شناسهٔ خبر: 25881810 - سرویس فرهنگی
نسخه قابل چاپ منبع: روزنامه وطن‌امروز | لینک خبر

گزارش میلاد عرفان‌پور از حاشیه و متن دیدار اهالی شعر و ادب با رهبر انقلاب

قرار شاعرانه

صاحب‌خبر - قرار هر ساله‌ رهبر انقلاب با شاعران و متولیان شعر را بی‌شک می‌توان مهم‌ترین، راهبردی‌‌‌‌‌ترین و دلنشین‌‌‌‌‌ترین محفل ادبی در چند دهه اخیر دانست؛ محفلی که در سال‌‌های گذشته نه‌تنها صحنه حضور و شعرخوانی شاعران پارسی‌سرای ایران بلکه فرصتی برای همه شاعران پارسی‌سرای دیگر کشورها چون تاجیکستان، افغانستان و هندوستان بوده است و نه‌تنها برای شعر پارسی بلکه برای شعرهای آذری و گهگاه عربی ایرانیان نیز آغوش گشوده است. محفل بسیار صمیمانه و البته تخصصی که هم میعادگاه شاعران پیشکسوت و سپیدمو بوده و هم دلخوشی شاعران جوان و حتی گاه نوجوانی که نخستین گام‌های خود را در این هنر بی‌بدیل، استوار برداشته‌‌‌اند. سابقه این دیدارها به دهه 60 بازمی‌گردد، زمانی که ایشان در کسوت ریاست‌جمهوری نیز وقت معینی را برای دیدار با شاعران برجسته روزگار خود اختصاص می‌دادند و به این بهانه، جویای احوال شاعران دردمند و وارسته و تأثیرگذار می‌شدند و از وضعیت شعر کشور سراغ می‌گرفتند. اما این جلسات صمیمانه که در دهه‌های پیش با تعداد کمتری از شعرا برگزار می‌شد رفته‌رفته با افزایش تعداد شاعران کشور بویژه جوانان و البته افزایش شوق شاعران برای حضور و شعرخوانی، روبه‌رو شد‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌. این مسأله موجب شد در سال‌‌های اخیر قریب به 200 شاعر از نسل‌‌های مختلف و حتی از سایر کشورها در هر دیدار حضور یابند و حدود 30 نفر از این جمع پرانگیزه و پرشور توفیق شعرخوانی را نیز پیدا کنند. صدالبته رسیدن به این فرصت مغتنم موجب رقابت‌ها و بعضا دلگیری‌‌‌هایی در میان شاعران کشور شده که از جهتی طبیعی است و از جهتی شاید با برنامه‌‌ریزی دقیق‌تر کاهش‌یافتنی باشد. دیدار امسال نیز از آن دیدارهای خاص، شیرین و به‌یادماندنی بود. همیشه نخستین سکانس‌‌های این ماجرا در حیاط بزرگ حوزه هنری رقم می‌خورد و اجتماع شاعران از نقاط مختلف کشور، اقوام متنوع و حتی سایر کشورها کم‌کم این حیاط را خاطره‌سازتر می‌کند. البته امسال باد شدید توفان‌گونه‌ای نیز به حیاط حوزه آمده بود که شاید می‌خواست او هم شاعری حماسی باشد در دیدار امسال. البته ظاهرا نتوانست کارت ورود بگیرد و او نیز مانند برخی شاعران که با حسرت برای استقبال دوستان‌شان آمده بودند بازگشت! اندک‌اندک جمع شاعران سوار اتوبوس‌‌های حوزه هنری می‌شوند تا به محل قرار برسند. پیش از ورود کاروان شاعران به بیت رهبری، زیباترین و شگفت‌‌‌‌‌ترین صحنه‌ای که به چشم می‌خورد، 2 دروازه‌ گل‌کوچک و بچه‌‌های بازیگوشی بود که دقیقا مقابل در ورودی بیت رهبر مسلمانان جهان سرگرم فوتبال بودند. این تصویر غیرقابل انتظار و دلپذیر برای من و خیلی‌ها نمادی بود برای درک بهتر خیلی مفاهیم عمیق که شاید برنامه‌‌‌سازان و متولیان فرهنگی کشور