شناسهٔ خبر: 25991059 - سرویس سیاسی
نسخه قابل چاپ منبع: ابنا | لینک خبر

درگذشت ناگهانی حجت‌الاسلام دکتر "احمد احمدی" + زندگینامه

ابنا

حجت الاسلام والمسلمین دکتر «احمد احمدی» عضو شورای عالی انقلاب فرهنگی، نماینده اسبق مجلس شورای اسلامی و رئیس سازمان مطالعه و تدوین کتب علوم‌انسانی دانشگاه‌ها (سمت) درگذشت.

صاحب‌خبر -

به گزارش خبرگزاری اهل‌بیت(ع) ـ ابنا ـ حجت الاسلام والمسلمین دکتر «احمد احمدی» عضو شورای عالی انقلاب فرهنگی، نماینده اسبق مجلس شورای اسلامی و رئیس سازمان سمت، در ساعات پایانی دیروز جمعه 18 خرداد 1397 در بیمارستان امام‌ خمینی(ره) تهران و به دلیل عارضه قلبی‌ جان به جان‌آفرین تسلیم کرد.

دکتر احمد احمدی در سال 1312 (1933 میلادی) در روستای "کهکدان" ملایر به دنیا آمد. او پس از فراگرفتن دروس مقدماتی به حوزه علمیه بروجرد رفت و به مدت 5 سال دروس دینی را تا اواخر سطح 2 فراگرفت. سپس به حوزه علمیه قم رفت و دروس تفسیر و فلسفه اسلامی را در سطوح عالی (اسفار و شفا) نزد علامه‌طباطبائی، درس فقه و اصول را نزد کسانی همچون امام‌خمینی (ره)، سیدحسین طباطبایی بروجردی، آیات عظام سلطانی، مشکینی، محقق داماد و نجفی مرعشی فرا گرفت و همزمان دکترای فلسفه غرب را از دانشگاه تهران اخذ کرد. احمدی از سال 1352 عضو هیئت علمی دانشگاه تهران بود و فلسفه اسلامی و فلسفه غرب و فلسفه تطبیقی را در مقطع دکتری تدریس کرده‌ است.

وی از سال 1360 به عنوان عضو شورایعالی انقلاب فرهنگی فعالیت داشت. حجت الاسلام احمدی بنیان‌گذار سازمان مطالعه و تدوین کتب علوم انسانی دانشگاه‌ها (سمت) بود و حدود 33 سال مدیریت این سازمان را بر عهده داشت.

در مراسم پایانی بیست‌وسومین جشنواره کتاب سال دانشجویی از جایگاه علمی حجت‌الاسلام دکتر احمدی احمدی تجلیل شد. او تنها لوح تقدیر را پذیرفت و هدیه نقدی را برای ترویج کتاب‌خوانی به انتشارات جهاد دانشگاهی بازگرداند.

حجت‌الاسلام احمدی در سخنانی درباره حضورش در آن مراسم گفت: هیچ وقت مایل نبودم که برای تکریم به جایی بروم. چند سال پیش در مراسم چهره‌های ماندگار هم شرکت نکردم. ولی دوستان برای مراسم امروز اصرار کردند و من مجبور شدم بپذیرم.

او در ادامه درباره اهمیت تأسیس جهاددانشگاهی اظهار کرد:‌ من به جهاددانشگاهی از آغاز تأسیس خیلی علاقه داشتم. الان هم این گونه است. در آن زمان برخی از اعضا و وزرا و شاید غیر وزرا مایل نبودند مرکزی به نام جهاددانشگاهی وجود داشته باشد اما من می‌گفتم بگذارید جمعی از دانشجویان به دانشگاه بیایند و روحیه انقلابی را در دانشگاه احیا کنند. امروز وقتی می‌بینم در جهاد این‌قدر کتاب و مقاله منتشر شده است خوشحال‌ام و امیدوارم در آینده با کیفیت و کمیت بیشتر این راه ادامه پیدا کند.

احمدی همچنین درباره سازمان انتشارات سمت گفت:‌ تا به حال این سازمان نزدیک به ۳۹ میلیون کتاب منتشر کرده است و امیدواریم سال آینده این رقم به ۴۰ میلیون کتاب برسد.

