شناسهٔ خبر: 25766634 - سرویس اجتماعی
نسخه قابل چاپ منبع: افکارنیوز | لینک خبر

زنی که توانست 28 خانواده را به یک شبکه به هم‌پیوسته تبدیل کند

آنها روی هم می‌شوند نزدیک به 60 نفر و 28 خانواده، از اعضایی که مو سفید کرده‌اند و قامتی خمیده دارند و قرص پشت قرص می‌خورند تا بچه‌هایی که تازه متولد شده‌اند و توی بغل اهل فامیل بزرگ می‌شوند.

صاحب‌خبر -
به گزارش افکارنیوز،
 پریسا شاید از همه اعضای فامیلش بزرگ‌تر نباشد، اما او بی‌شک مغز متفکر این جمع است و کلی فکر بکر دارد، شاید بشود گفت ملاتی که آجرهای کاشانه فامیلی آنها را به هم می‌چسباند او می‌سازد یا لااقل فرمولش نزد اوست. این فامیل موفق، شبکه‌ای است از پدرها و مادرها و دخترها و پسرها و عروس‌ها و دامادها و نوه‌ها و نتیجه‌هایی که با یک تفکر هنرمندانه و کاملا ایرانی به هم جفت و جور شده‌اند و شده‌اند مثل یک کوه، استوار و با صلابت و تزلزل‌ناپذیر.

اسم حلقه فامیلی‌شان «طباطبایی» بود وقتی پریسا (سرحلقه) و دو سه نفر از بستگانش با هم روی سن سالن اجتماعات فرهنگسرای رازی تهران می‌رفتند تا جایزه اول را بگیرند به نام حلقه برتر فامیلی. نام جشنواره، «فامیل، چترخانواده» بود، چتری که حالا در مشغله‌های زندگی ماشینی از سر خیلی از ما برداشته شده و از آن فقط خاطره‌هایی دور و محو مانده است.

چتر فامیل اما از سال‌ها قبل، از زمان‌های دوری که پریسا و بستگانش به یاد دارند، بر سرشان سایه دارد و نسل‌های جدید را یکی یکی زیر بال و پرش می‌گیرد.

آموزش آری، قهر هرگز

از کودکی یاد گرفته‌اند با هم باشند، از بچگی توی گوششان خوانده‌اند که باید با هم بود، از وقتی یادشان می‌آید همه با هم درصلح و صفا کنار یکدیگر بوده‌اند نه به این معنی که هیچ‌وقت کدورت سراغشان نیامده یا جر و بحث نکرده‌اند، بلکه به این معنی که دلخوری‌هایشان هیچ‌وقت نمی‌شود کینه‌های بزرگ. پریسا می‌گوید مادربزرگی داشت که همیشه می‌گفت با هم باشید و دست همدیگر را بگیرید و حالا در فقدان او بزرگ‌ترهایی دارند که اگر کدورتی پیش بیاید ریش سفیدی و پادرمیانی می‌کنند تا مبادا دل‌ها از هم دور شود. این فامیل به جای چسبیدن به حاشیه‌های بی‌ثمر، اهل پرداختن به متن‌های پرثمرند مثل آموزش و انتقال تجربه‌ها به نسل‌های جوان‌تر و دست به دست کردن آزموده‌هایی که به درد زندگی می‌خورد. پریسا می‌گوید وقتی فامیل دورهم جمع می‌شوند بچه‌ها می‌روند سراغ بازی‌شان، از آن بازی‌های سنتی که کم‌کم در خانه ایرانی‌ها دارد فراموش می‌شود، مردها هم می‌روند پی بحث‌های اقتصادی و سیاسی و تحلیل‌های آنچنانی‌شان. در این میان اما زن‌ها می‌مانند و درس‌های زندگی، نکاتی درباره آشپزی، خیاطی و هنر یا بچه‌داری. این درس‌ها برای این فامیل بزرگ یک گنجینه است و پریسا خوشحال است که همیشه از تجربیات اهل فامیل سودها می‌برند.