با صرف بودجه‌‌های کلان از انتقال آن درمی‌مانند. کم‌کمک باید وارد آن حیاط خاطره‌انگیز و زیبا و کوچک می‌شدیم که نمازخانه شاعران می‌شد. بسیاری از شاعران می‌دانستند پیش از نماز، حضرت آقا دقایقی زودتر تشریف می‌آورند و صمیمانه به دیدارهای رودررو با شاعران میهمان می‌نشینند. همین مسأله موجب شده بود نگاه‌ها به در ورودی گوشه حیاط بماند و انتظار لحظه حضور یار را بکشد. بالاخره صدای صلواتی از میان جمع برخاست که لحظه دیدار را مژده دهد. حضرت آقا با چهره همیشه متبسم‌شان آمدند و با شاعران سلام و احوال‌پرسی کردند. سپس نشستند و حلقه‌ای از شاعران مشتاق دور ایشان شکل گرفت و بی‌صبری آنها برای رسیدن به آن محضر مبارک. علیرضا قزوه، مجری این جلسه در کنار حضرت آقا دوزانو نشسته بود و یکی‌یکی شاعرانی را که خدمت آقا می‌رسیدند معرفی می‌کرد. شاید بیش از 70 شاعر از نسل‌ها، اقوام و کشورهای مختلف در این 30 دقیقه فرصت گفت‌وگو با ولی‌امر مسلمانان جهان را یافتند. مابین این دیدارها حضرت‌آقا خطاب به استاد گرمارودی که مقابل‌شان نشسته بود، گفتند: «آن ماضی مضارعی که فرمودید چه بود؟» گرمارودی با لبخند پاسخ داد: «عرض کردم تا نوبت به ما برسد باید با فعل ماضی بگویند فلانی بود!» از شاعری که فرزند شهید مدافع حرم خوزستان، جانمحمد علی‌پور بود و با عکس پدرش خدمت حضرت آقا رسید تا موسی عصمتی، شاعر روشن‌دلی که برنده کتاب سال نابینایان بود همه و همه بی‌شک در حال گذراندن زیباترین لحظات زندگی‌شان بودند. مهربانی و گشاده‌رویی رهبر انقلاب آشنا و غریبه و مشهور و گمنام هم نمی‌شناخت، با همه بویژه جوان‌ها از همه طیف‌ها با توجه، عطوفت و احترام روبه‌رو می‌شدند. شاعران ضمن تقدیم کتاب‌‌های خود یا نامه‌هایی به ایشان گاه تبرکی نیز از ایشان درخواست می‌کردند و ازحضرت آقا چفیه‌ای می‌گرفتند. اما زیباترین و تکان‌دهنده‌ترین این دیدارها از دید من که در گوشه‌ای ‌سرگرم تماشای این لحظات ناب بودم، 3 دیدار آخر بود. 3 شاعر فرهیخته و جوان از لبنان که با اشک فراوان و عشق بی‌توصیف‌شان آمدند و نشستند روبه‌روی آقا. پس از گریه شدید و عرض ارادت، شعرهای خودشان به زبان عربی را برای حضرت آقا خواندند که به‌نظر می‌آمد شعرها برای ایشان سروده شده است. این شعرخوانی‌ها که با اشک زلال همراه شد زیباترین شعرخوانی‌‌های این دیدار بود. نماز جماعت مثل سالیان گذشته با اقتدا به رهبر انقلاب خوانده شد و پس از سفره ساده اما دلپذیر افطار، نوبت به حضور میهمانان در سالن اصلی جلسه رسید. یک ضلع جلسه ویژه خانم‌‌های شاعر، 2 ضلع ویژه آقایان شاعر و ضلع باقیمانده محل استقرار حضرت آقا، مجری جلسه و برخی شاعران پیشکسوت و متولیان حوزه شعر بود. پس از قرائت قرآن، علیرضا قزوه با این بیت‌‌های زیبا از خودش جلسه را آغاز کرد: «سلام بر رمضان و طلوع ماه تمامش هزار بار درود و هزار بار سلامش سلام ما به شهیدان شعر در شب دیدار علی‌الخصوص به شوریدگان دعوت عامش سلام ما به حسن آنکه روشنان دو عالم هماره سکه خورشید