او به اهمیت تعلیم و تعلم در اسلام و همچنین نزد علامه طباطبایی(ره) و امام خمینی(ره) اشاره کرد و گفت: شما هم در دانشگاه سعی کنید تلاش کنید نمونه‌ای باشید برای دیگران. سعی کنید حرکات و رفتار نشرتان برای خدا باشد. مهمترین کار ما این است که هر کاری می‌کنیم برای رضای خدا باشد.

رئیس سازمان انتشارات سمت همچنین گفت:‌ کسانی که در حوزه ریاضیات، فیزیک و حتی مکانیک فعالیت می‌کنند نیز در حال عبادت‌اند. یکی از خطاهای ما این بود که همواره فکر می‌کردیم که عبادت تنها نماز خواندن و روزه گرفتن است؛ در حالی که آباد کردن زمین و برطرف کردن نیاز مردم نیز عبادت است و این شیوه ائمه(ع) بوده است.

         

* زندگینامه خودنوشت مرحوم احمد احمدی

برای آشنایی بیشتر با این چهره فرهنگی و دانشگاهی، گزارشی که خود حجت‌الاسلام والمسلمین دکتر احمد احمدی از تلاش‌های علمی، آموزشی، تحقیقاتی و مدیریتی خود در حوزه‌های دینی، دانشگاهی و آموزش و پرورش به قلم خویش نگاشته است در پی می‌آید:

«اینجانب احمد احمدی در ۱۳۱۲.۶.۱۵ در یکی از روستاهای ملایر در خانواده‌ای کشاورز و مذهبی به دنیا آمدم. در شش‌سالگی قرآن و کتابهای فارسی را خوب آموختم، امّا دریغا که به علّت نبودن مدرسه و امکانات استعدادم به هدر رفت. در ۱۷ سالگی بدون استاد تمام صرف را خوب خواندم و نیمی از نحو را. در سال ۱۳۳۱ وارد حوزه بروجرد شدم و در طول پنج سال ـ که فصل زراعت را هم به روستا می‌رفتم ـ تا نیمه دوم سطح را خواندم. در سال ۱۳۳۶ به حوزه قم آمدم و تا سال ۱۳۴۵ علاوه بر دروس خارج و فلسفه و تفسیر در حوزه، از دانشگاه تهران لیسانس فلسفه گرفتم و دبیر شدم. در سال ۱۳۴۸ کارشناسی ارشد فلسفه غرب گرفتم و در سال ۱۳۵۸ در همان رشته فارغ‌التحصیل شدم و در سال ۱۳۵۳ به دعوت گروه فلسفه غرب دانشگاه تهران عضو هیأت آن گروه شدم.

* استادان

در حوزه بروجرد: آیة الله حاج شیخ رحمة الله صاحب الزمانی و آیة الله حاج شیخ احمد فیضی در دروس سطح، آیة الله حاج شیخ علی محمد بروجردی در درس خارج و حضرت حجة الاسلام و المسلمین حاج شیخ غلامرضا مولانا در دروس مقدمات و فلسفه و کلام.

در حوزه قم: آیة الله‌العظمی حسین نوری و آیة الله حاج میرزا علی مشکینی(ره) در دروس سطح، آیة الله‌العظمی طباطبایی سلطانی(ره) در درس کفایه و آیة الله‌العظمی بروجردی(ره)، آیة الله‌العظمی امام خمینی(ره)، آیة الله‌العظمی شهاب‌الدین نجفی(ره) و آیة الله‌العظمی محقق داماد(ره) در دروس خارج. آیة الله‌العظمی فیلسوف الهی و مفسّر بزرگ قرآن علاّمة طباطبائی(ره) هم مدّت بیست سال از محضر نورانی‌اش فیض بردم و وجودم مرهون او است و هنوز هم با او زندگی می‌کنم.

در دانشگاه تهران: بیشترین استفاده‌ام از درس استاد بزرگوار مرحوم دکتر یحیی مهدوی بوده است.

* کتاب و مقالات

الف) کتابها

۱. تأملات در فلسفه اولی (ترجمه)، رنه دکارت، انتشارات سمت، چاپ پنجم، ۱۳۸۵.

