به گزارش خبرگزاری فارس از همدان، حمید حسام دلنوشتهای به مناسبت حاج امیر چلویی به نگارش درآورده است که در زیر میخوانید.
«شهادت غروب روز سوم ماه رمضان در ثانیههای تقرب و دعا و لحظههایی که نغمه ربنای روزهداران، به محل اجابت میرسید، امیر چلویی روزه دلتنگی را شکست و بر سر سفره پربرکت «رجال صدقوا ما عاهد الله» نشست و مخاطب ندای «ارجعی الی ربک» شد.
صبح پنجم ماه رمضان سپاه همدان، میقات همه سبزپوشان بود. همه آمده بودند از نسل امروز پرشور و بصیر و انقلابی سپاه تا نسل شاگردان حضرت روح الله(ره) و قدیمیهای جنگ تا پیکر پرندهتر ز مرغان هوایی حاج امیر را تا آستانه ورود به بهشت، بدرقه کنند و به گواهی دل از «ملکوت خدا» هم، خیل عظیمی از شهدا به « عالم خاک»، نظاره میکردند تا دست او را بگیرند و بالا ببرند تا مرتبه « عند ملیک مقتدر»
در هنگامه بدرقه و تشییع، هر که از امیر چلویی حرفی به میان میآورد، به شهید حاج حسین همدانی میرسید و این حرفها و خاطرهها از زبان روزهداران، روضه میشد و اشک میشد و خیس میکرد مثل باران خدا دلهایی را که دلتنگ شهدا بودند چراکه امیر چلویی خادمالشهدا بود و در آبی نگاهش یک آسمان خاطره از شهدا موج میزد.
سپاه پاسداران انقلاب اسلامی استان همدان اولین سپاه در میان استانها بود که در اردیبهشت سال 1358 تاسیس و راهاندازی شد و امیر چلویی یار همیشه همراه شهید آیتالله مدنی یکی از بنیانگذاران این مولود خجسته بود که با حکم حضرت روح الله(ره) نشان غیرت «واعدوا لهم ما استطعتم من قوه» را بر سینه زدند تا در سالهای جنگ، جوانان تشنه عاشورا را به خیمه «انصارالحسین» دعوت کنند.
ای کاش امروز، فرمانده آن سپاه، خانم مرضیه دباغ و همراهانش، شهیدان شاه حسینی، نیکو منظری، محمد سماواتی، حسین همدانی و محمد مختاران بودند تا بگویند، این عاشق سبکبال و زخم خورده و خفته در این تابوت سرد، کیست؟
و من از میان همه نامهایی که او داشت -که کوله پشتی خدماتش را پر از حسنات کرد- از برادر پاسدار تا جناب سردار و از مدیرکل تا آقای شهردار، منصب «خادمالشهدا» را بر جسم نحیف و روح بزرگ او، زیبندهتر میبینم. و همین نوکری پدران و مادران و یتیمان شهدا، او را بس است که همرزمان شهیدش در «قرارگاه محضر» حق به صف شفاعت او بایستند.
انتهای پیام/و
∎
نظر شما