می‌زنند به نامش در این زمانه دشوار در کنار علی باش به غیر خون جگر هرکه هرچه خورده حرامش...» مثل همیشه یاد شاعران رفته که سال‌ها‌ی پیش در این جلسات بودند، نخستین کلام مجری بود؛ شاعرانی چون مهرداد اوستا، حمید سبزواری، مشفق‌کاشانی، شاهرخی، گلشن کردستانی، قیصر، سیدحسن حسینی، سلمان هراتی، نصرالله و محمدعلی مردانی، طاهره صفارزاده، خلیل جمالی، بهجتی (شفق)، احمد عزیزی، آقاسی، قدسی، صاحبکار و...‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ . به اینجا که رسید حضرت ‌آقا گفتند البته این دو نفر آخر که این جلسات را نمی‌آمدند و البته از دوستان ما بودند. این صحبت و مزاح کوتاه آقا نخستین لبخندها را در جلسه ارمغان آورد. قزوه ادامه داد 2 شاعر بزرگ تاجیک، بازار صابر و مؤمن قناعت نیز امسال درگذشتند؛ مؤمن قناعت سال گذشته همین جا روی صندلی‌ای که الان آقای کریمی نشسته است نشسته بود. حضرت آقا گفت بگویید: بلانسبت! باز خنده بر لب شاعران حاضر آمد. قزوه ادامه داد: در دیدار امسال 120 چهره جدید حضور دارند و بیش از 70 درصد از شعرخوانی‌ها از شاعران جدید خواهد بود. علیرضا قزوه، همچنین گفت مرتضی امیری‌اسفندقه امسال در اجرای جلسه به من یاری خواهد رساند. نخستین شعرخوانی را استاد گرمارودی با شعری برای جانبازان آغاز کرد: «شهید زنده ‌ای جانباز نستوه صلابت در تنت پیچیده چون کوه گل خورشید باغ انقلابی معمای شکفتن را جوابی شبی رفتی و بی‌پا آمدی روز به ما هم رسم این رفتن بیاموز...» استاد کریمی‌مراغه‌ای از شاعران شهیر خطه آذربایجان شاعر پیشکسوتی بود که امسال نوبت به شعرخوانی‌اش رسید. کریمی مراغه‌ای، مخمسی آذری تقدیم رهبر انقلاب کرد که مصرع آخر بند نام حضرت آقا را درخود داشت. می‌دانستیم حضرت آقا راضی نیستند چنین شعرهایی در این جلسه خوانده شود. همین بود که بعد از تکرار مصرع ترجیع توسط جمع، آقا تذکر دادند نیاز نیست جمع تکرار کند. در عین حال حضرت آقا این پیشکسوت مهربان شعر آذری را احترام و تفقد کردند. مرتضی امیری‌اسفندقه با یک رباعی از سیدحسن حسینی جلسه را به افشین علا سپرد. افشین علا گفت الحمدلله مسؤولان فرهنگی مرا خانه‌نشین کرده‌اند تا بتوانم بیشتر شعر بگویم. حضرت آقا به مزاح فرمودند: «خوب است بگویید این لطف خانه‌نشینی را به دیگران هم بدهند تا بتوانند بیشتر شعر بگویند». علا شعری نوجوانانه خواند: «یک روز پدر به خاطر قرض با غصه و آه و اخم بسیار صبحانه نخورده رفت کنجی تا صبح نشسته بود بیدار...» حضرت آقا پس از پایان شعر ضمن تشویق و تحسین، اشکال فنی را بر بند نخست وارد دانستند و پیشنهادی فرمودند. قادر طهماسبی (فرید) شاعر مشهور انقلاب اسلامی شعرخوانی بعدی را باید آغاز می‌کرد. فرید از گرفتاری‌های جسمی‌اش گفت و البته اینکه این گرفتاری‌ها عذر خوبی برای شعر نگفتن نیست و شعرهایی خواند یکی در موضوع نقض برجام و دیگری برای فلسطین: «پیمان شکست دشمن شیطان‌پرست ما نابود باد خصم سیه‌روی پست ما از مسند غرور هیالوی غرب را پایین کشید