شناسهٔ خبر: 25719077 - سرویس فرهنگی
نسخه قابل چاپ منبع: روزنامه جام‌جم | لینک خبر

به مناسبت سوم خرداد با محمدحسین لطیفی کارگردان فیلم «روز سوم» به گفت‌وگو نشسته‌ایم

وقتی باشرف باشید جنگتان می‌شود دفاع مقدس

یکی از مهم‌ترین مقاطع جریان جنگ ایران و عراق به روز آزادسازی خرمشهر بازمی‌گردد. سوم خرداد و آزاد سازی خرمشهر قطعا یکی از مهم‌ترین اتفاقات در تاریخ معاصر ایران است که سینمای ایران نتوانسته آن‌طور که باید و شاید در به تصویر کشیدن این واقعه موفق عمل کند. تا جایی که سینماگران ایرانی هنوز نتوانسته‌اند فیلمی شایسته و تمام عیار از شهید محمد جهان آرا که نامش با فتح خرمشهر عجین شده بسازند.

صاحب‌خبر -

در میان معدود فیلمهای تاثیرگذاری که آزادسازی خرمشهر را به تصویر میکشند میتوان به فیلم «روز سوم» به کارگردانی محمدحسین لطیفی اشاره کرد. فیلمی مردم پسند با مجموعهای از سکانسهای احساساتی و رنجآور. در «روز سوم» زنی را میبینیم که همه مردان در خدمت نجات او هستند و او همان ناموس وطن است. صحنههای حمل دختر بر روی دری چوبی که مردان بدون هیچگونه تماسی، او را حمل میکنند و بیشترشان جانشان را در این راه میدهند به روشنی گویای این مفهوم است. تولید فیلم «روز سوم» در زمان خود و در قالبهایی استاندارد برای سینمای ایران فصلی تازه به نظر میرسید. چرا که «روز سوم» به لحاظ ساختاری فیلمی داستانگوست، فیلمی که روایتی است متفاوت از داستان خواهر و برادری که در حساسترین مقطع زندگی خود در یک خانه اسیر میشوند و با حس میهن پرستی و دفاع از وطن تا آخرین قطره خون خود به جنگ ادامه میدهند.

به بهانه سوم خرداد و سالگرد آزادسازی خرمشهر با محمدحسین لطیفی به گفتوگو پرداختهایم که در ادامه میخوانید.

از اینجا شروع میکنم که با وجود گذشت سالها از زمان ساخت فیلم «روزسوم» هنوز خاطرهای از روزهای فیلمبرداری در ذهن تان به یادگار مانده؟

فردا شب سال درگذشت حمید آخوندی است. آن مرحوم در این پروژه به عنوان تهیه کننده «روز سوم» در کنار ما بودند و ما را همراهی میکردند. در واقع اصل و اساس این فیلم مربوط به ایشان است. اتصال و رابطه من با حمید آخوندی باعث شد که من انرژی ساخت این فیلم را داشته باشم. در واقع حمید آخوندی تنها مشاور من در ساخت این فیلم بود و من میتوانستم واقعیات آن روز را از ایشان بشنوم و از تجربیاتشان استفاده ببرم. خاطرهای که از فیلم «روز سوم» هنوز در ذهن من باقی مانده لحظاتی است که نه تنها هیچکدام از بچهها، بلکه خودم هم نمیدانستم قرار است چه اتفاقی قرار است بیفتد و چه سکانسی را باید فیلمبرداری کنیم، اما نیم ساعت بعد همه چیز دستبهدست هم میداد و میدانستیم چه باید بکنیم. من فیلمنامه «روز سوم» را شبها مینوشتم. فردای آن روز هم میرفتیم سر صحنه فیلمبرداری میکردیم.

برای این کار چقدر تحقیقات میدانی انجام دادید؟

خیلی زیاد. در حقیقت من هر لحظه آنجا بودم و با کسانی که در آن روز حضور داشتند یا از نزدیک روز سوم خرداد، فتح خرمشهر و تمام روزهای قبل و بعد از آن را دیده بودند و آن را شاهد بودند در تماس و ارتباط بودم.