۲. نقد تفکر فلسفی غرب (ترجمه)، اتین ژیلسون، انتشارات سمت، چاپ دوم، ۱۳۸۵.

۳. تأسیس مابعدالطبیعه اخلاق (ترجمه از آلمانی)، مؤلف: کانت.

۴. پادزهر در دفع انکار نزول وحی، نشر بوستان قم.

۵. کتابی در دست تألیف که حاوی آراء خاص من در فلسفه است و نقدی بنیادی است بر فلسفه کانت و برخی فلسفه‌های غربی.

ب) مقاله‌ها

۱. تجربه حسی و رابطه آن با کلیت و استقراء، خردنامه صدرا، شمار ۱۶، ۱۳۷۸.

۲. تفسیر قرائتی دیگر از آیات اول سوره روم، بینات، شماره ۱۸.

۳. ریشه‌یابی تعارض علم و دین، پیام حوزه، شماره ۲۰.

۴. اصل هو هویت یا مفصل روانشناسی و فلسفه، سخن سمت، شماره ۵، ۱۳۷۸.

۵. عقل و رابطه آن با دین و عرفان، دانشگاه باقر العلوم (ع)، قم، شماره ۲.

۶. اعتبار و روایی قرائتهای مختلف از دین، کیهان فرهنگی، شماره ۱۷۲، ۱۳۷۹.

۷. اتحاد عالم و معلوم و تأثیر آن در بحث علیّت.

۸. قضیّه شرطی همان حملی است، دانشگاه تبریز.

۹. ماهیّت تجربه حسّی، مجله علوم انسانی دانشگاه شهید چمران اهواز.

۱۰. ضرورت، فصلنامه فلسفه دانشکده علوم انسانی دانشگاه تهران گروه فلسفه، شماره ۱، سال ۱۳۷۹.

۱۱. می‌اندیشم دکارت و انسان معلّق ابن سینا، ارائه شده در جشنواره ابن سینا در دهلی نو.

۱۲. مقدّمه بر کتاب «تغییر نظام آموزش و پرورش»، وزارت آموزش و پرورش.

۱۳. علم تصور است یا تصدیق؟

۱۴. نقدی بر نظریه هیوم در باب علیّت، یادنامه آیة الله حسن‌زاده آملی، پژوهشگاه علوم انسانی، سال ۱۳۷۴.

۱۵. پیوند هست و باید، مؤسسه توسعه دانش و پژوهش.

۱۶. ماهیّت حمل.

۱۷. رابطه صفات با ذات، مقدمه جلد ۶ اسفار، بنیاد صدرا.

۱۸. گامی درجهت حلّ نزاع میان اصالت وجود و اصالت ماهیّت، یادنامه حکیم سبزواری، تربیت معلم سبزوار، سال ۱۳۷۴.

۱۹. لاهیجی و اصالت ماهیّت، یادنامه لاهیجی، وزارت ارشاد، سال ۱۳۷۴.

۲۰. ماهیّت و جعل از دیدگاه میرداماد، یادنامه میرداماد و میرفندرسکی، فرهنگستان علوم، سال ۱۳۸۴.

۲۱. خلط شناخت‌شناسی و هستی‌شناسی در نزاع اصالت وجود و اصالت ماهیّت، مجله پژوهش و حوزه، شماره ۲.

۲۲. مغالطه کنه و وجه در نظریه تکثر قرائت دین، نشر ظفر، قم، سال ۱۳۸۰.

۲۳. اصل علیّت و رابطه آن با تشکیک وجود، یادنامه مرحوم شهید قدّوسی، نشر شفق، سال ۱۳۶۳.

۲۴. ایزوتسو و زبان وحی، انتشارات دانشگاه تهران، سال ۱۳۸۲.

۲۵. مربی خاموش (= عاشورا)، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی (ره)، سال ۱۳۷۶.

۲۶. آثار تربیتی اصول عملیه و قواعد فقهیه، پژوهشگاه حوزه و دانشگاه، قم.

۲۷. اسلام و محیط زیست با تأکید بر حمایت از حیوانات، شرکت نفت، به زبان انگلیسی.