همت یزدان‌پرست ما هرکس که گشت حاکم کاخ سپید مرد در آرزوی دیدن روز شکست ما ما وارث ولایت عشقیم کز ازل با عشق اهل‌بیت گره خورده هست ما ... عاشقان را گر هزاران جان دهند جمله را در صحبت جانان دهند اهل گل را دادن جان مشکل است اهل دل، جان را ولی آسان دهند ما ز جان آسان و خندان بگذریم هر زمان مولای ما فرمان دهند وقت آن شد گوشمالی سهمگین فارسان بر لشکر شیطان دهند این گرازان گریزان تا به کی در بهشت قدس ما جولان دهند صبح آن روز درخشان دیر نیست تا تو را آزادی از حرمان دهند زود باشد ‌ای بهارستان حزن! اجر صبرت را لبی خندان دهند» حضرت آقا بسیار فرید را تحسین کرد: «خیلی خوب بود، الحمدلله شما در حد بسیار خوب شعر قرار دارید، هم مضمون‌ها، هم الفاظ، هم مناسبت. بار اول هم نیست چنین شعرهای خوبی از شما می‌بینیم. شعر شما پاسخ به نیاز روز است؛ خدا شما را حفظ کند و شفای عاجل عنایت کند به شما». شاعر بزرگ و شناخته‌شده، یوسفعلی میرشکاک، پیش از شعرخوانی گفت: «با سلام به حضرت آقا از ژرفنای وجودم». قصیده استاد میرشکاک برای حضرت زهرا(س) بود با ابیاتی از این دست: «جهانیان همه نقشند و نقش جان، زهراست جهان، سراب فنا، جان جاودان زهراست نشان مجو ز مزار حقیقت ازلی چرا که در دو جهان ‌شأن بی‌نشان زهراست...» در بیتی از این شعر، میرشکاک تعبیر مستی جسم و جان را برای حضرت علی(ع) به کار برده بود. حضرت آقا با لبخندی گفتند: مگر حضرت امیر، مستی جسمی هم داشته‌اند؟! پس از پایان شعر حضرت آقا فرمودند: «خیلی خوب، ماشاءالله به این قصیده‌سرایی بلند و زیبا و خوش‌لفظ». شاعر پیشکسوت افغانستان که از کابل آمده بود و خبر مجروحیت برادرزاده‌اش در حادثه انتحاری افغانستان غمگینش کرده بود، شاعر بعدی بود. صفرعلی احمدی یک رباعی برای امام حسن(ع) و غزلی زیبا در توسل به حضرت معصومه(س) خواند: «در بدر فلک آل عبا را نگرید در ماه خدا، ماه خدا را نگرید چون غنچه به روی دست زهرای بتول لبخند امام مجتبی را نگرید...» دکتر علی‌اکبر شاه، شاعر و استاد زبان فارسی دانشگاه کشمیر و نماینده شاعران فارسی‌زبان هندوستان ضمن تقدیر از زحمات علیرضا قزوه و هادی کیاسری در احیای زبان فارسی و شعر پارسی هندوستان، شعری انقلابی خواند: «فتنه این بار هم از شام به راه افتاده است کفر در هیأت اسلام به راه افتاده است عَلم آل‌سعود است به نام اسلام فتنه عاد و ثمود است به نام اسلام نهروان است و خوارج غم ایمان دارند! بر سر نیزه ببینید که قرآن دارند باز از چشمه تاریخ جنون می‌جوشد هند تا اندلس از غلغله خون می‌جوشد... غزل«خسرو» در انجمنی «غالب» نیست غزل«بیدل» اگر هست کسی «طالب» نیست...» حضرت آقا اشاره کردند که البته اینجا بیدل، زیاد طالب دارد! «شمع «اقبال» برافروختنی خواهد شد شعر ابریشم کشمیر، «غنی» خواهد شد» آقا فرمودند: بله! اتفاقا اقبال لاهوری در اصل کشمیری بوده است. «موجی از آتش و آواز به پا خواهد خاست شرق از خواب قرون باز به پا خواهد خاست پیر ما پرچم توحید به دست آمده است بر صف لشکر