اداره کل حفظ آثار و نشر ارزشهای دفاع مقدس استان آذربایجان شرقی به چاپ رسیده که در مراسم سالگرد بزرگداشت مدافعان و فاتحین خرمشهردر شهر تبریز پردهبرداری شد. شایان ذکر است که با از جان گذشتگی نیروهای غواص در بیستم بهمن 1364 خط ساحلی نفوذ ناپذیر رژیم بعث عراق در حاشیه اروند رود که به زعم بسیاری از مستشاران نظامی خارجی عبور از آن کاری غیرممکن مینمود توسط رزمندگان ایرانی فتح گردید و به دنبال آن سایر نیروهای خط شکن در زمان کوتاهی موفق به تصرف منطقه وسیعی از شهر و بندر فاو شدند.
روزنامه «جام جم» در گزارشی با عنوان «سینمای دفاعمقدس مرغ عزا و عروسی شده است» نوشت: عبدالله باکیده، یکی از فیلمسازانی است که سالهاست پای اعتقاداتش ایستاده و درباره آنها فیلم و سریال میسازد. در سال 70 فیلم سینمایی پوتین را با موضوع دفاع مقدس ساخت که در آن زمان در نوع خود یکی از بهترینها بود و سه سال بعد، سریال نبردی دیگر را با موضوع اردوگاه اسرا در عراق مقابل دوربین برد. این سریال که از شبکه یک به روی آنتن رفت در زمان پخش یکی از پرمخاطبترین سریالهای تلویزیونی بود.
نبردی دیگر یکی از اولین آثاری بود که اسرای دفاع مقدس را سوژه خود قرار داده بود. باکیده در کارنامه خود آثار دیگری مانند، صلیب طلایی، روشنایی دشت،بچههای هور و... را نیز دارد. بهمناسبت ایام آزادسازی خرمشهر با این کارگردان همصحبت شدیم تا حرفهایش درباره سینمای دفاع مقدس را بشنویم. او این روزها مشغول نوشتن فیلمنامهای با موضوع دفاع مقدس است که قرار است برای یکی از شبکههای تلویزیون بسازد.
روزنامه «کیهان» به بهانه فیلم «به وقت شام» در گزارشی با عنوان «حاتمیکیا یک جریان است» نوشت: در بهمن 89 آذوقهرسانی به مردم سوریه فقط از طریق آسمان ممکن بود و خلبانان ایرانی با در دست گرفتن جان خود در این میدان نقشآفرینی تاریخی داشتند. اتفاقی که شاید کمتر کسی از آن اطلاع داشته باشد. فیلم «به وقت شام» فرصت خوبی برای اطلاعرسانی پیرامون این واقعه را فراهم میآورد. واقعهای که یکی از هزاران جان فشانی و حقایقی است که در مواجهه با سالها حضور داعش و حامیان بینالمللی آنها در منطقه سخن راندن از آن لازم و ضروری است.
علی که خلبانی جوان و با غیرت است، باید به کشورش برگردد و مأموریت او تمام شده است. اما با دیدن اوضاع بحرانی مردم سوریه از بازگشت به وطن و بازگشت بر بالین همسر پا به ماه خود منصرف شده و علیرغم درگیریهای عاطفی که در این میان برای او روی میدهد اوضاع بحرانی منطقه را درک کرده و بر مسایل شخصی خود ترجیح میدهد. آن زمان که او بر سر این دو راهی حساس قرار میگیرد و میگرید صحنههایی دراماتیک و گیرا رقم میخورد.
این روزنامه در گزارش دیگری با عنوان «کدام فیلم ایرانی، دشمن را آزرده است؟» نوشت: سهم سینمای ایران از روشنگری جهانیان نسبت به رفتارهای ضدانسانی دشمنان ایران چیست؟ در حالی که چند دهه است،دشمنان ایران گاه با موشک،گاه با بمب،گاه با بمباران شیمیایی،گاه با موشکباران مدارس و منازل و کشتار کودکان و زنان و گاه با تحریم دارو، اصول انسانیت را نقض نمودهاند، کدامین فیلمهای ایرانی توانستند در سطح جهان مظلومیت ملت ما و ددمنشی دشمنان را به شکلی اساسی و گسترده منعکس نمایند؟
در حالی که طی یکی دو سال اخیر شاهد عربدهکشیهای فردی مانند ترامپ و بدعهدیها و اعمال غیرانسانی او بر علیه کشورمان هستیم، در حالی که سینمای هالیوود با افتخار در کنار پنتاگون قدم برمیدارد و در حقیقت هالیوود پیوست فرهنگی و سینمایی پنتاگون محسوب میشود، آیا این انتظار زیادی است که متولیان سینمای ایران نیز تمهیدی برای مقابله فرهنگی و سینمایی با ددمنشی دشمنان و روشنگری افکار عمومی سایر ملل بردارند؟
روزنامه «وطن امروز» در گزارشی با عنوان «پرونده (وطن امروز) برای مستند (دو برادر)؛ از شهید نفاق تا شهید داعش»، نوشت: یک سال میگذرد از واقعه ای شوم، از «به وقت تهران» که چند «ترقه بازی» دل مردم را به لرزه انداخت و حضور چند داعشی با اهدافی کور در مجلس شورای اسلامی و حرم امام، خونهایی را بر زمین ریخت و فریادهایی را به آسمان برد. عده ای بابت امنیتی که مدیون مدافعان حرم بود، سجده شکر به جا آوردند و عده ای دیگر که همیشه هشتگ و کنایه هایشان جگر مادران شهید حرم و میهن را می سوزاند، باز به کنایه های خود ادامه دادند.
شهید جواد تیموری، پاسدار مجلس شورای اسلامی، یکی از شهدای حمله تروریستی به مجلس بود که با مقاومت خود در گیت ورودی مجلس در مقابل تروریست ها مانع ورود آنها به صحن مجلس شد. شهید تیموری برادری هم دارد که او هم در سالهای دفاع مقدس به شهادت رسیده است. «دو برادر» مستندی به کارگردانی محمدسعید غدیریان و روایتی از این دو برادر شهید است که به فاصله 30سال از یکدیگر در دفاع از انقلاب اسلامی به شهادت رسیدند.
*گروه اطلاع رسانی
پژوهش**9117**1699**9131
یک هفته با مطبوعات؛
بالندگی نظام با حفظ و تقویت آرمان های شهدا
تهران- ایرنا- شهدا در راه دفاع از حریم و ارزش های اسلامی و پاسداری از کیان وطن جان خود را تقدیم کردند. یادمان های هشت سال جنگ تحمیلی به ماندگاری آرمان های نظام می انجامد و پاسداشت فرهنگ مقاومت رزمندگان، روایتی گویا از وحدت و هوشمندی ملت ایران در مقابل دسیسه های دشمنان این مرزوبوم است.
صاحبخبر -
نظر شما