۲۸. سهروردی و حکمت عملی، کنگره سهروردی، دانشگاه زنجان.

۲۹. ادراک حسّی از دیدگاه ابن سینا و کانت، استانداری همدان، سال ۱۳۸۶.

۳۰. حقوق حیوان در اسلام.

۳۱. ترجمه مصدر و تمییز در عربی، مجله دانشکده علوم انسانی دانشگاه تبریز.

۳۲. بررسی نظر شیخ مفید پیرامون حیات برزخی، مجموعه مقالات کنگره شیخ مفید، دانشگاه قم.

۳۳. مناجات نظامی زخمه روح، دانشگاه تبریز، سال ۱۳۷۵.

۳۴. استغراق در مولانا و ابن فارض، مجله علوم انسانی دانشگاه تهران.

۳۵. سعدی و حسن و قبح افعال.

۳۶. اساس اخلاق نزد غزالی.

۳۷. نیت و تأثیر آن در مسائل دینی و اخلاق و قانون، به انگلیسی، دانشگاه تورنتو، کانادا.

۳۸. بلای تقلید در ترجمه قرآن کریم، مجله بیّنات، قم، موسسه معارف امام رضا (ع).

۳۹. دریا و سبو یا اخلاق توحیدی و معیار حدّ وسط، کنگره نراقیین، دانشگاه قم.

۴۰. کانت و کان تامّه یا تبیین قضیّه وجودی با دیدگاهی ابداعی، در دست چاپ.

۴۱. تبیین ماهیّت حق، نقدی بر اعلامیه حقوق بشر، بزرگداشت آیة الله قبله‌ای، دانشکده علوم قضایی، تهران، سال ۱۳۸۷.

۴۲. ارتباط فیزیک و متافیزیک، فروغ اندیشه، نهاد نمایندگی رهبری در دانشگاه قم، سال ۱۳۸۳.

۴۳. امکان ترجمه ـ نقدی بر نظر کواین که می‌گوید: ترجمه ممکن نیست، دانشگاه تبریز.

۴۴. ازدواج و پیشگیری در اسلام، در کتاب دانش خانواده، نشر «سمت».

مقالات فراوان دیگری که اینجا و آنجا چاپ شده و نام یا محل نشر آنها را به یاد ندارم.

* سفرهای علمی ـ دانشگاهی

برای کارهای دانشگاهی و ارائه مقالات علمی به کشورهای زیر سفر کرده‌ام.

۱) هند، دو بار؛ ۲) آمریکا، دو بار؛ ۳) کانادا، یک بار؛ ۴) ایتالیا، دو بار؛ ۵) ترکیه، دو بار؛ ۶) الجزایر، یک بار؛ ۷) سوریه، دو بار؛ ۸) شوروی سابق، یک بار؛ ۹) افغانستان، دو بار؛ ۱۰) پاکستان، یک بار؛ ۱۱) مصر، یک بار؛ ۱۲) آلمان، چند بار؛
۱۳) انگلیس، چند بار؛ ۱۴) ترکمنستان، یک بار؛ ۱۵) اندونزی، یک بار؛ ۱۶) لبنان، چند بار؛ ۱۷) اردن، دو بار.

ضمناً به زبانهای عربی و انگلیسی تسلط کامل و با آلمانی هم آشنایی نسبتاً خوبی دارم.

* فعالیتهای علمی ـ تحقیقی و اجرایی

از سال ۳۷ تا چند سال پس از ۱۳۵۰ با مجله مکتب اسلام همکاری داشتم ـ از نگاشتن مقاله تا پاسخ به سؤالات دینی و تا ویرایش و ... ـ از سال ۱۳۴۶ تا ۱۳۶۱ با مؤسسه در راه حق همکاری علمی‌ـ آموزشی داشتم. در این مدت با حضرات آیات خرّازی، مصباح و استادی از میان طلاّب، چهار دوره دانشجو گرفتیم و آموزش دادیم که بسیاری از آنها اکنون در مصادر امورند و یا از استادان برجسته حوزه و دانشگاهند. بنده در این دوره‌ها بیشتر فلسفه غرب و کمی هم فلسفه اسلامی تدریس کرده‌ام.