کفار شکست آمده است» آقا با تحسین این شعر، فرمودند: شما با اینکه زبان مادری‌تان نیست بسیار خوب شعر گفته‌اید، طوری که احساس می‌شود زبان مادری‌تان پارسی است. کاملا شعر خوبی بود. قزوه ضمن تعریف از شعرخوانی‌های فنی استاد شاهی از اردبیل از ایشان دعوت کرد شعر بخوانند. استاد شاهی شعرهایی به آذری و فارسی خواند و بسیار جلسه را به شوق آورد: «ای قوم خصومت مکنید این همه با من سعد اوغلی یدالله هوالفوزدی یا من از عرش و زمین و ملک و انس بپرسید شاهم به ثریا من و شاهم به سرا من هر آنچه که در غیب و شهود و ملکوت است دانم همه را من همه را من همه را من...» شاعر جهرمی، ایوب پرندآور نیز ابیاتی به حضرت زهرا(س) تقدیم کرد: «شد فاطمه در عالم بالا متجلی از فاطمه شد نور به هرجا متجلی...» جواد اسلامی از چناران خراسان رضوی نیز غزلی خواند، این بار در هجو آل‌سعود: بگذار بگویم که نگیرند به بازی تیغ سخنم را دله دزدان حجازی... حاشا که نشینیم و تو در خطه رستم بر پیکر یاران علی، اسب بتازی...» حضرت آقا فرمودند: «آل‌سعود غلط می‌کنه!» نوبت به یکی از جوان‌‌‌‌‌ترین شاعران دیدار امسال می‌رسد؛ میلاد حبیبی که اهل خمینی‌شهر است. وقتی مجری میلاد حبیبی را معرفی کرد، آقا به من نگاه کردند و فرمودند یک «میلاد» دیگر هم آنجا نشسته است! میلاد حبیبی شعر بسیار زیبایی خواند و حضرت آقا تقریبا برای همه بیت‌ها آفرین گفتند: «به دست شعله‌‌های شمع دادم دامن خود را مگر ثابت کنم پروانه‌مسلک بودن خود را اگر تقدیر، تن دادن به فرمان زلیخا بود همان بهتر که دست گرگ می‌دیدم تن خود را» آقا فرمودند: «آفرین، بله! واقعا همین طوره!» «تو را‌ ای عشق از بین هوس‌ها یافتم آخر شبیه آنکه در انبار کاهی سوزن خود را اگر این بار رو در رو شدم در آینه با خود به آهی محو خواهم کرد تنها دشمن خود را» حضرت‌آقا این بیت را بسیار تحسین کردند و از شاعر خواستند تکرار کند. «بگو با آسمان بغض‌دار پیرهن از ابر برای گریه کردن پاره کن پیراهن خود را به امیدی که شاید بگذری از کوچه‌ام یک شب به در آویختم فانوس هر شب روشن خود را» رهبر معظم انقلاب بار دیگر پرسیدند:‌ «آقا جون از کدام شهری؟» و میلاد گفت: «از خمینی‌شهر.» یک «حبیبی» دیگر نیز کنار میلاد حبیبی نشسته بود البته از شاعران باسابقه‌تر. محمود حبیبی‌کسبی شعری برای حضرت امام رضا(ع) خواند: «رسیدم دوباره به درگاه شاهی چه شاهی که دارد ز شاهان سپاهی» در بیتی شاعر به نقاره‌خانه حضرت اشاره می‌کند که آفتاب از آن اذن طلوع می‌گیرد. این شعر نیز تحسین شد و حضرت آقا به مزاح گفتند: «خوب شد فلسفه نقاره‌خانه را هم فهمیدیم، نباشد آفتاب نمی‌زند! ان‌شاءالله خود حضرت اجر شما را بدهد.» بابک اسلامی از اهر نیز شعری آذری را با شور و حال فراوان خواند و پس از او از دیار نجف‌آباد سیدعلی شکراللهی غزلی با این مطلع زمزمه کرد: «اهل مسجد شده‌ام جام پیاپی بفروشم ایستگاه صلواتی بزنم می‌ بفروشم» حضرت آقا ضمن تحسین شعر پیشنهاد دادند در مصرع 2 به جای «ایستگاه صلواتی