با توجه با استقبالی که از روز سوم شد احیانا قصد ندارید دوباره درباره این سوژه یا بهطور کلی موضوعات ملی ـ میهنی نظایر این فیلم بسازید؟

اجازه بدهید این بار من از شما بپرسم که چرا با وجود گذشت سالها از ساخت فیلم «روز سوم»، هنوز هم از این فیلم برای یادآوری این روز مهم استفاده میشود؟ چرا نباید دهها و دهها فیلم از روزی ساخته شود که یادآور رشادتها و از خودگذشتگی شمار کثیری از هموطنانمان است؟

چرا نهادهای فرهنگی - دولتی آنچنان که باید و شاید از پروژههای با این مضامین حمایت نمیکنند؟ شما مطمئن باشید قصههایی که دغدغههای ملی و جهانشمولی مثل داشته باشند حس همزادپنداری هر مخاطبی را برانگیخته میکنند و تا ابد ماندگار میشوند. همانطور که «روز سوم» ماندگار شد و الان از هر پیر و جوانی که بپرسید این فیلم را دیده است. اینکه در شرایط کنونی فیلمهایی با چنین مضامینی در گیشه فروش نمیکنند و بنابراین سرمایهگذاری روی آنها بیهوده است بهانهای بیش نیست که برخی فیلمسازان و مسئولان میآورند. در «روز سوم» درباره عشق فواد (حامد بهداد) به سمیره (باران کوثری) بعضیها میگفتند که این عشق، عشق غریبی است و اگر من آن زمان فیلمساز بیتجربهای بودم این فیلم را مستندگونه میساختم و بنابراین نه ماندگار میشد و نه برای کسی جذابیتی داشت. من خودم همین الان دو قصه خیلی خوب درباره روزهای آغازین جنگ دارم که البته حامیان خود را هم برای ساخت دارد که البته من فکر میکنم بیشتر دارند به من در باغ سبز نشان میدهند.

به عشق فواد به سمیره اشاره کردید. اتفاقا به نظرم یکی از نمادهای اصلی فیلم هم همین کشته شدن فواد به دست سمیره باشد. یعنی عاشقی که به دست معشوقش کشته میشود! چطور به این سکانس رسیدید؟

فواد برای من نمادی از خود صدام بود که سمیره را بهعنوان دختری از خرمشهر میخواست. صدام هم به همین شکل آمده بود که خرمشهر را تصرف کند. چون خرمشهر را نگین انگشتر کل دنیا میدید.

ساخت آثاری در مقیاس و اندازه «روز سوم» به لحاظ تولید سختیهای فراوانی دارد. از سختی های تولید برایمان میگویید؟

مسلما تولید چنین کارهایی بسیار مشکل است. ما حتی برای خرید فشفشه هم باید پول بدهیم و اینها جدای از این هست که باید انواع و اقسام دکورها را بسازیم و فضاسازی کنیم.

جدا از بحث فیلم، خودتان از سوم خرداد سال 61 چه چیزی در ذهن دارید؟

قطره قطره اشک میریختم.

از نظر شما بهعنوان کسی که در این حوزه دستی بر آتش داشتهاید، فکر میکنید گونه و سینمای دفاع مقدس به وسیله آثار کدام فیلمساز یا فیلمسازان تثبیت شده و قوام یافته؟

عزیزالله حمیدنژاد، ابراهیم حاتمیکیا و بسیار دوستان دیگر در حوزه سینمای دفاع مقدس زحمات زیادی کشیدند و بحق که باید دستشان را بوسید، اما شخصا دوست دارم فیلمسازی در حوزه دفاع مقدس توسط دوستان دیگر هم انجام شود. با توجه به اینکه از روزهای جنگ فاصله گرفتیم نسل امروز ما نیاز دارد تجاوزی که به خاک و کشورمان شده را بیشتر درک کند. هیچوقت فراموش نمیکنم بعد از تماشای فیلم «روز سوم» خانم بنی اعتماد با بغض به من گفتند که برای اولین بار واقعاً احساس کردم به این کشور تجاوز شده و بیشک القای این حس بزرگترین دستاورد من از ساخت «روزسوم» است. وقتی ما پای مظلومیت مان میایستیم و از شرفمان دفاع میکنیم معلوم است که چرا جنگمان میشود دفاع مقدس. سینمای دفاع مقدس در جایی برای من تعریف میشود که بیپناهی انسانهای بیگناه را میبینم، اینجا انسانها هستند که تعریف میشوند بدون اینکه هیچ گناهی داشته باشند.

فکر میکنید پس از این سالها دین خود را به فرهنگ و هنر دفاع مقدس ادا کردهاید؟

نه، دین ام را ادا نکردم و امیدوارم شرایطی مهیا شود تا بتوانم لحظاتی از آن روزها را به تصویر بکشم.

ساناز قنبری – روزنامه نگار

نظر شما