پس از پیروزی انقلاب اسلامی در شهرهای مختلف کشور از جمله کرمانشاه، (حدود ۴۰ روز) قم، تهران و اصفهان (هر کدام چندین روز) برای استادان، دبیران و دانشجویان، دوره آموزشی داشته‌ام.

از پنجم دی‌ماه ۱۳۶۰ به فرمان حضرت امام (ره) به ستاد انقلاب فرهنگی ـ که بعداً در ۱۳۶۳ به شورای عالی انقلاب فرهنگی تبدیل شد ـ آمدم. آن زمان دانشگاهها تعطیل و سخت آشفته بود. امام رضوان الله علیه در فرمانشان دستور داده بودند که دانشگاهها را هر چه سریعتر باز کنید. به همین جهت در گرماگرم جنگ و درگیریهای گروهکها در بیرون و درون دانشگاهها به برنامه‌ریزی پرداختیم و من حدود ۲۱ ماه، به جز روزهای پایان هفته که به قم می‌رفتم، شب و روز در دبیرخانه ستاد بودم و گاه از ساعت ۶ بامداد تا ۱/۵ بامداد روز بعد مشغول تهیّه و تکثیر و ارسال برنامه‌ها به دانشگاهها بودم. پس از آوردن خانواده از قم به تهران، دیگر تمام وقت درگیر حلّ مشکلات دانشگاهها بودم؛ از سفر به بیشتر دانشگاهها، آرام کردن جوّ متشنج آنجا، تبیین برنامه‌ها و توجیه استادان و دانشجویان و ... ـ ستاد انقلاب فرهنگی برای دانشگاهها چهار برنامه داشت: تربیت استادِ فراخور انقلاب، تدوین کتاب درسی و مبنایی، تدوین برنامه‌ و تربیت دانشجو. من در تدوین دو برنامه اخیر با سایر اعضا مشترک بودم، اما دو برنامه نخست یعنی تربیت استاد و تدوین کتاب ـ در بخش علوم انسانی ـ که دشوارتر و پایدارتر بود، عملاً بر دوش من نهاده شد.

برای تربیت استاد دانشگاه تربیت مدرس را دایر کردیم و آگاهان می‌دانند که بنیانگذار و راه‌انداز و ادامه‌دهنده آن، در واقع اینجانب بوده‌ام، زیرا اگرچه ظاهراً فقط رئیس دانشکده علوم انسانی آن با صدها دانشجوی کارشناسی ارشد و دکتری بودم، اما در واقع تنها کسی بودم که در برابر هجوم مخالفان آن ـ که گاه خود وزیران علوم بودند! ـ یک‌تنه ایستادم و نگذاشتم این شجره طیبه را که تاکنون هزاران استاد برای دانشگاهها تربیت کرده است از رشد بازدارند و یا از بُن براندازند. من از اوایل سال ۱۳۶۱ تا تیرماه ۱۳۷۴ رئیس دانشکده علوم انسانی دانشگاه تربیت مدرس بودم و با توجه به این که دانشگاه نوبنیاد و استاد هم کمیاب بود گاه ناگزیر مدیریت چند گروه و یا تدریس پاره‌ای از دروس بر دوش من می‌افتاد.

امّا تدوین کتاب، در ۶۳.۱۲.۷ شورای عالی انقلاب فرهنگی به لحاظ اهمیت علوم انسانی مرکزی را تصویب کرد که کتابهای درسی و مبنایی برای دانشگاهها تدوین کند و شورا با اصرار تمام مسئولیت این مرکز را به عهده اینجانب نهاد به این دلیل که با حوزه قم و با دانشگاهها ارتباط دارم. تابستان ۱۳۶۴ بود که اعضای شورا خدمت امام (ره) رسیدیم و حضرت آیة الله خامنه‌ای به عنوان رئیس شورا موضوع را با حضرت امام در میان نهادند و کمک مالی خواستند و ایشان با لبخندی دلنشنین قول مساعدت دادند و یک میلیون تومان فرستادند که سرمایه پربرکتی شد برای سمت. از آن زمان تاکنون یعنی در مدّت نزدیک به ۲۳ سال همچنان مسئولیت این مرکز (سمت) به عهده اینجانب است و تعداد ۱۱۷۳ عنوان در شمارگانی نزدیک به ۲۲ میلیون با قیمت حداکثر بازار آزاد به دانشجو عرضه شده است. علاوه بر این، صدها قرارداد منعقد شده که برخی از آنها در حال تدوین و برخی در حال ویرایش و تولید و انتشار است و مجموع آن چه گفته شد بعلاوه سرمایه معنوی و فیزیکی موجود ـ که به صدها میلیارد ریال می‌رسد ـ سرمایه عظیمی است که برای علم و فرهنگ انقلاب به دست آمده است و در آینده هم، همچنان مورد استفاده خواهد بود ‌ـ والحمدالله ـ