بزنم» گفته شود «ایستگاه صلواتی زده‌ام». رضا صالحی از مازندران غزل خوبی با این مطلع خواند تا دیگر شاعر جوان این شب باشد: «گر نباشد عشق، دنیا جای تنگی بیش نیست بیستون بی‌تیشه فرهاد سنگی بیش نیست» شاعر باسابقه سبزواری، جواد جعفری‌نسب قصیده‌ای برای پرچم ایران خواند: «این پرچمی که در همه عالم سرآمد است از انقلاب کاوه آهنگر آمده است...» نوبت به خانم‌های شاعر رسید؛ اگرچه دیر. خانم فاطمه معصومه‌شریف را صدا زدند از قم شعر بخواند و البته روحانی سپیدمویی که پدر ایشان بود بعد از شعرخوانی تاکید کرد: ما کاشانی هستیم و ساکن قم. حضرت آقا به لبخند گفتند: «این تعصب کاشانی‌گری نمی‌گذاره!» خانم شریف غزلی خواند با مطلع: «توبه‌هایم را شکسته اشتباه دیگری از گناهی می‌روم سوی گناه دیگری» عالیه مهرابی غزلی از زبان همسران شهدای مدافع حرم خواند که با استقبال رهبری روبه‌رو شد: «روی اجاق، قوری شبنم گذاشتم دمنوش خاطرات تو را دم گذاشتم...» حضرت آقا فرمودند: «خوب است در چنین موضوع ارزشمندی بویژه خانم‌ها بیشتر شعر بگویند.» فائزه زرافشان شعری با مطروحه رهبری خواند: «دلم می‌خواست باشم راهی دشت جنون من هم گل سرخی کنار لاله‌‌های واژگون من هم بگو نام مرا در زمره‌ عشاق بنویسند که خوردم خون دل‌ها بیستون در بیستون من هم چه شد عطر تنت؟ پیراهنت را بادها بردند رهایم کن که شیون سر دهم در سووشون من هم...» سمانه روشنایی از قم نیز غزلی انتخاب کرد برای خواندن: «آسمان بی‌شک پر از تکبیره..‌‌الاحرام اوست غم همیشه تشنه دریای ناآرام اوست...» شاعر بعدی اهل ایلام بود. خانم سیده‌فرشته حسینی ابتدا سلام ایلامی‌ها را رساند و جواب سلام گرفت و سپس غزلی با این مطلع را به امام کاظم(ع) تقدیم کرد: «جهان را، بیکران را، جن و انسان را دعا کردی زمین را، آسمان را، ابر و باران را دعا کردی تمامِ مردمِ ایران سرِ خوانِ شما هستند که هم شیراز، هم قم، هم خراسان را دعا کردی اثر کرده دعایت در زنی آوازه‌خوان حتی و این یعنی تمامِ روسیاهان را دعا کردی» آقا ضمن تحسین شعر، پیشنهاد دادند که مصرع آخر اینطور باشد: و این یعنی که حتی روسیاهان را دعا کردی. محمد حسین ملکیان، از شاعران جوان و موفق اصفهان یکی از موثرترین شعرهای جلسه را خواند درباره واقعه گوهرشاد: «یکایک سر شکست آن روز اما عهد و پیمان نه غم دین بود در اندیشه مردم، غم نان نه شبی ظلمانی و تاریک حاکم بود بر تهران به لطف حضرت خورشید اما بر خراسان نه کبوترهای گوهرشاد بودیم و صدای تیر پریشان کرد جمع یکدل ما را، پشیمان نه سراسر، صحن از فوج کبوترها چنان پر شد که چندین بار خالی شد خشاب آن روز و میدان نه...» حضرت آقا تقریبا تمام ابیات را تحسین کردند بویژه این بیت را: «دیانت بر سیاست چیره شد، آری جهان فهمید رضاجان است شاه مردم ایران، رضاخان نه!» رهبر معظم انقلاب به بهانه این شعر، پرداختن به واقعه گوهرشاد را که در سال 1314 اتفاق افتاده ارزشمند و مغتنم دانستند و گفتند این واقعه بعد از انقلاب هم مظلوم مانده و در سال‌های