شناسهٔ خبر: 25741478 - سرویس سیاسی
نسخه قابل چاپ منبع: روزنامه رسالت | لینک خبر

تحليل گاردين از اختلافات آمريکا و اروپا بر سر برجام

طلاق آتلانتيکي ها از يکديگر ناممکن است

صاحب‌خبر - برونو ترترايس مترجم:سعيد سبحاني اشاره: تقابل ايالات متحده آمريکا و اتحاديه اروپا بر سر برجام و خروج ترامپ از توافق هسته اي با ايران ادامه دارد. در اين ميان، مباحثي مانند اجراي قانون مسدود سازي ( احياي قانون سال 1996 پارلمان اروپا) در قبال ايران و در حمايت از برجام مطرح گرديده و حتي دستور اجرايي شدن آن نيز ابلاغ گرديده است. با اين حال بسياري از تحليلگران معتقدند که ارتباطات و مناسبات دو سوي آتلانتيک به گونه اي است که مانع از انفکاک واشنگتن و اروپاي واحد به عنوان دو شريک راهبردي مي شود.فراتر از آن، برخي تحليلگران معتقدند که بايد به هر نحو ممکن، جلوي ايجاد شکاف ميان روابط ايالات متحده آمريکا و اتحاديه اروپا گرفته شود! روزنامه گاردين در اين خصوص تحليلي منتشر کرده است که از نظرتان مي گذرد : در سال 2003 ميلادي، شاهد راه اندازي جنگ بزرگي در خاوميانه و از سوي ايالات متحده بوديم. متعاقب اين موضوع، شاهد از بين رفتن وحدت در اردوگاه غرب و کشورهاي اروپايي با يکديگر شديم. اين قاعده در خصوص بحران سوئز در 1956 ميلادي نيز صادق بود. تصميم اخير ترامپ در خصوص خروج از توافق هسته اي با ايران را نيز بايد در زمره چنين نقاط عطفي مورد تجزيه و تحليل قرار داد. اگرچه هم اکنون اوضاع، مانند سال 2003 ميلادي نيست و حمله به ايران ( از سوي آمريکا) بدترين قضيه ممکن محسوب مي شود، اما در اردوگاه کشورهاي اروپايي شاهد ايجاد انشقاق و شکاف نيستيم! به عبارت بهتر، کشورهاي اروپايي علي رغم اختلافاتي که با يکديگر در موضوعاتي مانند برگزيت و .... دارند، ترجيح مي دهند در برهه زماني فعلي در يک جبهه ( در مقابل تصميم آمريکا) قرار گيرند. تصميم دونالد ترامپ مبني بر خروج از توافق هسته اي با ايران، تصميمي بسيار وحشيانه مي باشد. فراتر از آن، چنين تصميمي به صورت مستقيم يک پروژه اروپايي را هدف قرار داده است! اين پروژه اروپايي از سال 2003 ميلادي و توسط وزراي امورخارجه سه کشور انگليس، آلمان و فرانسه کليد خورد. به عبارت بهتر، ما شاهد تبلور ابتکار اروپايي در حل و فصل پرونده هسته اي ايران بوده ايم. هدف اروپا از مذاکره با ايران مشخص بود: وزراي اروپايي در صدد محدود کردن و اعمال کنترل بر برنامه هسته اي ايران بر آمدند. طي 12 سال ، شاهد اعمال ديپلماسي بين المللي و مذاکرات مستمر با ايران بوديم. در نهايت، اين تلاشها منتج به شکل گيري توافقي شد که امروز ترامپ آن را لغو کرده است! حرکت اخير ايالات متحده آمريکا و دولت ترامپ، بر خلاف اصول چند جانبه گرايي در نظام بين الملل بوده است. اين موضوع، اعتبار واشنگتن را به شدت تحت تاثير قرار مي دهد. هم اکنون اظهارات آنگلا مرکل در خصوص ايالات متحده آمريکا ملموس تر از هر زمان ديگري به نظر مي رسد. صدر اعظم آلمان براي دومين بار طي يکسال اخير تاکيد کرده است که اروپا ( براي تامين منافع خود ) ديگر نمي تواند به آمريکا تکيه کند. هم اکنون شهروندان اروپايي اين سوال را مي پرسند: ما چگونه مي توانيم به کشوري تکيه و اعتماد کنيم که به صورت يکجانبه توافق هسته اي با ايران را از بين مي برد؟ اين روند مي تواند در ادامه بدتر شود. ترامپ طي يکسال و نيم اخير اقدامات زيادي بر خلاف منافع اروپا صورت داده است که آخرين نمونه آن، خروج از توافق هسته اي با ايران بوده است. او در خصوص ساختار ناتو و مناسبات درون پيمان آتلانتيک شمالي نيز نگراني هايي دارد و معتقد است ايالات متحده بازدهي مناسبي در قبال سرمايه گذاري خوددر تامين امنيت اروپا ندارد. همچنين رئيس جمهور ايالات متحده آمريکا از توافق آب و هوايي پاريس خارج شده است و در حوزه اقتصاد و تجارت جهاني نيز تعرفه هايي را در خصوص فولاد و آلومينيوم اعمال کرده است. مواردي که هر يک از آنها با مخالفت و نارضايتي اتحاديه اروپا مواجه شده است. سوال اصلي اينجاست که آيا با توجه به تمامي اين موارد، زمان آن نيست که اروپا به دنبال طلاق از آمريکا در نظام بين الملل باشد؟پاسخ اين سوال مشخص است: خير!بنا بر دلايل مختلف بايد از بروز چنين تقابلي جلوگيري کرد. اگرچه اتحاديه اروپا قوي ترين قدرت و بلوک تجاري در جهان مي باشد، اما حقيقت ظرفيت مقابله با چالشهاي قرن بيست و يکم ميلادي را ( به تنهايي ) ندارد. در اين خصوص اروپا بايد روابط خود را با ايالات متحده آمريکا حفظ کند. به هيچ عنوان به جاي ايالات متحده آمريکا، نمي توان قدرتي جايگزين را براي مشارکت بنيادين با اروپا در نظر گرفت. چين و روسيه نيز چنين ظرفيتي را براي شکل دادن اتحادي جديد با اروپا ندارند. يکي ديگر ازدلايلي که بر مبناي آن، لازم است همکاري ها و روابط ايالات متحده آمريکا و اتحاديه اروپا حفظ شود، مخاطرات امنيتي مي باشد. بسياري از اين مخاطرات امنيتي متوجه اروپاست. اگرچه داعش از نظر نظامي شکست خورده ( و خلافت آن در سوريه و عراق از بين رفته است )، اما تروريسم جهادي همچنان يک چالش براي امنيت اروپا محسوب مي شود. کشورهاي اروپايي براي مواجهه با چنين تهديدي به همکاري ايالات متحده آمريکا نياز دارند! نبايد فراموش کنيم که آسيب هاي ناشي از حملات تروريستي در اروپا همچنان در نزد افکار عمومي زنده است. نقش “روسيه” نيز در اين معادله غير قابل انکار است. ولاديمير پوتين در مسکو ، امنيت قاره ما ( اروپا ) را به چالش مي کشد و از طرق و ابزارهاي مختلفي اين روند را دنبال مي کند. وي به دنبال تقسيم و تضعيف اروپا مي باشد. نبايد اشتباه کرد! نخستين کشوري که از جدايي ايالات متحده آمريکا و اتحاديه اروپا سود مي برد، روسيه است. مطمئنا، روابط ايالات متحده آمريکا و اتحاديه اروپا وارد مرحله اي حساس و آشفته شده است. اما اين قضيه مي تواند يک مرحله ( وضعيت گذار) باشد.با توجه به استانداردها و حقايق تاريخي، اين دوره ، کوتاه مدت خواهد بود. ترامپ در نهايت 3 تا 7 سال ديگر در کاخ سفيد حضور خواهد داشت. با اين حال نبايد فراموش کرد که آمريکا به صورتي کلي داراي اقتصادي پويا و جامعه اي چند فرهنگي مي باشد . پس ما بايد در مورد آينده ( و نه زمان حال) صحبت کنيم .

نظر شما