در سال ۱۳۶۵ شورای عالی انقلاب فرهنگی تصویب کرد که نظام آموزش و پرورش کشور دگرگون شود و مسئولیت این کار به عهده اینجانب واگذار شد. طیّ دو سال با تشکیل دو سمینار سراسری از استادان و دبیران و صاحبنظران تعلیم و تربیت در زیر آژیر و بمب و موشک و با سفر به شوروی و هند، طرحی جامع و مشکل‌گشا با مقدّمه راهبردی من، در نزدیک به ۱۷۰ صفحه تدوین و به وزارت آموزش و پرورش تحویل شد، امّا دریغا که وزیر وقت و برخی معاونانش آن را اجرا نکردند با آن که به گفته آگاهان هنوز هم بهترین طرح است.

همچنین در سال ۱۳۶۵ برای تربیت استادان معارف در دانشگاهها، مرکزی به نام مرکز تربیت مدّرس دایر کردم و خودم سالها مدیر و استاد آن بودم. در این مرکز از طلاّبی که چند سال درس خارج خوانده بودند، امتحان گرفته می‌شد و با برنامه درسی ویژه‌ای پس از سه سال مدرک کارشناسی ارشد می‌گرفتند و به تدریس در دانشگاه می‌پرداختند. برخی هم در حین تدریس در همانجا یا در سایر دانشگاهها امتحان می‌دادند و به مقطع دکتری می‌رفتند. همین مرکز اکنون وابسته به دانشگاه قم شده و بیش از ۱۰ سال است در چند رشته ـ از جمله فلسفه تطبیقی ـ مدرک دکتری می‌دهد و از آغاز تاکنون در طول ۲۲ سال بیش از ۵۰۰ استاد در مقطع کارشناسی ارشد و دکتری فارغ‌التحصیل کرده و به دانشگاهها فرستاده‌اند. اینجانب در طول این مدت، افزون بر راه‌اندازی و چند سال مدیریت آغازین، همواره در پایان هر هفته در آنجا چند ساعت تدریس فلسفه غرب و در مقطع دکتری تدریس فلسفه تطبیقی داشته‌ام.

در اواخر دهه ۶۰ و اوایل دهه ۷۰ به مدّت ۳۵ ماه مدیر گروه فلسفه در دانشگاه تهران بوده‌ام.

به جهت تخصّصم در رشته‌های زبان و ادبیات فارسی، عربی، تفسیر، فلسفه و کلام اسلامی و فلسفه غرب هرکجا ضرورت اقتضا کرده و استاد راهنما یا مشاور و حتّی داور یافت نشده، افزون بر این که بارها موضوع پایان‌نامه را پیشنهاد داده‌ام، خودم هم راهنمایی، مشاوره و یا داوری را پذیرفته‌ام و اکنون صدها پایان‌نامه در زمینه‌های یادشده، بویژه در مقطع دکتری فلسفه تطبیقی به عنوان راهنما، در کتابخانه‌ام موجود است و همه دانشجویانم می‌دانند که در بررسی پایان‌نامه‌ها از هیچ نکته‌ای فروگذار نمی‌کنم ـ والحمدالله ـ

افزون بر سالها مشارکت جدّی و فعّال در تدوین برنامه‌های راهبردی برای دانشگاهها و آموزش و پرورش، بویژه در علوم انسانی، در تدوین برنامه‌های درسی و سرفصل‌های بسیاری از رشته‌های علوم انسانی، حتی برای برخی دانشگاههای غیردولتی ـ مانند دانشگاه امام صادق (ع) ـ مشارکت تخصّصی داشته‌ام.