اخیر الحمدلله به گونه‌هایی مطرح شده است. دکتر عباس احمدی با شعر طنزی فضای جلسه را کمی تغییر داد. وی در جملاتی پیش از آغاز شعرخوانی گفت: «قطعه طنزآمیزی نوشتم که نقدی بر محافل ادبی و شب‌های شعر است که آنها را به نقد می‌کشد. بخش‌هایی از آن هم تضمینی‌است از شعر سعدی». «یک شب به هوای طلب فوت و فن شعر رفتم شب شعری منِ استاد ندیده تا اینکه از این راه شود شعر ‌‌‌‌‌‌تر من مطلوب دل و دیده اصحاب جریده...» حجت‌الاسلام حسین مودب از مشهد آمده بود و با غزلی برای شهید حججی: «ما اگر گمگشته‌ راهیم عیب از جاده نیست جاده‌ها جا می‌گذارند آن که را آماده نیست آب و نان از آن دونان، آسمان از آنِ ما این قفس سقف نگاه مردم آزاده نیست پیش پای دوست سر افتاد اما سربلند پیش پا افتاد اما پیش پاافتاده نیست» حضرت آقا این شعر را آفرین گفتند و نوبت رباعی‌‌‌هایی از اکبر سلیمانی، شاعر اهل کهگیلویه رسید: «در راه تو مردمت همه پر جنمند در مکتب عشق یک به یک هم‌قسمند سرتاسر خاک میهنم یک حرم است مرد و زن آن مدافعان حرمند» رباعی‌‌های سیداکبر سلیمانی نیز تحسین شد. پس از او مجید لشکری از زاهدان غزلی کوتاه در جمع شاعران و محضر رهبر انقلاب خواند: «چون آبله آیینه‌ بی‌تابی و داغیم در دیده‌ صحرای جنون، چشم و چراغیم...» آقای قزوه با نگاهی به ساعت گفت ساعت 12 است و 27 نفر شعر خوانده‌‌‌اند. جلسه از این به بعد در اختیار حضرت آقا باشد. رهبر معظم انقلاب فرمودند: من دوست دارم خیلی‌ها شعر بخوانند اول دکتر حدادعادل. حدادعادل شعری خواند کوتاه درباره کالای ایرانی: «منم پاک فرزند ایران زمین چراغی در این خاک نورانی‌ام اگر ترک و کرد و لر و ترکمن بلوچ و عرب یا خراسانی‌ام ز تبریز و شیراز از اهواز و رشت زکرمان و یزدم، سپاهانیم هوادار آبادی میهنم نگهدار ایران ز ویرانی‌ام ندارم به جز مهر ایران به دل خریدار کالای ایرانی‌ام» رهبر عزیز انقلاب سپس از استاد کلامی شعری طلب کردند و ایشان هم غزلی کوتاه خواند. رهبر انقلاب سپس به مرتضی امیری‌اسفندقه که بخشی از اجرای برنامه را برعهده داشت، فرمودند: «آقای امیری نمی‌خوانند امشب؟» استاد اسفندقه اجابت کرد: «این چفیه پاره بود پنهان در خاک یا ابر بهاره بود پنهان در خاک باور کن استخوان پوسیده نبود یک مشت ستاره بود پنهان در خاک...» *** « با دوست در دل شب راز و نیاز دارم شمعم که شادمانه سوز و گداز دارم آیینه نگاهم همواره می‌درخشد من خواب هم که باشم چشمان باز دارم حرفی نمانده باقی تا بشنوم بگویم از بس که بی‌نیازم حال نماز دارم قفلی نمانده باقی در سایه عنایت در دست خود کلید درهای باز دارم نزدیک می‌شود مرگ اما هنوز زود است من تا به خود رسیدن راهی دراز دارم» امیری پس از شعرخواندن گفت: «البته قصیده‌ای برای شهید حججی داشتم اما وقت را مراعات کردم.» آقا فرمودند: «کارخوبی کردید». میزبان بزرگوار جلسه این‌بار از فاضل نظری خواست شعر بخواند. فاضل گفت، شعری عاشقانه می‌خواند: «من و جام می ‌و معشوق، الباقی اضافات است اگر هستی که بسم