حافظان طبیعت

در حلقه این فامیل برتر، بار همیشه روی دوش یک عده نیست، بلکه بارها همواره تقسیم می‌شود و همه به یک اندازه از کارها سهم می‌برند، مثل وقتی که سیزده به‌درها دور هم جمع شوند و قرار این می‌شود که هر خانواده غذایش را با خود بیاورد و آن وقت نتیجه این می‌شود که غذاهای ساده هر خانواده در کنار هم یک بزم رنگارنگ را می‌سازد، به گفته پریسا مثل یک جشن عروسی، همه چیز قشنگ و خوش آب و رنگ. در فامیل 28 خانواده‌ای طباطبایی، جوادی و احمدی‌نیا اما مردها کمک حال هستند و دوشادوش زنان در دورهمی‌ها تلاش می‌کنند. ظاهرا جمع کردن سفره و شستن ظرف‌ها با آنهاست و خانم‌ها بیشتر دست به کار جمع و جور کردن‌اند. البته برای کاستن از زحمت شست‌و‌شوی ظرف‌ها و صد البته صرفه‌جویی در آب، این فامیل تصمیم گرفته‌اند گاهی از ظرف‌های یک بارمصرف گیاهی استفاده کنند که براحتی در طبیعت تجزیه می‌شوند و ضرری برای محیط‌زیست ندارند. این فامیل محال است زباله‌های خشک و ترشان را نیز با هم مخلوط کنند، چرا که تک‌تک‌شان آموخته‌اند و به هم یاد داده‌اند که این جدایی به نفع همه است، هم خودشان و هم طبیعت دوست‌داشتنی ایران.

پدربزرگ اذان‌گو

حوریه کوچولو چند ماهی بود که متولد شده بود، ولی چون پدربزرگ و مادربزرگش برای مدتی به خارج کشور رفته بودند کسی دیگر توی گوشش اذان گفته بود. ماه رمضان پارسال اما خانم طباطبایی در یکی از دورهمی‌های خانوادگی‌شان از پدربزرگ حوریه خواست تا در گوشش اذان بگوید. او از این صحنه عکس هم گرفت و به دبیرخانه جشنواره «فامیل، چترخانواده» فرستاد که مورد استقبال هیات داوران قرار گرفت.

 

این اذان‌گویی اگرچه به صورت نمادین انجام شد، ولی سنت دیرینه اذان‌گویی برای نوزاد تازه متولد شده توسط بزرگ فامیل را به نوه‌ها و نتیجه‌های فامیل آموخت.

همه به یاد روزه اولی فامیل

در لابه‌لای مشغله‌های بیشتر خانواده‌های امروزی، بچه‌ها گم می‌شوند، نه که کسی خورد و خوراک و پوشاکشان را فراموش کند یا از تحصیلشان غفلت کند، بلکه اگر غفلتی می‌شود از بزرگ شدن بچه‌ها و قد کشیدن بی‌صدایشان است. در فامیل برگزیده تهران اما حواس همه به همه چیز هست. آنها یادشان نرفت روشا که نتیجه مادرشوهر خانم طباطبایی است یک روزه اولی است.برای همین هدیه‌ای تهیه شد و به دست روشا رسید. چهره خوشحال او توی عکس گواهی است بر این که بچه‌ها چقدر لذت می‌برند از این که دیده شوند و محبت ببینند.

آقا دکتر مهربان

خانم طباطبایی می‌گوید آقای دکتر که داماد برادرشوهرش است از آن دست پزشکان مهربان و بااخلاقی است که بهتر است به او بگویند یک انسان‌دوست واقعی. او همیشه برای کمک پیشقدم است و اگر مشکلی در فامیل پیدا شود او حتما در خط مقدم آماده خدمت‌رسانی است. وقتی پدرشوهر خانم طباطبایی فوت کرد او بعد از پسر‌بزرگ خانواده زودتر از دیگران بر بالین متوفی آماده شد و همه کارها را رتق و فتق کرد،‌ وقتی هم که مادرشوهرش سکته کرد و خانه‌نشین شد باز همین آقای دکتر دست به کار شد، برای ویزیتش اقدام کرد، آن هم مرتب، هر هفته و هر وقت که زمانی خالی پیدا می‌کرد. او ماه رمضان پارسال همه اهل فامیل را ویزیت کرد و اگر مشکلی داشتند به آنها مشاوره می‌داد. همین شد که سال پیش هدیه‌ای تقدیمش شد به رسم قدردانی.

موبایل‌ها توی سبد

اولش سرِ بیشتر اهل فامیل توی گوشی‌های موبایل بود، مثل بیشتر آدم‌ها؛‌ سر توی موبایل و هوش و حواس جایی فرسنگ‌ها دورتر از خانواده و اهل و عیال‌. اما یک روز این فامیل عزم کرد تا این وضع را عوض کند و بشوند فامیلی که از با هم بودن لذت می‌برد نه آدم‌هایی که به ظاهر کنار هم نشسته‌اند و هر کدام در دنیای خود سیر می‌کنند. تصمیم، قاطع و عزم، جزم بود. اینها یک روز متفق‌القول عهد کردند که در دورهمی‌ها و مهمانی‌های فامیلی سراغ تلفن‌های همراه نروند و موبایل‌ها را داخل کیفشان بگذارند یا همه را توی سبدی مخصوص بریزند تا پایان دورهمی. از آن روز تا به حال بیشتر اهل فامیل بر این عهد استوارند مگر برخی جوان‌ها که گاهی در مهمانی‌ها سری به گوشی‌های تلفن همراهشان می‌زنند.

 

نظر شما