دفتر همکاری حوزه و دانشگاه را که اکنون با نام "پژوهشگاه حوزه و دانشگاه" نامبردار است اینجانب از نیمه دوم سال ۱۳۶۲ تا سال ۱۳۷۵ ـ حدود ۱۴ سال ـ سرپرستی کرده‌ام، بسیاری از اعضای هیأت علمی کنونی آنجا را امتحان ورودی گرفته و پذیرفته‌ام و آثاری را که تا سال ۱۳۷۵ در آنجا تدوین و در سمت منتشر شده، پیش از چاپ گاه یک یا چند بار اصلاح کرده‌ام و صحّه گذاشته‌ام تا منتشر شده است. هم‌اکنون هم با این پژوهشگاه پیوندی استوار و مستحکم دارم و برخی از آثار فعلی آنجا همین حالا هم در سمت به صورت مشترک منتشر می‌شود.

در مجلس شورای اسلامی چهار سال عضو فعّال کمیسیون آموزش و تحقیقات بوده‌ام و در تصویب قوانینی مانند حذف تدریجی کنکور سهم بسزایی داشته‌ام.

از ۱۱۷۳ کتابی که در سمت منتشر شده، تقریباً همه آنهایی را که محتوای علمی و اسلامی داشته مرور و گاه اصلاح کرده‌ام تا مبادا سطحی یا خلاف حقایق اسلامی باشد.

به پیشنهاد خود استاد نامور پهنه زبان و ادبیات فارسی، جناب آقای دکتر کزازی، بر هشت جلد از نه جلد نامه باستان، این یادگار ماندگار، نظارت دقیق همراه با تقریظ استاد داشته‌ام.

هر کدام از کتابهای زبان و نگارش، سخن شیرین فارسی و درّ دری را که هم‌اکنون به عنوان درس عمومی تدریس می‌شوند، پیش از چاپ چند بار دیده و اصلاح کرده‌ام.

کتاب المنهج القویم را که با عنوان درس عمومی تدریس می‌شود، خودم طرح داده‌ام و دو درسش را هم بدون ذکر نام من نوشته‌ام و نامش را هم بنده برگزیده‌ام و بر آن نهاده‌ام.

به لحاظ تخصصی که در ویرایش دارم، کوشیده‌ام که ویرایش کتابهای سمت در عالیترین سطح انجام گیرد.

در سال ۱۳۶۲ با پیشنهاد بنده برای تربیت استادان علوم اسلامی در دانشگاهها، جذب خبرگان بدون مدرک دانشگاهی، در ستاد تصویب شد و بنده، به تنهایی آن را به راه انداختم، استادان بزرگ را از حوزه و دانشگاه دعوت کردم و امتحانی آبرومند برگزار شد و شماری از روحانیون دانشمندی که تا آن روز از وجودشان استفاده نمی‌شد به دانشگاه رفتند و هم‌اکنون هم آن راه ادامه دارد. البته من دیگر در امتحان کتبی حضور ندارم امّا در امتحان شفاهی هنوز هم هستم.

در چندین مجلّه و هیأت امنا، مانند هیأت امنای دانشگاه تربیت مدّرس عضویت دارم و ... .

آن‌چه در بالا گفته شد و از سر ضرورت استناد فعل به «من» داده شد برایم سخت ناخوشایند است زیرا در برابر فرمان سراسر افتخار حضرت امام رضوان الله علیه و انقلاب ملّت بزرگ ایران پشیزی به شمار نمی‌آید هرچند این بنده ناچیز هر چه در توان داشته‌ام به کار بسته‌ام و تا رمق هم دارم، به یاری خداوند، به کار خواهم بست. امّا همواره این دو بیت حافظ را خطاب به امام (ره) ترنّم می‌کنم که:

چگونه سر ز خجالت برآورم بر دوست  /  که خدمتی به سزا بر نیاید از دستم
اگر چه خرمن عمرم غم تو داد به باد  /  به خاک پای عزیزت که عهد نشکستم

دکتر احمد احمدی
سازمان سمت» 

...................
پایان پیام/ ۲۱۸

نظر شما