الله، در تأخیر آفات است مرا محتاج رحم این و آن کردی، ملالی نیست تو هم محتاج خواهی شد، جهان دار مکافات است... ز من اقرار با اجبار می‌گیرند، باور کن شکایت‌های من از عشق از این دست اعترافات است میان خضر و موسی چون فراق افتاد، فهمیدم که گاهی واقعیت با حقیقت در منافات است اگر در اصل، دین حب است و حب در اصل دین، بی‌شک به جز دلدادگی هر مذهبی، مُشتی خرافات است» حضرت آقا درباره مصرع دوم شعر فاضل که به تقاضای ایشان بار دیگر خوانده شد به مزاح گفتند: «من و جام می ‌و معشوق، الباقی اضافات است: اهل قناعت هم هستید!» لبخند بر لب همه حاضران آمد. همچنین در پایان شعر، ایشان در واکنش به مصرع: «به جز دلدادگی هر مذهبی، مشتی خرافات است...» فرمودند: «العیاذ بالله!» رهبر انقلاب باز نگاهی به جمع انداختند مرا دیدند، محبت کرده و فرمودند آقا میلاد هم برای ما رباعی بخواند. من که قرار نبود شعر بخوانم محبت ایشان را اجابت کردم و خواندم: «یک پنجره، گلدانِ فراموش شده یک خاطره، انسانِ فراموش شده در خانه، جماعتی پی معجزه‌ها بر طاقچه، قرآن فراموش شده» *** «در این همه رنگ، آنچه می‌خواهی نیست در این همه راه، غیر گمراهی نیست در شهر خیابان به خیابان گشتم آنقدر که آگهی ست آگاهی نیست» *** «ما سینه زدیم بی‌صدا باریدند از هر چه که دم زدیم، آنها دیدند ما مدعیان صف اول بودیم از آخر مجلس شهدا را چیدند...» حوالی ساعت 12:20 بود که جلسه به سخنان رهبر معظم انقلاب رسید. نشاط ایشان پس از گذشت حدود 3 ساعت از جلسه مثال زدنی و شگفت بود. ایشان به لزوم عفت و حیا در شعر عاشقانه اشاره کردند و فرمودند: «معمولا شعر پارسی ما در عشق، عفیف و نجیب بوده است در حالی که مثلا در شعر عرب پیش از اینها این مسأله رعایت نمی‌شده و گاهی شاعر برای زن یا شاعره شناخته شده‌ای شعر می‌گفته و درباره او تعشق می‌کرده است». دومین مطلب ایشان لزوم توجه به جریان‌ساز بودن شعر در موضوعاتی چون عدالت، مقاومت و اخلاق بود و اینکه شأن جریان‌سازی شعر باید احیا و حفظ شود. سومین نکته ایشان لزوم حکیمانه شعر گفتن و صاحب حکمت بودن شعرا بود. ایشان فرمودند: «بسیاری از شعرای خوب در گذشته صاحب حکمت بوده‌اند و لقب حکیم داشته‌‌اند و این مسأله نباید فراموش شود.» نکته دیگری که رهبر انقلاب مطرح کردند لزوم توجه بیشتر به ترانه و سرود و اعتلای لفظی و محتوایی این حوزه بود. ایشان همچنین وجود جریانی را یادآور شدند که قصد منحرف کردن هنر کشور را با بزرگ کردن هرزه‌گوها دارد و مدام در حال برنامه‌‌ریزی و هزینه کردن است. مطلب دیگر ایشان این بود که جامعه ایرانی با شعر آمیخته است و با آن زندگی می‌کند طوری که من روزی در یکی از آگهی‌‌های ترحیم در روزنامه این بیت زیبا را دیدم که زبانش به شعر بیدل نزدیک است اما نمی‌دانم برای کیست: «به صد دام آرمیدم دامن از چندین قفس چیدم ندیدم جز به بال نیستی پرواز آزادی» ایشان فرمودند باید از این ویژگی جامعه بهره برد برای انتقال مفاهیم متعالی و مفید از طریق شعر.

نظر شما